«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَکْرَم‏ الشُّفَعَاءِ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهلِ بَیتِهِ الطَّیِبینَ الطَّاهرِینَ ثُمَّ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی جَمیعِ أنبیاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ ملائِکَتِهِ وَ لَا حَولِ وَ لا قُوَّهَ إلَّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیمِ».

عصر بنی امیّه عصر پر ظلمت

امروز ما به خاطر این‌که روز امام باقر علیه السّلام است، درس را نگفتیم و گفتیم که فقط در مورد امام علیه السّلام صحبت بکنیم مختصری در مورد فضایل ایشان، عصر آن حضرت و بالاخره امام باقر علیه السّلام بر گردن عالمیان حق دارد؛ چنانچه إن‌شاءالله عرض خواهیم کرد و خلاصه عزادار این امام مظلوم باشیم. مختصری مقدّمه عرض می‌کنم. عصر بنی امیّه عصر بسیار پر ظلمت بود که دیگر نمی‌شود حرف زد که این‌ها چه ظلم‌هایی کردند و چگونه بودند و بنی امیّه چقدر قسی القلب بودند. نمونه‌ی خیلی بارز آن که دیگر برای تمام جهانیان مکشوف است و تمام جهانیان از آن باخبر شدند، واقعه‌ی جانگداز کربلا است. حالا بعد از آن این‌ها نسبت به اهل بیت اذیّت‌ها کردند، نسبت به شیعیان اهل بیت چه کارها که نکردند و بالاخره شجره‌ی خبیثه بود. در قرآن هم وقتی که در سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء می‌خوانید: «وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیاناً کَبیراً»[۱] همه‌ی اهل تسنّن هم نوشتند، همه نوشتند که پیغمبر اکرم (علیه و آله علیه الصّلاه و السّلام) در خواب دید که میمون‌ها بر فراز منبر او می‌روند و پایین می‌آیند و حضرت بسیار برای این خواب غصّه‌دار شد، غمناک شد و جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد که تعبیر و تأویل آن همان شجره‌ی ملعونه‌ی بنی امیّه است. «وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ» شجره‌ای که در قرآن بر آن‌ها لعنت شده است یا در قرآن ذکر شده است. یک دوران عجیبی بود که البتّه بنی امیّه بسیار ظلم کردند.

Fateminia-13960607-Sahifeh82-ThaqalainSite (1)

عمر بن عبدالعزیز و منع ناسزا گفتن به امیر المؤمنین علیه السّلام

 یک تبصره‌ای این‌جا است، استثنائی است که خوب خدمت شما عرض شود که در هر چیزی یک استثنایی پیش می‌آید. فقط در بین بنی امیّه عمر بن عبد العزیز کسی بود که حالا می‌شود گفت شاید یک ملاحظاتی داشت، یک مزایایی داشت، امتیازاتی داشت و بالاخره من از امام زمان علیه السّلام معذرت می‌خواهم که این حرف را بزنم ولی ناسزا که دشمنان امیر المؤمنین علیه السّلام به آقا گفتند حتّی در منابر در خطبه‌ها یک مدّت مدید ادامه داشت و این را عمر بن عبدالعزیز برداشت و بالاخره حالا این اندازه با بقیه تفاوت داشت که سیّد رضی رضوان الله علیه -همان سیّد رضی مولای خود ما، همان مؤلّف کتاب نهج البلاغه- در دیوان خود یک قطعه‌ای دارد که خلاصه‌ی آن خیلی عجیب است با این جمله‌ها شروع می‌شود که می‌گوید:

«یَا ابن عبد العزیزِ لَو بَکَتِ العَین            فَتَى مِن أمیَّهً لَبَکیتکُ»[۲]

می گوید: ای عمر عبد العزیز اگر بنا بود که چشم من بر جوانمردی بر جوانی از بنی امیّه گریه بکند، برای تو گریه می‌کرد. می‌گوید: تو آدم پاکیزه‌ای بودی، جالب است می‌گوید:

     «…. طِبتَ       وَ إن لَم یَطب و لم یزک بیتک»، «و إن لم یکن طاب بیتک»‏

Fateminia-13960607-Sahifeh82-ThaqalainSite (2)

اگرچه بیت تو هم پاکیزه نبوده است ولی خود تو آدم پاکی بودی؛ بالاخره از آن آلودگی‌هایی که بقیه داشتند تو نداشتی. البتّه داریم باز یک شاعری در بنی امیّه که خیلی محبّ امیر المؤمنین سلام الله علیه بود که شعری دارد می‌گوید: اگر من را قطعه قطعه بکنید، از علی دست برنمی‌دارم این یک استثنائاتی است؛ غیر از آن دیگر ظلم و جور است. امام باقر علیه الصّلاه و السّلام در این عصر پر ظلم و جور بود. خیلی به حضرت آزار می‌رسید. حضرت خیلی از جانب هشام بن عبد الملک ملعون مورد آزار قرار می‌گرفت.

بی‌خبر بودن زید و اسماعیل از تشکیل شدن دو فرقه به نام آن‌ها

 و اصلاً شهادت زید بن علی علیه السّلام که زید دیگر می‌دانید پسر امام سجّاد علیه السّلام است، عالم است، آقا است، خیلی بزرگوار است البتّه به طور حاشیه عرض می‌کنم که زیدیّه‌ای که الآن وجود دارند اصلاً روح مقدّس زید از این‌ها خبر ندارد. درست است حالا این‌ها شیعه هستند و خدا إن‌شاءالله آن‌ها را کمک بکند مظلوم هستند زحمت می‌کشند ولی از نظر علمی می‌خواهم برای شما بگویم که زید اصلاً از این‌ها خبر ندارد که مثلاً زید این‌ها را اطراف خود جمع بکند و بگوید: من امام شما هستم، هیچ از این خبرها نبود. چنانچه اسماعیلیّه‌ای که امروز در دنیا درست شدند، روح مقدّس اسماعیل فرزند حضرت صادق (علیهم السّلام) هم از این‌ها خبر ندارد. من در گذشته این بحث‌ها را کردم و هیچ ربطی ندارد اسماعیل که از دنیا رفت، وفات کرد اسماعیلی‌ها درست شدند. زید هم که شهید شد، بعد از آن زیدیه درست شدند اصلاً روح این دو خبر ندارد، هر کسی فکر بکند اشتباه کرده است، سواد ندارد، مطالعه نکرده است.

Fateminia-13960607-Sahifeh82-ThaqalainSite (3)

فراهم شدن مقدّمات شهادت زید در زمان امام باقر علیه السّلام

 اصلاً مقدّمات شهادت زید در زمان حضرت باقر علیه السّلام فراهم شد؛ منتها دیگر زید در زمان امام صادق علیه السّلام شهید شد. در زمان حضرت باقر علیه السّلام شهید نشده بود ولی مقدّمات آن در زمان امام باقر علیه السّلام بود. می‌خواهم بگویم این عصر این‌قدر ظلمانی بود که وقتی والی مدینه نمی‌دانم چه کرده بود، چه ناروایی، چه ظلمی در حقّ زید علیه السّلام به جا آورده بود، زید رفت پیش هشام بن عبدالملک که خلیفه‌ی جائر بود از دست والی مدینه شکوائیّه برد. زید پسر امام سجّاد علیه السّلام. شکوائیّه را مطرح کرد و در آن‌جا عوض این‌که آن خلیفه‌ی جائر و این مرد پلید به شکوائیّه برسد یک جسارت به حضرت باقر علیه السّلام کرد، دشنام بود. می‌گوید: -که نمی‌دانم فکر می‌کنم ابن ابی الحدید نوشته است، یکی از آن‌ها نوشته است- زید این‌قدر غضبناک شد، نزدیک شد از پوست خود خارج بشود. می‌گوید: «فَغَضبَ زِیدُ حَتَّى کَادَ یَخرُجُ مِن إهَابِهِ»[۳] نزدیک بود از پوست خود خارج بشود. آن‌جا تصمیم گرفت، گفت: من انتقام این جسارت را می‌گیرم. این اندیشه‌ی خود زید بود. و زید آمد رفت لشکری آراسته کرد و افرادی با او همراه شدند، قول همکاری دادند، قول همرزمی دادند و زید آماده شد که داریم وقتی که روی اسب نشست و پرچم در بالای سر او به لرزیدن درآمد که باد این پرچم را می‌لرزاند می‌گوید: همان روی اسب گفت: الحمدلله. خدا را شاکر هستم که روز قیامت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را ملاقات بکنم، دیگر خجالت نمی‌کشم می‌گویم: در راه تو یک قدمی برداشتم.

Fateminia-13960607-Sahifeh82-ThaqalainSite (4)

خلاصه این‌جا بعضی از مطالعه‌کنندگان به زید ایراد گرفتند زید اصلاً بدون اجازه این کارها را کرد و اجازه از امام نداشت؛ این‌ها متوجّه نیستند این‌ها مطالعه نکردند. یک چیزی می‌دانند صد تا چیز را نمی‌دانند. زید این‌جا… حالا ما نداریم که از یک امامی اجازه گرفته است ما این‌ها را نمی‌دانیم ولی این‌قدر است که ائمّه خیلی مدح و ثنا از او کردند. (العیاذالله) اگر این کسی بود که برخلاف رضای اهل بیت حرکت می‌کرد که این‌قدر او را مدح و ثنا نمی‌کردند؟ امام صادق علیه السّلام این‌قدر برای زید با صدای بلند گریه کرد. حالا مختصر برای شما می‌گویم. یک خیانتی شد و زید به شهادت رسید -این‌جا نکته‌هایی وجود دارد که قبلاً به شما گفتم حالا باز هم کسانی که نشنیدند، دوست دارم که عنایت بفرمایند- این بنی امیّه این‌قدر دشمن بودند، لجباز بودند که بعد از شهادت زید بدن مقدّس او را چهار سال بر دار آویختند. حالا این کرامت این بدن بود که در این چهار سال هیچ اتّفاقی برای این بدن نیفتاد. نگهبان می‌گذاشتند دو ساعت به دو ساعت که کسی یک وقت این بدن را پایین نیاورد.

ناراحتی پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و امام صادق علیه السّلام  از به شهادت رسیدن زید

حالا برای شما یک چیز جالب بگویم این را نگه بدارید که نگهبان می‌گذاشتند تا به سراغ یک کتاب برویم یک کتابی است به نام الکاشف این سه جلد است؛ تقریباً ۸۰، ۹۰ سال پیش این کتاب یک مرتبه در حیدر آباد چاپ شده است. موضوع این کتاب چیست؟ ذهبی یکی از کبار علمای اهل سنّت است، ایشان این کتاب را نوشته است سه جلد الکاشف. موضوع آن اسم کسانی است که از کتب شش گانه‌ی اهل سنّت روایت کردند و اسم آن‌ها در آن‌جا است. اهل تسنّن شش کتاب مهم دارند، به این‌ها صحاح ستّه می‌گویند. اسم رواه این‌ها یعنی کسانی که محتوای این شش کتاب را روایت کردند -به این‌ها می‌گویند: رواه کتب ستّه- در واقع الکاشف اسم راویان کتب شش گانه‌ی اهل سنّت است. به نگهبانی از جسد زید برگردیم گفتم این‌ها به هم ارتباط دارد. نگهبان می‌گذاشتند که این بدن را پایین نیاورند. جالب است می‌خواهم بگویم یکی از نگهبانانی که پای بدن مبارک زید نگهبانی می‌داده است که آن را پایین نیاورند یکی از رواه کتب شش گانه است که اسم او در الکاشف آمده است. یعنی این برای آن‌ها مهم است که یکی از نگهبان‌ها، از کسانی است که در کتب ستّه روایت دارد و در کتاب کاشف اسم او است. او می‌گوید: من نگهبانی می‌دادم و در اثنی به خواب رفتم این آدمی است که در کتب ستّه اهل سنّت روایت دارد- پیغمبر اکرم را دیدم، دیدم حضرت پای دار ایستاده است و به این بدن نازنین نگاه می‌کند و برگشت به من گفت: «هَکَذا تَفعلونَ بِولدی» این‌طور با فرزند من رفتار می‌کنید؟ خلاصه زید شهید شد و بدن زید به دست دشمنان افتاد که او را به دار زدند. امام صادق علیه السّلام روایت داریم که به صدای بلند گریه کرد فرمود: «أَ فَلَا أَوْقَرْتُمُوهُ حَدِیداً»[۴] چرا یک تکه آهن به این بدن نبستید، این زیر آب برود و بیرون نیاید. کنار آب بود. این بدن به دست این‌ها نیفتد. مؤمن عزیز است. حتّی حضرت فرمود: آهن می‌بستید سنگین می‌شد و زیر آب می‌رفت، بهتر از این بود که به دست این‌ها بیفتد. گفتند: ما این را زیر شن‌های ساحل مخفی کرده بودیم امّا دیگر پیدا کردند. حضرت خیلی گریه کرد «فَبَکَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ» حضرت با صدای بلند گریه کردند. اگر زید مقبول ائمّه نبود که این‌قدر برای او گریه نمی‌کردند. حضرت رضا علیه السّلام چقدر از او دفاع کرده است. خلاصه یک بحث عجیبی است. به هر حال می‌خواهم بگویم مقدّمات این شهادت در زمان حضرت باقر علیه السّلام به وجود آمد که…

Fateminia-13960607-Sahifeh82-ThaqalainSite (5)

البتّه حضرت باقر علیه السّلام خبر داده بود در اخبار غیبیّه خود با علم امامت خبر داده بود که فرمود: من می‌بینم این به دار آویخته شده است. چون مادر این‌ها جدا بودند. می‌دانید که زید از پدر با حضرت باقر علیه السّلام برادر بود. امّا مادر آن‌ها جدا بود. حالا مادر زید هم خدا او را رحمت بکند خانم بزرگوارری بوده است امّا بالاخره دیگر بشر است، چون این جمله را شنیده بود و شاید امام باقر علیه السّلام را هم درست نمی‌شناخت. شاید یک نفر در یک خانه باشد ولی اهل آن خانه را درست نشناسد یا حالا این خانم ناراحت شده بود بالاخره خدا او را رحمت بکند ما نمی‌دانیم قضیه چه بوده است ولی روایت داریم که وقتی مادر زید شنیده بود که حضرت می‌فرماید: من می‌بینم او را به دار زدند. (العیاذ بالله) گفته بود: این از حسد است که وقتی امام باقر علیه السّلام جمله‌ی این خانم را شنید؛ روایت داریم سه مرتبه فرمود: «یَا لَیْتَهُ حَسَداً»[۵] ای کاش که حسد بود، حسد نیست، ولی واقعیت است. شاید حالا امام شناسی آن خانم هم ضعیف بوده است یا ناراحت شده بود. این‌ها این‌قدر لجباز بودند که این بدن مقدّس را چهار سال بر دار آویختند.

اقتباس ادبی شعرا از یکدیگر

من در گذشته گفتم یک وقتی شعرا از همدیگر چیزی می‌گیرند، این معمول است این چیز مخفی نیست. در طول مدّت ادب در فارسی و در عربی ادبا از یکدیگر گرفتند، از یک شاعری نکته می‌گیرند، آن را پرورش می‌دهند حالا یک چیزی به آن اضافه می‌کنند این دیگر خیلی معمول است. البتّه اگر اقتباس خیلی پر رنگ باشد به این می‌گویند سرقات شعریّه که این یک بابی است دزدی می‌شود. یکی از دزدی‌های حلال دزدی شعر است. نه نیروی انتظامی دخالت می‌کند، نه آدم را جایی می‌برند؛ سرقات شعریّه این‌طور است. اگر پر رنگ نباشد به آن اقتباس می‌گویند. حالا در این باب وارد نمی‌شویم ولی مضون بعضی از شعرها بکر است. یعنی کسی در گذشته این را نگفته است.

Fateminia-13960607-Sahifeh82-ThaqalainSite (6)

ابیات صالح کوّاز در مورد زید شهید

 می‌گویند از جمله ابیاتی که مضمون بکر دارد، یک بیتی که مضون آن بکر است و در گذشته هیچ کسی نگفته است این بیت مرحوم شیخ صالح کوّاز نجفی است که دیوان او را الحمدلله به دست آوردیم به ایران نیامده بود این شاعر اهل بیت در نجف اشرف بوده است؛ این یک بیتی دارد خیلی زیبا است در مورد این بدن نازنین که به دار آویخته است می‌گوید:

«کأنَّ السَّماءُ وَ الأرضِ فِیهِ تَنافَسَا» می‌گوید: مثل این‌که زمین و آسمان روی این بدن نازنین رقابت می‌کردند. زمین می‌گفت: پیش من باشد، آسمان می‌گفت: من می‌خواهم آن را بالا ببرم، می‌گوید: فضا برنده شد.

«کأنَّ السَّماءُ وَ الأرضِ فِیهِ تَنافَسَا           فَنَالَ الفَضا مِنهُ لعَزَّ المَراتِب»،

می گوید: فضا برنده شد گفت: نمی‌گذارم بالای آسمان برود و زمین به تو هم نمی‌دهم، این را پیش خود نگه می‌دارم. می‌خواهم بگویم که یک چنین ظلم‌هایی که می‌شد.

Fateminia-13960607-Sahifeh82-ThaqalainSite (7)

 آن وقت ببین حضرت باقر علیه السّلام چقدر از دست این‌ها مصیبت کشید، چقدر او را اذیّت کردند ولی یک چیزی که خیلی مهم است امروز در این روز بسیار بزرگ متوجّه بشوید. امام باقر علیه السّلام افتخار ما است حضرت در عین حالی که مورد ظلم و ستم قرار گرفته بود ولی خدمات لازم را به اجتماع ارائه می‌کرد. فقط یک نمونه‌ی خیلی کوچک برای شما عرض می‌کنم و آن این است که در آن زمان عبد الملک بن مروان آن‌جا خلیفه بود پول اسلام کلاً تابع پول روم بود، این برای این‌ها خیلی اذیّت کننده بود. البتّه این‌ها را آقایان که اقتصاد می‌دانند و این درس‌ها را خواندند بهتر می‌فهمند حالا من یک طلبه‌ی ساده هستم من یک گزارشی عرض می‌کنم که مسئله‌ی پول در دنیا از اوّل مهم بوده است، پول است بالاخره انسان در مقابل آن مشکلات خود را حل می‌کند، جنس دریافت می‌کند خیلی از چیزهای دیگر که می‌دانید. حالا آن زمان پول اسلام مسلمین تابع پول روم بود و این برای این‌ها خیلی مهم بود و ناراحت بودند که در اقتصاد خود در بازار خود، در وجهه‌ی خود که اصلاً به بازار می‌رفتند می‌دیدند مسلمان‌ها پول ندارند؛ پولی است که پول رومیان است. از این نظر ناراحت بودند و خلیفه در این مورد دچار مشکل شده بود که چه کار بکند. در کتب اهل سنّت آمده است که خیلی خلیفه گرفتار شد و غصّه خورد و مدام به این عالم به آن دانشمند به هر کسی یک چیزی گفت، نشد؛ آخر یک نفر گفت: تو چرا غافل شدی برو دامن حضرت باقر علیه السّلام را بگیر. رفت به پای حضرت باقر علیه السّلام افتاد، آقا قربان شما بروم یک کاری بکنید. حضرت یک ارائه‌ی طریقی کرد و فرمود که به این طرز که می‌گویم، پول‌های خود تو درست بکن، وزن هر پول چقدر باشد. در این طرف آن چه بنویس. در آن روی سکه‌ی خود چه بنویس. خیلی ترتیب عالی بود که اصلاً یک مرتبه پول روم از بازار، از دست مردم دیگر خارج شد و پول اسلام پول مسلمین که حضرت باقر در راه آن بود در دست مردم قرار گرفت. در اوّلین بار در تاریخ یک ولی خدا می‌آید حتّی پول یک ملّت را عوض می‌کند.

 علّت رفع حاجات حکومت ظالم بنی امیّه توسّط اهل بیت

با این عصر پرگرفتاری و عصر پر اختناق و این عصر ظلمانی دوست دارم به این نکته توجّه بفرمایید که امام باقر علیه السّلام از مردم جدا نمی‌شد. حاجات مردم را مقضیّه می‌کرد؛ حتّی مسئله‌ی پول که گفتم خوب برای امام چیزی نیست ولی یکی از حوائج مهم جامعه بود که امام آن را حل کرد. این‌ها را یک عدّه متوجّه نمی‌شوند مثلاً فرضاً می‌گوید: خلیفه فاسق بود، فلان بود. خوب خلیفه فاسق بود، مردم چه گناهی کرده بودند؟ حضرت سجّاد علیه السّلام وقتی که مرزها و مرزبانان را در صحیفه دعا می‌کند، برای چه دعا می‌کند؟ برای خلیفه‌ی جائر که نیست ولی یک عدّه مردم بی‌گناه برای یک زن و بچّه، برای یک عدّه پیرزن و پیرمرد برای این‌ها است دیگر. این‌ها دقایقی است که بعضی‌ها متوجّه نشدند.

نهضت علمی اهل بیت در دوران خود

امّا آن چیزی که خیلی مهم است این است که در این عصر پر خطر که خیلی راحت آدم می‌کشند و خیلی کارها می‌کنند و آن‌ها که خلافت را به دست داشتند و یا بر سر یک کارهایی بودند همه با امام باقر علیه السّلام دشمن بودند، در یک چنین عصری امام باقر علیه السّلام نهضت علمی کرد. من دوست دارم این جوانان شیعیان این کلمه همیشه در سینه‌ی ما نقش ببندد، ائمّه‌ی ما شهید شدند چقدر ظلم‌ها به این‌ها شد امّا از یاد نبرید که این‌ها نهضت علمی کردند. اگر آدم این را بداند خیلی می‌تواند خدمت بکند. فردا محرم می‌آید، عزاداری یک چیز طبیعی است اصلاً چرا گریه می‌کنیم؟ فلسفه‌ی عزاداری حرف‌های آدم‌های بی‌سواد است، این‌ها از عدم علم درمی‌آید. چرا گریه می‌کنیم؟ چرا گریه ندارد. دل آدم می‌سوزد، گریه می‌کند. اگر دل تو نمی‌سوزد، خوب گریه نکن. آدم به گریه می‌افتد. وقتی که بزرگان اهل تسنّن متعصّبین آن‌ها می‌گویند: کسی واقعه‌ی کربلا را متذکّر بشود، پوست بدن او جمع می‌شود؛ من و تو چه بگوییم؟ به خدا شما کربلا را درست بفهمید به گریه می‌افتید. چرا گریه بکنیم؟ چرا ندارد دیگر. امّا می‌خواهم بگویم این‌ها نهضت علمی کردند، با گریه و عزاداری منافات ندارد. این‌که من بارها به شما گفتم خیلی زیاد هم گفتم که خود من ناراحت هستم ولی می‌بینم ریشه‌ی آن در نیامده است هنوز هم رادیو و تلویزیون آثار آن وجود دارد که خوب خدمت شما عرض کردم صد سال یک قرن در منابر تهران گفته شده است که یزید گفت: من چه کار بکنم؟ امام سجّاد علیه السّلام گفت: نماز غفیله بخوان. آدم چه بگوید من چه خاکی بر سر بریزم. اگر متوجّه می‌شدند که امام حسین علیه السّلام نهضت علمی کرده است، این حرف را نمی‌زدند. نهضت علمی است. منتها به شهادت منجر شد.

وعده‌ی فرج امام زمان علیه السّلام برای همه‌ی عالمیان

شما یک امام پیدا بکنید از ائمّه‌ی یازده گانه و امام دوازدهم که إن‌شاءالله خداوند متعال فرج او را نزدیک بکند، در پرده‌ی غیبت است و إن‌شاءالله تعالی هم وعده‌ی خدا عملی است. دیگر شما إن‌شاءالله آن جمله را بروید بخوانید می‌گوید: «السَّلَامُ عَلَى الْمَهْدِیِّ الَّذِی وَعَدَ اللَّهُ بِهِ الْأُمَمَ»[۶] این شوخی نیست خدا به تمام دنیا وعده داده است این خیلی جمله‌ی بزرگی است، اسرار دارد الآن از گفتن آن معذور هستم. نه این‌که امام زمان فقط به ایران و حجاز و عراق بیایید نه «السَّلَامُ عَلَى الْمَهْدِیِّ الَّذِی وَعَدَ اللَّهُ بِهِ الْأُمَمَ» خدا به تمام دنیا وعده داده است و إن‌شاءالله ظهور ایشان هم نزدیک است امّا حالا به این معنا نیست که با امام زمان علیه السّلام بازی بکنیم. متأسّفانه در همین مملکت کسانی هستند که امام زمان علیه السّلام را برای خود می‌دانند. هیچ کسی غیر از این گروه در امام زمان علیه السّلام حق ندارد. من نمی‌دانم چه چیزی به شما بگویم کتاب برداشتند چاپ کردند همین آقایان کتاب چاپ کردند در کتاب آمده است یک آقایی در زمان قاجار نوشته است وظایف شیعیان در زمان غیبت چیست؟ این را برداشتند چاپ کردند کتاب را بررسی کردم دیدم دعایی -همان آقا در عصر قاجار که برای امام زمان علیه السّلام نوشته است و این گروه عزیز هم امروز دارند آن را چاپ می‌کنند- در آن وجود دارد مؤلّف می‌گوید: من این دعا را از جایی نقل کردم، هر چه از خدا بخواهیم با این دعا می‌شود چنین و چنان؛ نگاه کردم دیدم دعا ساخته و پرداخته‌ی عصر قاجار است، حتّی عربیّت آن هم اشکال دارد. این را چاپ کرده بود همین آقایان چاپ کرده بود. نمی‌شود با امام زمان علیه السّلام بازی کرد، این حاشیه بود. این را می‌خواهم بگویم شما بین ۱۱ امام، ۱۲ نگفتم چون دوازدهمی در غیبت است (عجّل الله فرجه) إن‌شاءالله پروردگار هر خیری بر او نازل بکند. هر مکروهی را از او دور بکند. این امام زمان جان ما است، قوام ما است. غیر از او. در میان ۱۱ امام یکی را پیدا بکنید که یکی از آن‌ها نهضت علمی نکرده باشد. جوان‌ترین امام کم فرصت‌ترین امام، امام جواد علیه السّلام بود او هم نهضت علمی کرد. محدودترین امام حضرت عسکری بود نهضت علمی کرد. محدودترین امام حضرت هادی علیه السّلام نهضت علمی کرد. منتها دیگر این‌ها بستگی داشت به زمان و شرایط آن‌ها دارد.

مژده دیدن امام باقر علیه السّلام توسّط پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم  به جابر بن عبدالله انصاری

می‌خواهم بگویم حضرت باقر سلام الله علیه این خیلی برای شیعیان مهم است، این را همه‌ی اهل تسنّن هم گفتند- حضرت باقر علیه السّلام نهضت علمی کرد. مدرسه دایر کرد که این مدرسه را به امام صادق علیه السّلام تحویل داد که ابن ابی الحدید می‌نویسد که تمام جهان علم را از دو نفر یاد گرفتند یکی از ابی جعفر الباقر، یکی از فرزند ایشان امام صادق علیه السّلام. آن محمّد ابو زهره از علمای بزرگ مصر است برو ببین چه چیزی نوشته است نوشته است: امام صادق «کَانَ یَرحلُ علیهِ مِن البِلادِ» مردم کوچ می‌کردند سفر می‌کردند از بلاد از اطراف دنیا بروند امام صادق علیه السّلام را ببینند، یک چیزی از او بپرسند. این‌ها را دست کم نگیرید. مدرسه‌ی این‌ها خیلی پر سر و صدا بود و این عجیب است که با این همه محدودیّت و مظلومیّت چه مدرسه‌هایی داشتند. حضرت باقر العلوم که می‌دانید که پیغمبر اکرم به جابر فرمود: جابر… -جابر بن عبدالله انصاری رضوان الله علیه خیلی مرد بزرگی بوده است- خدا به تو عمر می‌دهد تو وصی پنجم من را هم می‌بینی که اسم او هم اسم من است و باقر العلوم است علم را می‌شکافد می‌گویند: جابر خیلی پیر شده بود، وارد مجالس می‌شد می‌گفت: یا باقر العلوم. می‌گفتند: جابر پیر شده است و هذیان می‌گوید. می‌گفت: به خدا هذیان نمی‌گویم درست است پیر شدم ولی رسول خدا به من خبر داده است. بعد رفت حضرت باقر علیه السّلام را پیدا کرد گفت: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص یُقْرِئُکَ السَّلَامُ»[۷] جدّت به تو سلام می‌رساند. حضرت باقر علیه السّلام می‌دانست ولی می‌خواست مردم بفهمند. گفت: «وَ کَیْفَ ذَلِکَ یَا جَابِرُ» جدّم از دنیا رفته است با ما خیلی فاصله دارد چگونه سلام رساند. جابر قضیه را گفت و خلاصه یک دفعه خم شد که پای حضرت را ببوسد. حضرت می‌فرماید: «فَتَنَحَّیْتُ عَنْهُ» خود را کنار کشیدم، چون اهل بیت خیلی مؤدّب بودند یک چنین اجازه‌ای را نمی‌دادند. این‌جا خود را کنار کشیدم، نگذاشتند. پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: وقتی او را دیدی سلام برسان، او شکافنده‌ی علوم است، خدا به او نور و حکمت مرحمت می‌کند.

اذعان علمای اهل تسنّن به علم امام باقر علیه السّلام

 عبارت آن عالم سنّی را بارها گفتم. ابن حجر مکّی این‌ها اسم‌هایی است که مشابه است، کنیه‌هایی است که مشابه است. ابن حجر چند نفر از علمای اهل تسنّن کنیه‌ی آن‌ها است. یکی از معروف‌ترین آن‌ها ابن حجر عسقلانی است که ابن حجر عسقلانی خیلی آدم پر تألیفی بوده است و من اجازه‌ی روایت از علمای شیعه دارم، بنده از علمای سنّی هم اجازه دارم که گفتم روایت که نقل می‌کنیم یکی بگوید: تو چرا نقل کردی خوب ببینید دواخانه باید جواز داشته باشد. شما الآن از داروخانه‌ی بی‌جواز دوا نمی‌خرید. می‌گوید: آقا کتاب‌ها چاپ شده است، همه جا است، دیگر چه اجازه‌ی روایتی؟ کتاب‌ها چاپ شده است، دلیل نمی‌شود. الآن دواها مگر ساخته نمی‌شود. دواها ساخته می‌شود، بسته‌بندی می‌شود، اسم آن‌ها هم روی آن نوشته می‌شود ولی همه‌ی شما می‌توانید داروخانه باز بکنید. باید دکتر داروساز باشد تا جواز داشته باشد. درست است چاپ شده است ولی وقتی معتبرترین کتاب را باز می‌کنید، می‌بینید که نسخه یک اشتباهی کرده است و اجازه‌ی روایت برای این‌ها است. من وارد این بحث بشوم تا صبح هم تمام نمی‌شود خواستم این را بگویم. بنده که در خدمت شما هستم اجازه از علمای سنّی هم دارم. برای این‌که از کتب این‌ها که نقل می‌کنم نگویند که تو متخصّص نبودی چرا نقل کردی؟ حالا اجازه‌ی بنده یک مزیّتی دارد از علمای شیعه دارم. علمای سنّی آن اجازه‌ی بنده یک امتیاز دارد چون ابن حجر را گفتم دیگر باید این را بگویم. ابن حجر عسقلانی تألیفات زیادی دارد یک کتاب دارد به نام المجمع المؤسس چهار جلد است. اجازه‌ی از اهل تسنّن هر اجازه به کتاب المجمع المؤسّس برسد او حق روایت از همه‌ی سنی‌ها را دارد. اجازه‌ی بنده از آن اجازه‌ها است که می‌رسد به المجمع المؤسّس ابن حجر عسقلانی. حالا این‌ها را خواستم بگویم که بدانید که ساده نیست که هر کسی کتاب را به دست بگیرد بیاید که امام صادق علیه السّلام، امام باقر علیه السّلام این‌طور فرمود. تخصّصی است، حتّی کتاب چاپ شده است ولی می‌بینید نسخه غلط است. تشخیص این غلط‌ها، تشخیص این اشتباهات با کسی است که اجازه‌ی روایت داشته باشد. متأسّفانه این چیزها الآن از بین رفته است و باید برای آن فاتحه بخوانیم مجلس ختم بگذاریم و بنشینیم گریه بکنیم. الآن این حرف‌ها (اجازه‌ی حدیث) چیست. تغیّرات البلاد و من علیها. همه چیز زیر و رو شده است. علی کل حال ابن حجر مکّی یک ابن حجر دیگری است، یا آن عسقلانی او هم اهل تسنّن است، از علمای بزرگ تسنّن است فتح الباری نوشته است یعنی شرح بخاری نوشته است امّا ابن حجر مکّی از او متعصّب‌تر است خیلی آدم تندی است ایشان کتابی دارد به نام الصّواعق المحرقه که متأسّفانه یک بخش از این کتاب ردّ تشیّع است. با شیعه هم بد بوده است که البتّه علما به این جواب دادند و چیزی نیست امّا جالب این‌جا است که در یک چنین کتابی ابن حجر مکّی جمله‌ای در مورد حضرت باقر علیه السّلام دارد که شیعیان به این زیبایی ندارند این را گوش بدهید دو تا حدیث هم بعداً بخوانیم. می‌گوید: «هُوَ بَاقِرُ الْعِلم … وَ شَاهِرُ عَلَمِهِ»[۸] -ببینید عبارت چقدر زیبا است یک ادم سنی متعصّب- آقا امام باقر علیه السّلام شکافته‌ی علوم است و پرچمدار علم در جهان است. بعد می‌گوید: شخصیت او چگونه بوده است. می‌گوید: «صَفَا قَلبُهُ وَ طَهُرَت نَفسُهُ» قلب او با صفا بود، نفس او پاکیزه بود. «وَ عُمِرَت أوقَاتُهُ بِطَاعَه الله» تمام اوقات او به طاعت خدا سپری شده است. این‌جا خیلی مهم است. «وَ لُهُ مِن الرُّسُوخِ فِی مَقامَاتِ العَارِفین» آقا در مقامات عارفین و در بحث سالکین إلی الله حرف‌هایی دارد. «مَا تَکِل عَنهُ أَلْسِنَه الواصِفین» که می‌گوید زبان‌های گویندگان از آن حرف‌ها عاجز است. با یک عبارتی این را بدرقه کرده است و تمام شده است. می‌گوید: «وَ هَذا مِمَّا لا یَخفَی» این چیزهایی که من برای امام باقر علیه السّلام گفتم بر کسی مخفی نیست. «مَا لَا یخفى إِلَّا … فَاسِدِ الطَّویه» می‌گوید: این‌ها مخفی نیست جز بر کسانی که سرشت آن‌ها فاسد باشد. «أو فَاقِدِ البَصیرَه» یا کسانی که فاقد بصیرت هستند نمی‌بینند. این خیلی حرف است. حالا می‌خواهم بگویم یعنی شهرت علمی و نهضت علمی حضرت در همه جا مطرح بوده است حتّی در کتب اهل تسنّن.

من یک نفر را می‌شناختم مرحوم شده است شما او را ندیدید من جوان بودم یک نفر می‌شناختم در تهران بود آدم خیلی با مزه‌ای بود. خیلی آدم عجیبی بود یعنی من آدمی به این سر و زبانی و آدم به این زیرکی ندیدم. ما خیلی از او احتیاط می‌کردیم؛ چون گاهی وقت‌ها خلاف هم می‌گفت. مثلاً می‌آمد به من گفت: آقای فلسفی سلام رساندند گفت: فلان روز به خانه‌ی ما بیا. بعداً می‌فهمیدیم که دروغ گفته است و از این کارها می‌کرد. او به مکّه رفته بود آن زمان مثل حالا نبود آن زمان هر کسی می‌رفت یک خانه‌ای می‌گرفت و کاروانی بود و خلاصه این رفته بود یک خانه گرفته بود. بالاخره خانه خیلی گران بود. یک خانه‌ی دربست در مکّه می‌گرفتند، یک خانه‌ی دربست در مدینه می‌گرفتند و بعد کلّی هم صاحبخانه به او ظرف و لوازم داده بود. روزی که می‌خواست بیاید یک قران به این نداده بود، بعد می‌گویند: این صاحبخانه آمد بیچاره خیلی ناراحت شد. این‌ها منتظر هستند که یک حاجی بیاید، یک خانه بدهند درآمد آن‌ها این است. گفت: یک چک به صورت این زد. بچّه‌های ایران غیرتی شدند. ما ایستادیم که عرب ما را بزند. این شخص گفت: ساکت باشید تصفیه شد. یعنی آن چند صد میلیون تومان با یک چک درست شد. دیگر نه پول به صاحبخانه، هیچ چیزی به او نداد.

وبال سه چیز بر گردن فرد قبل از مرگ او

 «قَالَ علیه السّلام ثَلَاثُ خِصَالٍ لَا یَمُوتُ صَاحِبُهُنَّ أَبَداً حَتَّى یَرَى وَبَالَهُنَّ»[۹] این ترسیدنی است. سه چیز است که صاحب این‌ها نمی‌میرد ابدا مگر این‌ها وبال این‌ها را ببیند هنوز نمرده است می‌بیند، نه این‌که آن طرف که هیچ چیزی. «الْبَغْیُ» یکی ظلم است. ظلم نکنید ظلم کم یا زیاد. ظلم فقط این نیست که آدم یک کسی را بزند بکشد. در منزل اگر یک چیزی گفتی، به شوهر نسبت دادی یا به خانم نسبت دادی یک اوقات همدیگر را تلخ کردید، همین اندازه ظلم است. «وَ قَطِیعَهُ الرَّحِمِ» یکی قطع رحم است. «وَ الْیَمِینُ الْکَاذِبَهُ» یکی هم قسم دروغ است. بیایید یاد بگیریم قسم نخوریم. ما خیلی قسم می‌خوریم. می‌گوییم: بیا لقمه بخور. می‌گوید: به خدا تا این‌جا خوردم. تو چه کار داری که قسم می‌خوری، بگو: میل ندارم. می‌فرماید: «وَ إِنَّ أَعْجَلَ الطَّاعَهِ ثَوَاباً لَصِلَهُ الرَّحِمِ» می‌فرماید که آن اطاعتی که ثواب آن خیلی به سرعت می‌رسد یکی صله‌ی رحم است. ثواب صله‌ی رحم نقد است. حالا در آخرت که است، همین‌جا نقداً ثواب آن می‌رسد. «وَ إِنَّ الْقَوْمَ لَیَکُونُونَ فُجَّاراً فَیَتَوَاصَلُونَ فَتَنْمِی أَمْوَالُهُمْ وَ یُثْرُونَ» این نمی‌خواهد بگوید ما برویم هر کاری بکنیم، بکنیم صله‌ی ارحام بکنیم. نه (نعوذ بالله) این می‌خواهد بگوید صله‌ی ارحام این‌قدر مهم است که حتّی یک عدّه فاجر هم که صله‌ی ارحام کردند مال آن‌ها زیاد شد ثروتمند شدند. دیگر به دل فاجر که مطالب عرفانی القاء نمی‌شود اقلاً مال او زیاد می‌شود. «وَ إِنَّ الْیَمِینَ الْکَاذِبَهَ وَ قَطِیعَهَ الرَّحِمِ لَتَذَرَانِ الدِّیَارَ بَلَاقِعَ» قسم دروغ و قطع رحم خانه‌ها را خراب می‌کند. این را حضرت باقر سلام الله علیه فرمود.

توصیه‌های امام باقر علیه السّلام به شیعیان

این کتاب تحف العقول کتاب هزار ساله است. «عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ»[۱۰] حضرت باقر علیه السّلام برای شیعیان خود توصیه می‌کند بر شما باد به پرهیزکاری، پرهیزکار باشید، پاکدامن باشید، خوب باشید، گناه نکنید. «وَ الِاجْتِهَادِ» در کارهای خیر کوشش بکنید. «وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ» راستگو باشید. آدم دروغگو بشود، حسود بشود و خود را علاج نکند بزرگان عالم فرمودند: این‌ها ملکه می‌شوند ملکه که شد دیگر حتّی در آخرت جدا نمی‌شود. حتّی در قرآن دیدید مشرکین وارد قیامت می‌شوند، روبروی خدا می‌ایستند می‌گویند: «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکینَ‏»[۱۱] به خدا قسم ما مشرک نبودیم، به خودت قسم. دروغ می‌گویند دروغ ملکه شده است؛ علّامه‌ی طباطبایی فرمودند: اگر یک صفت بدی ملکه بشود دیگر حتّی از برزخ و در قیامت هم از آدم جدا نمی‌شود. دقّت داشته باشید که این‌ها ملکه نشود. «عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ» یکی این‌که پرهیزکار باشید، یکی کوشش در کارهای خیر، «وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ» راستگویی. «وَ أَدَاءِ الْأَمَانَهِ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَکُمْ» امانت هم که به شما می‌سپارند، این را ادا بکنید. روی آن بنویس یا یک گوشه بگذار پس بده. می‌فرماید: «إِلَى مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلَیْهَا بَرّاً کَانَ أَوْ فَاجِراً» این آدم صاحب امانت آدم نیکوکار باشد یا فاجر باشد. فرق نمی‌کند. اگر امانت به شما دادند نگه بدارید. می‌فرماید: «فَلَوْ أَنَّ قَاتِلَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السّلام ائْتَمَنَنِی عَلَى أَمَانَهٍ لَأَدَّیْتُهَا إِلَیْهِ» حضرت باقر می‌فرماید: اگر قاتل امیر المؤمنین علیه السّلام -خدا ابن ملجم را لعنت بکند اشقی الاوّلین و الآخرین دیگر او چقدر شقی بوده است- به من امانتی را بسپارد من حتماً به او برمی‌گردانم.


” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “


[۱]– سوره‌ی اسراء، آیه ۶۰٫

[۲]– شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج ‏۴، ص ۶۰٫

[۳]– شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج ‏۳، ص ۲۸۶٫

[۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۸، ص ۱۶۱٫

[۵]– الأمالی( للصدوق)، ص ۴۰٫

[۶]– المصباح للکفعمی (جنه الأمان الواقیه)، ص ۴۹۸٫

[۷]– الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج ‏۲، ص ۱۵۸٫

[۸]– الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۸۵٫

[۹]– تحف العقول، ص ۲۹۴٫

[۱۰]– همان، ص ۲۹۹٫

[۱۱]– سوره‌ی انعام، آیه ۲۳٫