همانطور که گفته شد بنای ما بر آن نیست که کل کتاب را در اینجا درس بدهیم؛ زیرا بخش عمده ای از این کتاب مختص به منازعات مرحوم میرحامد با خود حسین با دهلوی است مثلا ایشان می فرماید کتاب تحفه عثنی عشریه سرقت علمی است.

Kashani-13960715-EmamatPajohi-Thaqalain-Ir (8)

از خلقیات مرحوم میرحامد حسین هندی آن است که ایشان مطلب کتاب تحفه را می آورد و بعد شروع به پاسخگویی می کنند و مثلا ده جلد را به آن مطلب اختصاص می دهند. لذا کسی که کتاب را می خواند، ابتدا به ذهنش خطور می کند که چرا ایشان این مطالب را از دهلوی آورده و بعد به پاسخ آن نپرداخته است. لذا هر جلد را به یکی دو موضوع اختصاص می دهد.

ما در این جلسه می خواهیم بیشتر به این بپردازیم که دهلوی چه گفته است.

Kashani-13960715-EmamatPajohi-Thaqalain-Ir (1)

عرض شد که این کتاب تحفه عثنی عشریه به تمام قامت عقاید شیعه جسارت کرده است. و مرحوم میرحامد حسین در منهج اول از آیات صحبت می کنند و در منهج دوم به روایات پرداخته است. ما به خاطر اهمیت بحث غدیر، بحثمان را از غدیر شروع می کنیم.

قال الفاضل المحدث النهری: اما احادیث که به آن در این مدعا تمسک کرده اند پس همگی دوازده روایت است. اول حدیث غدیر خم که آن را به طمطراق بسیاری از کتب ایشان مذکور می باشد و آن را نص قطعی در این مدعا می پندارند.

Kashani-13960715-EmamatPajohi-Thaqalain-Ir (9)

حدیث غدیر مروی از بریده[۱]بن حصیب اسلمی روایت می کند که آن حضرت در غدیر خم که مراجعت از حجه الوداع میان مکه و مدینه به آن موضع رسید، جماعت مسلمین را که در کنار آن جناب بودند حاضر  فرمود و خطاب کرد که «یا معشر المسلمین الست اولی بکم من انفسکم، قالو بلی قال من کنت مولاه فهذا علی مولاه الله وال من والاه و عاد من عاداه»

همانطور که می بینید، عبدالعزیز نقد به سند وارد نمی کند ولی منتها او می گوید آن را نص قطعی می پندارد. و وقتی که خبر را از بریده نقل می کند یعنی اینکه اشعار به خبر واحد دارد.

«و بعد گویند که مولا به معنای اولی به تصرف است. و اولی به تصرف بودن عین امامت است. اول غلط در این استدلالات آن است که اهل ادبیات اشکال کردند که مولا به معنای اولی است. و ثانیا اگر اولی است، چرا اولی به تصرف؟ بگویید اولی به محبت. چرا تقدیر آن را اولی به تصرف بگیریم.

Kashani-13960715-EmamatPajohi-Thaqalain-Ir (2)

بعد می گوید شیعیان جوابی می دهند که خداوند به جهنمیان می گوید « النار هی مولاکم » و بعد می گویند که ابوعبیده که از اهل ادب است در رابطه با این آیه می گوید: ای اولی بکم. او می گوید اولا این خلاف اجماع است و حتی اگر هم صحیح باشد هم منظورش حاصل معناست. یعنی «النار مسیرکم» یا «الموضع الائق بکم» نه آنکه لفظ مولا به معنای اولی بالتصرف باشد.

اشکال سوم را اینگونه می گیرد که قرینه بعد از من کنت مولا دال بر محبت است؛ چه آنکه پیامبر فرمود اللهم وال من والاه و … این قرینه بر آن است ککه مولا را به معنای محبت می پندارد.

اشکال بعدی هم آن است که او می گوید: اهل بیت هم گفته اند که مولا به منای اولای به تصرف نیست. چه آنکه حسن مثنا که از او سؤال کردند که آیا منظور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله خلیفه بلافصل است، او پاسخ داد که خیر اگر پیامبر می خواست خلیفه بلافصل انتخاب کند، می فرمود که «یا ایها الناس هذا والی امری و القائم علیکم امری فاسمعوا له و اطیعوا»[۲]!

اشکال بعد هم می گوید: مگر می شود که همزمان دو امام بر مردم ولایت داشته باشد؟ او ادامه می دهد که پیامبر می بایست برای اثبات امامت بلافصل می گفت: بعد من و چون نفرموده، برای امامت محضور پیش می آید؛ مگر اینکه بگوییم ولی به معنای دوست است که دیگر این محضور را از بین می برد؛ زیرا دو محبوب همزمان اشکالی ندارد. اگر هم بگویید که منظورش بعد است، بلافصل آن را از کجا می آورید؟ ما هم می گوییم بعد از پیامبر خلیفه چهارم امام علی علیه‌السلام است؟!

Kashani-13960715-EmamatPajohi-Thaqalain-Ir (3)

نویسنده جواب می دهد؟

مرحوم میرحامد حسینی در جواب می گوید دوازده را از کجا گرفتی؟ کدام یک از علمای ما حرفی از دوازده روایت آورده است؟

بعد خود میرحامد حسین جواب می دهد و می گوید تو این کتاب را از کتاب الصواقع سرقت کردی! چون اوست که تنها این اتهام را به شیعه می زند. تو این کتاب را از او ترجمه کردی و بعدش هم پشت سر هم می گویی که من این کتاب را نوشتم!

بعد می فرماید تو قسمت حدیث بریده را به خوبی سرقت نکردی، زیرا صاحب صواقع گفته است «بریده و غیر بریده» یعنی او به غیر واحد بودن حدیث اعتقاد دارد و تو تنها به بریده اشاره کردی!

بعد وارد می شود که چه کسانی به حدیث غدیر اشاره کردند.

Kashani-13960715-EmamatPajohi-Thaqalain-Ir (4)

مثلا: ابن مغازلی شافعی به تواتر حدیث غدیر اشاره کرده است. مرحوم میر حامد حسین در این مقطع به معرفی ابن مغازلی می پردازد و اهمیت نقل تواتر از سوی ابن مغازلی را نقل می کند. که به عنوان مثال یکی از تیترهای بحث ایشان این است که کدام یک از  بزرگان محدثین، از ابن مغازلی نقل حدیث کرده اند.

نفر بعدی که تواتر حدیث غدیر را مطرح کرده است، ابن عقده است او حدیث غدیر را از یکصد و پنج طریق روایت کرده است. بعد او را معرفی کرده است، او شخصیتی بین المللی است که مرحوم نجاشی رجالش را از آن گرفته است. او زیدی بوده است؛ اما نه زیدی جارودیه[۳]!  مرحوم میر حامد حسین می فرماید ابن عقده که از اعاظم حفاظ معتمدین و مشاهیر محدثین معتبرین اهل سنت است، و حفظ و اتقان او به جایی رسیده است که دار قطنی[۴] می گوید: به اجماع اهل کوفه حافظ تری از او از عهد ابن مسعود[۵] تا زمانش دیده نشده است.

بعد می گوید حالا ممکن است کسی اشکال کند و بگوید: این کتابی که با صد و پنج طریق نوشته شده است کجاست؟

Kashani-13960715-EmamatPajohi-Thaqalain-Ir (5)

خود مرحوم میرحامد نقل می کند که مولای ما سید بن طاووس  در کتاب الاقبال در ذکر مصنفین طرق حدیث غدیر فرموده است که « از جمله ناقلین حدیث غدیر ابوالعباس ابن عقده است که در زمان وی کسی همانند او نبود و نویسنده کتاب تاریخ بغدادی، خطیب بغدادی، به علم او شهادت داده است می باشد. او کتابی را درباره حدیث غدیر به نام حدیث الولایه نوشته است. و بعد می گوید من نسخه ای از این کتاب را دارم که در زمان حیات خود ابن عقده نگاشته شده است[۶]. و تاریخ آن در سال ۳۳۰ می باشد. و بعد می گوید این صحیح النقل است و خط شیخ طوسی هست که این کتاب مقابله شد و جماعتی از علما نیز آن را تأیید کردند. و در آن نص پیامبر در ولایت امیرمؤمنان را دیدم که از صدوپنچ طریق روایت کرده است». فرق سید بن طاووس این بود که او به متن دقت کرده است.

Kashani-13960715-EmamatPajohi-Thaqalain-Ir (7)

مرحوم میر حامد حسین[۷] می گوید اولا سید بن طاووس این کتاب را دیده است. بعد می فرماید این افرادی که ابن عقده به آن اشاره کرده است چه کسانی هستند. می گوید گشتیم و دیدم سید بن طاووس در طرائف نود و هفت تن از آن راویان را آورده است.

Kashani-13960715-EmamatPajohi-Thaqalain-Ir (6)

بعد از سید بن طاووس از ابن تیمیه نقل می کند. ایشان می گوید: ابن تیمیه که در این کتاب ها غور کرده او هم در کتاب منهاج السنه[۸] گفته است که  «قد صنف ابوالعباس ابن عقده مصنفا فی جمیع طرقه»! وقتی کسی مطلبی را با قیل نقل نمی کند، بدان معناست که او نگاشته شدن این کتاب را قبول دارد.

نکته ای که از ابن تیمیه می گوییم و بحث را در این جا نگاه می داریم این است که: ابن تیمیه یکی از بی ترتبیت ترین علمای اندیشمند اهل سنت است. او در رابطه حدیث غدیر می گوید: اولا ابن حزم گفتته است که علی سه تا فضیلت داشت که حدیث غدیر جزو آن نیست ثانیا می گوید که ابن حزم گفته است که حدیث غدیر از طریق ثقات نیامده است[۹]. انگار نه انگار که چند طریق آن در مسند احمد ذکر شده است. و از آن طرف ابن حجر می گوید باید حرف های ابن حزم را خواند و خندید! او بدین خاطر از ابن حزم آورده است که او حرفی را به نفع موضعش آورده است. و بعد وقتی که می گویی که «قد صنف ابوالعباس فی جمیع طرقه» یعنی که این روایت طرق متعدد دارد؛ یعنی تواتر که برای انسان یقین می آورد. و خود آنها  برای ده طریق، ادعای تواتر می کنند. چه طور او حدیث متواتری را با یک نقل ابن حزم رد کرده است؟! در صورتی که خود او از کتاب ابن عقده خبر داده است. یعنی او یک بار می گوید حدیث غدیر متواتر است و از سوی دیگر می گوید یک طریق آنهم ابن حزم چنین گفته است! این نشان می دهد که در او خبری از انصاف نیست.

 


” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “


[۱] . بریده یکی از اصحابی است که بغض به امیرالمؤمنین دارد. او از طایفه بنی اسلم است که از کارگزاران سقیفه می باشند. همان کاروانی که پیامبر اکرم می فرماید وقتی من صدای آنان را شنیدم به پیروزی یقین پیدا کردم. و باری هم زمانی که امیرالمؤمنین به یمن رفته بودند، با دسیسه چینی خالد بن ولید، قصد تخریب علی علیه‌السلام را نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می کنند. و تهمت می زنند که علی علیه‌السلام به جاریه ای که از آن غنائم جنگ بود، دست اندازی کرده و پس از مشغولیت غسل کرده از خیمه بیرون آمد. بریده می گوید چهار نفره نزد پیامبر رفتیم من که نفر چهارم بودم، وقتی این ادعا را نزد پیامبر بیان کردم، چهره پیابر سرخ شد و حدیث معروف را بیان کرد که حضرت سه مرتبه فرمود«ما تریدون من علی» و بعد ادامه داد: «هو ولی کل مؤمن بعدی» پیامبر می فرماید این حدیث را پیامبر در پاسخ به من دادند.

 [۲] این قاعده در بین اهل سنت مطرح است که هرکجا که با ما درگیری دارند از خود ما روایتی دارند که آن روایت، در کتب ما یافت نمی شود، مثلا روایتی دارند که شصت و هشت طریق دارد که امیرالمؤمنین از پیامبر نقل می کند «خیر الناس بعدی الابوبکر»! در واقع او باید این حدیث را از مستندات ما اخذ می کرد.

 [۳] آنها بر خلاف زیدی جارودیه که به عصمت ائمه معتقدند، قائل به افضلیت امیرالمؤمنین بر امامت اند؛ اما عصمت و خلافت بلافصل آنها را قبول ندارند. اکنون زیدیه در یمن نیز اینگونه هستند. ابن عقده یک زیدیه بطری است. او امامت امیرالمؤمنین را قبول ندارد و تنها به افضلیت علی علیه‌السلام اعتقاد دارد. و شیخ مفید صراحتا نقل می کند که آنها علی رغم اسماعلیله و زیدی جارودی، سنی هستند. (زیرا ما شیعیان هر گروهی را که خلافت بلافصل امیرالمؤمنی را قبول نداشته باشد، آن را شیعه نمی دانند). لازم به ذکر است که زیدیه جارودیه در طول تاریخ برای اینکه فاصله خود را با شیعه حفظ کنند، به بطریه تمایل پیدا کردند.

 [۴] از محدثان مهم قرن چهارم هجری

[۵] . ابن مسعود قطب عالم بزرگ کوفه و بزرگ مشایخ اهل کوفه در زمان اهل بیت علیهم‌السلام است.

[۶] علت نقل کتاب شناسی مرحوم میرحامد حسین از شیعه به خاطر آن است که ایشان دقت علمی فراوانی داشته اند. خوب است بدانید کتب اشعار جاهلی دو هزار سال پیش برخلاف احادیث رسول خدا و اهل بیت ایشان علیهم السلام، با دقت بیشتری به همراه راوی به ثبت رسیده است. برای همین بدون هیچ نسخه بدلی به دست ما رسیده است؛ ولی شما دو نهج البلاغه در بازار پیدا نمی کنید که اختلاف نسخ داشته باشد. آنها دیوان را با روایت منتشر می کردند و امر می کردند که چند نفر از روی آن بنویسند. علم تراجم که در حوزه های علمیه بدان اهمیت چندانی داده نمی شود به همین موضوعات می پردازد. که این نویسنده کتاب داشته یا نه دیوان داشته یا نه؟ کتابش از کجا شروع می شده؟ حاولی چه موضوعاتی بوده؟ و چه کسانی از او شنیده اند؟ کدام شرح این مطلب را نگاشته و نسخه آن کجا منتشر شده است؟ مثلا در همین موضوع غدیر، غزالی کتابی را به نام «سر العالمین و کشف اسرار ما فی الدارین» نوشته است و در آنجا نقل می کند که حسد و ریاست طلبی باعث شد که خلفا پا روی حق بگذارند و حق علی علیه‌السلام را زیر پا بگذارند. حال علم تراجم بدین می پردازد که مثلا بررسی کند و ببیند آیا این کتاب را اصلا او نگاشته است؟ او در چه دوره ای به نگاشتن این کتاب پرداخته است؟ آیا کسی گفته است که این کتاب برای غزالی است یا نه؟ مثلا سبط بن جوزی همین مطلب را از غزالی نقل کرده است.ذهبی مطلبی دیگر را از کتاب سر العالمین نقل کرده است. اما بالعکس عبدالحسین زرین کوب و عبدالرحمن بدوی و استاد فاطی نیا می گویند این برای غزالی نیست و آیت الله میلانی (رئیس بنیاد امامت) می گوید این کتاب برای غزالی هست.

حال این بی توجهی به علم تراجم تا آنجاست که برخی آن را اصلا به حساب نمی آورند. خاطره دردآوری را تعریف می کنم. در کنگره ای می خواستند به پانصد میهمان خارجی هدیه بدهند. خواستند یک پک تهیه کنند که هم قرآن در آن باشد و هم نهج البلاغه باشد و هم صحیفه سجادیه. آن چیزی که به آن اهمیت دادند، ظاهر این پک بود. تا جایی که به جلد و مدل قاب و رنگ چرم و … توجه کردند ولی به متن صحیفه دقت نکردند و نگاه نکردند، ببینند که روای آن که بود؟ و حتی یک مقدمه برای آن ننوشتند که بدانند برای چه این کتاب را به شما دادیم! نهج البلاعه آن هم از نهج البلاغه مرحوم دشتی استفاده کردند و اجازه ندادند ما تیترهای ترجمه شده به عربی کتاب مرحوم دشتی را به علت خراب شدن متن حذف کنیم!

 [۷] مرحوم میرحامد حسین، خود کتابشناسی قهار است؛ چنانچه یک مستشرق صهیونیست به نام اتان کلبرگ کتابی نوشته به نام کتابخانه میرحامد حسین هندی نگاشته است که آیت الله سیستانی و مجموعه ایشان، آن را به عربی ترجمه و سپس کتابخانه آیت الله مرعشی آن را به فارسی ترجمه نمودند.

[۸] این کتاب در رد منهاج الکرامه علامه حلی نوشته شده است. لازم به ذکر است که بدانید ابن تیمیه در آن زمان آنقدر مطرح نبود. بایستی بدانید که هرچه پیش می رویم کتب ابن تیمیه بیشتر چاپ شده و لذا بیشتر مطرح می شود.

[۹] «فلا یصح من طریق الثقات اصلا»