«أَعُوذُ بِاللَّهِ‏ مِنَ‏ الشَّیْطَانِ‏ الرَّجِیم‏»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین‏ََ وَ الصَّلاهُ عَلَی خَاتَمِ المُرسَلینَ طَبیبِنَا حَبیبِنَا شَفیعِ ذُنوبِنَا أَبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعصُومینَ سیَّمَا الحُجَّه مُولانَا بَقیَّهِ اللهِ فِی العَالَمینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعنُ عَلَی أَعْدائِهمْ أجْمَعینَ».

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ».[۲]

Sadighi(8)-13960716-MasjedKani-Thaqalain-Ir

ساختار قرآن از نظر موزون و منظم بودن

قرآن شریف که کتاب زندگی است، لوح انسان کامل است، دفترچه راهنمای ساختار بشری است، جدول رسیدن به کمالات است، آدرس بهشت است، آینه‌ی خدا است، آینه‌ی آخرت و عوالم باطن است؛ آیات قرآن دستان عالم نظام آفرینش، چینش منظم هدف‌داری دارد. امکان جابه‌جایی در قرآن نیست، فرمود: «وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً»[۳] اگر از جانب غیر خدا بود، در این قرآن اختلاف زیاد پیدا می‌شد. نوشته‌های بشری یکسان نیست، منسجم نیست چه آثار فقهای ما، چه حکمای ما، چه ادبای ما، چه آثار علمی دانشمندان. یک متخصّص وقتی شروع می‌کند، با آن روزی که کار او پخته است یکسان نیست. یک کسی که تازه شعر می‌گوید با کسی که ۱۰ سال شعر ارائه کرده است یکسان نیست.

Sadighi(9)-13960716-MasjedKani-Thaqalain-Ir

افراد وقتی در جنگ هستند با وقتی که در آرامش هستند یکسان حرف نمی‌زنند، یکسان اظهار نظر نمی‌کنند. لذا شعر بهترین شاعران گاهی خیلی عالی است، اوج دارد، گاهی هم شعر آن‌ها  خیلی تعریف ندارد، با آن شعرهای دیگر او نمی‌خواند. لکن قرآن هم از نظر آهنگ یک آهنگ موزون مستمر از اوّل تا آخر دارد. لذا این کسانی که تلاوت قرآن می‌کنند با لحن‌های مختلف یک جا به سبک نمی‌خورد، او همین‌طور آهنگ موزون از اوّل تا آخر دارد.

اوج اتقان، وسعت باطنی، تناقض نداشتن قرآن

از نظر محتوا هم آیاتی که در ابتدای بعثت خاتم انبیاء، محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم که آیات سوره‌ی مبارکه‌ی علق است یا آیات سوره‌ی مبارکه‌ی مدثر، مزّمل این‌ها اوّلین سوره‌هایی است که بر قلب مبارک پیامبر نازل شده است و شعاع خورشید نبوّت حضرت با این آیات عالم را روشن کرده است.

Sadighi(10)-13960716-MasjedKani-Thaqalain-Ir

آیاتی که در پایان زندگی پر برکت پیامبر خاتم ما نازل شده است که سوره‌ی مبارکه‌ی «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ»[۴] و آیات ولایت «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»[۵] و آیاتی که «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ … الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏»[۶] و هم آیاتی که در ابتدای بعثت آمده است، هم آیاتی که در آخر عمر شریف آمده است از نظر محتوا در اوج اتقان و در اوج وسعت باطنی است، با همدیگر تفاوتی در این‌ جهات ندارند.

یکی از معجزات قرآن کریم است که قرآن نظم دارد، نظمی است که نظیر ندارد. آیات قرآن کریم به هم پیوسته است، مثل ستارگان آسمان است، مثل منظومه است که خورشید، زمین، سیارات دیگر چینش منظمی دارند. آیات قرآن هم مثل نظام کیهانی است، مثل نظام اتم است، خیلی منظم است.

از نظر معنا هم در باطن آیات قرآن همدیگر را حمایت می‌کند، تناقضی در قرآن وجود ندارد، سبک بدیعی دارد که «لَم‏ یَسبِقهُ‏ سابق وَ لا یَلحِقهُ‏ لاحق‏»[۷] چون کتاب منظم است، هم از نظر ظاهری و برای ایجاد نظم در میان بشر آمده است، دستورات آن هم به ما دستورات خاصّی است که اگر عمل کنیم برنامه‌های منظمی در زندگی ما پیاده می‌شود و در مسیر هدف پیش می‌رویم. تضییع عمر برای ما نمی‌شود. ما با بی‌برنامگی خیلی وقت‌ها ضعف داریم و از بین می‌رود. آن کسانی که قدر عمر خود را می‌دانستند کارهایی که باید انجام می‌دادند را می‌نوشتند. چقدر ساعت می‌برد این‌ها را حساب می‌کردند. بعد می‌دیدند چقدر وقت اضافه می‌آورند. امّا آدم‌هایی که قدر عمر خود را نمی‌دانستند همه جا وقت خود را تلف می‌کنند.

Sadighi(7)-13960716-MasjedKani-Thaqalain-Ir

از عوامل بازدارنده‌ی تضییع عمر

روز قیامت از چهار چیزی که در تمام ایستگاه‌های بازرسی و بازجویی سؤال می‌کنند یکی عمر است. «عَنْ‏ عُمُرِهِ‏ فِیمَا أَفْنَاهُ‏»[۸] می‌گویند عمر خود را کجا صرف کردی؟ کجا خاک کردی؟ کجا خاکستر کردی؟ حساب عمر خود را بده. این کسانی که برنامه دارند برای خودشان مشخّص است که چه بخش از روز و شب آن‌ها به عبادت گذشته است و چه مقدار باید بخوابند تا خوب عبادت کنند، تا خوب خدمت کنند. چه مقدار باید برای خدا تفریح کنند تا نشاط داشته باشند، در عبادت‌ آن‌ها خستگی نباشد، افسردگی نباشد. به چه افرادی می‌توانند کمک کنند. همه‌ی این‌ها برنامه است، وقت خود را پر می‌کردند. روز قیامت این‌جا هر کسی بپرسد شما چه کار می‌کنید؟ به خوبی برنامه می‌دهد که من در روز پنج کار دارم، در ماه ۱۰۰ کار انجام می‌دهم، در سال هزاران کار انجام دادم و حساب همه‌ی آن‌ها این‌جا مشخّص است.

یکی از مسائلی که آدم را منظم می‌کند فکر کردن در نتیجه‌ی کار است. کسی از اعراب فاصله‌دار از مدینه به محضر نورانی نبی مکرّم اسلام شرفیاب شد. عرضه داشت یا رسول الله! یک چنین توفیقی استثنائی است، دستم به دامن شما رسیده است و توفیق شنیدن کلمات دُرربار شما را از دو لب مبارک‌تان پیدا کردم و چون در دوردست زندگی می‌کنم، دوست دارم که برای من یک نسخه بپیچید که برای من از ضایعات عمر بازدارنده باشد و بتوانم عمر خود را به جا مصرف کنم و روز قیامت شرمنده نباشم. وجود مبارک خاتم انبیاء صلّی الله علیه و آله وسلّم این جمله را فرمودند: «إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ‏»[۹] هر کاری بخواهید انجام بدهید نتیجه‌ی آن را ببینید بعد انجام بدهید. بدون این‌که فکر کنید، بدون این‌که مشورت کنید، بدون این‌که راه روشنی باشد، نتیجه‌ی درستی را پیش‌بینی کنید خودت را حرام نکن. می‌خواهید حرف بزنید ببینید حرف شما نتیجه دارد یا نه، اگر نتیجه دارد حرف بزن، اگر نتیجه ندارد برای چه حرف می‌زنی. نگاه تو هم همین‌طور، کار تو همین‌طور، معامله‌ی تو همین‌طور. هیچ وقت بی‌گدار به آب نزنید. کار شما با دقّت باشد، با فکر باشد، با عقل باشد، با حساب و کتاب باشد، با برنامه باشد، با مشورت باشد، تا نتیجه‌ی کار، نتیجه‌ی حرف، نتیجه‌ی سفر، نتجه‌ی رفت و آمد، مهمانی برای شما مشخّص نباشد اقدام نکنید. این یعنی برنامه، یعنی هر جا برنامه است هدف است، هر جا آدم هدفی دارد، می‌خواهد راهی پیدا کند تا به هدف برسد، از این جهت خود قرآن کریم به ما کمک کرده تا برنامه‌دار زندگی کنیم.

Sadighi(11)-13960716-MasjedKani-Thaqalain-Ir

صبر پوشش حفاظتی بر مجموعه‌ی اعضا و جوارح انسان

حالا چهار برنامه در این آیه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران می‌بینیم پروردگار عزیز در اختیار ما قرار داده است «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا»[۱۰]برنامه‌ی اوّل زندگی‌ شما برنامه‌ی کنترل خودتان است، چشم خود را با کنترل مصرف کنید، زبان شما ترمز داشته باشد. به تعبیر روایت «الْمُؤْمِنُ‏ مُلْجَمٌ‏»[۱۱] مؤمن لجام دارد، دهانش رها نیست، افسارش دست خودش است، زبان خود را در جایی به کار می‌برد که وظیفه دارد حرف بزند، خدا راضی می‌شود، دلی را شاد می‌کند، گره‌ای را باز می‌کند. زبان او رها نیست که حرف مفت بزند، غیبت بکند، دروغ بگوید، نیش زبان داشته باشد، نمّامی بکند، یک کسی را مسخره بکند، دست بیندازد معاذ الله این زبانی است که در مسیر حق به کار گرفته می‌شود و از هر چیزی که خلاف حق است زبان را نگه می‌دارد. اسم نگه داشتن این کف نفس صبر است. لذا صبر یک پوشش حفاظتی است برای مجموعه‌ی اعضا و جوارح ما و برای جوانح ما و برای فکر ما. انسان با مراقبه می‌تواند فکر خود را کنترل کند. الآن فکر شما در نماز هم یک جا نیست، فکر شما پریشان است. در حالی که خدای متعال به ما منّت گذاشته است، گفته چه نمازی شما را پیروز می‌کند. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ‏ * الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ».[۱۲]

چه کار کنیم که نماز ما خشوع داشته باشد؟ قدم اوّل تمرکز است، باید بتوانیم فکر خود را جمع کنیم، وقتی می‌خواهیم وارد نماز شویم تمام فکر ما یک جا پیش خدا باشد، فقط به خدا فکر کنیم، به حضور حق تعالی فکر کنیم. این برنامه می‌خواهد، با مراقبه آدم می‌تواند آرام آرام بر ذهن خودش، بر فکر خودش مسلّط باشد، فکرش رها نباشد، هرز نباشد، پراکنده نباشد. دل او هم همین‌طور. فرمودند کشیک دل بکشید، هر چیزی را نگذارید به قلب شما وارد شود. نگذارید آشغال بریزد در ظرفی که می‌خواهید قرآن در آن بریزید، می‌خواهید عبادت در آن بریزید، می‌خواهید محبّت علی و عشق امام حسین علیه السّلام را به دل خود بریزید.

در این دلی که چراغ است و می‌خواهید محبّت امام حسین علیه السّلام راروشن کنید، در این دل لجن گناه را نریزید، جلوی دل خود یک نگهبان بگذار قاچاق وارد دل شما نشود، مرز دل خود را محکم بگیر، این صبر است که آدم بتواند همه چیز را نخواهد، دل به همه کس ندهد. با هر کسی علاقه‌ی باطنی پیدا بکند، رکون پیدا نکند، تمایل پیدا نکند، علاقه پیدا نکند.

کنترل قلب و تحمّل ریاضت با صبر

کنترل دل خیلی کار مشکلی است، امّا وقتی آدم پیروز می‌شود آن‌قدر آرام می‌شود. «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[۱۳] دل آرام گیرد ز یاد خدا. آدم بتواند اغیار و یاد غیر را از دل خود بیرون کند، در دل او فقط یاد خدا باشد. این تعلّقات و زنجیرهایی که این دل را به هزار جا وصل کرده است، آدم بتواند این زنجیرها را قطع کند، دل او فقط یک جا باشد، فقط یک دلبر داشته باشد. این با صبر انجام می‌شود، با ریاضت انجام می‌شود، با تمرین انجام می‌شود.

در پاک نگه داشتن اعضا و جوارح هم انسان دو بُعد مثبت و منفی را باید در اعضا و جوارح خودش جزء برنامه قرار بدهد. یکی این‌که من از این اعضا و جوارح خود چه استفاده‌هایی باید بکنم، چشمم می‌خواهد چه کمکی به من بکند، دستم می‌خواهد چه کمکی به آخرت من، به دین من بکند. آدم برای هر یک از اعضا و جوارح خود آن کاری که او را به خدا نزدیک می‌کند، می‌نشیند و یک برنامه‌ای برای این‌ها می‌چیند. می‌خواهم عبادت کنم به قرآن نگاه می‌کنم، قرآن تلاوت می‌کنم، این عبادت چشم است؛ به دیدن پدر و مادر خود بروم، بنشینم به آن‌ها نگاه کنم که عبادت چشم است.

گریه از خشیت وخوف خدا از عبادت‌های چشم

به دیدن عالمی که او را قبول دارم بروم «النَّظَرُ إِلَى‏ وَجْهِ‏ عَلِیٍ‏ عِبَادَهٌ»[۱۴] نگاه کردن به چهره‌ی عالم عبادت است، نه، الحمدلله در محلّه هم سادات جلیل القدری وجود دارد، «النَّظَرُ إِلَى‏ ذُرِّیَّتِنَا عِبَادَهٌ»[۱۵] نگاه به سادات جلیل القدر عبادت است. آدم بگردد عبادت‌های زیادی برای چشم خودش می‌تواند پیدا کند که در رأس این‌ها گریه‌ی چشم است از خوف خدا، گریه‌ی از خشیت خدا، گریه‌ی در خلوت. خیلی مهم است که چشمه‌ی دل انسان بچوشد و ابر چشم او ببارد

تا نگرید طفل کی جوشد لبن                         تا نگرید ابر کی خندد چمن

آدم باید بگرید تا دل او رویش داشته باشد و خدای متعال مادر رحمت را در اختیار او قرار بدهد و دل او را تغذیه کند، با شیر بهشتی دل را تغذیه کند، غذای معنوی به او بدهد. این گریه جز عبادت‌های چشم است، آدم بتواند با تمرین، با فکر، با خلوت، با شنیدن چیزهایی که برای آدم رقّت قلب می‌آورد چشم خود را آرام آرام به گریه وادار کند و گریه‌ی منظم سحری داشته باشد. یا بی‌خوابی چشم در طاعت خدا، این‌که چشم آدم در هنگام سحر خواب نمی‌رود، بلند می‌شود نماز شب می‌خواند این کار، کار عبادت چشم است.

این «کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَهٌ یَوْمَ‏ الْقِیَامَهِ»[۱۶] روز قیامت همه‌ی چشم‌ها گریان هستند مگر سه چشم «وَ عَیْنٌ بَکَتْ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ» یکی چشمی است که از خوف خدا، از خشیت خدا گریه کرده است. دوم چشمی است که «وَ عَیْنٌ سَهِرَتْ‏ فِی‏ طَاعَهِ اللَّهِ‏» طلبه‌ای که در مطالعات طلبگی خود می‌خواهد قرآن بفهمد، فقه بفهمد، می‌خواهد روایت بفهمد، مدام مطالعه می‌کند، بی‌خوابی را تحمّل می‌کند. او در طاعت خدا بی‌خوابی کشیده است، مرزبان های ما، نگهبان‌های امنیّت ما که گشت‌های شبانه دارند اگر برای خدا این کار را انجام بدهند، «سَهِرَتْ‏ فِی‏ طَاعَهِ اللَّهِ‏» در طاعت خدا بی‌خوابی را تحمّل کرده است، این‌ها عبادت چشم است. عبادت‌های دیگر هم دارد.

بازگشت نتیجه‌ی اعمال در روز قیامت

شما اعضای دیگر خود را هم بگردید چند تا عبادت با هر عضوی می‌توانید انجام بدهید می‌بینید یک برنامه‌ی وسیعی برای هر کدام از اعضا و جوارح خود می‌توانید پیش‌بینی کنید، بعد از آن‌که پیش بینی کردید این را در برنامه بگنجانید و از همه‌ی اعضا و جوارح خود إن‌شاء‌الله عطر دین و نور دینداری را ببینید. آن‌جا هم که می‌روید «یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ»[۱۷] این کسانی که دائم الوضو هستند روز قیامت اعضای وضوی آن‌ها نور می‌دهد و این نوری که انسان در قیامت دارد «یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعى‏ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ» هم جلوی او روشن است و هم اَیمان او روشن است، اطراف او روشن است. این نور عبادت‌هایی است که این‌جا کرده است، اطاعت‌هایی است که این‌جا کرده است. هر عضوی نور خاصّ خودش را در آن‌جا دارد. هر قدر عبادت و تمرکز او در جلب رضای خدا بیشتر بوده است نور او شدیدتر است لذا هیچ معطّلی ندارد. راه روشن است، صاف هم است مثل برق عبور می‌کند، از پل می‌گذرد و به بهشت می‌رسد. امّا اگر نفاق در وجود او باشد، کفر در وجود او باشد، این‌ها در ظلمات دارند غوطه می‌خورند، نمی‌دانند اطراف آن‌ها چیست، گودال است، آتش است، قدم از قدم نمی‌تواند بردارد.

لذا با یک التماس و تضللی به مؤمنین خطاب می‌کنند «انْظُرُونا»[۱۸] ما که بیچاره شدیم شما یک نگاه به ما افتاده‌ها و بیچاره‌ها بکنید. «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ» چشم شما نور دارد، اگر به ما نظری بکنید نور چشم شما راه ما را هم روشن می‌کند. به ما یک نگاهی بکنید که از نور نگاه شما ما یک قبسی برداریم، یک مشت نور به دست بیاوریم، بتوانیم جلوی پای خود را ببینیم، راه برویم ما این‌جا گرفتار شدیم، نمی‌توانیم اصلاً حرکت کنیم. آن‌جا به آن‌ها گفته می‌شود «قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً» می‌گویند این نوری که ما این‌جا آوردیم، این‌جا که آفتاب روشن نیست، این‌جا که نورافکن نیست، این‌جا که چراغ برق نیست، این نور اطاعت ما است و ما این نور را از دنیا آوردیم، شما اگر نور بخواهید این‌جا تمام شده است، باید به دنیا برگردید، آن‌جا با عبادت و اطاعت بتوانید نور کسب کنید و این نور در وجود شما است، خودتان نورافکن شدید، خودتان چراغ شدید، خودتان خورشید شدید، ولی منافق و کافر چون از خدا اطاعت نکردند نوری هم این‌جا ندارند، آن‌جا هم می‌روند «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ»[۱۹] همین‌طور ظلمت متراکم است، لذا بدبخت‌ها زمین‌گیر هستند. منافق و کافر آن‌جا زمین‌گیر است. امّا مؤمن پرواز دارد.

طیران مرغ دیدی تو ز پای‌بند شهوت                به در آی تا ببینی طیران آدمیت

آن‌جا آدم به سوی بهشت پرواز می‌کند، با سرعت به مقصد اعلی، به جوار پیغمبر و ائمّه هدی علیهم صلوات الله می‌رسد.

امشب روضه‌ی حضرت علی اکبر را خواندند. روضه‌ی علی اکبر عجب روضه‌ای است. از جانسوزترین داغ‌ها برای امام حسین علیه السّلام داغ اشبه النّاس بود. مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری کتابی به نام خصایص الحسینیه دارد. در این خصایص نوشته است امام حسین علیه السّلام در ارتباط با حضرت علی اکبر سه بار حالت احتضار به ایشان دست داد. یکی موقع خداحافظی بود، آمد از پدر اذن میدان خواست، ابی عبدالله الحسین او را معطّل نکرد، با دست خودش لباس رزم به تن او کرد. بعضی می‌گویند کفن به تن او کرد.

(روضه خوانی)  


[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۲۰۰٫

[۳]– سوره‌ی نساء، آیه ۸۲٫

[۴]– سوره‌ی نصر، آیه ۱٫

[۵]– سوره‌ی مائده، آیه ۶۷٫

[۶]– همان، آیه ۳٫

[۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، المدخل، ص ۱۹٫

[۸]– الأمالی (للصدوق)، ص ۳۹٫

[۹]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۸، ص ۱۵۰٫

[۱۰]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۲۰۰٫

[۱۱]– معانی الأخبار، ص ۱۷۰٫

[۱۲]– سوره‌ی مؤمنون، آیات ۱ و ۲٫

[۱۳]– سوره‌ی رعد، آیه ۲۸٫

[۱۴]– الأمالی (للصدوق)، ص ۳۶۲٫

[۱۵]– همان، ص ۲۹۴٫

[۱۶]– من لا یحضره الفقیه، ج ‏۱، ص ۳۱۸٫

[۱۷]– سوره‌ی حدید، آیه ۱۲٫

[۱۸]– همان، آیه ۱۳٫

[۱۹]– سوره‌ی نور، آیه ۴۰٫