یکی دیگر از مسائل و موضوعات اختلافی میان مسلمانان و وهابیان، مساله «برگزاری مراسم جشن و شادی در ایام تولد پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع)» است. در این فصل ابتدا مواضع و ادله ابن تیمیه و وهابیان را مطرح می‌کنیم و سپس مواضع و ادله آنان را نقد خواهیم کرد.

دیدگاه وهابیان

وهابیان برگزاری مراسم جشن وشادی در ایام تولد پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع)، قرائت، قرآن، مدح رسول گرامی اسلام (ص) و ائمه (ع) توسط شعرا و مداحان، اطعام و پخش غذا و پذیرایی از مردم در این‌گونه مراسم‌ها را به جشن وشادی یهود و نصارا تشبیه می‌کنند و آن را بدعت و حرام می‌دانند. ابن تیمیه حرانی حنبلی برگزاری چنین مراسمی را بی پایه و اساس و بدون سابقه و ریشه تاریخی دانسته و آن را به مراسم جشن یهود و نصاری تشبیه کرده ومی‌نویسد: «إن اتخاذ هذا الیوم عیدای محدث الا أصل له، فلم یکن فی السلف لا من أهل البیت و لا من غیرهم من اتخذ ذلک الیوم عیدا حتی یحدث فیه أعمالا و إنما یفعل مثل هذا النصاری الذین یتخذون أمثال أیام حوادث عیسی (ع) أعیادا أو الیهود … و کذلک ما یحدثه بعض الناس إما مضاهاه للنصاری فی میلاد عیسی (ع) و اما محبه للنبی (ص) و تعظیما، فإن فذا لم یفعله السلف … و لو کان هذا خیرا محضا أو راجحا لکان السلف أحق به منا، فإنهم کانوا اشد محبه لرسول الله (ص) و تعظیما له منا و هم علی الخیر أحرص».[۱] عبدالرحمن بن حسن بن محمد بن عبدالوهاب متوفای ۱۲۸۵هجری قمری، برگزاری مراسم جشن و سرور در ایام تولد پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) را عبادت و پرستش پیامبر (ص) و ائمه (ع) دانسته و برگزارکنندگان این مراسم را نیز مشرک خوانده و می‌نویسد: «قد احدث هؤلاء المشرکون أعیادا عند القبور التی تعبد من دون الله و یسمونها عیدا کمولد البدوی بمصر و غیرهف بل هی أعظم، لما یوجد فیها من الشرک و المعاصی العظیمه».[۲] عبدالعزیز بن عبدالله بن عبدالرحمن بن باز نیز در مواضع متعدد و به مناسبت‌های مختلف به اظهارنظر در این‌باره پرداخته و با استناد به احادیثی «من احدث فی امرنا هذا ما لیس منه فهورد» و «من عمل عملا لیس علیه أمرنا فهو رد» و برگزار نشدن چنین مراسمی توسط پیامبر اکرم (ص)، خلفا، صحابه و مسلمانان در قرون اولیه اسلام، برگزاری این نوع مراسم‌ها را بدعت دانسته و می‌نوسید: «هذه إلا حتفالات (الا حتفال بمولد النبی (ص) و بلیله الإسراء و المعراج و الهجره النبویه) التی ذکرت فی السؤال لم یفعلها الرسول (ص) و هو أنصح الناس و أعلمهم بشرح الله و أحرصهم علی هدایه الأمه و ارشادها الی ما ینفعها و یرضی مولاها سبحانه و لم یفعلها أصحابه و هم خیر الناس و اعلمهم بعد الانبیاء و احرصهم علی کل خیر و لم یفعلها ائمه الهدی فی القرون المفضله و انما احدثها بعض المتأخرین، بعضهم، عن اجتهاد و استحسان من غیر حجه و اغلبهم عن تقلید لمن سبقهم فی هذه الإحتفالات … هذه الإحتفالات کلها بدعه یجب علی المسلمین ترکهاو الحذر منها».[۳]

«إلا حتفال بأعیاد المیلاد لا اصل له فی الشرع المطهر، بل هو بدعه … ومعلوم أن النبی (ص) لم یحتفل بمولده مده حیاته و لا أمر بذلک و لا علمه اصحابه و هکذا خلفاؤه الراشدون و جمیع اصحابه لم یفعلوا ذلک و هم اعلم الناس بسنته و هم احب الناس لرسول الله (ص) و أحرصهم علی اتباع ما جاء به، فلو کان الإحتفال بمولده (ص) مشرئوعا لبادروا الیه و هکذا العلماء فی القرون المفضله لم یفعله أحد منهم و لم یأمر به».[۴]

وی در جایی دیگر به مناسبت توضیح شکر و کفران نعمت با اعتراف به سیره و عمل مسلمانان در برگزاری مراسم جشن و شادی به مناسبت میلاد پیامبر اکرم (ص)، آن را بدعت دانسته و با متهم کردن شیعیان به احداث این بدعت، می‌نویسد: «والبدعه نئوعمن کفران النعم و عدم الشکر لله سبحانه و تعالی و من ذلک ما یفعله کثیر من الناس فی کثیر من البلدان من الإحتفال بمولد النبی (ص) فی ربیع الأول و یعتقدون أن ذلک مستحب … فالا حتفالات بالموالد سواء کان مولد النبی (ص) أو الموالد الأخری کمولد البدوی أو ابن علوان أو الحسین أو علیف کلها بدعه منکره احدثها الناس و لم تکن فی عهده النبی (ص) و لا فی عهد أصحابه و لا فی القرون المفضله و أول من أحدثها هم الشیعه الباطنیه و هم بنو عبید القداح المعروفون بالفاطمیین الذین ملکوا مصر و المغرف فی المائه الرابعه و الخامسه و أحدثوا إحتفالات کثیره بالموالد کمولد النبی (ص) و الحسین و غیرهما، ثم تابعهم غیرهم بعد ذلک و هذا فیه تشبیه بالنصاری و الیهود فی أعیادهم و فیه احیاء لاجتماعات فیها کثیر من المعاصی و الشرک بالله حتی و لو فعلها کثیر من الناس … لما یقع فیها من الغلو و الشرور الکثیره و ربما صار فیها الإختلاط و شرب الخمور …».[۵]

بن باز در پاسخ به استفتائی درباره حکم پخش مراسم و مجالس جشن و سرور

 میلاد پیامبر اکرم (ص) از تلوزیون عربستان، برگزاری این نوع مراسم را بدعت و نوعی تشبه به یهود و نصارا و کفار دانسته و می‌نویسد: «أن الاحتفال بالموالد من البدع المحدثه فی الدین و من التشبه بأعداء الله من الیود و النصاری و غیرهم، فالواجب علی أهل الإسلام ترک ذلک و الحذر منه و انکاره علی من فعله و عدم نشر أو بث ما یشجع علی ذلک أو یوهم اباحته فی الإذاعه او الصحافه او التلفاز».[۶]

وی در پاسخ به سوالی درباره برگزاری مراسم جشن و شادی به مناسبت نیمه شعبان، شروع برگزاری مراسم جشن و شادی در میلادها را از قرن چهارم و توسط شیعیان و فاطمیون مصر دانسته و می‌نویسد: «و من البدع التی أحدثها بعض الناس بدعه الاحتفال بلیله النصف من شعبان و تخصیص یومها بالصیام و لیس علی ذلک دلیل یجوز الاعتماد علیه و قد ورد فی فضلها احادیث ضعیفه … و الذی اجمع علیه جمهور العلماءان الاحتفال بها بدعه».[۷] بن باز در جای دیگر می‌نویسد: «لاریب أن المقیمین لحفلات الموالد یعتقدون أنها عباده و یتقربون الی الله بذلک و بذلک یعلم أنها بدعه بلاشک».[۸] بن باز در پاسخ به سوالی که از وی پرسیده است: «هل یحل للمسلمین أن یحتفلوا فی المسجد لیتذکروا السیره النبویه الشریفه لفی لیله ۱۲ ربیع الاول بمناسبه المولد النبوی الشریف بدون أن یعطلوا نهاره کالعید؟» همان جواب‌ها و استدلال‌های قبلی را تکرار کرده است.[۹] محمد حامد فقی در تعلیقات خود بر کتاب «فتح المجید بشرح عقیده التوحید» با اعتراف به فراگیر و عمومی بودن برگزاری مراسم جشن و شادی در ولادت‌ها، این‌گونه مراسم‌ها  را نوعی عبادت و پرستش پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) دانسته و می‌نویسد: «والموالید والذکریات التی ملات البلاد باسم الاولیاء هی نوع من العباده لهم و تعظیمهم».[۱۰]

با مطالعه سخنان وهابیان و استدلال‌های انان، مهمترین ادله وهابیان برای حرمت برگزاری مراسم جشن و شادی در ولادت‌ها عبارت است از:

  1. روایت «لاتخذوا قبری عیدا».[۱۱]۲٫ برگزاری مراسم جشن و شادی در ولادت‌ها نوعی تعظیم و عبادت غیر خدا محسوب می‌شود.
  2. برگزاری چنین مراسمی باعث زنده شدن سنت‌های جاهلی و به فراموشی سپرده شدن سنت‌های اسلام است.
  3. به خاطر وجود اختلاف در تاریخ ولادت پیامبر اکرم (ص) برگزاری جشن و شادی به عنوان ولادت رسول گرامی اسلام (ص) صحیح نیست.
  4. برگزاری چنین مراسمی ریشه و سابقه تاریخی ندارد. قرآن، روایات و عقل نیز برگزاری این مراسم را تایید نمی‌ کند.
  5. صحابه و تابعین با وجود داشتن محبت یبشتر نسبت به پیامبر اکرم (ص)، چنین مراسمی را برگزار نکرده‌اند.
  6. از رسول گرامی اسلام (ص) درباره روز ولادتش و برگزاری جشن و شادی در این چیزی نقل نشده است.
  7. برگزاری مراسم جشن و شادی در ولادت‌ها مشابهت به یهود و نصارا است.
  8. مطابق برخی نقل‌ها روز ولادت پیامبر اکرم (ص) با روز رحلت آن حضرت یکی می‌باشد و برگزاری مجالس جشن و شادی با غم از دست دادن آن حضرت منافات دارد.

نقد دیدگاه وهابیان

پس از آشنایی با مهمترین ادله وهابیان برای تحریم برگزاری مراسم جشن و شادی در ایام ولادت پیامبر اکرم (ص)، ائمه اطهار (ع)، علما و بزرگان، در پاسخ به استدلال‌های وهابیان باید گفت:

پاسخ اوّل

برگزاری مراسم جشن و شادی در ایام ولادت پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع)، تکریم و بزرگداشت بزرگان است و بین تکریم و بزرگداشت با پرستش و عبادت فرق است؛ زیرا در عبادت و پرستش، اعتقاد به الوهیت (خدایی) یا ربوبیت یا واگذار شدن یکی از افعال خداوند به معبود، شرط است. لذا اگر انسان در عباداتی که برای خداوند انجام می‌دهد به الوهیت یا ربوبیت خداوند اعتقاد نداشته باشد، خداوند را عبادت و پرستش نکرده است. تکریم و بزرگداشت بزرگان نیز با توجه به آیات قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم (ص) جایز می‌باشد و هیچ اشکالی ندارد؛ زیرا تکریم و بزرگداشت بزرگان، عمل کردن به یکی از اصول اعتقادی دعوت شده در قرآن کریم و روایات است. خداوند در قرآن کریم مسلمانان را به محبت و دوست داشتن پیامبر اکرم (ص) دعوت کرده است و یادآوری می‌کند که پیامبر اکرم (ص) باید نزد مسلمانان از پدران، فرزندان، برادران، همسران، اقوام و اموالشان محبوب‌تر باشد و می‌فرماید: «قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی‏ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینّ‏ّ»[۱۲].

چند تن از صحابه پیامبر اکرم (ص) نیز تأکید رسول گرامی اسلام (ص) بر این اصل مهم را با الفاظ مختلف از زبان مبارک آن حضرت نقل کرده‌اند.

  1. عن زهره بن معبد عن جده (عبدالله بن هشام) قال: کنا مع النبی (ص) و هو آخذ بید عمر بن الخطاب، فقال (عمر بن الخطاب): و الله یا رسول الله! لأنت احب الی من کل شیء الا نفسی. فقال النبی (ص): «والذی نفسی بیده! لایؤمن أحدکم حتی اکون عنده احب الیه من نفسه».[۱۳]
  2. عن أنس بن مالک عن النبی (ص) أنه قال: «لایؤمن احدکم حتی یکون الله و رسوله احب الیه مما سواهما حتی یقذف فی النار احب الیه من أن یعود فی الکفر بعد أن نجاه الله منه و لایؤمن أحدکم حتی أکون أحب الیه من ولده و والده و الناس أجمعین».[۱۴]
  3. عن أنس قال: قال النبی (ص): «لایؤمن أحدکم حتی أکون أحب الیه من والده و ولده والناس اجمعین».[۱۵]
  4. عن أنس قال: قال رسول الله (ص): «لایؤمن عبد (الرجل) حتی أکون أحب الیه من اهله و ماله و الناس اجمعین».[۱۶]
  5. عن أنس عن النبی (ص) قال: «ثلاث من کن فیه وجد حلاوه الایمان: أن یکون الله و رسوله أحب الیه مما سواهما و …».[۱۷]
  6. عن فاطمه بنت عتبه بن ربیعه بن عبدشمس … فقال رسول الله (ص): «و أیضا والله لایؤمن احدکم حتی أکون أحب الیه من ولده وئ والده».[۱۸]

حاکم نیشابوری شافعی پس ازنقل حدیث می‌نویسد: «هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه». ذهبی سلفی نیز حدیث مذکور را صحیح می‌داند.[۱۹]

  1. عن أبی هریره أن رسول الله (ص) قال: «فوالذی نفسی بیده! لایومن احدکم حتی اکون احب الیه من والده و ولده».[۲۰]
  2. عبدالرحمن بن أبی لیلی عن ابیه (ابی لیلی) عن النبی (ص) قال: «لایؤمن عبد حتی أکون أحب الیه من نفسه و یکون عترتی احب الیه من عترته و یکون أهلی أحب الیه من اهله و یکون ذاتی أحب الیه من ذاته».[۲۱]

ابن کثیر دمشقی سلفی با استناد به همین روایات، معتقد است مسلمانان باید پیامبر اکرم (ص) را بیشتر از فرزندان،‌اموال و جانشان دوست داشته باشند و می‌نویسد: «بل حب رسول الله (ص) مقدم علی الأولاد والأمئوال و النفوس کما ثبت فی الصحیح أنه قال: والذی نفسی بیده! لایومن احدکم حتی اکوئن احب الیه من نفسه و اهله و ماله و الناس اجمعین».[۲۲]

با توجه به مقدمات ذکر شده می‌گوییم: برگزاری مراسم جشن و شادی در ایام تولد پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) عبادت و پرستش پیامبر (ص) و ائمه (ع) نیست؛ زیرا برگزار کنندگان و شرکت کنندگان در این مراسم به الوهیت و ربوبیت پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) اعتقاد ندارند و معتقد به تفویض افعال خداوند به پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) نیز نمی‌باشند، بلکه مسلمانان با برگزاری این مراسم، مدیحه‌سرایی و نقل فضائل و مناقب آنان، به مدح و ستایش پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت آن حضرت می‌پردازند و محبت وارادت خود را به نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه (ع) اظهار می‌دارند.

پاسخ دوم

اصل در عادات مردم جواز است، مگر این که شارع مقدس آن را منع کرده باشد. ابن تیمیه نیز این اصل را در  عادات مردم پذیرفته است و می‌نویسد: «و أما العادات فهی ما اعتاده الناس فی دنیاهم مما یحتاجون الیه و الاصل فیه عدم الحظر، فلایحظر منه الا ما حظره الله».[۲۳]

طبق این اصل، اگر برگزاری مراسم جشن و شادی در ایام تولد نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه (ع) جزء عادات مردم و مسلمانان محسوب شود، برگزاری این مراسم جایز می‌باشد و هیچ اشکالی ندارد و اگر برگزاری مراسم جشن و سرور را جزء عبادات بدانیم، هرچند در عبادات، علاوه بر  عدم نهی شارع، امر شارع نیز لازم است اما معتقدیم استدلال وهابیان به روایت ابوهریره و روایات مشابه برای اثبات منع شارع مقدس و تحریم این مراسم،‌ درست نیست و با توجه به اصل قرآنی و روایی «وجوب مهر و محبت نبی مکرم اسلام (ص) و اهل بیت آن حضرت» خواست و اراده و امر عمویم شارع نسبت به برگزاری مراسم جشن و سرور در ایام ولادت پیامبر (ص) و ائمه (ع) وجود دارد.

برخی از علمای اهل سنت نیز براساس مبانی واعتقادات اهل سنت با تشبیه و مقایسه برگزاری مراسم جشن و سرور به مساله روزه عاشورا و عقیقه کردن مجدد پیامبر اکرم (ص) از طرف خودش پس از گذشت بیش از چهل سال از زمان تولد، از طریق قیاس، جواز و مشروعیت برگزاری مراسم جشن و سرور در ولادت نبی مکرم اسلام (ص) را اثبات کرده‌اند.[۲۴]

پاسخ سوم

هرچند درباره جواز برگزاری مراسم جشن و شادی در ولادت‌ها از طرف پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) روایتی نقل نشده است اما با توجه به اصل مهم قرآنی و روایی که ذکر شد (وجوب محبت و دوست داشتن پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت آن حضرت) مشروعیت و جواز برگزاری این مراسم را می‌توان اثبات کرد. ما نیز با توجه به همین اصل معتقدیم کسانی که با برگزاری این مراسم مخالفت می‌کنند و به تحریم آن می‌پردازند، با اظهار محبت مسلمانان نسبت به پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت آن حضرت مخالف هستند وبا چنین رفتاری کینه و بغض درونی خود را نسبت به نبی مکرم اسلام (ص) و اهل بیت آن حضرت نشان می‌دهند.

پاسخ چهارم

از کسانی که رفتار و اعمال سلف را معیار و مقیاس قرار می‌دهند و با استناد به رفتار و اعمال آنان، برگزاری مراسم جشن و شادی در ولادت‌ها را تحریم‌ می‌کنند، باید پرسید: آیا رفتار و اعمال سلف معیار و ملاک است یا قرآن و سنت؟

پاسخ پنجم

ادعای جشن نگرفتن و برگزار نکردن مراسم جشن و سرور در ایام ولادت نبی مکرم اسلام (ص) از سوی سلف (گذشتکان) دروغی بیش نیست؛ زیرا نصوص تاریخی برخلاف این مطلب گواهی می‌دهد.

  1. ابن کثیر دمشقی سلفی (متوفای ۷۷۴ هجری قمری) در حوادث سال ۶۳۰ هجری قمری می‌نویسد: یکی از کسانی که در این سال از دنیا رفت، ملک مظهر ابوسعید کوکبری است. او پادشاهی بخشنده، بزرگوار، شجاع، قهرمان، عاقل، عالم و عادل بود. دوران حکومت وی نیز طولانی بود. ملک مظفر هر سال در ماه ربیع الأول به مناسبت میلاد پیامبر اکرم (ص) مجالس جشن و شادی باشکوهی برگزار می‌کرد. شیخ ابوالخطاب ابن دحیه کتاب «التنویر فی مولد البشیر النذیر» را درباره تولد پیامبر اکرم (ص) نوشت و آن را به ملک مظفر تقدیم کرد. ملک مظفر نیز به خاطر نوشتن این کتاب ۱۰۰۰ دینار به وی جایزه داد.[۲۵]

سبط ابن جوزی یکی از مجالس جشن و سرور برگزار شده توسط ملک مظفر را به نقل از یکی از شرکت کنندگان در این مجالس، این‌گونه توصیف می‌کند: ملک مظهر در یکی از این مجالس که به مناسبت میلاد نبی مکرم اسلام (ص) برگزار کرده بود، برای پذیرایی از میهمانان شرکت کننده در این مجلس ۵۰۰۰ رأس گوسفند کباب شده، ۱۰۰۰۰ مرغ، ۱۰۰۰۰۰ عددنان، ۱۰۰۰۰۰ غذا و ۳۰۰۰۰ بشقاب حلوا و شیرینی آماده کرده بود. ژدر مجلس جشنی که توسط ملک مظفر برگزار شده بود، اعیان علما و … شرکت می‌کردند. ملک مظفر نیز با دادن هدایا ازآنان پذیراییم یکرد. ملک مظفر برای برگزاریا ین مراسم و پذیرایی از مهمانان، مکان مخصوصی ساخته بود و هر سال مبلغ ۱۰۰۰۰۰ دینار برای هزینه‌های این مکان اختصاص داده بود. ملک مظفر هر سال بریا برگزاری مراسم میلاد پیامبراکرم (ص) ۳۰۰۰۰۰ دینار خرج می‌کرد.[۲۶]

  1. ذهبی سلفی در شرح حال ابوالقاسم محمدبن محمد بن محمد بن احمد معروف به عزفی[۲۷] متوفای ۶۷۷ هجری قمری می‌نویسد: عزفی در سال ۶۳۳ هجری قمری پس از پدرش به حکومت «سبته» رسید و حدود چهل سال حکومت کرد. عزفی در ایام ولادت نبی مکرم اسلام (ص) در سبته مراسم جشن و شادی برگزار می‌کرد در حالی که در سایر مناطق اندلس تنها مراسم میلاد حضرت عیسی برگزار می‌شد.[۲۸]
  2. صفدی شافعی در شرح حال قراسنقر جوکندار منصوری (متوفای ۷۲۸ هجری قمری) می‌نویسد: درمراسم جشن و شادی که توسط ابن عبود برگزارمی‌شد، لشگریان و عموم مردم شرکت می‌کردند. در یکی از سال‌ها در مراسم جشن و شادی که به مناسبت میلاد پیامبر اکرم (ص) برگزار شده بود، قراسنقر نیز شرکت کرده بود. پس از پایان مراسم هنگامی که مردم برای پذیرایی و صرف غذا آماده شده بودند، قراسنقر بلند شد و شمشیرش را کنار گذاشت و آستین‌ها را بالا زد و به پذیرایی از فقرا پرداخت. قراسنقر به هیچ‌کس اجازه پذیرایی از فقرا را نداد، بلکه خودش غذاها را می‌اورد و بین فقرا تقسیم می‌کرد.[۲۹]
  3. قسطلانی (متوفای ۹۲۳ هجری قمری) و دیاربکری (متوفای ۹۶۰ هجری قمری) دو تن از علمای اهل سنت در عبارتی مشابه با اشاره به سیره و روش مسلمانان در ایام ولادت پیامبر اکرم (ص) می‌نویسند: مسلمانان در طول تاریخ و قرون متمادی، ماه میلاد پیامبر اکرم (ص) را عید قرار داده و با برگزاری مراسم جشن و سرور به پختن غذا و پخش آن میان نمازمندان و فقرا، صدقه دادن، انجام کارهای خیر و مولودی خوانی پرداخته و شادی و خوشحالی خود را اظهار می‌کردند. خداوند کسانی را که شب‌های میلاد نبی مکرم اسلام (ص) را عید قرار داده و با برگزاری مراسم جشن و سرور و اطعام فقرا و نیازمندان باعث ناراحتی دشمنان اسلام و پیامبر (ص) می‌شوند، رحمت کند.[۳۰]

نقد و بررسی حدیث «لاتجعلوا قبری عیدا»

وهابیان برای تحریم برگزاری مراسم جشن و شادی در ایام تولد پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) به روایت «لاتتخذوا قبری عیدا و لاتجعلوا بیوتکم قبورا و حیثما کنتم فصلوا علی فإن صلاتکم تبلغنی»[۳۱]و روایات مشابه و هم مضمون آن تمسک کرده‌اند. استدلال وهابیان با چند اشکال مواجه است.

اشکال اوّل

احمد بن حنبل در جای دیگر همین روایت را با عبارت «لاتجعلوا قبری وثنا»[۳۲]نقل کرده است؛ لذا احتمال دارد ناقلین روایت در نقل آنا شتباه کرده باشند و آن‌چه از پیامبر اکرم (ص) صادر شده است، عبارت «لاتجعلوا قبری وثنا» است، نه عبارت «لاتجعلوا قبری عیدا». طبق نقل احمدبن حنبل، پیامبر اکرم (ص) از بت قرار دادن، سجده کردن برای قبر و قبله قرار دادن و نماز خواندن به سوی قبر شریفشان نهی کرده‌اند، نه از جمع شدن مسلمانان در کنار قبر و اظهار شادی و سرور به مناسبت تولد آن حضرت.

اشکال دوم

عید وصف زمان است نه مکان. عید را می‌توان به زمان نسبت داد و برای زمان خبر قرار داد و گفت: «روز جمعه عید است» یا «روز غدیر خم عید است» اما نسبت دادن عید به مکان و خبر قرار دادن آن برای مکان درست نیست؛ لذا نسبت دادن عید به قبر پیامبر اکرم (ص) در روایت صحیح نیست؛ زیرا قبر پیامبر اکرم (ص) مکان است نه زمان و عید وصف زمان است نه مکان.

اشکال سوم

سند حدیث بنا بر هر دو نقل آن ضعیف است؛ زیرا مطابق نقل «لاتتخذوا قبری عیدا» در سند آن «عبدالله بن نافع» قرار دارد و طبق نقل «لاتجعلوا قبری وثنا» در سند ان «سهیل بن ابی صالح» قرار دارد. هر دو راوی توسط علمای رجال جرح شده‌اند و روایاتشان مورد قبول واقع نشده است.

سهیل بن ابی صالح السمان (متوفای ۱۳۸ هـ.ق)

محمدبن اسماعیل بخاری درباره سهیل می‌نویسد: سهیل به دلیل مرگ برادرش به شدت ناراحت شد و دچار مریضی شد و احادیث زیادی را فراموش کرد.[۳۳] بخاری به همین دلیل به روایات سهیل احتجاج نکرده است و تنها به عنوان موید و در کنار روایات افراد دیگر، از روایات سهیل بن ابی صالح استفاده کرده است.[۳۴] مسلم بن حجاج نیشابویر بر خلاف بخاری روایات زیادی از سهیل نقل کرده است و به همین دلیل از ناحیه برخی مورد سرزنش و اشکال واقع شده است. حاکم نیشابوری شافعی در دفاع از مسلم بن حجاج نیشابوری می‌نویسد: غالب روایاتی که مسلم از سهیل نقل کرده است به عنوان شاهد و مؤید است.[۳۵] ابوحاتم رازی نیز همچون بخاری احادیث سهیل بن ابی صالح را قابل احتجاج نمی‌داند و می‌نویسد: «یکتب حدیثه و لایحتج به».[۳۶]

از یحیی بن معین نیز عبارات مختلف و متعددی همچون «سهیل بن أبی صالح و العلاء بن عبدالرحمن حدیثهما قریب من السواء و لیس حدیثهما بحجه»[۳۷]، «لم یزل أصحاب الحدیث یتقون حدیثه»[۳۸]، «ضعیف»[۳۹]، «لیس بذاک»[۴۰]، «لیس بالقوی فی الحدیث»[۴۱]، «صویلح و فیه لین»[۴۲] و «حدیثه لیس بالحجه»[۴۳] در جرح و تضعیف سهیل بن ابی صالح نقل شده است.

عبدالله بن نافع الصائغ (متوفای ۲۰۶ هـ.ق)

احمد بن حنبل عبدالله بن نافع را صاحب حدیث ندانسته و او را تضعیف می‌کند و می‌نویسد: «لم یکن صاحب حدیث و کان ضعیفا (ضیقا) فیه … و لم یکن فی الحدیث بذاک».[۴۴]

ابوحاتم رازی نیز او را حافظ حدیث ندانسته و با تردید در حفظ او می‌نویسد: «لیس بالحافظ، هو لین فی حفظه».[۴۵]

بخاری نیز در حافظ حدیث بودن عبدالله بن نافع تردید کرده و می‌نویسد: «فی حفظه شیء، یعرف حفظه و ینکر».[۴۶]

ابواحمد حاکم یکی دیگر از علمای جرح و تعدیل تردید در حفظ عبدالله بن نافعرا به علما نسبت داده و می‌نویسد: «لیس بالحافظ عندهم».[۴۷]

خلیلی نیز همچون ابواحمد حاکم معتقد است علما درباره حافظ بودن عبدالله بن نافع شک و تردید داشته و از حفظ او ناراضی بودند. وی در این باره می‌نویسد: «لم یرضوا حفظه».[۴۸]پس از آشنایی با اشکالات سندی و دلالی این حدیث، یک بار دیگر اعتراض و نقد شمس الدین ذهبی سلفی درباره مفاد این حدیث را یادآوری می‌کنیم. ذهبی سلفی پس از نقل ماجرای حسن بن حسن که شخصی را مقابل خانه‌ای که قبر پیامبر اکرم (ص) در آن قرار دارد در حالی که ایستاده بود و برای پیامبر (ص) دعا می‌کرد و به آن حضرت درود می‌فرستاد، مشاهده کرده بود و با استناد به حدیث «لاتتخذوا بیتی عیدا و لاتجعلوا بیوتکم قبورا و صلوا علی حیث ما کنتم، فإن صلاتکم تبلغنی» آن شخص را از عملش نهی کرده بود، می‌نویسد: حدیث مورد استناد حسن بن حسن مرسل است و از نظر دلالت نیز مخدوش است.[۴۹]

تفسیر حدیث و بیان مفاد آن

با توجه به اشکالات سندی و دلالی حدیث «لاتتخذوا قبری عیدا» علمای اهل سنت به تفسیر حدیث و بیان مفاد آن پرداخته‌اند. حافظ زکی الدین منذری[۵۰] متوفای ۶۵۶ هجری قمری معتقد است حدیث ذکر شده در مقام تشویق و ترغیب مسلمانان به زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) می‌باشد. مفاد حدیث این است که مسلمانان هرچه بیشتر به زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) بروند، نه این که فقط در روزهای عید که در طول سال یک یا دوبار بیشتر اتفاق نمی‌افتد، به زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) بروند.[۵۱]

سبکی شافعی یکی دیگر از علمای اهل سنت نیز به تفسیر و بیان مفاد حدیث مورد نظر پرداخته است و می‌نویسد: مفاد حدیث این است که پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: برای زیارت قبر من، زمان معین و مشخصی قرار ندهید، بلکه هر زمان توانستید به زیارت قبر من بیایید.[۵۲]

خفاجی حنفی نیز در تفسیر حدیث می‌نویسد: مراد پیامبر اکرم (ص) این است که مسلمانان اعمالی همچون پوشیدن لباس‌های نو، اظهار زینت، شادی و سرور را که در ایام  عید انجام می‌دهند، در کنار قبر پیامبر اکرم (ص) انجام ندهند، بلکه تنها به قصد زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) به کنار قبر آن حضرت بیایندو به آن حضرت سلام کنند و برای ایشان دعا کنند و برگردند.[۵۳] طبق این تفسیر، پیامبر اکرم (ص) از انجام دادن این اعمال در کنار قبر شریفشان نهی کرده‌اند،نه اینکه از انجام دادن این اعمال در منازل و تمامی مکان‌ها نهی کرده باشند. وی معتقد است حدیث مذکور هیچ دلالتی بر مدعای ابن تیمیه نداشته و می‌نویسد: «لا حجه فی لما قال ابن تیمیه و غیره، فإن إجتماع الأمه یعلی خلافه یقتضی تفسیر بغیر ما فهموه، فإنه نزعه شیطانیه».[۵۴]

برخی از علمای شیعه نیز در تفسیر حدیث گفته‌اند: مراد پیامبر اکرم (ص) این است که مسلمانان هنگامی که در کنار قبر پیامبر اکرم (ص) جمع می‌شوند، باید احترام قبر شریف آن حضرت را رعایت کنند و با حالتی متواضعانه نو خاشعانه در کنار قبر پیامبر اکرم (ص) حاضر شوند. حضور مسلمانان در کنار قبر پیامبر اکرم (ص) نباید همراه با لهو و لعب، غفلت و شوخی همراه باشد.[۵۵]

توجیه حدیث «من أحدث فی أمرنا»

علمای اهل سنت با توجه به بدعت خلیفه دوم در مورد نماز تراویح، به گفته محمدبن ادریس شافعی و سایر علما در تقسیم بدعت به «بدعت خوب» و «بدعت بد» استناد کرده‌اند و احادیث «من أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منه فهو رد»[۵۶] و «من عمل  عملا لیس علیه أمرنا فهو رد»[۵۷] را توجیه کرده و معتقدند هرچند این احادیث عمومیت دارد و شامل بدعت‌های نیکو نیز می‌شود؛ اما باید قائل شد که مراد نبی مکرم اسلام (ص) در این احادیث، فقط بدعت‌های بد بوده است و شامل بدعت‌های خوب نمی‌شود.[۵۸]

البته ما معتقدیم برگزاری مراسم جشن و شادی در ایام ولادت نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه (ع) مصداق احیاء شعائر اسلامی است و اصلا بدعت محسوب نمی‌شود و نیازی به چنین توجیهاتی نیست؛ اما اگر وهابیان بر بدعت بودن چنین مراسمی اصرار کنند، ما نیز از توجیه ذکر شده استفاده می کنیم و می‌گوییم: برگزاری مراسم جشن و شادی در ایام ولادت نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه (ع) از بدعت‌های خوب و پسندیده است و روایات «من أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منه فهو رد» و «من عمل عملا لیس علیه أمرنا فهو رد» ناظر به بدعت‌های بد است و شامل بدعت‌های نیکو و پسندیده نمی‌شود.

زمان پیدایش مراسم جشن و شادی

در زمان پیدایش برگزاری مراسم جشن و سرور، میان مورخین اختلاف نظر وجود دارد. برخی معتقدند ابوسعید اربلی اولین حاکم مسلمان بود که در سال ۶۳۰ هجری قمری این مراسم را برگزار کرد؛ اما برخی می‌گویند: ابوحفص معین الدین عمربن محمد بن خضر معروف به ملا[۵۹]متوفای ۵۷۰ هجری قمری اولین کسی است که مراسم جشن و سرور را در ایام ولادت پیامبر اکرم (ص) در موصل برگزار کرد و حاکم اربل و دیگران به تبعیت و پیروی از اوبه برگزاری این مراسم پرداختند.[۶۰] عده‌ای نیز بر این باور هستند که شروع برگزاری این مراسم به زمان حکومت فاطمیون در اواسط قرن چهارم هجری قمری در مصر برمی‌گردد. البته اختلافات در تاریخ و زمان شروع برگزاری این مراسم، هیچ تأثیری در اصل مشروعیت و جواز آن ندارد؛ زیرا ما مشروعیت و جواز آن را با استناد به آیات قرآن کریم، عقل و سیره مسلمانان ثابت کردیم و اختلاف مسلمانان با وهابیان در اصل مشروعیت و جواز آن است، نه زمان پیدایش و تاریخ شروع برگزاری این مراسم.

اقوال و فتاوای علمای اهل سنت

اکثر علمای اهل سنت معتقدند برگزاری مراسم جشن و سرور در سه قرن اولیه اسلام سابقه نداشته است و برگزاری این مراسم را از بدعت‌های مسلمانان در قرون بعدی می‌دانند؛ اما با تقسیم بدعت به «بدعت خوب» و «بدعت بد» این مراسم را جزء بدعت‌های خوب مسلمانان می‌دانند وب رخلاف ابن تیمیه و وهابیان،آن را مشروع و جایز می‌دانند. سخنان و فتاوای تعدادی از علمای اهل سنت را در این رابطه ذکر می‌کنیم.

۱٫ ابن جوزی (متوفای ۵۹۷ هـ.ق)

عبدالرحمن بن علی معروف به ابن جوزی برگزاری مراسم جشن و شادی در ایام تولد نبی مکرم اسلام (ص) را موجب تضمین سلامت جسمی در طول سال می‌داند و معتقد است برگزار کنندگان و شرکت کنندگان در این مراسم سریعا به آرزوها و اهداف و نیات خود می‌رسند.[۶۱]

۲٫ قاضی موهوب بن عمر جزری شافعی (۵۹۰-۶۶۵ هـ.ق)

شیخ صدرالدین ابومنصور موهوب بن عمر بن موهوب بن ابراهیم جزری[۶۲] برگزاری مراسم جشن وشادی در ایام ولادت پیامبر اکرم (ص) را بدعت می‌داند؛ اما معتقد است بدعت‌ها زمانی که با سنت‌ها درگیری داشته باشند و مخالف سنت‌ها باشدن، حرام هستند والا حرمتی ندارند. وی بر همین اساس برگزاری این مراسم را جزء بدعت‌های خوب مسلمانان دانسته و معتقد است مسلمانان به خاطر اظهار شادی و سرور در ولادت پیامبر اکرم (ص) مستحق پاداش و ثواب هستند.[۶۳]

۳٫ ابوشامه شافعی (۵۹۹-۶۶۵ هـ.ق)

عبدالرحمن بن اسماعیل بن ابراهیم بن عثمان مقدسی دمشقی معروف به ابوشامه[۶۴] هرچند برگزاری این مراسم را بدعت نامیده است؛‌اما با بدعت نیکو دانستن این مراسم می‌نویسد: یکی از بدعت‌های نیکو در زمان ما مراسمی است که در ایام ولادت پیامبر اکرم (ص) برگزار می‌شود. مسلمانان در چنین روزی با پوشیدن لباس‌های نو، صدقه دادن و انجام کارهای خیر به شادی و سرور می‌پردازند. برگزاری این مراسم و انجام چنین کارهایی در این روز، علاوه بر احسان به فقراء و نیازمندان، اظهار محبت و اراده نسبت به نبی مکرم اسلام (ص) نیز می‌باشد.[۶۵]

۴٫ ابن طباخ شافعی (۵۸۷-۶۶۷ هـ.ق)

شیخ نصیرالدین ابوالبرکات مبارک بن یحیی معروف به ابن طباخ مصری[۶۶]نیز معتقد است این مراسم‌ها در قرون اولیه اسلام برگزار نشده است؛ اما اگر مسلمانان در روز ولادت پیامبر اکرم (ص) به انفاق مال بپردازند و از به دنیا آمدن نبی مکرم اسلام (ص) خوشحال باشند و اظهار شادی کنند و مداحان نیز در چنین مراسمی به خواندن اشعاری که باعث زهد در دنیا می‌شود و مسلمانان را به یاد آخرت می‌اندازد، بپردازند و از خواندن اشعار عاشقانه و شهوانی خودداری کنند، چنین مراسمی اجتماع و تجمع نیکویی است و برگزارکنندگان و شرکت کنندگان در چنین اجتماعی اجرا خروی خواند داشت.[۶۷]

۵٫ ظهیر الدین تزمنتی شافعی (متوفای ۶۸۲ هـ.ق)

جعفر بن یحیی بن جعفر مخزومی معروف به تزمنتی[۶۸]نیز معتقد است این مراسم در قرون اولیه برگزار نشده است. وی برگزاری این مراسم را از بدعت‌های خوب مسلمانان دانسته و می‌نویسد: «هذا الفعل لم یقع فی الصدر الأول من السلف الصالح مع تعظیمهم و حبهم له إعظاما و محبه لایبلغ جمعنا الواحد منهم و لا ذره منه و هی بدعه حسنه إذا قصد فاعلها جمع  الصالحین و الصلاه علی النبی (ص) و إطعام الطعام للفقراء والمساکین».[۶۹]

۶٫ ابن عباد حمیری (۷۳۳-۷۹۲ هـ.ق)

ابوعبدالله محمد بن ابراهیم بن عبدالله بن مالک بن ابراهیم بن محمد بن مالک بن ا براهیم بن یحیی بن عباد نفزی حمیری رندی معروف به ابن عباد روز تولد پیامبر اکرم (ص) را یکی از اعیاد مسلمانان می‌داند و معتقد است مسلمانان در چنین روزی باید به شادی و سرور بپردازند. وی انجام اعمالی همچون روشن کردن شمع، پوشیدن لباس‌های فاخر و زینتی و غیره را که مقتضای شادی و سرور است، جایز می‌داند و دراین‌باره می‌نویسد:« فالذی یظهر لی أنه عید من أعیاد المسلمین و موسم من مواسمهم و کل ما یفعل فیه مما یقتضیه وجود الفرح و السرور بذلک المولد المبارک من ایقاد الشمع و امتاع البصر و السمع و التزین بلبس فاخر الثیاب و رکوب فاره الدواب أمر مباحر لاینکر علی أحد قیاسا علی غیره من أوقات الفرح».[۷۰]

۷٫ حافظ بن ناصرالدین شافعی (۷۷۷-۸۴۲ هـ.ق)

شمس الدین ابوعبدالله محمد بن عبداله بن محمد بن احمد بن مجاهد معروف به ابن ناصر الدین قیسی دمشقی با صحیح دانستن خوابی که درباره ابولهب دیده شده،[۷۱] با استناد به همین خواب، برگزاری مراسم جشن و شادی در ایام تولد پیامبر اکرم (ص) را جایز دانسته واشعار زیر را نیز در همین زمینه سروده است:

إذا کـان هـذا کافـرا جـاء ذمــه   بتبت یداه فی الجحیم مخلدا

أتی أنه فی یـوم الإثنیـن دائـما      یخفف عنه للسـرور بأحــمدا

فما الظن بالعبد الذی کان عمره       بأحمد مسرورا و مات مـوحدا[۷۲]

۸٫ حافظ ابوالخیر ابن اجزری شافعی (۷۵۱-۸۸۳ هـ.ق)

شمس الدین محمد بن محمد بن محمد بن علی بن یوسف دمشقی شیرازی معروف به ابن الجزری[۷۳] نویسنده کتاب «أسنی المطالب فی مناقب علی بن أبی طالب» با استناد به خوابی که درباره ابولهب دیده شده است، می‌نویسد: اگر خداوند در عذاب کافری همچون ابولهب که قرآن اورا مذمت کرده است، به خاطر خوشحالی او از به دنیا آمدن پیامبر اکرم (ص) تخفیف می‌دهد، قطعا مسلمانانی را که در ایام ولادت نبی مکرم اسلام (ص) به شادی می‌پردازند و به خاطر ارادتی که به پیامبر اکرم (ص) دارند، آن چه در توان دارند، انفاق می‌کنند، بی‌پاداش نخواهد گذاشت. شایسته است خداوند به خاطر کرم و بزرگواریش چنین مسلمانانی را وارد بهشت کند.[۷۴]

  1. حافظ ابوالخیر سخاوی شافعی (۸۳۰-۹۰۲ هـ.ق)

شمس الدین محمدبن عبدالرحمن بن محمد مصری معروف به سخاوی[۷۵] یکی از شاگردان ابن حجر عسقلانی شافعی نیز همچون دیگران شروع برگزاری این مراسم را بعد از قرن سوم می‌داند
و می‌نویسد: تمام مسلمانان در سراسر سرزمین‌های اسلامی وشهرهای بزرگ در ایام تولد پیامبر اکرم (ص) مراسم جشن و سرور برگزار می‌کنند و در همان شب‌ها با دادن صدقات مختلف و خواندن مولودی به جشن وشادی می‌پردازند. به خاطر برگزاری این مراسم و انجام دادن اعمال خیرف برکات زیادی شامل حال آنان می‌شود.
[۷۶]

۱۰٫ جلال الدین سیوطی شافعی (۹۱۱ هـ.ق)

سیوطی شافعی با مقایسه برگزاری مراسم جشن و سرور در ایام ولادت پیامبر اکرم (ص) به عقیقه کردن مجدد نبی مکرم اسلام (ص) از طرف خودش پس از گذشت بیش از چهل سال از ولادت آن حضرت، معتقد است پیامبر اکرم (ص) با این عمل خود از خداوند به خاطر رحمت قرار دادنش برای عالمیان، سپاسگزاری کرده است.

برگزاری و شرکت در مراسم جشن و سرور در ایام ولادت پیامبر اکرم (ص) از ناحیه مسلمانان نیز اظهار تشکر و سپاسگزاری از خداوند می‌باشد.

سیوطی با استناد به آیه «وَ کُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ»[۷۷]

می‌نویسد: وقتی پیامبر اکرم (ص) که قلبش سرشار از ایمان است، نیاز به تثبیت قلب دارد، ما که هزاران مرتبه پایین‌تر از آن حضرت قرارداریم، خصوصا در دورانی که سالها از زمان پیامبر اکرم (ص) می‌گذرد و تاریکی‌های جهل ما را فرا گرفته است، به طریق اولی نیاز به تثبیت قلب داریم. برگزاری و شرکت در مراسم جشن و شادی در ایام ولادت نبی مکرم اسلام (ص) و  گوش دادن به ماجرای تولد آن حضرت، اشنا شدن با سیره و روش، اخلاق والا، اعمال و رفتار و احوال آن حضرت، باعث پیروی و تبعیت مسلمانان از آن حضرت و سبب نزول برکات و خیرات بر مسلمانان می‌شود.

خداوند کسانی را که به خاطر تولد پیامبر اکرم (ص) شادی و خوشحالی خود را در طول سال خصوصا در ایام ولادت آن حضرت، اظهار می‌کنند، رحمت کند.[۷۸]صالحی شامی متوفای ۹۴۲ هجری قمری نیز به نقل از استادش عبارات و استدلالی شبیه سیوطی را مبنی بر جواز و مشروعیت برگزاری مراسم جشن و شادی در ایام ولادت پیامبر اکرم (ص) نقل می‌کند. [۷۹]

۱۱٫ ابن حجر هیثمی شافعی (۹۰۹-۹۷۴ هـ.ق)

هنگامی که از احمد بن محمد بن علی معروف به ابن حجر هیثمی شافعی نویسنده کتاب «الصواعق المحرقه» درباره برگزاری مراسم جشن و سرور در ایام ولادت پیامبر اکرم (ص) می‌پرسند، وی با بدعت خوب دانستن آن می‌نویسد: «والحاصل أن البدعه الحسنه متفق علی ندیها و عمل المولد و اجتماع الناس له کذلک أی بدعه حسنه».[۸۰]

۱۲٫ شیخ جمال الدین بن عبدالرحمن

صالحی شامی به نقل از شیخ جمال الدین بن عبدالرحمن بن عبدالملک مشهور به المخلص الکتابی می‌نویسد: روز ولادت پیامبر اکرم (ص) روز مبارک و بزرگی است؛ زیرا وجود پیامبر اکرم (ص) سبب نجات کسانی است که از آن حضرت پیروی می‌کنند و کسانی که به خاطر به دنیا آمدن ان حضرت خوشحال باشند، در صورتی که جهنمی باشند، از شدت عذاب جهنم نسبت به آنان کاسته می‌شود. در روز تولد پیامبر اکرم (ص) همانند روز جمعه آتش جهنم فروکش می‌کند و از شعله‌های آن کاسته می‌شود؛ لذا شایسته است مسلمانان در این روز به اظهار شادی و سرور بپردازند و هرآن‌چه در توان دارند به فقرا و مساکین کمک کنند و اگر به ولیمه‌ای دعوت شدند، دعوت صاحب ولیمه را بپذیرند.[۸۱]

رد ونقد مکتوب

پس از انتشار عقاید ابن تیمیه درباره برگزاری مراسم جشن و سرور در ایام ولادت نبی مکرم اسلام (ص) وتحریم آن از سوی ابن تیمیه، علمای اسلام به خصوص عالمانی از اهل سنت به مخالفت با ابن تیمیه پرداخته و با نوشتن کتاب در همین مساله، آراء و نظرات او را رد کردند. اسامی برخی از این عالمان و کتاب‌های نوشته شده توسط انان عبارت است از:

  1. «الدر المنظم فی المولد المعظم» نوشته عزفی، حاکم شهر «سبته» (۶۰۲-۶۷۷ هجری قمری).[۸۲]
  2. «المورد الصادی فی مولد الهادی» نوشته ابن ناصرالدین قیسی دمشقی شافعی (۷۷۷-۸۴۲ هجری قمری).[۸۳]
  3. «جامع الآثار فی مولد النبی المختار» نوشته ابن ناصرالدین قیسی دمشقی شافعی (۷۷۷-۸۴۲ هجری قمری).[۸۴]
  4. «اللفظ الرائق فی مولد خیر الخلائق» نوشته ابن ناصرالدین قیسی دمشقی شافعی (۷۷۷-۸۴۲ هجری قمری).[۸۵]
  5. «التعریف بالمولد الشریف» نوشته ابن ناصرالدین قیسی دمشقی شافعی (۷۷۷-۸۴۲ هجری قمری).[۸۶]
  6. «عرف التعریف بمولد الشریف» نوشته ابن الجزری (۷۵۱-۸۸۳ هجری قمری).[۸۷]
  7. «حسن المقصد فی عمل المولد» نوشته سیوطی شافعی (۸۴۹-۹۱۱ هجری قمری).[۸۸]
  8. «الحق المرشد إلی عمل المولد» نوشته سید محمد عارف دمشقی.[۸۹]
  9. «رساله فی عمل المولد» نوشته ابراهیم بن عبدالرحمن خیاری شافعی (۱۰۳۷-۱۰۸۳ هجری قمری).[۹۰]

با مشاهده و مطالعه گزارش‌ها و شواهد تاریخی پی می‌بریم که مسلمانان در طول قرون چهارم، پنجم، ششم و هفتم هجری قمری، قبل از اظهار نظر ابن تیمیه، در ایام ولادت نبی مکرم اسلام (ص) مراسم جشن وشادی برگزار می‌کردند و در چنین روزهایی با پوشیدن لباس‌های نو، صدقه دادن، اطعام فقرا و مساکین و مولودی خوانی، عشق، محبت و ارادت قلبی خود را به پیامبر اکرم (ص) اظهار می‌کردند و به شادی و سرور می‌پرداختند. علمای اسلام نیز نه تنها هیچ اعتراضی به برگزاری و حضور مسلمانان در این‌گونه مراسم‌ها نکرده‌اند، بلکه خود نیز در مراسمی که از سوی حاکمان مسلمان برگزار می‌شد، شرکت می‌کردند و با سخنرانی و نقل فضائل نبی مکرم اسلام (ص) و حوادث تاریخ صدر اسلام به ارشاد و راهنمایی مسلمانان می‌پرداختند و به شناخت، معرفت و ارادت عموم مسلمانان نسبت به پیامبراکرم (ص) می‌افزودند.

در پایان این فصل برای تبرک و تیمن واشعاری را که دو تن از شعرا در مورد میلاد نبی مکرم اسلام (ص) سروده‌اند، ذکر می‌کنیم، باشد که خداوند متعال اظهار محبت و ارادت قلبی ما را نسبت به وجود پاک و نورانی پیامبر اکرم (ص) پذیرفته و به یمن وجود مقدس آن حضرت ما را نیز در روز قیامت از شفاعت نبی مکرم اسلام (ص) بهره‌مند گرداند.

لمولد خیر العالمین جلال                       لقد غشی الأکوان منه جمال

فیا مخلصا فی حق احمد هذه                  لیال بدا فیهن منه هلال

فحق علینا أن نعظم قدره                       فتحسن أحوال لنا و فعال

فنطعم محتاجا و نکسوا عاریا                  و حسبک افعال له و خلال

لقد کان فعل الخیر قره عینه                     فلیس له فیما سواه مجال

شاعر دیگری نیز در این‌باره چنین سروده است:

  یا مولد المختار أنت ربیعنا                             بک راحجه الأرواح و الأجساد

یا مولدا فاق الموالد کلها                        شرفا و ساد بسید الأسیاد

لازال نورک فی البریه ساطعا                            یعتاد فی ذا الشهر کالأعیاد

فی کل عام للقلوب مسره                       بسماع ما نرویه فی المیلاد

فلذلک یشتاق المحب و یشتهی                شوقا الیه حضور ذا المیعاد[۹۱]


 

 منبع: کتاب شناخت وهابیت/نجم الدین طبسی


 

[۱]– ابن تیمیه حنبلی، اقتضاء الصراط المستقیم لمخالفه اصحاب الجحیم: ج ۲، ص ۸۳-۸۴، باب انواع الأعیاد الزمانیه المبتدعه.‌

[۲]– سیدجعفر مرتضی، المواسم و المراسم: ص ۴۶ به نقل از فتح المجید بشرح عقیده التوحید: ص ۱۵۴-۱۵۵٫

[۳]– بن باز، مجموع فتاوی و مقالات متنوعه: ج ۴، ص ۲۸۱، حکم الاحتفالات بالموالد و نحوها.

[۴]– همان، ص ۲۸۵، حکم اقامه اعیاد المیلاد.

[۵]– همان، ج ۵، ص ۱۷۶ف شکر النعمه حقیقته و علاماته.

[۶]– همان، ج ۴، ص ۲۸۶، حکم الاحتفال بالموالد.

[۷]– همان، ج ۱، ص ۱۸۶-۱۸۷، الرساله الثالثه، حکم الاحتفال بلیله النصف من شعبان.

[۸]– همان، ج ۴، ص ۳۵۷، حکم الاحتفالات بالموالد و نحوها.

[۹]– همان، ص ۲۸۹، هل یحل للمسلمین أن یحتفلوا بالمولد النبوی و ج ۵، ص ۵۶، حکم الاحتفال بسیره الرسول (ص) بمناسبه المولد النبوی.

[۱۰]– جعفر سبحانی، التوحید والشرک فی القرآن: ص ۱۹۱٫

[۱۱]– «حدثنا عبدالله، حدثنی ابی، ثنا سریج، قال: ثنا عبدالله بن نافع، عن ابن ابی ذئبف عن سعید المقبری، عن ابی هریره، قال: قال رسول الله (ص): لاتتخذوا قبری عیدا و لا تجعلوا بیوتکم قبورا و حیثما کنتم فصلوا علی فان صالتکم تبلغنی». احمدبن حنبل، المسند: ج ۲، ص ۳۶۷، مسند ابوهریره.

[۱۲]– سوره توبه، آیه ۲۴٫

[۱۳]– احمد بن حنبل، المسند: ج ۴، ص ۲۳۳، حدیث عبدالله بن هشام جد زهره بن معبد و ص ۳۳۶، حدیث جد زهره بن معبد و ج ۵، ص ۲۹۳، حدیث عبدالله بن هشام؛ بخاری، الجامع الصحیح معروف به صحیح بخاری: ج ۴، صث ۱۴۹، کتاب الایمان و النذور، باب کیف کان یمین النبی (ص)؛ طبرانی، المعجم الأوسط: ج ۱، ص ۱۰۳، ح ۳۱۷ و سیوطی شافعیف الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور: ج ۳، ص ۲۲۳، ذیل تفسیر آیه ۲۳ و ۲۴ سوره توبه.

[۱۴]– احمدبن حنبل، المسند:ج ۳، ص ۲۰۷ و ۲۷۸، مسند أنس بن مالک.

[۱۵]– بخاری، الجامع الصحیح معروف به صحیح بخاری: ج۱، ص ۱۲، کتاب الایمان، باب حب الرسول (ص) من الایمان؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، الجامع الصحیح معروف به صحیح مسلم: ج ۱، قسم اول، ص ۳۰، کتاب الایمان، باب وجوب محبه رسول الله (ص) اکثر من الاهل و الولد و الوالد و الناس اجمعین و اطلاق عدم الایمان علی من لم یحبه هذه المحبه؛ احمد بن حنبل، المسند: ج۳، ص ۱۷۷ و ۲۷۵، مسند مالک بن انس؛ نسائی، سنن النسائی: ج ۸، ص ۱۱۴، کتاب الایمان و شرائعه، علامه الایمان؛‌ابن ماجه، سنن ابن ماجه: ج۱، ص ۲۶، باب فی  الایمان، ح ۶۷ و دارمی، سنن الدرامی: ج۲، ص ۳۹۷، کتاب الرقائق، باب (۲۹) باب لایؤمن أحدکم حتی یحب لأخیه ما یحب لنفسه، ح ۲۷۴۱٫

[۱۶]– مسلم بن حجاج نیشابوری، الجامع الصحیح معروف به صحیح مسلم: ج۱، قسم اول، ص ۳۰، کتاب الایمان، باب وجوب محبه رسول الله (ص) اکثر من الاهل و الولد و الوالد و الناس اجمعین و اطلاق عدم الایمان علی من لم یحبه هذه المحبه و نسائی، سنن النسائی: ج ۸، ص ۱۱۵، کتاب الایمان و شرائعه، علامه الایمان.

[۱۷]– بخاری، الجامع الصحیح معروف به صحیح بخاری: ج ۱، ص ۱۲، کتاب الایمان، باب حلاوه الایمان و احمد بن حنبل، المسند: ج ۳، ص ۲۷۵، مسند انس بن مالک.

[۱۸]– حاکم نیشابوری شافعی، المستدرک علی الصحیحین: ج ۲، ص ۵۲۸، کتاب التفسیر، تفسیر سوره الممتحنه، ح ۳۸۰۵/۹۴۲٫

[۱۹]– همان.

[۲۰]– بخاری، الجامع الصحیح معروف به صحیح بخاری: ج۱، ص ۱۲، کتاب الایمان، باب حب الرسول (ص) من الایمان و نسائی، سنن النسائی: ج ۸، ص ۱۱۵، کتاب الایمان و شرائعه، علامه الایمان.

[۲۱]– طبرانی، المعجم الکبیر: ج ۷، ص ۷۵، ح ۶۴۱۶ و المعجم الأوسط: ج ۴، ص ۲۲۳، ح ۵۷۹۰ و علامه مجلسی، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار: ج ۲۷ف ص ۱۱۲، ح ۸۵ به نقل از ابن شیرویه در «فردوس الاخبار».

[۲۲]– ابن کثیر دمشقی سلفی، تفسیر القرآن العظیم: ج ۲، ص ۳۱۴، ذیل تفسیر آیه ۲۷ و ۲۸ سوره انفال.

[۲۳]– ابن تیمیه حنبلی حرانی، مجموعه الفتاوی: ج ۲۹، ص ۱۳٫

[۲۴]– صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد: ج۱، ص ۳۶۶-۳۶۷، الباب الثالث عشرف فی اقوال العلماء فی عمل المولد الشریف.

[۲۵]– «… أحد الأجواد و السادات الکبراء و الملوک الأمجاد، له اثار حسنه … و کان یعمل المولد الشریف فی ربیع الاول و یحتفل به احتفالا هائلا و کان مع ذلک شهما، شجاعا، فاتکا، بطلا، عاقلا، عالما، عادلا، رحمه الله و أکرم مثواه و قد صنف الشیخ أبوالخطاب ابن دحیه له مجلدا فی الملود النبوی سماه النتویر فی مولد البشیر النذیر، فأجازه علی ذلک بألف دینار و قد طالت مدته فی الملک فی زمان الدوله الصلاحیه». ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه: ج ۱۳، ص ۱۴۷، حوادث ۶۳۰ هجری قمریف شرح حال ملک مظفر.

[۲۶]– «قال السبط: حکی بعض من حضر سماط المظفر فی بعض الموالد کان یمد (عد) فی ذلک السماط خمسه آلاف راس غنم مشوی وعشره الاف دجاجه و مائه الف قرص و مائه الف زبدیه (ای من طعام) و ثلاثین الف صحن حلوی قال: و کان یحضر عنده فی المولد أعیان العلماء و الصوفیه، فیخلع علیهم … و کانت له دار ضیافه للوافدین منأی جهه علی أی صفه … و کان یصرف علی المولد فی کل سنه ثلاثمائه الف دینار و علی دار الضیافه فی کل سنه مائه الف دینار …». ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه: ج ۱۳، ص ۱۴۷، حوادث ۶۳۰ هجری قمری، شرح حال ملک مظفر و صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد: ج۱، ص ۳۶۲، الباب الثالث عشر، فی دقوال العلماء فی عمل المولد الشریف به نقل از مرآه الزمان.

[۲۷]– ذهبی سلفی در شرح حال می‌نویسد: عزفی را با القاب حاکمان صدا نمی‌زدند، بلکه او را «فقیه» می‌نامیدند. تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج ۵۰، ص ۳۸۶-۳۸۷،‌ حوادث و وفیات ۶۷۱-۶۸۰ هجری قمری، شرح حال عزفی، ش ۵۷۵٫ زرکلی وهابی نیز از او با عناوینی همچون: «فقیه» و «فاضل» نام می‌برد. الأعلام: ج ۵، ص ۳۲۳٫

[۲۸]– «وکان یعمل بسبته المولد بخلاف سائر الأندلس، فإنه لایعمل فیها سوی میلاد عیسی». ذهبی سلفی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج ۵۰، ص ۳۸۷، حوادث و وفیات ۶۷۱-۶۸۰ هجری قمری، شرح حال عزفی، ش ۵۷۵٫

[۲۹]– «قال القاضی شهاب‌الدین: حکی لی الشیخ أبوالعباس أحمدبن عمر الانصاری الصوفی قال: کان ابن عبود إذا عمل المولد الشریف النبوی حضر إلیه الأمراء و سائر الناس، فعمل المولد مره فی سنه من السنین، فحضره قراسنقر و کان فی المولد رجل صالح مغربی یعرف بالمراکشی، فلما ممدت الأسمطه قام قرانسقر و قلع سیفه و تشمر و مد السماط المختص بالفقراء و قدم بیده الطعام و شرع یقطع المشوی لهم و لایدع أحدا یتولی خدمتهم سواه…». صفدی شافعی، الوافی بالوفیات: ج ۲۴، ص ۱۶۵، شرح حال قراسنقر المنصوری، ش ۳٫

[۳۰]– «و لازال أهل الإسلام یحتفلون بشهر مولده و یعملون الولائم و یتصدقون فی لیالیه بأنواع الصدقات، یظهرون السرور و یزیدون فی المبرات و یعتنون بقراءه مولده الکریم و یظهر علیهم من برکاته کل فضل عمیم، فرحم الله امری اتخذ لیالی شهر مولده المبارک اعیادا لیکون اشد عله علی من فی مرض و اعیا داء». قسطلانی، المواهب اللدنیه بالمنح المحمدیه فی السیره النبویه: ج۱، ص ۲۷ و دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس نفیس: ج۱، ص ۳۲۳٫

[۳۱]– «حدثنا عبداله، حدثنی أبی، ثنا سریج، قال: ثنا عبدالله بن نافع، عن إبن أبی ذئب، عن سعید المقبری، عن أبی هریره، قال: قال رسول الله (ص): لا تتخذوا قبری عیدا و لاتجعلوا بیوتکم قبورا و حیثما کنتم فصلوا علی فذن صلاتکم تبلغنی». احمدبن حنبل، المسند: ج۲، ص ۳۶۷، مسند ابوهریره.

[۳۲]– «حدثنا عبدالله، حدثنی أبی، ثناسفیان،‌ عن حمزه بن المغیره، عن سهیل بن أبی صالح، عن أبیه، عن أبی هریره، عن النبی (ص): «اللهم لاتجعل قبری وثنا». احمدبن حنبل،‌المسند: ج۲، ص ۲۶۴،‌ مسند ابوهریره.

[۳۳]– «ذکر البخاری فی تاریخه قال: کان لسهیل أخ، فمات، فوجد علیه، فنسی کثیرا من الحدیث». ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب: ج ۴، ص ۲۳۲، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۴۶۴٫ ذهبی سلفی همین مطلب را از علی بن مدینی نقل می‌کند. سیر أعلام النبلاء: ج ۵، ص ۴۶۰، شرح حال سهیل بن ابی‌صالح، ش ۲۰۵ و میزان الإعتدال فی نقد الرجال: ج۲، ص ۲۴۳، شرح حال سهیل بن ابی‌صالح، ش ۳۶۰۴٫

[۳۴]– مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج ۸، ص ۱۹۴، شرح حال سهیل بن ابی‌صالح، ش ۲۶۱۲؛ ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب: ج ۴، ص ۲۳۲، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۴۶۴ و صفدی شافعی، الوافی بالوفیات: ج ۱۶، ص ۳۲، شرح حال سهیل بن ابی‌صالح، ش ۴۰٫

[۳۵]– «قال الحاکم فی باب من عیب علی مسلم إخراج حدیثه سهیل: و قد أکثر مسلم الروایه عنه فی الأصول و الشواهد إلا أن غالبها فی الشواهد». ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب: ج ۴، ص ۲۳۲، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۴۶۴ و ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۵، ص ۴۶۰، شرح حال سهیل بن ابی‌صالح، ش ۲۰۵ و میزان الإعتدال فی نقد الرجال: ج ۲، ص ۲۴۴، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۳۶۰۴٫

[۳۶]– ابن ابی حاتم رازی، الجرح و التعدیل: ج۴، ص ۲۴۷، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۱۰۶۳؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج ۸، ص ۱۹۴، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۲۶۱۲؛ ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج۵، ص ۴۵۹، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۲۰۵ و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب: ج ۴، ص ۲۳۲، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۴۶۴٫

[۳۷]– «قال الدوری عن ابن معین: سهیل بن أبی صالح و العلاء بن عبدالرحمن حدیثهما قریب من السواء و لیس حدیثهما بحجه». ابن ایب حاتم رازی، الجرح و التعدیل: ج ۴، ص ۲۴۷، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۱۰۶۳؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۸، ص ۱۹۳-۱۹۴، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۲۶۱۲؛ ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۵، ص ۴۵۹، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۲۰۵؛ ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب: ج ۴، ص ۲۳۲، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۴۶۴ و عقیلی، الضعفاء الکبیر: ج ۲، ص ۱۵۶، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۶۵۹٫

[۳۸]– ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۵، ص ۴۶۰، شر ححال سهیل بن ابی صالح، ش ۲۰۵ و میزان الإعتدال فی نقد الرجال: ج۲، ص ۲۴۴، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۳۶۰۴٫

[۳۹]– همان.

[۴۰]– همان

[۴۱]– ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال: ج ۳، ص ۴۴۷؛ شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۱۳۴/۸۶۶ و ذهبی سلفی، میزان الإعتدال فی نقد الرجال: ج۲، ص ۲۴۳، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۳۶۰۴٫

[۴۲]– عقیلی، الضعفاء الکبیر: ج ۲، ص ۱۵۶، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۶۵۹ و ابن حجر عسقلانی شافعیف تهذیب التهذیب: ج۴، ص ۲۳۲، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۴۶۴٫

 

[۴۳] و ذهبی سلفی، میزان الإعتدال فی نقد الرجال: ج۲، ص ۲۴۳، شرح حال سهیل بن ابی صالح، ش ۳۶۰۴٫

[۴۴]– مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۱۰، ص ۵۸۲، شر ححال عبدالله بن نافع، ش ۳۵۹۲؛ ابن ابی حاتم رازی، الجرح و التعدیل: ج۵، ص ۱۸۴، شرح حال عبدالله بن نافع، ش ۸۵۶؛ ذهبی سلفی، میزان الإعتدال فی نقد الرجال: ج۲، ص ۵۱۳ و ۵۱۴، شرح حال عبدالله بن نافع، ش ۴۶۴۷ و سیر أعلام النبلاء: ج ۱۰، ص ۳۷۳، شرح حال عبدالله بن نافع، ش ۹۶ و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب: ج ۶، ص ۴۷ شرح حال عبدالله بن نافع، ش ۹۹٫

[۴۵]– ابن ایب حاتم رازی، الجرح و التعدیل: ج ۵، ص ۱۸۴، شرح حال عبدالله بن نافع، ش ۸۵۶؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج ۱۰، ص ۵۸۲، شرح حال عبدالله بن نافع، ش ۳۵۹۲؛ ذهبی سلفی،میزان الإعتدال فی نقد الرجال: ج۲، ص ۵۱۳، شرح حال عبدالله بن نافع، ش ۴۶۴۷ و سیر أعلام النبلاء: ج ۱۰، ص ۳۷۳، شرح حال عبدالله بن نافع، ش ۹۶ و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب: ج ۶، ص ۴۷، شرح حال عبدالله بن نافعی ش ۹۹٫

[۴۶]– .۴۳ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج ۱۰، ص ۵۸۲، شرح حال عبدالله بن نافع، ش ۳۵۹۲؛ عقیلی، الضعفاء الکبیر: ج ۲، ص ۳۱۱، شرح حال عبدالله بن نافعف ش ۸۹۴؛ ذهبی سلفی، میزان الإعتدال فی نقد الرجال: ج ۲، ص ۵۱۳، شر ححال عبدالله بن نافع، ش ۴۶۴۷ و سیر أعلام النبلاء: ج ۱۰، ص ۳۷۳، شرح حال عبدالله بن نافع، ش ۹۶ و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب: ج ۶، ص ۴۷، شرح حال عبدالله بن نافع، ش۹۹٫

[۴۷]– ابن حجر عسقلانی شافعیف تهذیب التهذیب: ج ۶، ص ۴۸، شرح حال عبدالله بن نافع، ش ۹۹٫

[۴۸]– همان.

[۴۹]– «ابن عجلان عن سهیل و سعید مولی المهری عن حسن به حسن بن علی أنه رأی رجلا وقف علی البیت الذی فیه قبر النبی (ص) یدعو له و یصلی علیه، فقال للرجل: لاتفعلف فإن رسول الله (ص) قال: «لاتتخذوا بیتی عیدا و لاتجعلوا بیوتکم قبورا و صلوا علی  حیث ما کنتم، فإن صلاتکم تبلغنی». هذا مرسل و ما استدل حسن فی فتواه بطائل من الدلاله، فمن وقف عند الحجره المقدسه ذلیلا مسلما مصلیا علی نبیه، فیا طوبی له، فقد أحسن الزیاره و أجمل فی التذلل و الحب و قد أتی بعباده زائده علی من صلی علیه فی أرضه أو فی صلاته، إذ الزائر له أجر الزیاره و أجر الصلاه علیه والمصلی علیه فی سائر البلاد له أجر الصلاه فقط، فمن صلی علیه واحده صلی الله علیه عشرا و لکن من زاره صلوات الله علیه و أساء أدب الزیاره، أو سجدللقبر، أو فعل ما لایشرع، فهذا فعل حسنا و سیئا، فیعلم برفق، والله غفور رحیم، فوالله ما یحصل الإنزعاج لمسلم و الصیاح و تقبیل الجدران و کثره البکاء إلا و هو محب الله و لرسوله، فحبه المعیار و الفارق بین أهل الجنه و النار، فزیاره قبر من أفضل القرب و شد الرحال إلی قبور الأنبیاء و الأولیاء لئن سلمنا أنه غیرمأذون فیه لعموم قوله صلوات الله علیه: «لاتشد الرحال إلا إلی ثلاثه مساجد» فشد الرحال إلی نبیا (ص) مستلزم لشد الرحل إلی مسجده و ذلک مشروع بلانزاع، إذ لا وصول إلی حجرته إلا بعد الدخول الی مسجده، فلیبدأ بتحیه المسجد، ثم بتحیه صاحب المسجدف رزقنا الله و إیاکم ذلک، آمین». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج۴، ص ۴۸۴-۴۸۵، شرح حال حسن بن حسن بن علی، رقم ۱۸۵٫

[۵۰]– وی را با عناوینی همچون: «عالم بالحدیث والعربیه» و «من الحفاظ المؤرخین» معرفی کرده و می‌نویسند: منذری حدود بیست سال ریاست «دارالحدیث الکاملیه» مصر را به عهده داشته است. زرکلی وهابی، الأعلام: ج ۴، ص ۳۰٫

[۵۱]– «یحتمل أن یکون المراد به الحث علی کثره زیاره النبی (ص) و أن لایهمل حتی لایزار الا فی بعض الوقات کالعید الذی لایأتی فی العام الا مرتین». سبکی شافعی، شفاء السقام فی زیاره خیر الأنام علیه أفضل الصلاه و السلام: ص ۱۷۷، حدیث «لاتجعلوا قبری عیدا» به نقل از منذری وشوکانی وهابی، نیل الأوطار شرح منتقی الأخبار من أحادیث سید الأخیار: ج ۵، ص ۱۸۱٫

[۵۲]– «لاتتخذوا لها وقتا مخصوصا لاتکون الزیاره إلا فیه، کما تری (أن) کثیرا من المشاهد لزیارتها یوم معین کالعید». همان.

[۵۳]– «و أما قوله (ص): «لا تتخذوا قبری عیدا» فقیل: کره الاجتماع عنده فی یوم معین علی هیئه مخصوصه و قیل: المراد لاتزوره فی‌العام مره فقط بل أکسروا الزیاره له و أما احتماله للنهی عنها فهو بفرض أنه المراد محمول علی حاله مخصوصهف أی لاتتخذوه کالعید فی العکوف علیه و إظهار الزینه عنده و غیره مما یجتمع له فی الأعیاد، بل لایؤتی الا للزیاره و السلام و الدعاء، ثم ینصرف». علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب: ج ۵، ص ۱۷۹، زیاره المشاهد المشرفه، الحث علی زیاره النبی (ص)،‌به نقل از شهاب الدین خفاجی حنفی در «نسیم الریاض فی شرح الشفاء»: ج ۳، ص ۵۶۶ و سبکی شافعیف شفاء السقام فی زیاره خیر الأنام علیه أفضل الصلاه و السلام: ص ۱۷۷، حدیث «لاتجعلوا قبری عیدا» بدون ذکر نام خفاجی و شوکانی وهابی، نیل الأوطار شرح منتقی الأخبرا من أحادیث سید الأخیار: ج ۵، ص ۱۸۱٫

[۵۴]–  علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب: ج ۵، ص ۱۸۰، زیاره المشاهد المشرفه، الحث علی زیاره النبی (ص)، به نقل از شهاب الدین خفاجی حنفی در «نسیم الریاض فی شرح الشفاء»: ج ۳، ص ۵۲۳٫

[۵۵]– سید جعفر مرتضی، المواسم و المراسم: ص ۷۱٫

[۵۶]– احمدبن حنبل، المسند: ج ۶، ص ۲۴۰ و۲۷۰، حدیث عائشه و بخاری، الجامع الصحیح معروف به صحیح بخاری: ج ۲، ص ۱۱۲، کتاب الصلح، باب إذا اصطلحوا علی صلح.

[۵۷]– احمدبن حنبل، المسند، ج ۶، ص ۱۴۶، ۱۸۰ و ۲۵۶، حدیث عائشه و بخاریف الجامع الصحیح معرف به صحیح بخاری: ج ۲، ص ۱۷، کتاب البیوع، باب النجش و من قال لایجوز ذلک البیع.

[۵۸]– لبی شافعی، السیره الحلبیه فی سیره الأمین المأمون: ج۱، ص ۱۳۷، باب تسمیته (ص) محمدا و احمدا.

[۵۹]– حزرکلی وهابی در شرح حال او می‌نویسد: «شیخ الموصل، کان صالحا، زاهدا، عالما». الأعلام: ج ۵، ص ۶۰-۶۱٫

[۶۰]– صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد: ج۱، ص ۳۶۵، الباب الثالث عشر، فی أقوال العلماء فی عمل المولد الشریف.

[۶۱]– «قال ابن الجوزی: من خواصه أنه أمان فی ذلک العام و بشری عاجله بنیل البغیه و المرام». حلبی شافعی، السیره الحلبیه فی سیره الأمین المأمون: ج۱، ص ۱۳۷، باب تسمیته (ص) محمدا و احمدا. برخی این قول را به ابن الجزری نسبت داده‌اند. صالحی شامیف سبل الهدی و الرشاد فی سیره خبر العباد: ج۱، ص ۳۶۶، الباب الثالث عشر، فی أقوال العلماء فی عمل المولد الشریف.

[۶۲]– ابن عماد حنبلی قاضی صدرالدین جزری را با عناوینی همچون «امام»، «عالم» و «عابد» معرفی کرده و به نقل از ابن قاضی شهبه می‌نویسد: «ولی نیابه الحکم عن الشیخ عزالدین بن عبدالسلام فلما عزل نفسه استقبل بها و قال غیره: تخرجت به الطلبه و جمعت عنه الفتاوی المشهورهت به». شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج۵، ص ۳۲۰-۳۲۱، حوادث سال ۶۶۵ هجری قمری. ذهبی سلفی نیز او را با عناوینی همچون «القاضی» و «الإمام» معرفی کرده و می‌نویسد: «تفقه و برع فی المذهب و الأصول و النحو و درس و أفتی و تخرج به جماعه و کان من فضلاء زمانه و ولی القضاء بمصر و أعمالها دون القاهره مده». تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام: ج ۴۹، ص ۲۰۸، حوادث و وفیات ۶۶۱-۶۷۰ هجری قمری، شرح حال موهوب بن عمر، ش ۱۸۴، سبکی شافعی تولد او را در سال ۵۷۰ هجری قمری ذکر کرده و می‌نویسد: «کان فقیها، بارعا، اصولیا أدیبا، قدم الدیار المصریه و ولی بها القضاء و سار سیره مرضیه». طبقات الشافعیه الکبری: ج۸، ص ۳۸۷، شرح حال موهوب بن عمر، ش ۱۲۷۹٫

[۶۳]– «قال الشیخ الإمام العلامه صدرالدین موهوب بن عمر الجزری الشافعی: هذه بدعه لابأس بها و لاتکره البدع إلا إذا راغمت السنه و أما إذا لم تراغمها فلاتکره و یثاب الإنسان بحسب قصده فی اظهار السرور و الفرح بمولد النبی (ص)». صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد: ج۱، ص ۳۶۵، الباب الثالث عشر، فی أقوال العلماء فی عمل المولد الشریف.

[۶۴]– ذهی سلفی وی را با عناوینی همچون: «الإمام»، «الحافظ»، «العلامه»، «المجتهد» و «ذوالفنون» معرفی کرده و می‌نویسد: ابوشامه با وجود علم زیاد، شخصی متواضع، بی تکلف و مورد اطمینان بود. وینزد علم الدین سخاوی، داود بن ملاعب،‌ احمد بن عبدالله سلمی، موفق الدین مقدسی، عیسی بن عبدالعزیز و ابواسحاق بن خشوعی شاگردی کرده و احمد لبان، برهان الدین اسکندرانی، شرف الدین فراوی، شهاب الدین کفری و علی بن مهیار از شاگردان وی می‌باشند. ابوشامه به خاطر مقام والای علمی به سمت استادی قرائت در ترتب اشرفیه و استادی حدیث در دار اشرفیه منصوب شد. تذکره الحفاظ: ج۲، جزء چهارم، ص ۱۶۸، طبقه نوزدهم، شرح حال ابوشامه، ش ۱۱۵۷/۱۰٫

[۶۵]– «ومن أحسن ما ابتدع فی زماننا ما یفعل فی الیوم الموافق لیوم مولده (ص) من الصدقات و المعروف و اظهار الزینه و السرور، فإن (فی) ذلک مع ما فیه من الإحسان للفقراء مشعر بمحبته (ص) و تعظیمه فی قلب فاعل ذلک وشکر الله علی ما من به من ایجاد رسول الله (ص) الذی ارسله رحمه للعالمین». حلبی شافعی، السیره الحلبیه فی سیره الأمین المأمون: ج۱، ص ۱۳۷، باب تسمیته (ص) محمدا و احمدا.

[۶۶]– از او با عناوینی همچون: «الإمام»، «العلامه فی الفقه و الحدیث»، «شیخ الشافعیه بمصر» و «کان من کبار ائمه المذهب» یاد شده است. ابن طباخ یکی از مدرسین مذهب شافعی می‌باشد که به مقام افتاء رسیده است و دانشجویان زیادی از کلاس درس اوفارغ التحصیل شده‌اند. وی در یازدهم جمادی‌الدولی ۶۶۷ هجری قمری در هشتاد سالگی در مکه از دنیا رفته است. ذهبی سلفی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام: ج ۴۹، ص ۲۵۰، حوادث و وفیات ۶۶۱-۶۷۰ هجری قمری، شرح حال مبارک بن یحیی، ش ۲۵۴ و تذکره الحفاظ: ج۲، جزء چهارم، ص ۱۷۸، طبقه بیستم، ذیل شرححال ابیوردی، ش ۱۱۶۴/۵، ابن کثیر دمشقی سلفی وعمر رضا کحاله وی را به اشتباه ابن صباغ معرفی کرده‌اند.البدایه والنهایه: ج۱۳، ص ۲۷۰، حوادث سال ۶۶۷ هجری قمری و معجم المؤلفین: ج ۸، ص ۱۷۵٫

[۶۷]– «قال الشیخ نصیرالدین: لیس هذا من السنن و لکن إذا أنفق فی هذا الیوم و أظهر السرور فرحا بدخول النبی (ص) فی الوجود و اتخذ السماع الخالی عن اجتماع المردان و إنشاد ما یثیر نار الشهود من العشقیات و المشوقات للشهوات الدنیویه کالقد و الخد و العین و احاجب و إنشاد ما یشوق الی الاخره و یزهد فی الدنیا، فهذا اجتماع حسن، یثاب قاصد ذلک و فاعله علیه». وی در فتوایی دیگر می‌نویسد: «إذا أنفق المنفق تلک اللیله وجمع جمعا اطعمهم ما یجوز اطعامه و أسمعهم ما یجوز سماعه و دفع للمسمع المشوق للآخره ملبوسا، کل ذلک سرورا بمولده (ص)، فجمیع ذلک جائز و یثاب فاعله إذا أحسن القصد». صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد: ج ۱، ص ۳۶۳، و ۳۶۴، الباب اثالث عشر، فی أقوال العلماء فی عمل المولد الشریف.

[۶۸]– تزمنتی از شاگردان ابن الجمیزی، احمد بن محمد بن الجباب و ابن عبدالسلام می‌باشد و ابن الرفعه و صدرالدین یحیی بن علی سبکی از مهم‌ترین شاگردان او می‌باشند. از او با عناوینی همچون: «الإمام»، «کان شیخ الشافعیه بمصر فی زمانه»، «فقیه» و «محدث» نام برده شده است. سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری: ج۸، ص ۱۳۹، شرححال جفعربن یحیی بن جعفر تزمنتی، ش ۱۱۲۹؛ ابن قاضی شهبه، طبقات الشافعیه: ج ۲، ص ۱۷۱-۱۷۲، شرح حال تزمنتی، ش ۴۶۸ و عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین: ج ۳، ص ۱۵۲ و ج ۵، ص ۴۸٫

[۶۹]– صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد: ج ۱، ص ۳۶۴، الباب الثالث عشرف فی أقوال العلماء فی عمل المولد الشریف.

[۷۰]– سیدجعفر مرتضی، المواسم و المراسم: ص ۲۲، به نقل از القول الفصل فی حکم الإحتفال بمولد خیر الرسل: ص ۱۷۵٫

[۷۱]– «قال امام القراء الحافظ شمس الدین ابن الجزری: قدرئی أبوالهب بعد موته فی النوم، فقیل له: ما حالک؟ فقال:فی النار إلا أنه یخفف عنی کل لیله اثنین و أمص من بین إصبعی هاتین ماء بقدر هذا و أشار لرأس إصبعیه و إن ذلک باعتاقی لثویبه (جاریتی) عندما بشرتنی بولاده محمد (ص) و بإرضاعها له». شخصی ابولهب را پس از مرگ در خواب دید و حال او را جویا شد. ابولهب در جواب گفت: خداوند مرا به جهنم برد. اما به خاطر اینکه از به دنیا آمدن پیامبر خوشحال شدم و کنیزم را آزاد کردم، دوشنبه‌ها در عذاب من تخفیف داده می‌شود و مقداری آب به من می‌دهند. اصل روایت در صحیح بخاری این‌گونه نقل شده است: «قال عروه: و ثویبه مولاه لأبی لهب. کان ابولهب أعتقها، فأرضعت النبی (ص)، فلما مات أبولهب أریه بعض أهله بشر حیبه. قال له: ماذا لقیت؟ قال أبولهب: لم ألق بعدکم غیر أنی سقیت فی هذه بعتاقتی ثویبه». بخاری، الجامع الصحیح معروف به صحیح بخاری: ج ۴، ص ۲۴۳، کتاب النکاح، باب و أمهاتکم اللاتی أرضعنکم و یحرم من الرضاعه ما یحرم من النسب.

[۷۲]– «قال الحافظ شمس الدین بن ناصر الدمشقی فی کتاب «المورد الصادی فی مولد الهادی»: وقد صح أن أبالهب قد خفف عنه عذاب النار فی یوم الإثنین بإعتقاه ثویبه سرورا بمیلاد النبی (ص) ثم أنشد…». صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد: ج۱، ص ۳۶۷، الباب الثالث عشر، فی أقوال العلماء فی عمل المولد الشریف.

[۷۳]– او را با عناوینی همچون: «شیخ الإقراء فی زمانه» و «من حفاظ الحدیث» معرفی کرده‌اند. زرکلی وهابی، الأعلام: ج ۷، ص ۴۵٫

[۷۴]– «فإذا کان أبولهب الکافر الذی نزل القرآن بذمه جوزی فی النار لفرحه لیله مولد محمد (ص)، فما حال المسلم الموحد من أمه محمد (ص) ببشره بمولده و بذل ما تصل إلیه قدرته فی محبته؟ لعمری إنما یکون جزاءه من الله الکریم أن یدخله بفضله جنه النعیم». صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد: ج۱، ص ۳۶۷، الباب الثالث عشر، فی أقوال العلماء فی عمل المولد الشریف.

[۷۵]– زرکلی وهابی در شرح حال اومی‌نویسد: «مورخ، حجه وعالم بالحدیث والتفسیر والأدب». وی کتاب‌های زیادی نوشته است. مهمترین کتاب او «الضوء اللامع فی أعیان القرن التاسع». است. زرکلی وهابی، الأعلام: ج ۶، ص ۱۹۴٫

[۷۶]– قال الحافظ أبوالخیر السخاوی: عمل المولد الشریف لم ینقل عن أحد من السلف الصالح فی القرون الثلاثه الفاضله و إنما حدث بعد، ثم لازال أهل الإسلام فی سائر الأقطار و المدن الکبار یحتفلون فی القرون الثلاثه الفاضله و إنما حدث بعد، ثم لازال أهل الإسلام فی سائر الأقطار و المدن الکبار یحتفلون فی شهر مولده (ص) بعمل الولائم البدیعه المشتمله علی الأمور البهیه الرفعیه و یتصدقون فی لیالیه بأنواع الصدقات و یظهرون السرور و یزیدون فی المبرات و یعتنون بقراءه مولده الکریم و یظهر علیهم من برکاته کل فضل عمیم». صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد: ج۱، ص ۳۶۲، الباب الثالث عشرف فی أقوال العلماء فی عمل المولد الشریف و حلبی شافعی، السیره الحلبیه فی سیره الأمین المأمون: ج ۱، ص ۱۳۷، باب تسمیته (ص) محمدا و احمدا.

[۷۷]– سوره هود، آیه ۱۲۰٫

[۷۸]– «قال السیوطی: قد ظهر لی تخریجه علی أصل آخر و هو ما أخرجه الیهقی عن أنس أن النبی (ص) عق عن نفسه بعد النبوه مع أنه قد ورد أن جده عبدالمطلب قد عق عنه (فی سابع ولادته) و العقیقه لاتعاد مره ثانیه، فیحمل ذلک علی أن الذی فعله النبی (ص) اظهار للشکر علی ایجاد الله تعالی إیاه رحمه للعالمین و تشریع لأمته، فیستحب لنا أیضا الشکر بمولده (ص) و قال تعالی مخاطبا رسوله الکریم: «وکلا نقص علیک من أنباء الرسل ما نثبت به فوادک»، فإذا کان الرسول الذی ملیء قلبه ایمانا محتاجا الی تثبیت القلب بما یقصه الله علیه من أخبار من تقدمه من الرسل، فیجد عزاء و سلوه بما یصیبه من قومه، فنحن ارباب الضعف، (من الایمان) أولی بالتثبیت و أحوج منه علیه الصلاه و السلام، لاسیما فی هذا الزمان الذی بعد عنا نور النبوه، فاصبحنا نتخبط فی دیاجیر مظلمه من الجهل و لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم، فتعمهم برکاته وخیراته، لاسیما إذا کان علی طریقه شرعیه مرضیه، فرحم الله إمرءا اظهر السرور و الإبتهاج و الفرج بمولده الشریف فی کل اللیالی و الأیام خصوصا فی مناسبه ذکری مولده علیه الصلاه و السلام التی تتکر فی کل عام و التی یجتمع الناس فیها علی حضور مولد سید الأنام، فیذکر هم قاریء قصه المولد الشریف بسیرته و أخلاقه و یسردلهم طرفا من أعماله و أحواله، فیحصل لهم التأسی المشار الیه بقوله عزوجل: «لقدکان لکم فی رسول الله اسوه حسنه». عاملیف الانتصار: ج ۵، ص ۳۶۲، الباب السادس، الفصل الخامس، تحریم الوهابیین الاحتفال.

[۷۹]– «و قال شیخنا فی فتاویه: عندی أن أصل المولد الذی هو اجتماع الناس و قراءه ما تیسر من القرآن و روایه الأخبار الوارده فی مبدأ أمر النبی (ص) و ما وقع فی مولده من الآیات، ثم یمدلهم سماط یأکلونه و ینصرفون من غیر زیاده علی ذلک، من البدع الحسنه التی یثاب علیها صاحبها، لما فیه من تعظیم قدر النبی (ص) و اظهار الفرح و الإستبشار بمولده الشریف. قال: و قدظهر لی تخریجه علی أصل صحیح غیرالذی ذکره الحافظ و هو ما رواه البیهقی عن انس ان النبی (ص) یعق عن نفسه بعد النبوه مع انه ورد ان جده عبدالمطلب عق عنه فی سابع ولادته و العقیقه لاتعاد مره ثانیه، فیحمل ذلک علی أن هذه فعله (ص) اظهارا للشکر علی ایجاد الله تعالی إیاه رحمه للعالمین و تشریعا لأمته (ص)، کماکان یصلی علی نفسه لذلک، فیستحب لنا أیضا إظهار الشکر بمولده (ص) بالإجتماع و إطعام الطعام و نحو ذلک من وجوه القربات و المسرات». صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیر خیر العباد: ج۱، ص ۳۶۷، الباب الثالث عشر، فی أقوال العلماء فی عمل المولد الشریف.

[۸۰]– حلبی شافعیف السیره الحلبیه فی سیره الأمین المأمون: ج۱، ص ۱۳۷، باب تسمیته (ص) محمدا و أحمدا.

[۸۱]– «قال الشیخ الإمام جمال الدین بن عبدالرحمن بن عبدالملک الشهیر بالمخلص الکتابی: مولد رسول الله (ص) مبجل، مکرم،‌قدس یوم ولادته و شرف و عظم و کان وجوده (ص) مبدأ سبب النجاه لمن اتبعه و تقلیل حظ جهنم لمن أعد لها لفرحه بولادته (ص) و تمت برکاته علی من اهتدی به، فشابه هذا الیوم یوم الجمعه من حیث ان یوم الجمعه لاتسعر فیه جهنم، هکذا ورد عنه (ص)، فمن المناسب اظهار السرور و إنفاق المیسور و اجابه من دعاه رب الولیمه للحضور». صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد: ج۱، ص ۳۶۴، الباب الثالث عشر، فی أقوال العلماء فی عمل المولد الشریف.

[۸۲]– ذهبی سلفی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج ۵۰، ص ۳۸۷، حوادث و وفیات ۶۷۱-۶۸۰ هجری قمری، شرح حال عزفی، ش ۵۷۵٫ البته برخی معتقدند این کتاب را پدر عزفی نوشته است و عزفی آن را تکمیل کرده است. زرکلی وهابی، الأعلام: ج ۵، ص ۳۲۳٫

[۸۳]– حاجی خیلفه حنفی، کشف الظنون عن أسامی الکتب و افنون: ج۲، ص ۱۹۰۱ و اسماعیل پاشا بغدادی، هدیه العارفین أسماء المؤلفین و آثار المصنفین من کشف الظنون: ج۲، ص ۱۹۳٫

[۸۴]– حاجی خلیفه حنفی، کشف الظنون عن أسامی الکتب والفنون: ج۲، ص ۱۹۱۰٫

[۸۵]– همان.

[۸۶]– همان.

[۸۷]– حاجی خلیفه حنفی، کشف الطنون عن أسامی الکتب و الفنون: ج۱، ص ۴۲۱ و ج۲، ص ۱۱۳۲ و اسماعیل پاشا بغدادی، هدیه العارفین أسماء المؤلفین و آثار المصنفین من کشف الظنون: ج۲، ص ۱۸۸٫

[۸۸]– حاجی خلیفه حنفی، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون: ج۲۳، ص ۶۶۷ و هدیه العارفین اسماء المولفین و آثار المصنفین من کشف الظنون: ج۱، ص ۵۳۸٫

[۸۹]– اسماعیل پاشا بغدادی، ایضاح المکنون فی الذیل علی کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون: ج۱، ص ۴۱۰٫

[۹۰]– عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین: ج۱، ص ۴۶٫

[۹۱]– صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد: ج۱، ص ۳۶۷-۳۶۸، الباب الثالث عشر، فی أقوال العلماء فی عمل المولد الشریف. بدون ذکر نام شاعر.