- ثقلین - http://thaqalain.ir -
گلهای داغدار [۱]
بر گلبن رسول چو باد خزان گذشت
آمد بهار گریه و سیل از میان گذشت
افسرده گشت عالمی از آن خزان ولی
شد کربلا چنان که صفاش از جنان گذشت
زآن غنچهی گلی که ز یک ناوکی شگفت
در کربلا شکفت و تبسّمکنان گذشت،
بودند قدسیان همه گریان و در خروش
دیدند تیر حرمله چون از کمان گذشت
زینب[۲] ز غصّه، پیرتر از روزگار شد
تا از کنار کشتهی آن نوجوان گذشت
شد عندلیب، نوحهسرا در سرای گل
از این ترانهای که مرا بر زبان گذشت
از داستان آتش و بستان کربلا
وآن ماجرای سخت که بر گلستان گذشت،
آتش گرفت دامن گلهای داغدار
شد دود و آه، توام و از آسمان گذشت
آری؛ حسین تا که به دست آورد گلاب
از نوگلی عزیز و گرانتر ز جان گذشت
آری؛ حسین، عازم دربار دوست بود
بیخود نبود کز خود و از خانمان گذشت
وآن دم که دید همسفران عازم رهند
یعنی چو از برابرش آن کاروان گذشت،
همراه شد ولیک ز همراه بودنش
خود داند و خدا که چه بر همرهان گذشت
با ندبه، نوحهای ز «نگارنده» بشنوید
ز آل رسول و آن چه بر آن خاندان گذشت
[۱]. مجموعه آثار عبدالعلی نگارنده، ص ۹۱٫
[۲]. ن: لیلا.
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%b4%d8%b9%d8%b1-%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%a7%db%8c%db%8c%d8%9b%d8%b9%d8%a8%d8%af%d8%a7%d9%84%d8%b9%d9%84%db%8c-%d9%86%da%af%d8%a7%d8%b1%d9%86%d8%af%d9%87-3/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.