معنای «عهد الله» و «میثاق» در سوره رعد و تفاوت این دو چیست؟ و چه عهدی، عهد خداوندی است؟

پاسخ اجمالی

خداوند در آیات بسیاری از قرآن، به بیان تمثیل های مختلفی می پردازد تا اثرگذاری بر مخاطب را بیشتر نماید. در یکی از این تشبیه ها، در سوره رعد، مخالفان وحیانی بودن قرآن را به افراد نابینا تشبیه می کند،[۱] سپس می گوید: «… إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ».[۲] اولوا الألباب به معنای صاحبان عقل و خرد می باشد.[۳]
خداوند در ادامه، توصیفاتی برای این صاحبان خرد و اندیشه می آورد که یکی از آنها عبارت است از: «الَّذینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمیثاقَ».
[۴]
اما در این که این وفای به عهد الهی و نقض نکردن میثاق، به چه معنا بوده و چه ارتباطی میان آنها است، بحث هایی میان مفسران وجود دارد که در این جا به بیان دو دیدگاه، اکتفا می کنیم:
۱ – عهد اللَّه (عهد الهى)، معناى وسیعى دارد و هر آنچه دلیلی بر آن دلالت کند، در زمره این عهد قرار می گیرد؛ بنابر این شامل این موارد می شود.
الف. پیمان هایى که خدا به مقتضاى فطرت از انسان گرفته است؛ مانند فطرت توحید، عدالت و … .
ب. پیمان هاى عقلى؛ یعنى آنچه را که انسان با نیروى تفکر و اندیشه و عقل از حقایق عالم هستى و مبدأ و معاد درک می کند.
ج. پیمان هاى شرعى؛ یعنى آنچه را که پیامبر(ص) از مؤمنان در رابطه با اطاعت فرمان هاى خداوند و ترک معصیت و گناه پیمان گرفته همه را شامل مى‏گردد. بنابر این عهد در این آیه شامل تمام این موارد می شود.
[۵]
عموم مفسران پیرو این نظریه، میثاق را به همین معنا تعریف کرده و قسمت دوم آیه (وَ لا یَنْقُضُونَ الْمیثاقَ) را تأکیدی بر قسمت اول (یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ) دانسته اند.
[۶] به بیان دیگر، این دو معنا ملازم همدیگر هستند؛ مفسران بر اساس معنایی که از عهد کرده اند (با اختلافاتی که دارند) میثاق را نیز به همان معنا گرفته و گفته اند این دو دارای معنای مشترکی هستند و باید به عهد وفادار ماند و لازمه آن نقض نکردن آن است؛ مانند این که بگوییم خداوند وجود دارد و غیر موجود نیست که دو طرف ملازم یکدیگر هستند و معنای مشترکی را بیان می کنند.[۷]
۲ – منظور از عهد، تنها همان عهدی است که در روز ازل از انسان ها گرفته شده
[۸] و قرآن نیز در آیاتی از آن یاد می کند.[۹] برخی نیز این وجه را در کنار وجه اول محتمل دانسته اند.[۱۰] مفسران پیرو این نظریه؛ میثاق را دارای معنایی گسترده تری دانسته اند؛ به نوعی که میثاق های میان انسان و خدا، انسان و انسان های دیگر و همچنین آنچه انسان با خود پیمان بسته را در بر می گیرد که در این معنا میثاق معنای عامی داشته و در آیه کلمه عام بعد از کلمه خاص ذکر شده است.[۱۱]

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. رعد، ۱۹: «أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمى‏ … ؛ آیا کسى که می داند آنچه از پروردگارت به تو نازل شده حق است، با آن که کور است یکسانند؟ …».

[۲]. رعد، ۱۹: «… فقط صاحبان خرد متذکر مى‏شوند».

[۳]. ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۲، ص ۵۲۴، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج ۱، ص ۳۶۳، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.

[۴]. رعد، ۲۰: «آنها که به پیمان خدا وفا می کنند و پیمان شکنى نمی کنند».

[۵]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۱۸۴، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ۴، ص ۱۸۴، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۴۲۴ق؛ فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۱۹، ص ۳۳، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.

[۶]. تفسیر الکاشف، ج ‏۴، ص ۳۹۸٫

[۷]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق، حسینی ارموی (محدث)، میر جلال الدین، ج ۲، ص ۵۹۵،  دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش؛ نیشابوری، حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، تحقیق، عمیرات، شیخ زکریا، ج ۴، ص ۱۵۳، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.

[۸]. کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج ۵، ص ۱۰۵، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، ۱۳۳۶ش.

[۹]. اعراف، ۱۷۲:  «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ … »؛ و [یاد کنید] هنگامى را که پروردگارت از صلب بنی آدم نسلشان را پدید آورد، و آنان را [در ارتباط با پروردگاریش‏] بر خودشان گواه گرفت [و فرمود:] آیا من پروردگار شما نیستم؟ [انسان ها با توجه به وابستگى وجودشان و وجود همه موجودات به پروردگارى و ربوبیّت حق‏] گفتند: آرى، گواهى دادیم.

[۱۰]. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیه، علی عبدالباری، ج ۷، ص ۱۳۳،  دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.

[۱۱]. همان، ج ‏۷، ص ۱۳۳٫