در علم نحو بیان شد است  که «واو»، در کلام و ادبیات عرب، بر ۱۵ قسم است. از جملۀ این پانزده قسم، «واو عاطفه» و «واو استیناف» اند که توضیح آن در پاسخ تفصیلی آمده است.

در بین آیات ۷۸ تا ۹۹ سورۀ حجر، نه آیه با «واو» شروع شده اند که در بین این نه آیه، در آیات ۸۱ و ۸۲ و ۸۹ و ۹۹ همهٔ می گویند: «واو»، عاطفه است. و در آیۀ ۸۷ همه «واو»، را استیناف گرفته اند. و در آیات ۷۸ و ۸۰ و ۸۵ و ۹۷ بین علما، اختلاف نظر وجود دارد، برخی «واو» در این آیات را عاطفه و برخی دیگر آن را استیناف می دانند.

پاسخ تفصیلی

قبل از پرداختن به سؤال، سزاوار است اقسام «واو» در کلام عرب را به طور اختصار، بیان نماییم:

«واو»، یکی از حروف ۲۸ گانه در الفبای عرب است، هنگامی که برای ساختن و تشکیل یک کلمه، در ترکیب آن بکار نرود، بلکه در ترکیب کلام و برای تشکیل و تکمیل کلام، ذکر شود، دارای اقسام گوناگونی است که در ادبیات عرب، برخی از علمای نحو، پانزده قسم، برای آن ذکر نمودند.[۱]

اما متداول و رایج آن شش قسم است که در این فرصت آن را به صورت خلاصه بیان خواهیم کرد، سپس به جواب پرسش خواهیم پرداخت.

توضیح شش قسم از اقسام پانزده گانۀ «واو»

۱ – «واو عاطفه»: معنای آن مطلق جمع بین معطوف و معطوف علیه است؛ یعنی حکم معطوف علیه را به معطوف می دهد، و بیانگر این است که هر دوی اینها دارای یک حکم هستند و هیچ دلالتی بر مقدم بودن یا مؤخر بودن یا تقارن معطوف با معطوف علیه ندارد. مانند «جائنی زیدٌ و عمروٌ»؛ یعنی زید و عمرو پیش من آمدند. اما دلالت ندارد کدام یک از آنان زودتر آمد یا کدام یک دیرتر آمد، و یا با هم آمدند، بلکه فقط دلالت می کند به این که همان گونه که حکم آمدن برای زید ثابت است، برای عمرو نیز ثابت است.[۲]

۲ – «واو استیناف»: بین دو جمله ای قرار می گیرد که قابلیت عطف بر یکدیگر را ندارند، بلکه هر کدام، مستقل و دارای حکم جداگانه ای هستند. مانند «واتّقوا الله و یعلِّمُکم اللهُ.[۳]

۳ – «واو حالیه»: هم بر جمله اسمیه داخل می شود، هم بر جملیه فعلیه، مانند «ماذا فعلتم و انتم آخر الامم».[۴]

۴ – «واو قسم»: که فقط بر اسم ظاهر، داخل می شود و آن را مجرور می کند. متعلق آن همیشه از ماده قسم است که حذف شده است. مانند «والعصرِ»؛ قسم به عصر و زمان.[۵]

۵ – «واو  به معنای مع»: مابعدش منصوب است به عنوان مفعول معه. مانند «کَفاکَ وَ زَیداً دِرهَمٌ»؛ تو با زید را یک درهم کفایت می کند.[۶]

۶ – «واو رُبَّ»: به معنای رٌبًّ(چه بسا، چه بسیار) می باشد و فقط بر اسم نکره ای داخل می شود که برایش صفت، آورده شده باشد. مابعد واو ربّ، مجرور است؛ زیرا رُبَّ، یکی از حروف جارّه است که در این هنگام، حذف می شود و مجرورش باقی می ماند. مانند «وَ بَلدَهٍ لیس لها انیسٌ».[۷]

پاسخ سؤال مطرح شده

بین آیات ۷۸ تا ۹۹ سوره حجر، ۹ آیهٔ زیر با واو شروع شده اند که با ذکر این آیات، نظر علمای ادب، در مورد «واو» در ابتدای آن را بیان می کنیم:

۱ – «وَ إِنْ کانَ أَصْحابُ الْأَیْکَهِ لَظالِمینَ».[۸]قول مشهور، این است که «واو» در این آیه استینافیه است و جملۀ بعد از آن نیز جملۀ مستأنفه می باشد.[۹]برخی نیز، احتمال عاطفه بودن «واو» را داده اند.[۱۰]

۲ – «وَ لَقَدْ کَذَّبَ أَصحْابُ الحْجْرِ الْمُرْسَلِینَ».[۱۱]نظر اکثر ادبا بر عاطفه بودن «واو»، در این آیه است.[۱۲]برخی نیز آن را استینافیه می دانند.[۱۳]

۳ – «وَ آتَیْناهُمْ آیاتِنا فَکانُوا عَنْها مُعْرِضینَ».[۱۴]«واو» در این آیه، عاطفه است.[۱۵]

۴ – «وَ کانُوا یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً آمِنین».[۱۶]«واو» در این آیه نیز عاطفه است.[۱۷]

۵ – «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَهَ لَآتِیَهٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیلَ».[۱۸]«واو» در این آیه، بنابر نظر مشهور، استینافیه است.[۱۹]برخی گفته اند: «واو» عاطفه است.[۲۰]

۶ – «وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانىِ وَ الْقُرْءَانَ الْعَظِیم».[۲۱]بنابر نظر همه، «واو»، در این جا استینافیه است.[۲۲]

۷ – «وَ قُلْ إِنىّ‏ِ أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ».[۲۳]«واو» در این آیه، عاطفه است.[۲۴]

۷ – «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ».[۲۵]بنابر نظر اکثر، «واو»، در این جا، استینافیه است.[۲۶]برخی می گویند: «واو» عاطفه است.[۲۷]

۸ – «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتىَ‏ یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ».[۲۸]«واو»، در این آیه نیز، واو، عاطفه است.[۲۹]

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱] . ۱٫ «واو» عاطفه ۲٫ «واو» استیناف ۳٫ «واو» حالیه ۴٫ «واو» معه ۵٫ «واو» داخل شده بر مضارع منصوب ۶٫ «واو» جاره برای قسم ۷٫ «واو» ربّ ۸٫ «واو» زیاده ۹٫ «واو» ثمانیه ۱۰٫ «واو» داخل شده بر جمله صفت برای تأکید ۱۱٫ «واو» ضمیر متصل مرفوع جمع مذکر عاقل، که بر فعل، داخل می شود. ۱۲٫ «واو» متصل به فعل که دلالت بر مذکر بودن مسندالیه می کند. ۱۳٫ «واو» انکار ۱۴٫ «واو» تذکر و یاد آوری ۱۵٫ «واو» جایگزین و بدل از همزه استفهام.؛ جمعی از اساتید مدارس حوزه علمیه قم، مغنی الادیب(۱ و ۲)، ج ۱، ص ۲۷۲ – ۲۸۲، نشر واریان، قم، چاپ چهارم، ۱۳۸۴ ش.

[۲]. مغنی الادیب، ج ۱، ص ۲۷۲٫

[۳]. همان، ص ۲۷۶٫

[۴]. همان، ص ۲۷۷٫

[۵]. همان، ص ۲۷۸؛ جامع المقدمات، تصحیح و تعلیق، مدرّس افغانی، محمد علی، ج ۱، ص ۴۷۲، انتشارات هجرت، قم، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ ش.

[۶]. همان، ص ۲۷۷٫

[۷]. همان، ص ۲۷۸ و ۲۷۹٫؛ جامع المقدمات، ج ۱، ص ۴۵۸٫

[۸]. حجر، ۷۸٫

[۹]. دعاس حمیدان، قاسم، اعراب القرآن الکریم، ج ۲، ص ۱۴۸، دار المنیر و دار الفارابی، دمشق، چاپ اول، ۱۴۲۵ ق؛ صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج ۱۴، ص ۲۶۵، دار الرشید مؤسسه الایمان، بیروت، چاپ چهارم، ۱۴۱۸ ق.

[۱۰]. درویش، محیی الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج ۵، ص ۲۵۷ و ۲۵۸، دار الارشاد، سوریه، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ ق.

[۱۱]. حجر، ۸۰٫

[۱۲]. اعراب القرآن و بیانه، ج ۵، ص ۲۵۸؛ اعراب القرآن الکریم، ج ۲، ص ۱۴۸٫

[۱۳]. الجدول فی إعراب القرآن، ج ‏۱۴، ص ۲۶۷٫

[۱۴]. حجر، ۸۱٫

[۱۵]. الجدول فی إعراب القرآن، ج ۱۴، ص ۲۶۷؛ اعراب القرآن الکریم، ج ۲، ص ۱۴۸٫

[۱۶]. حجر، ۸۲٫

[۱۷]. اعراب القرآن الکریم، ج ۲، ص ۱۴۸؛ اعراب القرآن و بیانه، ج ۵، ص ۲۵۸؛ الجدول فی إعراب القرآن، ج ۱۴، ص ۲۶۷٫

[۱۸]. حجر ۸۵٫

[۱۹]. الجدول فی إعراب القرآن، ج ۱۴، ص ۲۶۸؛ اعراب القرآن الکریم، ج ۲، ص ۱۴۸٫

[۲۰]. اعراب القرآن و بیانه، ج ۵، ص ۲۵۹٫

[۲۱]. حجر، ۸۷٫

[۲۲]. الجدول فی إعراب القرآن، ج ۱۴، ص ۲۷۰؛ اعراب القرآن و بیانه، ج ۵، ص ۲۶۱؛ اعراب القرآن الکریم، ج ۲، ص ۱۴۹٫

.[۲۳] حجر، ۸۹٫

[۲۴]. اعراب القرآن الکریم، ج ۲، ص ۱۴۹؛ الجدول فی اعراب القرآن، ج ۱۴، ص ۲۷۱٫

[۲۵]. حجر، ۹۷٫

[۲۶]. الجدول فی إعراب القرآن، ج ‏۱۴، ص ۲۷۷؛ اعراب القرآن الکریم، ج ۲، ص ۱۵۰٫

[۲۷]. اعراب القرآن و بیانه، ج ۵، ص ۲۶۳٫

[۲۸]. حجر، ۹۹٫

[۲۹]. اعراب القرآن الکریم، ج ۲، ص ۱۵۰؛ الجدول فی اعراب القرآن، ج ۱۴، ص ۲۷۸٫