شبهه مطرح شده از این قرار است که برخی می گویند: پس از نزول آیه شانزده سوره فتح، به جز غزوه تبوک در زمان خود رسول خدا غزوه ای پیش نیامده است و در غزوه تبوک نیز نه جنگی رخ داد و نه کافری مسلمان شد؛ پس لابد مراد از آن جنگ با مرتدین عرب در خلافت صدیق و جنگ با کفار و فارس و روم در خلافت فاروق است و الا جمله «تقاتلونهم او یسلمون» بی محتوا خواهد ماند. لذا اگر خلافت شیخین حق نباشد این وعده الهی ثابت نیست و نسبت خلف وعده به ذات رب العالمین در شأن مسلمان نیست.

در پاسخ به این شبهه باید گفت که:

این سوره طبق تصریحی که بسیاری از مفسرین دارند، در سال ششم هجرت و بعد از بازگشت از صلح حدیبیه نازل شده است. چنانچه ابو حیان اندلسی در این باره اشاره می کند: قول صحیح این است که این سوره در بازگشت از صلح حدیبیه نازل شده است. بنابرین این سوره مدنی هست و در سال ششم هجری نازل شده است[۱].

بنا بر این ادعا، سخن مستشکلین مبنی بر شکل نگرفتن غزوه پس از این آیه در زمان رسول خدا، حرفی باطل و گزاف است؛ زیرا بعد از نزول این آیه، جنگ های زیادی؛ از جمله جنگ حنین با اهل هوازن و طائف و نیز جنگ موته با کفار روم اتفاق افتاده است که هر کدام از آن ها از شدیدترین و مشکل ترین جنگ های دوران رسول خدا  صلی‌الله‌علیه‌وآله بوده است؛ پس هیچ دلیلی وجود ندارد که ما این آیه را مختص زمان بعد از رحلت رسول خدا بدانیم.
چنانچه جلال الدین سیوطی[۲] در درالمنثور بعد از شرح این آیه وعده خدا را به جنگ حنین انطباق داده[۳] و سپس برای تأیید نظر خویش روایتی را نقل می کند که در آن سعید بن جبیر نیز این آیه را به جنگ حنین تطابق می دهد[۴].

علاوه بر آن، فخر رازی پس از بحث مفصلی درباره انطباق این آیه، بیان می کند که قوی ترین قول آن است که بگوییم که این جنگ وعده داده شده، همان جنگ بین دو قبیله هوازن و ثقیف است که خود پیامبر مسلمین را به این کار دعوت کرد[۵]..

همچنین الغرناطی الکلبی پس از بیان چهار احتمال، بیان می‌کند که احتمال جنگ پیامبر با قبیله هوازن و یا با رومی ها قوی تر از جنگ های ابوبکر با اهل رده و اهل فارس است؛ زیرا آن دو در زمان حضور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله صورت گرفته است[۶].

در نتیجه این آیه هیچ ربطی به خلافت ابوبکر و یا عمر ندارد .

[۱] . « هذه السوره مدنیه، وعن ابن عباس أنها نزلت بالمدینه، ولعل بعضا منها نزل، والصحیح أنها نزلت بطریق منصرفه صلى الله علیه وسلم ) من الحدیبیه، سنه ست من الهجره، فهی تعد فی المدنی» تفسیر البحر المحیط، ابو حیان الأندلسی، ج ۸، ص ۸۹

[۲] . جلال الدین سیوطی از علما و مفسرین بزرگ و بنام اهل سنت می باشد.

[۳] . «قل للمخلفین من الاعراب ستدعون إلى قوم أولى باس شدید قال فدعوا یوم حنین إلى هوازن وثقیف فمنهم من أحسن الإجابه ورغب فی الجهاد»
(به اعرابی که از جنگ تخلف کرده‌اند،‌ بگویید که به زودی به جنگ سختی دعوت خواهید شد . پس در روز حنین دعوت شدند که برخی از آن‌ها دعوت  خداوند را اجابت و به سوی جهاد رغبت نشان دادند) ر.ک: الدر المنثور، جلال الدین السیوطی، ج ۶، ص ۷۲

[۴] . « أخرج سعید ابن منصور وابن جریر وابن المنذر والبیهقی عن عکرمه وسعید بن جبیر رضی الله عنه فی قوله ستدعون إلى قوم أولى باس شدید قال هوازن یوم حنین»: (سعید ابن منصور وابن جریر و ابن منذر و بیهقی از عکرمه و سعید بن جبیر نقل کرده‌اند که آیه  ستدعون الی قوم أولی بأس شدید  در باره جنگ با هوازن در  روز جنگ حنین نازل شده است)ر.ک: الدر المنثور، جلال الدین السیوطی، ج ۶، ص ۷۳

[۵] . « وفی قوله * ( ستدعون إلى قوم أولی بأس شدید ) * وجوه … ثالثها : هوازن وثقیف غزاهم النبی صلى الله علیه وسلم، وأقوى الوجوه هو أن الدعاء کان من النبی صلى الله علیه وسلم وإن کان الأظهر غیره ..».
(در باره آیه  ستدعون …  چند قول وجود دارد … قول سوم این است که  در باره دو قبیله  هوازن و سقیف نازل شده است که پیامبر با آن‌ها جنگید . قوی‌ترین قول همین است؛ زیرا آن که مردم را به جنگ دعوت می‌کرده، خود پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله بوده است؛ اگر  چه اظهر قول دیگر است) تفسیر الرازی، الرازی، ج ۲۸، ص ۹۲

[۶] . «( ستدعون إلى قوم أولی بأس شدید ) * اختلف فی هؤلاء القوم على أربعه أقوال الأول أنهم هوازن ومن حارب النبی صلى الله علیه وسلم فی غزوه خیبر والثانی أنهم الروم إذ دعا رسول الله صلى الله علیه وسلم إلى قتالهم فی غزوه تبوک والثالث أنهم أهل الرده من بنی حنیفه وغیرهم الذین قاتلهم أبو بکر الصدیق والرابع أنهم االفرس ویتقوى الأول والثانی بأن ذلک ظهر فی حیاه رسول الله صلى الله علیه وسلم». ر.ک: التسهیل لعلوم التنزیل، الغرناطی الکلبی، ج ۴، ص ۵۳