مقدّمه

باید توجّه داشت در سده بیستم میلادی برخی خاورشناسان غربی مطالعات تحقیقی خود را بر موضوع «شیعه شناسی» متمرکز کرده اند. برای مثال نخستین بار در سال۱۹۴۰در استراسبورگ فرانسه مطالعه پیرامون مذهب شیعه و تاریخچه پیدایش و موضوعات آن، آغاز شده است. پس از آن سیر مطالعاتی شیعه در دانشگاه آکسفورد و سپس دانشگاه شیکاگو ادامه یافته است. «هانری کوربِن» (‏۱۹۰۳ – ۱۹۷۸) ‏ از جمله «شیعه پژوهان» غربی است که فعّالیت های متعددی در این زمینه انجام داده است. اتان کلبرگ (زادروز ۱۹۴۳) پژوهشگر دیگری است که در فلسطین اشغالی به فعالیت های علمی در زمینه تشیّع مشغول است. او آثاری چون « عقیده و قانون در تشیع امامی»، «کتابخانه سید ‏بن طاووس»، «از امامیه تا اثنا عشریه» (مقاله)، «‏قطب الدین راوندی» (مقاله) و «اصول اربعمئاه» ‏‏(مقاله) در کارنامه علمی خود ثبت نموده است. امروزه برخی خاورشناسان مانند «کوربن» به این نتیجه رسیده اند که حقایق معنویت اسلام را باید از دریچه شیعه نگاه کرد. تاکنون مهمترین منبع اطلاعات مربوط به دین اسلام از طریق مذهب اهل سنّت بوده است و در  نتیجه مذهب تشیّع به گونه شایسته و بایسته به دنیای غرب معرّفی نشده است.

بنابراین با توجّه به گرایش دنیای غرب به مطالعات «شیعه شناسی» و فعّالیت گسترده رسانه های جبهه کفر در زمینه «اسلام هراسی» و «شیعه هراسی» و نیز موج گسترش شبهات ضدّ شیعی برای ایجاد شکّ و تردید لازم است نگاهی کلّی، کوتاه و استدلالی به این مذهب افکنده شود تا غبار جهل و شکّ از چهره حق و  حقیقت زدوده شود و زمینه برای پیروی آگاهانه و توأم با شور و شوق و نشاط از معارف و آموزه های اهل بیت (ع) که در مکتب شیعه متبلور شده است، فراهم گردد.

۱ – مفهوم شناسی: شیعه، رافضی، سنّی

۱-۱ – شیعه

الف) لغت: این واژه در اصل به معنای «تبعیّت»، «پیروی نمودن»، «یاری کردن» و «هم نظر بودن با دیگری» به کار رفته است. بنابراین لفظ «شیعه» در لغت به معنای «پیرو» و «دنباله رو»، «یاری دهنده»، «تابع و همسو با دیدگاه دیگری» و «گروهی که بر یک محور اجتماع نموده اند» می باشد. واژه «شیعه» در آیه شریفه «وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ» (الصافات : ۸۳) «و ابراهیم از پیروان او (نوح (ع)) بود» در معنای لغوی به کار رفته است خداوند متعال در این آیه ابراهیم (ع) را از آنجا که همسو و هم نظر با دین توحیدی حضرت نوح (ع) بود؛ یکی از شیعیان نوح (ع) بر شمرده است.

 

ب) اصطلاح:  شیعه در اصطلاح دارای سه معناست:

معنای اوّل: «کسی که امام علی (ع) و فرزندان وی را از آنجا که اهل بیت پیامبر اکرم (ص) هستند، دوست دارد.» دوستی او از آن جهت است که خداوند در قرآن کریم می فرماید: «ذلِکَ الَّذی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» (الشورى : ۲۳ ) این معنا در مقابل «ناصبی» قرار دارد که دشمنی اش را نسبت به اهل بیت (ع) آشکار می کند. بنابراین این تعریف همه مسلمانان را به جز ناصبی در بر می گیرد.

معنای دوّم: «کسی که معتقد است امام علی (ع) خلیفه چهارم مسلمانان است اما وی را به دلیل کثرت فضائل و مناقبی که از پیامبر اکرم (ص) درباره ایشان در منابع حدیثی نقل شده است، بر دیگر خلفا ترجیح می دهد.»

معنای سوّم: شیعه در این معنا به صورتها و عبارات مختلف که مضمون آنها یکی است، تعریف شده است:

«کسی که امام علی (ع) و یازده فرزند ایشان را پیروی می کند. زیرا آنان جانشینان پیامبر (ص) هستند که خداوند آنان را منصوب کرده و پیامبر (ص) به خلافت الهی ایشان تصریح و وصیّت نموده است.

«تشیّع یعنی ایمان به اینکه امامی که به صراحت از جانب خدا تعیین شده، متولّی اداره حکومت می شود و به اراده خداوند حکومت می کند و حکومت او به انتخاب مردم نیست»

«شیعه بخشی از امّت اسلامی است که ولایت و تقلید از امامان دوازدگانه را ـ امام علی (ع) و یازده فرزند ایشان ـ پیشه خود ساخته اند و در همه مسائل فقهی ـ عبادات و معاملات ـ به اهل بیت پیامبر (ص) ـ امامان دوازده گانه ـ رجوع می کنند و هیچ کسی را به جز حضرت محمّد (ص) آخرین فرستاده خدا بر اهل بیت ایشان مقدّم نمی دارند.»

« شیعه کسانی هستند که فقط از امام علی (ع) پیروی نمودند و قائل به امامت و خلافت الهی و انتصابی ایشان شده اند. آنان معتقدند که امامت از فرزندان امام علی (ع) خارج   نمی شود و اگر هم خارج شده یا به دلیل ظلم دیگران بوده یا به خاطر رعایت تقیه از جانب خودشان بوده است».

در مباحث کلامی و اعتقادی معنای سوّم مدّ نظر است.

جمع بندی

در تحقّق معنای سوّم شیعه ‏وجود همه موارد ذیل شرط است:

۱ – اعتقاد به اینکه امامت مانند نبوّت منصب الهی و انتصابی است.

۲ – شخص امام علی (ع) و دیگر امامان یازده گانه امامتشان از جانب خدا و در بیان پیامبر (ص) تصریح شده است.

۳ – هیچ کس از جهت فضائل، کمالات و مقامات معنوی بالاتر از ائمه علیهم السلام نیست.

۴ – تنها کسانی که شایسته مرجعیت علمی و سیاسی هستند، اهل بیت پیامبر (ص) می باشند.

۱-۲ – رافضی

الف) لغت: «رَفض» در اصل به معنای «ترک نمودن شیء» است. همچنین به «شیء متحرّک و متفرّق» رَفَض گفته شده است.

ب) اصطلاح: اینکه «رافضی» به چه معناست، سه احتمال وجود دارد:

معنای اوّل: به همه دوستداران اهل بیت (ع) گفته می شود.

معنای دوّم: به همه شیعیان اهل بیت (ع) گفته می شود.

معنای سوّم: به گروه خاصّی از شیعیان گفته می شود.

قول صحیح: «این لفظ در تاریخ اسلامی به کسانی که حکومت خلفا را ترک نموده اند، گفته می شود. از آنجا که شیعه اعتقادی به حکومت خلفا ندارد و آنها را غیر مشروع می داند، رافضی خوانده می شود.»

۱-۳ – اهل سنّت و جماعت، سنّی

«بخش بزرگی از امّت اسلامی ـ سه چهارم جمعیت مسلمانان جهان ـ که در تقلید و احکام از یکی از پیشوایان مذاهب چهارگانه یعنی ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمد بن حنبل پیروی می کنند.» به پیروان هر یک از این پیشوایان به ترتیب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی گفته می شود. امروزه گروه دیگری نیز خود را به اهل سنّت ملحق نموده اند. یکی پیروان ابن تیمیه که از آنان به «سلفی» تعبیر می شود و دیگری پیروان «محمّد بن عبد الوهّاب»اند که آنان را «وهّابی» نیز می خوانند.

از لابلای مباحث مطرح شده معلوم می شود هر کسی که خود را منسوب به خلفای راشدین (ابوبکر، عمر، عثمان و علی) بداند و معتقد به امامت آنان باشد، «سنّی» و «اهل سنّت و جماعت» خواهد بود. در مقابل هر کسی که اعتقاد به این نوع خلافت را ترک نموده، آن را غیر شرعی بداند و قائل به «منصوص» و «انتصابی» بودن خلافت علیّ بن ابی طالب (ع) باشد، شیعه و رافضی خواهد بود.

۲ – شاخه ها و فرقه های شیعی

۱ – کیسانیه: آنان به امامت امام علی (ع)، امام حسن (ع)، امام حسین (ع) و محمد بن علی معروف به محمد حنفیه معتقدند و بر این باورند که محمّد حنفیه همان مهدی منتظر است که زنده است تا اینکه حقّ را آشکار نماید.

۲ – ناووسیه: آنان پیرو عبد الله بن ناووس هستند و اعتقاد به امامت امام علی (ع)، امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، امام سجّاد (ع)، امام باقر (ع)، جعفر صادق (ع) دارند. آنان می گویند امام صادق (ع) زنده و همان امام منتظَر است. گفته می شود که این فرقه منقرض شده است.

۳ – اسماعیلیه: آنان علاوه بر اعتقاد به امامت شش امام ذکر شده، به جای امام کاظم (ع) قائل به امامت اسماعیل فرزند امام صادق (ع) هستند. این فرقه هنوز هم وجود دارند و اکثر آنان در پاکستان و برخی دیگر در حجاز، سوریه، یمن، هند و آفریقا سکونت دارند.

۴ – فطحیه: آنان معتقد به امامت عبد الله افطح فرزند بزرگ امام صادق (ع) هستند.

۵ – واقفیه: آنان امامت هشت امام یعنی از امام علی (ع) تا امام رضا (ع) را قبول دارند. پندار آنان این است که امام رضا (ع) همان مهدی منتظَر است. گفته می شود این فرقه نیز منقرض شده است.

۶ – اثنا عشریه: ایشان معتقد به امامت دوازده امام یعنی امام علی (ع)، امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، امام سجّاد (ع)، امام باقر (ع)، امام صادق (ع)، امام کاظم (ع)، امام رضا (ع)، امام جواد (ع)، امام هادی (ع)، امام حسن عسکری (ع) و امام مهدی (ع) هستند. این گروه که اکثر جمعیت شیعه را تشکیل می دهد امروزه در نقاط مختلف جهان پراکنده هستند و بسیاری از عالمان، ادیبان، شعراء، فقها، متکلّمین، فلاسفه، محدّثین و مفسّرین از این فرقه بوده اند.

۷ – زیدیه: این فرقه خود بر سه دسته اند: جارودیه، سلیمانیه، بتریه. خواجه نصیر الدین طوسی (ره) درباره فرقه زیدیه می گوید: «این فرقه قائل به امامت علی (ع)، حسن (ع) و حسین (ع) است و به جای امام سجّاد (ع) فرزند ایشان «زید» را به عنوان امام قبول دارند. این فرقه غالبا در یمن ساکن هستند.

 ۳ -کتابشناسی آشنایی با اعتقادات شیعه

حق جو و حق شناس ترجمه کتاب المراجعات عبد الحسین شرف الدین، شهابی در شب خلاصه کتاب شبهای پیشاور سلطان الواعظین، شیعه پاسخ می دهد حسینی نسب، اسرار حماسه غدیر سیّد محمّد نجفی یزدی، منشور عقاید امامیه آیت الله جعفر سبحانی، شیعه در اسلام علّامه طباطبائی، تاریخ تشیّع در ایران رسول جعفریان.

 ۴ – تاریخچه شکل گیری مذهب شیعه

۴-۱ – آورنده و ریشه اصلی تشیّع

آورنده مذهب شیعه کیست؟ و چه کسی مردم را به این مذهب سوق داد؟ آیا تشیّع متّکی به اصلی از اصول اسلام هست؟ و آیا تشیّع ریشه در قرآن یا سنّت پیامبر (ص) دارد؟ شیعه در پاسخ به این پرسش، پاسخی مستدلّ و روشن دارد و معتقد است همانطور که در منابع معتبر حدیثی اهل سنّت هم آمده، پیامبر اکرم (ص) نخستین کسی است که عقیده تشیّع را در فکر و جان مسلمانان بذر افشانی نمود و همگان را به محبّت ورزی به امیر المؤمنین (ع) و ولایت پذیری یعنی تبعیت همه جانبه و بدون چون و چرا از او و فرزندان طاهرینش دستور مؤکّد داد. بلکه می توان گفت پیامبر (ص) نخستین کسی است که عنوان «شیعه» را بر پیروان و مریدان علی بن ابیطالب (ع) اطلاق نمود. در اینجا به ذکر نمونه هایی از منابع اهل سنّت درباره لزوم تبعیت از امام علی (ع) و نیز استعمال لفظ «شیعه» در کلام پیامبر اکرم (ص)    می پردازیم:

– هنگامی که آیه شریفه « وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ» (الشعراء : ۲۱۴ ) نازل شد پیامبر اکرم (ص) سی نفر از بستگانش را به مهمانی دعوت نمود و پس از صرف غذا به آنان فرمود: “قال لهم من یضمن عنى دینی ومواعیدی ویکون معی فی الجنه ویکون خلیفتی فی أهلی فقال رجل لم یسمه شریک یا رسول الله أنت کنت بحرا من یقوم بهذا قال ثم قال الآخر قال فعرض ذلک على أهل بیته فقال علی رضی الله عنه انا» «کیست که قرض و وعده‏هاى مرا ضمانت کند، در نتیجه از میان خانواده ام جانشین من گردد و با من در بهشت باشد؟ مردى که راوى اسم او را نبرده گفت: اى رسول خدا تو خود دریای علم هستی . چه کسی این مسؤولیت را خواهد پذیرفت؟ دیگرى گفت: که از اهل بیتش مى‏پرسد. پس از آن على (علیه السلام) گفت: من یا رسول اللَّه! (آماده پذیرش این مسؤولیت هستم).» (مسند احمد، ۱: ۱۱۱؛ الدر المنثور سیوطی، ۵: ۹۵؛ تفسیر ابن أبی حاتم،‏۹: ۲۸۲۷؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر طبری)،‏۱۹: ۷۵ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن ثعلبی، ‏۷: ۱۸۲؛ معالم التنزیل بغوی، ۳: ۴۸۱ )

آیا شیعه اعتقادی جز خلافت و جانشینی علی بن ابیطالب دارد؟ آیا شیعه این اعتقاد را از کسی جز پیامبر (ص) آموخته است؟

 

– در تفسیر آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ» (البینه : ۷ ) آمده است هنگامی که این آیه شریفه نازل شد، پیامبر اکرم (ص) علی (ع) را خطاب قرار داد و فرمود: «أنت و شیعتک یوم القیامه راضین مرضیین» «تو و شیعیانت در روز قیامت رضایتمند و مورد رضای خداوند خواهید بود»  همچنین در نقل دیگری در تفسیر این آیه نقل شده که پیامبر (ص) هنگام نزول این آیه به علی (ع) اشاره نمود و فرمود: “ و الذی نفسی بیده ان هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامه» «سوگند به آنکه جانم در دست اوست، وی (علی (ع)) و شیعیان و پیروانش در روز قیامت رستگار خواهند بود» در ادامه روایت آمده پس از آنکه پیامبر (ص) اینگونه آیه را تفسیر نمود، اصحاب پیامبر (ص) هنگام ورود علی (ع) به مجلس می گفتند: “خیر البریه” آمد.  (الدر المنثور، ‏۶: ۳۷۹ ‏؛ المناقب خوارزمی، ۱۱۲؛ تفسیر طبری، ۳۰: ۱۷۱؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر، ۱۵۴ )

از این دسته از روایات نتیجه می گیریم که ریشه و مهمترین منبع مذهب تشیّع شخص نبیّ اکرم (ص) است. در حقیقت منشأ تفکّر شیعی یعنی پیروی از مکتب علیّ بن ابیطالب (ع) سخنان پیامبر اعظم (ع) است که در کنار دعوت به شعار توحید (اشهد أن لا إله إلّا الله) و شعار نبوّت (أشهد أنّ محمّدا رسول الله) به تشیّع (قرار گرفتن در خطّ  مستقیم علی (ع)) دعوت نموده است.

 

۴-۲ – مراحل دعوت به تشیّع

اینکه پس از وفات پیامبر اعظم (ص) چه کسانی به مکتب تشیّع دعوت کرده اند؟ موضوعی است که می توان آن را در سه دوره زمانی  مورد بحث قرار داد:

۱ – دوره نخست: آغاز آن وفات پیامبر اعظم (ص) و پایان آن انقراض حکومت بنی امیه است.

در این دوره اوّلین کسی که حقّ الهی خلافت علی بن ابی طالب را آشکار و بدان دعوت نمود، سرور زنان اهل بهشت حضرت فاطمه (س) است. حضرت زهرا (س) به عنوان صحابی گرانقدر و تنها یادگار رسول خدا (ص) در سخنرانی نخست خود در مسجد پیامبر (ص) و در سخنرانی دوّم خود میان زنان مهاجر و انصار از حقوق حقّه امیرالمؤمنین (ع) دفاع نمود. وی در بخشی از خطبه فدک که در مسجد پیامبر (ص) ایراد شده، به انتصابی و الهی بودن مقام امامت اشاره نموده، می فرماید: «..ففرض الله الایمان تطهیرا لکم من الشرک و الصلاه تنزیها عن الکبر … و طاعتنا نظاما للملّه و امامتنا امانا للفرقه ..» (بلاغات النساء، ۱۶) «خداوند ایمان را براى تطهیر قلوب شما از آلودگى شرک قرار داده، و اداى نماز را براى دورى از کبر .. و لزوم اطاعت و امامت ما را موجب امان از تفرقه و جدائى مؤمنان قرار داد» ‏«وَ مَا الَّذِی نَقَمُوا مِنْ أَبِی الْحَسَنِ ع نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَکِیرَ سَیْفِهِ وَ قِلَّهَ مُبَالاتِهِ لِحَتْفِهِ وَ شِدَّهَ وَطْأَتِهِ وَ نَکَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذَاتِ اللَّهِ وَ تَاللَّهِ لَوْ مَالُوا عَنِ الْمَحَجَّهِ اللَّائِحَهِ وَ زَالُوا عَنْ قَبُولِ الْحُجَّهِ الْوَاضِحَهِ لَرَدَّهُم إِلَیْهَا وَ حَمَلَهُمْ عَلَیْهَا وَ لَسَارَ بِهِمْ سَیْراً سُجُحا‏ لَا یَکْلُمُ حشاشه [خِشَاشُهُ‏] وَ لَا یَکِلُّ سَائِرُهُ وَ لَا یَمَلُّ رَاکِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِیراً صَافِیاً رَوِیّاً تَطْفَحُ ضَفَّتَاهُ وَ لَا یَتَرَنَّقُ جَانِبَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً وَ نَصَحَ لَهُمْ سِرّاً وَ إِعْلَاناً..» (السقیفه و فدک جوهری، ۱۱۸؛ بلاغات النساء، ۳۲؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ۱۶: ۲۳۳) «چرا این گونه أبو الحسن را عقوبت کردند؟! به خدا سوگند که این مجازات (خذلان و تنهاگذارن آن حضرت) فقط بخاطر ترس از شمشیر او و کمى ملاحظه در اجراى حقّ، و سختى و شدّت جنگ او، و شجاعت کارزار، و بى‏مهابا بودن او در اجراى فرامین الهى بود، و به خدا سوگند اگر تمام امّت از راه سعادت منحرف شده و از پذیرش راه روشن امتناع مى‏کردند، [علىّ‏] همه آنان را به راه آورده و آرام آرام و صحیح و سالم به سعادت و خوشبختى مى‏کشاند، که نه خود خسته شود و نه ایشان ملول، و در نهایت آنان را به سرچشمه‏اى با آبى گوارا و مطلوب و عارى از هر خس و خاشاک مى‏برد، و ایشان را از آن سیراب باز میگرداند و در خفا و آشکاراشان را نصیحت مى‏نمود» این عبارات گواه روشنی است بر تبلور اندیشه شیعی در کلمات گهربار حضرت فاطمه زهرا (س).

در میان صحابه پیامبر اکرم (ص) افراد ذیل را می توان جزء شیعیان نخستین و دعوت کنندگان به اندیشه شیعی نام برد: سلمان، ابوذر، عمّار، مقداد، مالک اشتر نخعی، عمرو بن الحَمِق و… . سهل بن محمّد سیستانی (درگذشته ۲۰۵ه) می گوید: «لفظ شیعه در زمان پیامبر (ص) لقب چهار نفر از صحابه بوده است: سلمان، ابوذر، عمّار و مقداد» (الشیعه و فنون الاسلام سیّد حسن صدر، ۴۶) همچنین شیخ مفید (ره) در اینباره  می گوید: «چون پیغمبر (ص) از دنیا رخت بربست، امت در باره امامت او اختلاف کردند شیعه یعنى همه بنى هاشم‏ و سلمان و عمار و ابو ذر و مقداد و خزیمه بن ثابت ذو الشهادتین و ابو ایوب انصارى و جابر بن عبد اللَّه انصارى و ابو سعید خدرى و بزرگان مهاجر و انصار او را خلیفه پس از رسول خدا مى‏دانند..» (ارشاد، ۱: ۶ـ۷)

۲ – دوره دوّم: از زمان امام صادق (ع) (آغاز خلافت بنی عبّاس) تا ابتدای عصر شیخ مفید (ره) (درگذشته ۴۱۳ق) است. در این مقطع زمانی که دوره تمدّن و جنبش فکری است، مذهب شیعه اعلام موجودیت کرد و از دیگر مذاهب ـ چه در ناحیه جهان بینی و اصول و چه در ناحیه فروع و احکام ـ متمایز شد. مهمترین شخصیتهای شیعی این دوره عبارتند از: هشام بن حکم، زراره، محمّد بن مسلم، ابان بن تغلب و… .

۳ – دوره سوّم: از زمان شیخ مفید (ره) تا عصر علّامه حلّی (ره) است. این دوره که در حقیقت دوره دفاع از تشیّع و پاسخگویی به شبهات است، با تلاش دانشمندانی چون شیخ مفید (ره) (اوائل المقالات)، سیّد مرتضی (ره) (الشافی)، شیخ صدوق (ره) (الاعتقادات)، و علّامه حلّی (ره) (شرح التجرید، نهج الحق و کشف الصدق) همراه می شود تا تعریف و حقائق تشیّع برای همگان واضح شود.

 

چگونگی اتّصال نظام فکری شیعه به اهل بیت (ع)

در مبحث قبل مطرح شد که تفکّر شیعی ریشه در سیره پیامبر (ص) دارد. همچنین در مقدّمه اشاره شد که از نگاه شیعه تنها راه رسیدن به سنّت پیامبر (ص) رجوع به گفتار و رفتار اهل بیت (ع) است. بنابراین شیعه قول اهل بیت (ع) را آیینه تمام نمای سنّت پیامبر (ص) می داند. حال در اینجا این پرسش مطرح می شود که مکتب شیعه چگونه به اهل بیت (ع) متّصل می شود؟

این پرسش را می توان در قالب سؤالات جزئی تری مطرح نمود: نخست اینکه آیا اصولا اهل بیت (ع) در زمان حیاتشان دارای یک مکتب مستقلّ فقهی بوده اند یا نه؟ به این معنا که آیا اسناد تاریخی وجود دارد که نشان دهد که اهل بیت (ع) در ارائه احکام شرعی و تفسیر سنّت پیامبر (ص) سبک و روشی مستقلّ از جریان فقهی رایج و حاکم دوران خود داشته اند یا نه؟  سؤال دوّم این است که آیا میراث فقهی اهل بیت (ع) در آن دوران به دست پیروانشان ثبت و ضبط شده یا اینکه در گذر زمان از بین رفته است؟ سؤال سوّم این است که اگر میراث اهل بیت (ع) حفظ شده، آیا مکتب فقهی تشیّع در این دوران، آیینه میراث فقهی اهل بیت (ع) است یا نه؟ پاسخ به این پرسشها دو نتیجه مهمّ در بردارد: اوّل اینکه رابطه محکم میان مکتب تشیّع با سیره اهل بیت (ع) ثابت می شود. دوّم اینکه به حکم حدیث ثقلین ‏«انّى تارک فیکم الثقلین کتاب الله وأهل بیتی وانهما لن یتفرقا حتى یردا علىّ الحوض»‏ که به تواتر در کتب حدیثی شیعه و سنّی نقل شده؛ هیچ عذر و بهانه ای برای جدا شدن از مکتب اهل بیت (ع) و چنگ زدن به سیره صحابه و باقی ماندن در مکتب خلفا وجود نخواهد داشت. با توجّه به این مطلب به ترتیب پرسشهای مطرح شده را پاسخ می گوییم:

۱ – اهل بیت (ع) در دوران حیاتشان پرچمدار جریان فکری و مکتب فقهی مستقلّ بوده اند:

این ادعا را می توان در دو مرحله مطرح و ثابت نمود:

الف) شرط اوّل رهبری یک جریان فکری و ایجاد مکتب فقهی علم و تخصّص است و کسی از مسلمانان در اینکه اهل بیت (ع) معدن علم بوده اند، تردیدی ندارد.

ب) پیشوای یک مکتب باید علمش را آشکار و در قالب تدریس یا تألیف یا إفتا (فتوا دادن) در اختیار دیگران بگذارد. در این زمینه منابع اهل سنّت نشان می دهد که اهل بیت (ع) خصوصا امام علی (ع)، امام باقر (ع)، امام صادق (ع) و امام رضا (ع) علمشان را به صورتهای مختلف در معرض استفاده قرار می دادند. در اینجا لازم است به ذکر برخی شواهد تاریخی  در این زمینه بپردازیم:

– ذهبی از دانشمندان اهل سنّت درباره امام باقر (ع) می گوید: «(امام) باقر (ع) و پدر و فرزندش فتوا می داده اند» (سیر اعلام النبلا، ۴: ۴۰۱). همچنین او درباره امام صادق (ع) می گوید: «از ابوحنیفه سؤال شد: فقیه ترین مردم کیست؟ گفت: کسی را فقیه تر از جعفر بن محمّد (ع) ندیدم. هنگامی از وی درباره مبحثی سؤال می شد می فرمود: دیدگاه شما چنین و چنان است. اهل مدینه دراینباره چنین می گویند. نظر ما هم چنین است» (همان، ۶: ۲۵۸)

– ابن نجار بغدادی یکی دیگر از علمای اهل سنّت درباره امام رضا (ع) می گوید: « (امام) علی بن موسی الرضا (ع) در روضه (مسجد پیامبر (ص)) در حالی که جوان بود می نشست و مردم و بزرگان علما در مسجد درباره قضا و قدر از وی سؤال می کردند» ( ذیل تاریخ بغداد، ۴: ۱۳۸)

– ابن قیم درباره امام علی (ع) می گوید: «اما علی بن ابی طالب احکام و فتاوای وی منتشر شده است.» (اعلام الموقعین، ۱: ۲۱)

– وهبه زحیلی درباره امام صادق (ع) می گوید: «ابوعبدالله جعفر بن محمّد صادق (ع) مؤسس مذهب امامیه است» (الفقه الاسلامی و ادلّته، ۱: ۵۸)

از این عبارات و دیگر اسنادی که مجال نقل آنها نیست، سه مطلب معلوم می شود: اوّل مقام والای علمی اهل بیت (ع)، دوّم مراجعه مردم و حتی علما به ایشان، سوّم اهل بیت (ع) دارای مکتب مستقل بوده اند. این مطلب را هم باید افزود که پیشوایان اهل سنّت یعنی ابوحنفیه (پیشوای مذهب حنفی)، احمد بن حنبل (پیشوای مذهب حنبلی)، شافعی (پیشوای مذهب شافعی ها) و مالک بن انس (پیشوای مکتب مالکی) هر کدام از شاگردان امام صادق (ع) بوده اند.

 

۲ – شیعه میراث اهل بیت (ع) را حفظ و ضبط نموده است

تاریخ حدیث نشان می دهد که اهل سنّت به دستور خلفا به مدّت بیش از یک قرن سنّت پیامبر (ص) را تدوین نکردند. به عبارتی دیگر در تاریخ اهل سنّت بیش از یک سده دوره منع نقل و تدوین احادیث پیامبر (ص) وجود دارد. ذهبی درباره ممنوعیت نقل حدیث در زمان خلیفه دوّم می گوید: از ابوهریره سؤال شد که آیا در زمان عمر هم مانند الآن حدیث نقل می کردی؟ پاسخ داد: اگر آن زمان حدیث می گفتم عمر مرا تازیانه می زد» (تذکره الحفاظ، ۱: ۷) همچنین از قرظه بن کعب نقل می کند: «هنگامی که عمر به ما مأموریت داد به عراق رویم ما را بدرقه نمود و گفت: آیا می دانید چرا شما را همراهی کردم؟ به این دلیل که شما به منطقه ای می روید که مانند صدای زنبور عسل زمزمه شان به صوت قرآن مشغول است. پس مانع قرائت آنان با نقل حدیث نشوید. تا می توانید از پیامبر (ص) کم نقل حدیث کنید. قرظه می گوید هنگامی که وارد آن منطقه شدیم مردم از ما خواستند برایشان حدیث نقل کنیم در پاسخ گفتیم عمر ما را از نقل حدیث نهی نموده است» ( همان)

در حالی که شیعه از همان آغاز اهتمام در تدوین سنّت پیامبر (ع) و جانشینان او داشته است و هیچ اعتنایی به این سیاست و منش خلفا نداشته است. موارد ذیل شاهدی است بر این مدّعا:

– امام علی (ع) کتابی دارد قطور و مفصّل به خطّ خود و املاء رسول خدا (ص) که مشتمل بر احکام شرعی بوده است. این کتاب در دست امامان بعد بوده و اهل بیت (ع) در موارد متعدّدی برای تبیین احکام به آن استناد می کرده اند. همچنین امام علی (ع) پس از وفات پیامبر (ص) به جمع آوری آیات قرآن به ترتیب نزول پرداخت که مصحف امام علی (ع) نام دارد. خصوصیت این مصحف آن است که شأن نزول آیات، مکی و مدنی بودن آنها و تفسیر آیات با استناد به احادیث پیامبر (ص) مطرح شده است.[۲]

– ابو رافع که از صحابه پیامبر (ص) و شیعیان امام علی (ع) است کتابی دارد به نام «کتاب السنن و الاحکام و القضایا» که در آن روایات مربوط به احکام را از امام علی (ع) نقل نموده است. (الفوائد الرجالیه، ۱: ۲۰۶)

– شاگردان دیگر ائمه (ع) با شرکت در مجلس درس ایشان روایات اهل بیت (ع) را می نوشتند که به اصول اربعمائه مشهور شده است. مانند یونس بن عبد الرحمن، فضل بن شاذان، زراره، محمد بن مسلم و…

 

۳ – مکتب تشیّع در طول تاریخ آیینه تمام نمای سیره اهل بیت (ع) بوده است

بسیاری از احکام فقهی که در مکتب شیعه متبلور شده است در منابع اهل سنّت نیز نقل شده و به اهل بیت (ع) استناد داده شده است. کتابی قطور با عنوان «فقه الآل بین دعوی الاهمال و تهمه الانتحال» نوشته شیخ احمد بن صالح هران تألیف شده که در آن آراء فقهی شیعه که معتقد است از اهل بیت (ع) اخذ نموده، با مراجعه به منابع اهل سنّت مستند یابی شده است. یعنی احکام فقهی که شیعه آنها را به اهل بیت (ع) نسبت می دهد، مصادیق و شواهد آن را از منابع اهل سنّت استخراج نموده است.

جمع بندی: نظام فکری شیعه متّصل به سیره اهل بیت (ع) است. 

 

کارنامه علمی شیعه

شیعه در طول تاریخ تمدّن و دوران حیات فکری و فرهنگی خود ـ که آغازش پس از وفات پیامبر (ص) است ـ نقش سازنده و تأثیر گذار در پیدایش و پیشرفت علوم مختلف داشته است. به طوری که در پیدایش بسیاری از علوم پیشگام بوده است. در اینجا به علّت اختصار، تنها به ذکر نام برخی چهره های شاخص و برجسته دانشمندان شیعه بسنده      می کنیم و برای مطالعه و تحقیق بیشتر و آشنایی با آثار مکتوب این افراد، همگان را به کتاب «تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام» سیّد حسن صدر[۳] و «اعیان الشیعه» سیّد محسن امین، ج۱، ص۱۵۵ ارجاع می دهیم.

         

۱ – ادبیات عرب

– علم نحو: ابو الاسود دوئلی[۴]، رضی الدین استرآبادی، فرّاء، ابوالعباس مبرّد، ابو علی فارسی و..

– علم صرف: ابو عثمان مازنی (سده سوّم)[۵]، عثمان بن جنّی و..

– علم لغت: خلیل بن احمد فراهیدی[۶](ق ۲)، ابان بن تغلب (ق ۲)[۷]، ابن سکّیت (ق۳)[۸] و..

– معانی، بیان و بدیع: امام مرزبانی (ق۴) و..

– عروض: خلیل بن احمد فراهیدی[۹] و…

– شعر: نابغه جعدی[۱۰] (ق۱)، فرزدق (ق۱و۲)، کمیت اسدی (ق ۱ و ۲)، دعبل (تولّد ۱۴۸ق)

۲ – تاریخ و سیره نگاری: عبید الله بن ابی رافع[۱۱] (ق۱)، محمّد بن اسحاق (ق۲)، نصر بن مزاحم (ق۳)، و..

۳ – علم حدیث: ابو رافع (ق۱)، سلمان فارسی (ق۱)، ابوذر غفاری، اصبغ بن نباته (ق۱)، سلیم بن قیس (ق۱) و..

۴ – علم فقه: علی بن ابی رافع، سعید بن مسیّب، علی بن ابی حمزه، ابراهیم بن محمّد ثقفی (ق۴) و..

۵ – علم اصول فقه: هشام بن حکم، ابو سهل نوبختی، اسماعیل بن علی بن اسحاق و…

۶ – علوم قرآن: ابوالاسود دوئلی، ابان بن تغلب، حسن بن علی بن ابوحمزه، جابر بن عبدالله انصاری و…

۷ – علم کلام: عیسی بن روضه، هشام بن حکم، کمیت بن زید، میثم تمّار و…

۸ – علم اخلاق: اسماعیل بن مهران (ق۲) و…

۹ – نسب شناسی: عقیل بن ابی طالب، کمیت بن زید اسدی (ق۲)، هشام بن محمّد بن السائب[۱۲] (ق۱ و ۲)، و..

۱۰ – علم هیئت: شیخ بهائی (ره)، ملامحسن فیض کاشانی، سیّد هبه الدین شهرستانی و..

۱۱ – جغرافیا: هشام بن محمّد بن سائب کلبی، ابن سکیت، محمّد بن خالد برقی، احمد بن ابراهیم بن اسماعیل (ق۳)

۱۲ – فِرَق و ادیان: نصر بن الصباح بلخی (ق۳)، ابن سکیت، هشام بن محمّد و..

۱۳ – علم هندسه و حساب: قدامه بن جعفر[۱۳] (ق۴)، احمد بن مسکویه (ق۵)، سید نعمت الله جزائری و…

۱۴ – علم فلسفه و منطق: ابونصر فارابی (ق۴)، خواجه نصیر الدین طوسی (ق۷)، حسن بن داود حلّی (ق۷)، قطب الدین رازی (ق۸) و..

۱۵ – علم النفس (روانشناسی): داود بن عمر انطاکی (ق۱۱)، جلال الدین محمد بن أسعد الدوانی و..

۱۶ – علم نجوم: حسن بن موسی نوبختی (ق۴)، احمد بن محمّد بن خالد برقی (ق۳)، خواجه نصیر الدین طوسی و..

۱۷ – علم طبّ: حسن بن علیّ بن فضّال (ق۳)، احمد بن محمّد بن عیسی اشعری (ق۳)، احمد بن محمّد بن سیّار (ق۳)

مروری بر برخی اعتقادات شیعه:

 پیش از آنکه به بیان مختصر برخی عقائد شیعه بپردازیم لازم است این نکته را یادآور شویم که شیعه مانند دیگر مسلمانان معتقد به یگانگی خدا، نبوّت آخرین فرستاده او حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) و روز قیامت است و اعتقاد دارد که دین حقیقی نزد خداوند همان اسلام است و راه رسیدن به دین اسلام قرآن و سنّت پیامبر (ص) اوست و قرآن موجود بدون هیچ تحریفی، همان قرآن نازل شده بر پیامبر (ص) است. همچنین معتقد است کسی که اصلی از اصول سه گانه اسلام (توحید، نبوّت و معاد) و حکم ضروری دین مانند وجوب نماز، روزه، حج و حرمت شرب خمر، قتل نفس محترمه و مانند آن را انکار کند از قلمرو اسلام بیرون خواهد بود. با بیان این وجه اشتراک بسیار مهمّ، می توان برخی از مهمترین نقاط اختلاف شیعه با به دیگر مذاهب اسلامی را در دو بخش کلّی عقاید و فروع قرار داد:

 تفاوتهای عقیدتی

شناخت خدا

در مبحث خداشناسی همه مسلمانان معتقد به وجوب شناخت خدا هستند. به این معنا که باید به وجود او از روی جزم و یقین ایمان داشت. اما اهل سنّت می گویند که مهمترین منبع برای یقین به وجود خدا شرع است. در حالی که شیعه معتقد است وجود خدا را باید با عقل اثبات نمود. همچنین در ناحیه رؤیت خداوند شیعه معتقد است که رؤیت او چه در دنیا و چه در آخرت عقلا محال و غیر ممکن است. در حالی که در میان اهل سنّت برخی معتقد به امکان رؤیت خداوند در دنیا و آخرت، برخی دیگر معتقد به امکان رؤیت خداوند در قیامت و برخی مانند حنبلی ها معتقد به جسمانیت خداوند هستند. اختلافات دیگری هم در این زمینه وجود دارد که ذکر آنها از حوصله این نوشتار بیرون است.

نبوّت

شیعه معتقد است انبیاء از گناهان کبیره و صغیره چه پیش از بعثت و چه پس از بعثت معصوم هستند و هر عملی که از ایشان نمای زشت و تنفّر در اذهان عمومی ایجاد می کند، از آن پیراسته هستند. همچنین پدران و مادران انبیاء ـ گرچه معصوم نیستند ـ ولی از آلودگی شرک و اعمال زشت پاک هستند. در حالی که اهل سنّت ارتکاب گناهان کبیره و صغیره را برای انبیا پیش از مبعوث شدنشان ممکن می دانند و بعد از بعثتشان تنها کفر و دروغ عمدی را از انبیا ممکن نمی دانند ولی ارتکاب گناهان صغیره ـ عمدا یا سهوا ـ و نیز گناهان کبیره ـ اگر سهوی باشد ـ بر انبیا جایز می دانند. سؤال شیعه این است که عقل ما را به تبعیت از کدام مدّعی نبوّت فرا می خواند کسی که معصوم است یا کسی که مرتکب گناهان  کبیره می شود؟ سخن کدام یک قابل اعتماد است؟ و کدام یک اسوه و الگوی نیک به شمار می روند؟    

امامت

درباره جانشینی پیامبر (ص) سؤالات کلیدی ذیل وجود دارد:

۱ – آیا منصب امامت جایگاهی هست که مردم بتوانند بعد از پیامبر (ص) مصداق آن را بیابند و با رأی خود وی را انتخاب کنند؟ یا اینکه مانند نبوّت منصبی الهی است و فرد آن را خدای متعال تشخیص می دهد و لذا امام باید منصوب از خدا باشد و کسی که منصوب از خدا نیست مرجعیت و حکومت او مشروعیت (امضای شرع) را ندارد. گرچه مقبولیت مردمی داشته باشد؟ شیعه در پاسخ به این سؤال می گوید امامت منصبی الهی است «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» (البقره : ۱۲۴ )  که باید فرد آن به وسیله بیان صریح پیامبر یا جانشین معصوم آن به مردم اعلام و ابلاغ شود. امّا اهل سنّت چنین جایگاهی برای «امامت» قائل نیستند لذا می گویند می توان امام (جانشین پیامبر (ص)) را با انتخابات و بیعت تعیین نمود.

۲ – آیا پیامبر (ص) برای امّتش جانشین بعد از خود معیّن کرده است؟ شیعه معتقد است با توجّه به آیات فراوان[۱۴] مانند «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ» (المائده : ۶۷) و « إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ» (المائده : ۵۵ ) و روایات متواتر که در رأس همه آنها حدیث غدیر است (من کنت مولاه فعلیّ مولاه)، علی بن ابیطالب (ع) به خلافت بلافصل پیامبر (ص) برگزیده و منصوب شده است. اما اهل سنّت وقوع چنین حادثه ای را یعنی منصوب شدن امیر المؤمنین علی (ع) به خلافت بلافصل پیامبر (ص) و نیز جانشینی و امامت دیگر اهل بیت (ع) را انکار می کنند.

۳ – آیا جانشین پیامبر (ص) فقط در جایگاه سیاسی پیامبر (ص) تکیه زده و به عبارتی دیگر فقط منصب سیاسی پیامبر (ص) را دارد یا اینکه همه مناصب و وظایف پیامبر (ص) به جز دریافت وحی مانند تبلیغ و تبیین آیات قرآن، قضاوت میان مردم، مرجعیت علمی و هدایت مردم به جانشین او هم منتقل می شود؟ شیعه می گوید همه مناصب و وظایف پیامبر (ص) (به جز مسأله وحی) به جانشین بعد از او منتقل می شود. چرا که امامت به تصریح قرآن منصب و عهدی الهی است (قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ) و لذا در نظریه امامت نمی توان دین را از سیاست جدا دانست. بلکه یکی از حقوق و وظایف امام (ع) برای آنکه بتواند احکام دین خصوصا احکام اجتماعی آن را در جامعه پیاده کند، در صورتی که زمینه برایش مهیّا باشد، پذیرش منصب سیاسی است. به عبارتی دیگر در مکتب اهل بیت (ع) پذیرش مناصب سیاسی علاوه بر آنکه حق امام است، از تکالیف دینی و شرعی او به شمار می رود. در حالی که لازمه نظریه اهل سنّت (مکتب خلفا) تفکیک و جداسازی دین و سیاست است.

۴ – مردم بعد از وفات پیامبر (ص) برای فهم صحیح معارف و احکام اسلام به کدام مرجع علمی اعتماد و مراجعه نمایند؟ شیعه معتقد است با توجه به آیات قرآن مانند «وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی‏ وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» ( الرعد : ۴۳ ) و روایات پیامبر (ص) مانند حدیث ثقلین (‏«انّى تارک فیکم الثقلین کتاب الله وأهل بیتی وانهما لن یتفرقا حتى یردا علىّ الحوض»‏) اهل بیت (ع) مرجع علمی منصوب از جانب خداوند برای مردم هستند و گفتار و رفتارشان همه آیینه تمام نمای قوانین قرآن و سنّت پیامبر (ص) است و از این رو سیره اهل بیت (ع) برای همه حجّت است. در حالی که مرجع علمی اهل سنّت صحابه هستند که از دیدگاه آنان همه صحابه بدون استثنا عادلند و قول آنان حجّت است.

 

تفاوتها در زمینه فروع و احکام

شیعه و سنّی در اینکه نخستین منبع برای کشف احکام، قرآن کریم است اختلافی ندارند. در زمینه سنّت پیامبر (ص) نیز اگر به طور یقین اثبات شود، بحثی اختلافی نیست. امّا سؤال این است که از چه طریقی مطمئنّ شویم که سنّت پیامبر (ص) مثلا درباره روش وضو یا روش به جا آوردن اعمال حجّ اینگونه بوده است؟ سنّت پیامبر (ص) را با اعتماد به قول چه کسانی عمل نماییم؟ و اصولا چگونه می توانییم از راهی مطمئنّ سنّت واقعی پیامبر (ص) را کشف و به آن عمل نماییم؟ شیعه می گوید تنها راه مطمئنّ برای عمل به سنّت پیامبر (ص) اعتماد به قول و سیره اهل بیت (ع) است. بلکه معتقد است سخن امام (ع) مانند کلام جدّشان رسول خدا (ص) حجّت است و مخالفت با آن جایز نیست. امّا اهل سنّت برای عمل به سنّت پیامبر (ص) به قول صحابه اعتماد می کنند به این دلیل که همه آنان عادل هستند. البته نه به این معنا که صحابه معصوم هستند. بلکه اهل سنّت مقام عصمت نه برای صحابه قائلند و نه غیر صحابه. در حالی که شیعه با توجه به آیه تطهیر «.. إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» (احزاب/۳۳) و حدیث ثقلین و دیگر دلائل، مقام عصمت را فقط برای اهل بیت (ع) (امامان دوازده گانه) ثابت می داند. در این زمینه تفاوتهای دیگری هم وجود دارد که در منابع تخصّصی مانند الشیعه فی المیزان محمّد جواد مغنیه بدان پرداخته شده است و ما برای رعایت اختصار از بیان آن خودداری نمودیم.

 


[۱] تدوین و تنظیم: محمد علی مروجی طبسی، ارائه شده در دانشگاه آزاد استان کرمان شهرستان سیرجان

[۲] شیعه هیچ گاه معتقد به تحریف قرآن نبوده و نیست. مصحف امام علی (ع) هیچ تفاوتی از جهت الفاظ آیات با مصاحف فعلی ندارد و همانطور که در متن بیان شد این مصحف دارای سبب نزول، روایات تفسیری پیامبر (ص) و تفکیک آیات و سور مکی و مدنی است.

[۳] نویسنده در این کتاب نام ۶۰۵ دانشمند شیعه را در علوم مختلف ذکر کرده است.

[۴] او پایه گذار دانش نحو و از شاگردان امام علی (ع است.

[۵] او نخستین نویسنده در علم صرف است.

[۶] وی نخستین تدوین کننده علم لغت است.

[۷] او از شاگردان امام صادق (ع) است، ‏

[۸] او از اصحاب امام جواد (ع) و امام هادی (ع) است. وی به دست متوکّل به شهادت رسیده است.

[۹] وی پایه گذار این دانش است.

[۱۰] وی در شعر پیشگام به شمار می رود.

[۱۱] وی از اصحاب امام علی (ع) است.

[۱۲] وی نخستین کسی است که در زمینه علم نسب شناسی تألیف دارد.

[۱۳] او بنیانگذار دانش حساب است.

[۱۴] برای مطالعه بیشتر به کتاب آیات ولایت در قرآن اثر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مراجعه کنید.