پاسخ به این سوال اساسی را با طرح عناوین ذیل پی می گیریم :

۱ – معنای «اصحاب»

الف درلغت : اصحاب جمع «صحب و صحابه» جمع صاحب به منای همراه و ملازم است آیه تخت در سوره فیل چنین می خوانیم «الم تر کیف فعل ربک با اصحاب الفیل» یعنی آیا ندیدی پروردرگارت با همراهان فیل چگونه رفتار نمود؟ و یا در آیه هشتاد و دوم سوره بقره اینگونه می فرماید : « والذین امنوا و عملو الصالحات اولئک اصحابه الجنه» یعنی « و ای کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند آنان همراهان بهشت خواهند بود.»

ب در اصطلاح : با وجود آنکه واژه های «اصحاب، صحابه صحابی و صَحب» به همراهان پیامبر (ص) اطلاق می شود اما در اینکه چه میزان همراهی و ملازمت با پیامبر (ص) لازم است تا یک فرد از اصحاب به شمار آید در میان دانشمندان اهل سنت اختلاف است. عده ای معتقدند : اصحاب رسول خدا هر کسی است که یک ماه یا یک روز یا حتی یک ساعت با او مصاحبت داشته یا او را دیده است.[۲] و عده‌ای دیگر بر این باورند : هر کس از مسلمانان آن حضرت را دیده است از اصحاب این حضرت است. [۳] و برخی چنین می گویند : گرچه مفهوم لغوی صحابه عام است ولی عرف امت این واژه را تنها به کسانی اطلاق می کند که مدت قابل ملاحظه ای با آن حضرت مصاحبت داشته اند ؛ نه کسی که تنها یک ساعت در خدمتش بوده یا چند قدم با او گام برداشته یا حدیثی از آن حضرت شنیده است.[۴] و بالاخره بعضی دیگر اینگوه تعریف می کنند ؛ صحابه کسی است که به مدت یک یا دو سال با پیامبر (ص) بوده و همراه وی در یک یا دو نبرد شرکت داشته و جنگیده است. [۵] به هر حال صحابه را با هر یک از این تعاریف یا تعاریف دیگری که از ذکر آنها به دلیل طولانی شدن بحث خودداری کردیک ، مطابق بدانیم اولاً عدالت تمام صحابه از نگاه اهل سنت یک اصل مسلم پذیرفته شده است به این معنا که هر کس از صحابه پیامبر (ص) باشد عادل است. [۶] و این قداست به حدی است که موجب شده برخی تندرو آن چنین بگویند : « هرگاه کسی را دیدی که به یکی از اصحاب پیغمبر (ص) خرده گیری می کند بدان که او زندیق (کافر) است» (الاصابه ابن حجر / ج ۱ / ص ۱۷ به نقل از ابوزرعه رازی) و یا اینگونه تصریح کنند و خدا بر امت واجب کرده همه آنها را دوست بدارند و پیوسته از خوبی ها و فضایل آنان سخن بوگیند و در برابر جنگ و نزاع هایی که آنها با هم داشتند سکوت کنند! [۷] و ثانیاً نقدی که بر این نظریه خواهیم نمود با بررسی صحابه ای همراه است که نه یک ساعت ویک روز بلکه مدتی طولانی آن حضرت را دیده و با او مصاحبت داشته اند بنابراین اختلاف در تعریف اصحاب ، بحث اصلی ما را که نقد عملکرد صحابه و ردّ نظریه «عدالت تمامی آنها» است با مشکلی روبرو نمی کند.

۲ – فایده بحث و هدف از آن

نکته مهمی که یادآوری آن ضروری به نظر می رسد فایده و ثمره ای است که این بحث به دنبال دارد. اگر اصحاب را بی استثنا «عادل و منزه» بدانیم در این صورت اگر صحابه ای ادعا نمود پیامبر (ص) بر روی کفش مسح می نمود و یا اینکه در اذانش «حی علی خیر العمل» نمی گفت و … باید با اطمینان کامل به سخنش اعتماد کنیم و اگر تمامی آنها را «فوق انتقاد» باور نمودیم دیگر در مواردی که با هم نزاع داشتند داوری بر معیا حق و محکوم نمودن جبهه باطل بی معنا ولغو خواهد بود چرا که همه آنها عادل و متقی بودند.

اما اگر برخی را (عادل) و بعضی دیگر را «منافق» و غیر عادل دانستیم در این صورت اولاً در دریافت معارف و احکام دین بواسطه اصحاب از هرگونه «سادگی» و «خوش خیالی» دوری نموده ، قبل از پذیرفتن سخن و ادعای آنان زندگیشان را مورد ارزیابی دقیق و نقد جدی قرار می دهیم و ثانیاً با میزان حق اهل حقیقت را در میانشان کشف و آنان را اسوه‌ای حسنه برای خود انتخاب می کنیم و با عبور از اهل باطل خود را از خطر آلودگی عقیده و عمل محافظت می نماییم.

۳ – «اصحاب» از دیدگاه شیعه

شیعه معتقد است که در میان اصحاب پیامبر (ص) افراد بسیاری بودند که برای حفظ و اعتلای دین اسلام از جان و مال و نزدیکان خود گذشتند برخی از آنان به فیض عظیم شهادت نائل گشتند و برخی دیگر انتظار شهادت عمرشان را سپری کردند و تا آخرین نفس به جهاد نفس و اصلاح جامعه پرداختند. آری چنین افرادی که رشد یافته مکتب وحی بودند، برای همیشه تاریخ مایه مباهات و افتخار بشریت هستند و هر مسلمانی احترام و بزرگداشت اینگونه اصحاب والامقام را بر خود واجب می داند.

با این وجود در صدر اسلام، کسان دیگر نیز بودند که تنها نام (صحابه) را یدک می‌کشیدند اما با رفتاری منافقانه ضربه های جبران ناپذیری را بر اسلام و مسلمانان وارد می نمودند.[۸] به همین خاطر شیعه ملاک را برای ارزیابی و ارزشگذاری همه انسانها حتی اصحاب پیامبر(ص) «عمل» و «تقوی» می د اند : ان اکرمکم عندالله اتقیکم … همانا گرامی ترین شما نزد خدا با تقوی ترین شماست.(حجرات/۱۳)

کل نفس بما کسبت رهینه (المدثر / ۳۸) : هر کسی در گرو آنچیزی است که کسب نموده است.

نه صرف دیدن پیامبر (ص) و صحابه او بودن. لذا همه آنان در یک سطح از مقام و منزلت و احترام نیستند.

در اینجا دلائل این اعتقاد را با رعایت اختصار ذکر می کنیم :

۱ – قرآن کریم

در منطق وحی و معجزه جاوید صحابه رسول خدا (ص) به پنج گروه تقسیم می شوند [۹]

الف :‌(پاکان و صالحان) : آنان همان پیشتازان عرصه ایمانند که گوی سبق را در پذیرش دین حق از همه ربودند و هم ایشان از خدا راضی بودند و هم خداوند از آنان راضی بود و بهشت ابدی را برایشان وعده داد. در آیه ۱۰۰ سوره توبه می خوانیم. پیشروان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی پیرویشان کردند خداوند از آنان راضی است و ایاشن از خدا راضی اند خداوند برای ایشان بهشتهایی آ«اده کرده که در دامنه آنها جویها روان است و تا ابد در آن جاودانند و این خود کامیابی بزرگی است به برخی نکاتی که از آیه شریفه فهمیده می شود بدین شرح است:

۱ – منظور از «سابقون اوّلون» طبقه اول از مسلمانان صدر اسلام است که در ایمان و نصرت پیامبر (ص) و هجرت بر دیگران پیشی گرفتند بنابراین ستایش خداوند از ایشان و برتری دادن آنان بر دیگران به خاطر سبقتشان در ایمان و بر پا کردن پایه های دین است [۱۰]

۲ – در آیه شریفه مؤمنان راستین و به دور از نفاق از ابتدای طلوع اسلام تا روز قیامت سه دسته اند : سابقینی که مهاجر بودند (کسانی که به حبشه و مدینه هجرت نمودند)، سابقینی که انصار بودند (آنان که در مدینه پیامبر (ص) را یاری نمودند و او و مهاجرین با آن حضرت را در شهر و خانه های خود منزل دادند او از دین خدا دفاع کردند)، تابعین و پیروی کنندگان از سابقین (همان ج / ص ۵۰۵)

۳ – در آیه شریفه تمامی مهاجرین و انصار مد نظر نیستند چر که به گواهی خود قرآن عده ای از آنها بیمار دل و ذهن بین بودند و تحت تأثیر سم پاشی های منافقین قرار می گرفتند عده ای دیگر فاسق بودند و نیز برخی از ایشان کسانی بودند که رسول خدا (ص) از عمل آنان بیزاری جست پس معنا  ندارد که خداوند از کسانی راضی باشد که خودش آنها را به این عناوین (فاسق، بیماردل) یادکرده است.(همان ج / ص ۵۰۷)

 

ب- مومنان خطاکار: کسانی بودن که با وجود ایمان و عمل صالح ، لغزشهایی هم داشتن و به تعبیر قرآن عمل صالح و نا صالح را بهم آمیخته بودن اما به گناه خود اعتراف داشتند و خداوند هم آنان را به عفو و بخشایش خویش امیدوار ساخته است. در آیه ۱۰۲ سوره توبه  می فرماید : و گروه دیگر کسانی هستند که به گناهانشان اعتراف کردن عمل صالح و نا صالح را به هم آمیختند امید است که خداوند توبه آنها را بپذیرد [۱۱] 

 

ج) افراد آلوده به گناه : خداوند از این عده با عنوان (فاسق) یادکرده و دستور داده خبر هیچ فاسقی را بدون تحقیق و تفحص نپذیرید در سوره حجرات آیه ۶ آمده است :

«ای کسانی که ایمان آورده اید اگر فاسقی خبری مهم برای شما آورد خبرش را تحقیق و پیرامون آن بحث و فحص کنید تا به حقیقت آن واقف شوید تا مبادا بدون جهت و به نادانی بر سر قومی بتازید و بعد از رفتاری که به آنان کردیده‌اید پشیمان شوید.» [۱۲]

در میان مفسّران شیعه و سنی معروف است که شأن نزول این آیه درباره «ولیدبن عقبه» است. روزی پیامبر اکرم (ص) وی را با گروهی برای جمع آوری زکات طایفه (بین المصطلق) فرستاد ولید بر گشت و گفت : ا ینها حاضر به پرداخت زکات نیستند و بر ضد اسلامی قیام کرده اند گروهی از مسلمانان سخن او را باور کردند و آماده نبرد با آن طایفه شدند در این هنگام این آیه شریفه نازل شد و به مسلمانان دستور داد که اگر یک فرد «فاسق» خبری برای شما آورد تحقیق کنید تا مبادا گورهی را به خاطر آن خبر فاسق گرفتار سازید و از کرده خود پشیمان شوید.

پس از نزول این آیه و تحقیق از صحت و ستم خبر ، معلوم شد که طایفه بنی المصطلق افراد مؤمنی هستند که به استقبال ولید آمده بودند اما چون ولید با آنها خصومتی داشت همین را بهانه کرده و آن خبر دروغ را در میان مسلمانان منتشر نموده بود.

 

د) مسلمانان ظاهری : در میان مسلمانان صدر اسلام کسانی بودند که هنوز ایمان در اعماق جانشان رسوخ نکرده بود به همین خاطر خداوند به آنان دستور می دهد که خود را مسلمان بدانند نه مؤمن. آیه ۱۴ سوره حجرات اینگونه به این مطلب اشاره می کند : «اعراب «برخی عربهای بادیه نشین» گفتند : ایمان آوردیم « و ادعای ایمان می کنند» بگو : نه ،‌هنوز ایمان نیاوردید بلکه بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در قلبهای شما وارد نشده است…»[۱۳]

 

هـ ) منافقان و بیمار دلان : در بلابلای مؤمنا، چهره های دو رو و نقاب زده ای بودند که با قالب دین و روح نفاق و به صورت شناخته شده و گاه نا شناخته سعی در تفرقه و کارشکنی و ایجاد مانع بر ضد مسلمانان و ضربه بر پیکر اسلام نو ظهور داشتند و متأسفانه افراد «ضعیف الأیمان» و به تعبیر قرآن «بیمار دلانی» هم بودند که سادگی و نادانی آنها مورد سوء استفاده منافقان کراشکن قرار می گرفت. آیات ذیل شاهدی بر این ادعا هستند :

– منافقان شناخته شده : (ای پیامبر) آنگاه که منافقان نزد تو امدند و گفتند : ما گواهی می دهیم که تو پیامبر خدایی خدا می داند که تو رسول او هستی و هم او گواهی می دهد که منافقان دروغ می گویند (منافقون / ۱)

– منافقان ناشناخته : « برخی از بادیه نشینان که در اطراف شما هستند منافقند و برخی از اهل مدینه در نفاق  فرو رفته و عادت کرده اند ( ای محمد «ص») آنها را نمی شناسی ما آنها را می شناسیم و بزودی در دو نوبت عذابشان می کنیم آنگاه به سوی عذاب بزرگ باز خواند گشت.(توبه ۱۰۱)

– بیمار دلان : هنگامی که منافقان و بیمار دلان می گفتند : وعده خدا و پیامبر (ص) فریبی بیش نبوده است (احزاب / ۱۲)

 

۲ – روایات نبی اکرم (ص)

علاوه بر آیات نورانی قرآن ، روایات متعددی از پیامبر (ص) درباره نکوهش برخی صحابه در کتب معتر اهل سنت ثبت شده است که به ذکر چند نمونه بسنده می کنیم :

الف : در صحیح بخاری و مسلم و پیامبر (ص) چنین روایت شده که فرمود :

در روز رستاخیز ، گروهی از اصحاب من – یافرمود: از امتم بر من وارد می شوند پس از حوض (کوثر) دور می گردند (از ورود و نزدیک شدن آنان به حوض کوثر جلوگیری می شود) پس من می گویم : «خدایا! این ها اصحاب من هستند،‌ خدا می فرماید : توبه آنچه آنان پس از تو انجام دادند آگاه نیستی ، آنان به همان حالت سابقه (دوران جاهلیت) بازگشتند.[۱۴]

ب: صحیح مسلم از حذیفه (یکی از اصحاب سر پیامبر (ص) نقل می کند که می گفت : پیامبر (ص) فرمود : «در میان اصحاب من دوزاده نفر منافق هستند هشت نفر از ایشان وارد بهشت نمی شوند مگر آن که طناب کشتی وارد سوراخ سوزن خیاطی شود! … [۱۵]

ج) هنگام بازگشت پیامبر (ص) از غزوه تبوک، عده ای نقاب زن از منافقین در گردنه قصد ترور پیامبر (ص) را داشتند که با تلاش و دفاع برخی اصحاب مانند عمار و حذیفه توطئه شان خنثی شد و پایه فرار گذاشتند رسول خدا(ص) اسامی آنها را به صورت راز در اختیار حذیفه قرار داد و در پاسخ به این سؤال که چر آنان را به هلاکت نرساندی فرمود : «لا، اکره ان تتحدث العرب بینها ان محمد! قاتل بقومه …» یعنی من این کار را نمی کنم. زیرا دوست ندارم در میان عرب گفتگو شود که محمد (ص) باقومش جنگید و آنها را کشت.[۱۶]

د: در غزوه ای که خارج از مدینه اتفاق افتاد عبدالله بن ابی سرکرده منافقین گفت : هنگامی که به مدینه باز گردیم آنکه عزیز تر است یعنی (خودش) کسی را که ذلیل تر است از شهر بیرون خواهد کرد. سخن وی به گوش پیامبر (ص) رسید. عمر بر آشفت و گفت : یا رسوالله ! بگذاز تا گردن این منافق را بزنم. پیامبر (ص) فرمود : او را رها کن تا مردم نگویند محمد (ص) اصحابش را می کشد.[۱۷]

 

۳ – تاریخ برخی صحابه

مطالعه سیره زندگی برخی اصحاب در لابلای صفحات تاریخ به روشنی نشان می دهد که نه تنها از آسیب به «لغزش» و افت «ریزش» در امان نماندند بلکه با بروز رفتارهایی نا عادلانه آثار و تغییراتی منفی را در جامعه اسلامی از خود بر جای گذاشتند در اینجا به معرفی عملکرد چند تن از شخصیتهای صحابه با استفاده از منابع مهم اهل سنت می پردازیم :

الف- معاویه : در حدیثی از پیامبر (ص) نقل شده که فرمود : «من سب علیا فقد سبنی و من سبّنی فقد سب الله تعالی» یعنی هر کس علی (ع) را دشنام دهد به تحقیق مرا دشنام داده و هرکس مرا سبّ کند همانا خدا را سبّ نموده است. [۱۸]

در حالی که طبق اسناد تاریخی ؟؟؟ امیرالمؤمنین علی (ع) و بدگویی از او در خطبه ها و منبر ها در دوران معاویه و به دستور او بخشنامه و پایه ریزی شد و رسمیّت یافت و به خاطر این بدعت غلط در زمان بنی امیّه هفتاد هزار منبر لعن برای این چهره درخشان و فروزان تشکیل شد. [۱۹]

طبری ، مورخ پرآوازه اهل سنت در کتاب تاریخ الامم و الملوک می نویسد : « معاویه هنگامی که مغیره بن شعبه را در سال ۴۱ هـ حاکم کوفه نمود او را نزد خود فرا خواند و گفت : خواستم تو را به مسائل فراوان نصیحت کنم اما به دلیل اعتماد بر بصیرت و تیز بینی ات از بیان آنها خودداری می کنم مگر یک نصیحت که یادآوری آن را ضروری می دانم ؛ هیچ گاه از دشنام و مذمّت علی (ع) و ترحم بر عثمان و استغفار برای او دست بر ندار بر یاران علی (ع) خرده گیر و آنان را تحقیر کن و به سخنشان گوش مده اما پیروان عثمان را پذیرا باش و آنان را به خود نزدیک ساز و سخنانشان را با دقت گوش کن.»[۲۰]

همچنین ابن عبدربّه اندلسی در کتاب العقد الفرید می نویسد : «هنگامی که حسن بن علی (ع) برحلت نمود، معاویه به زیارت خانه خدا آمد و سپس وارد مدینه شد. خواست که علی (ع) را بر منبر رسول خدا (ص) لعن کند به او گفتند : اینجا سعد بن ابی وقاص است گمان نمی کنیم کار تو تحمل کند کسی را بفرست و نظر اورا جویا شو. معاویه کسی را نزد او فرستاد و مطلب را به او گفت : سعد پاسخ داد : اگر چنین کاری بکنی من از مسجد پیامبر (ص) بیرون می روم.

و دیگر به مسجد رسول خدا نخواهم آمد. معاویه با شنید ن این سخن از این کار خودداری نمود تا اینکه سعد از دنیا رفت. پس از وفات سعد، معاویه بر منبر، علی (ع) را لعن نمود و به کارگزارانش بخش نامه ای صادر کرد که علی (ع) را بر روی منبرها لعن کنند و آنان نیز چنین کردند. [۲۱]

آیا چنین بدعت گذاری و رسمّیت دادن و رواج آن در مناطق اسلامی به صورت گسترده و به خصوص در اماکن مقدس و مذهبی مانند مکه و مدینه «عدالت» است. [۲۲]

این چه کینه ای بود که باعث شد علی (ع) در افکار عمومی حتی به اندازه یک میّت عادی مسلمان هم احترام نداشته باشد؟ روزی مغیره بالای منبر علی (ع) را دشنام داد. زیدبن ارقم ( یکی از اصحاب رسول خدا) برخاست و گفت : ای مغیره! آیا نمی دانی رسول خدا (ص) از سبّ و دشنام اموات نهی نمود؟ پس چرا علی (ع) را سبّ می کنی در حالی که از دنیا رفته است؟[۲۳]

آیا چنین بی احترامی آگاهانه ای عدالت است؟

چه خوش گفت آن شاعر عرب :

اعلی المنابر تعلفون بسبه                   و بسیفه نصبت لکم اعوادها؟!

آیا بر فراز منبرها سبّ و لعن آ» حضرت می کنید در حالی که به برکت شمشیر او این منابر بر پاشد؟!


و بالأخره اگر خرده گیران بر اصحاب پیامبر (ص) کافرند [۲۴] و یا بست و لعن آنها طبق قول برخی کفر [۲۵] و طبق قول دیگر موجب فسق است و مانع پذیرش شهادت و گواهی شان می شود و از سویی دیگر امیرالمؤمنین (ع) جز صحابه رسول خداست و تردیدی هم در آن نیست : در این صورت اینگونه اقدامات دردناک و زشت را نسبت به مقام والای علی (ع) چگونه توجیه کنیم و آن را عادلانه بخواهیم؟ آیا تفاوتی بین علی (ع) و دیگر صحابه وجود داشت که باعث شد چنین بدعت زشتی ایجاد گردد و یا اینکه حکم تحریم سبّ ‌صحابه مخصوص به کسانی بود که خود از اصحاب نبودند و لذا لعن صحابه برای خود صحابه جایز بود؟!


مطرف فرزند مغیره بن شعبه می گوید : « عادت پدرم بر این بود که نزد معاویه می رفت و با او گفتگو می کرد سپس باز می گشت و از معاویه و عقل و سیاست و زیرکی او اظهار شگفتی می نمود. شبی پدرم با ناراحتی فراوان به منزل آمد و از خوردن شام خودداری کرد. ساعتی را منتظر شدم گمان می کردم حادثه ای میان مار رخ داده و به همین خاطر غمگین است پس از چند لحظه انتظار پرسیدم : چه شده؟ تورا غمگین می بینم؟ گفت : فرزند!‌ از نزد حبیب ترین و کافرترین مردم می آیم . گفتم : چطور؟ گفت : در خلوت به معاویه گفتم: ای امیرالمومنین !‌ اکنون پا به سن گذاشته ای چه خوب است عدالت را آشکار و خیر و نیکی را گسترش دهی و اگر نگاهی به بنی هاشم که برادران تو هستند داشته باشی صله رحم کرده ای به خدا قسم آنان امروز چیزی ندارند که از آن بترسی و اگر به آنان رسیدگی کنی باعث می شود یاد و ثوابت باقی بماند معاویه در پاسخ گفت : هیهات ؟؟؟ به بقاء کدام نام و یاد امیدوار باشم؟ خلیفه اول که از قبیله تیم بود ملک را در دست گرفت و عدالت ورزید و نهایت تلاشش را نمود امام وقتی از دنیا رفت یادش هم از بین رفت و تنها اسمش بر زبان می آید. سپس خلیفه دوم قدرت را در دست گرفت و او نیز با تلاش و کوششی فراوان ده سال را سپری نمود اما هنگامی که از دنیا رفت یادش نیز به فراموشی سپرده شد و تنها اسمش بر زبانها جای است. اما این شخص (پیامبر «ص») روزی پنج بار نامش با فریاد گفته و تکرار می شود «اشهد ان محمداً رسول الله) سپس کدام عمل باقی می ماند و کدام یاد بعد از او زنده خواهد بود؟ نه به خدا قسم چنین نمی کنم تا اینکه نام او را دفن کنم [۲۶]  در برابر این سخنان چگونه می شود داوری نمود؟!


ب) خالد ولید: او یکی از اشراف قریش در جاهلیت بود.[۲۷] وی در زمان رسول خدا (ص) عملی را مرتکب شد که ناراحتی و برائت شدید پیامبر (ص) را از کارش در پی داشت. داستان از این قرار است که پس از فتح مکه خالد بن ولید به فرماندهی گردانی برای دعوت قبیله (خدیجه بن عامر) به اسلام رهسپار سر زمین آنان گردید. پیامبر (ص) دستور داد که خونی نریزد و از در جنگ وارد نشود و عبدالرحمن بن عوف را معاون وی قرار داد. در دوران جاهلیت قبیله «بنی خدیجه» عمومی خالد و پدر عبدالرحمن را هنگام بازگشت از «یمن» به کشته و اموال آنان را به غارت برده بودند و خالد کنیه آنان را در دل داشت. وقتی با جمعیت «بنی خدیجه» رو به رو گردید همه آنان را مسلح و آماده دفاع یافت. فرمانده گردان فریاد کشید. «اسلحه را بر زمین بگذارید زیرا دوران بت پرستی سپری گردیده وام القری سقوط نمود. و همه مردم تسلیم سپاه اسلام شده اند «سران قبیله به جز یک نفر نظر دادند که اسلحه را تحویل دادند. در این هنگام فرمانده گردان در نهایت ناجوانمردی و بر خلاف دستور صریح رسول خدا (ص) فرمان داد که دستهای مردان قبیله را از پشت ببندند و همه را بازداشت کنند. آنگاه سحرگاهان به دستور خالد عده ای از آنان اعدام شدند و  دسته ای دیگر آزاد گردیدند. هنگامی که خبر به گوش پیامبر (ص) رسید سخت ناراحت شد و سپس از آنکه به دستور ایشان خسارت جنگ و خونهای افراد حتی قیمت ظرف چوبی که ؟؟؟ قبیله در آن آب می خوردند و شکسته بود؛ پرداخت گردید فرمود : «اللهم انی ابوء الیک مقا صنع خالد بن الولید» یعنی خدایا تو آگاهی که من از جنایت خالد بیزارم و هرگز به او دستور جنگ ندادم. [۲۸]

آیا چنین رفتاری را که پیامبر (ص) برانتش را از آن صریحاً آشکار نمود می توان عادلانه توصیف کرد؟

 

ج) عثمان بن عّفان :

* سیوطی در کتاب تاریخ الخلفا به نقل از سعید بن مسیب (یکی از صحابه پیامبر «ص») درباره اینکه چرا عثمان به قتل رسید می نویسد : «… عثمان دوازده سال بر مردم حکومت کرد او در بسیاری موارد افرادی از بنه امیه را در تسگاه خلافت به قدرت می رساند که به هیچ وجه جزء اصحاب پیامبر (ص) نبودند. همین امر باعث می شد که اعمال کارگزارانش مودر اعتراض صحابه قرار بگیرد. عقمان هم از طرف و الیانش عذرخواهی می کرد اما آنان را بر کنار نمی نمود. تا اینکه در شش سال آخر حکومتش عموزادگانش را در دادن پست های سیاسی بر دیگران ترجیح داد»[۲۹]

و این در حالی است که همین نویسنده در تفسیر مشهورش «الدر المنشور» روایتی را از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود : «اریت بین امیه علی منابر الارض و سیتملکونکم فتجدونهم راباب سوء»[۳۰] یعنی در خواب بنی امیه را دیدم که بر روی منابرند و بر شما حکومت می کنند پس شما آنان را اربابی سوء و بد خواهید یافت….

** همچنین بلاذری در کتاب «انسان الأشراف» نقل می کند که در بیت المال مدینه جواهرات و زینت آلاتی بود، عثمان تعدادی از آن را در اختیار بعضی از خانواده‌اش قرار داد. مردم دیدندو آشکارا بر او ایراد گرفتند و تعبیرات شدید با او داشتند. عثمان خشمگین شد و بر منبر رفت و در ضمن خطبه ای گفت : « ما از غنایم آنچه مورد نیازمان باشد بر می داریم! هر چند بینی افرادب به خاک مالیده شود!!» علی (ع) به او فرمود : « مسلمانان جو تو را خواهند گرفت» عمار یاسر گفت : «اولین کسی که بینی او به خاک مالیده می شود منم!» عثمان خشمگین شد و گفت :«تو نسبت به من جسارت می کنی! او را بگیرید!» عمار را دستگیر کرده وبه خانه عثمان آوردند. خلیفه آنقدر او را زد که بیهوش شد. سپس او را به خانه ام سلمه (همسر پیامبر «ص») آوردند. او همچنان بیهوش بود که نماز ظهر و عصر و مغرب از دستش رفت. وقتی به هوش آمد وضو گرفت و نماز خواند و گفت «حمد و ستایش مخصوص خداست. این نخستین بار نیست که ما به خاطر خدا و در راه او مورد آزار قرار می گیریم»[۳۱]

آیا چنین برخورد خشونت آمیزی آن هم نسبت به صحابه ای مانند عمار که پیامبر (ص) در حق او فرمود : « هلی عمار ایماناً  الی اخصص قدمیه»[۳۲] یعنی سرتا پای عمار سرشار از ایمان است عدالت است؟!

 

د- ولید بن عقبه : وی از جمله صحابه ای است که هنگام فتح مکه اسلام آورد. تفسیر آیه شریفه «یا ایتها الذین امنوا ان جا کم فاسق بنباً فتبینوا…» که درباره او نازل شده بود، از نظر گذراندیم. با این وجود عثمان در زمان خلافتش وی را حاکم کوفه کرد و سعد بن ابی وقاص را از سمتش برکنار نمود. هنگامی که سعد ولید را دید به او گفت : «به خدا قسم نمی دانم تو پس از ما حکیم و فرزانه شدی یا اینکه ما پس از تو ابله و نادان شدیم؟!» ولید در پاسخ گفت : «ناراحت نباش! چنین مقامی چیزی جز ملک و پادشاه نیست. عده ای آن را چون غذا در روز میل می کنند و عده ای در شب !!» سعد گفت : «به خدا قسم می دانم که آن را به پادشاهی تبدیل می کنید»[۳۳]

به هر حال این داستان وی مشهور است که در کوفه نماز جماعت صبح را در حالت مستی آنهم چهار رکعت (!!) اقامه نمود. سپس روی به نمازگزاران کرد و گفت ، «آیا بر رکعات آن بیفزایم؟!» هنگامی که خبر به مرکز خلافت رسید به مدینه احضار شد و به دلیل شرب خمر ، بر او حد جاری گردید.[۳۴]

با وجود اجرای حد بر ولید – که البته مختص به او نبود و افراد دیگری هم بودند که در عهد رسول خدا (ص) یا سپس از آن ، مرتکب گناهانی شدند که حد شرعی (مانند شلاق و سنگسار به آنها جاری شد [۳۵] چرا باز هم اصرار ورزیده می شود که تمام آنها عادل هستند و هیچ خطایی از آنها سر نمی زند؟ و چرا باید بدون استثنا نا شخصیت همه آنان را «منزه» و در؟؟؟؟ از «قداست» بدانیم و کوچکترین خرده گیری و انتقاد را موجب «کفر» و «فسق» تلقی کنیم؟! این چه عدالتی است که محکم و استوار در کنار گناه کبیره ای که حد شرعی دارد ایستاده است و انجام چنین گناهی این عدالت» را از جایش بلند نمی کند؟! مجموعه دلائلی که ذکر شد به خوبی نشان مید هد که تمام صحابه در مقام و منزلت و تقوی یکسان نبودند. «مؤمن» و «عادل» و «فاسق» و «منافق» در میانشان وجود داشت و اینگونه نیست که آنکه مارک صحابه بر پیشانیش باشد «لزوماً» در ردیف «مؤمنِ عادل» قرار گیرد و این سخنی است معقول و منطقی که بر حست آن آیات و روایات و تاریخ شهادت می دهد.

 

۴ – پاسخ به چند پرسش

با وجود دلائل محکم و منطقی در رّد نظریه «عدالت همه صحابه» چند شبهه باقی می ماند که به یاری خداوند متعال به یکایک آنها پاسخ می دهیم :

۱) کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) از طریق اصحاب بدست ما رسیده است اگر قداست آنها شکسته شود دیگر حلقه‌ای برای اتصاب به این دو منبع نورانی نخواهیم داشت.

جواب : کسی ادعا نکرده که خدای نا کرده همه اصحاب سفاسق «یاد» یا «دروغگو» بوده اند بلکه در میان بلکه در میان آنها افراد (عادل) ،‌ «راستگو» و مورد اعتماد فراوان بودند و در حقیقت چنین افرادی سبب شدند تا دین واقعی و منابع مهم آن یعنی قرآن کریم و سنت پیامبر (ص) به دست نسلهای بعدی برسد و عملکرد خالصانه و صادقانه آنها بود که امروزه با اطمینان کامل به دستورات دین عمل می کنیم. ما می گوییم همانطوری که اگر کسانی غیر از صحابه ادعا کردن که فلان صحابی از پیامبر (ص) چنین و چنان شنید باید درباره شان تحقیق کنیم تا مبادا را به دروغ به گردن اصحاب گذاشته باشند باید درباره خود صحابه هم بررسی کنیم و ببینیم آیا جزء مؤمنان عادل راستگو هستند و یا جزء منافقان فاسقی می باشند که به دروغ سخن یا کاری را به پیامبر (ص) نسبت می دهند. [۳۶]

 

۲) ایراد و خرده گیری از صحابه ، به مقام شامخ پیامبر (ص) لطمه می زند و آن را پایین می آورد بنابراین کار صحیح و درستی نیست.

جواب : اولاً اینکه خداوند در قرآن کریم برخی صحابه را (فاسق) خوانده و از وجود «منافقان» در لابه لای آنان خبر داده آیا از مقام والای آن حضرت کاسته شده است؟ اصولاً در طول تاریخ اطرافیانن انبیاء را انسانهای خوب و بد تشکیل داده اند و این از شأن و منزلت بلند آنان ذره‌ای کم نکرده است.[۳۷]

ثانیاً عمل صحابه چه ربطی به عمل رسول خدا(ص) دارد؟ هر کسی مسؤول کارهای خویش است و بارگناه دیگری را بر دوش نمی کشد. چه کسی گفته صحابه چون «صحابه» اند شخصیتشان

– همان چیزی که تنها با رفتار و مل شکل می گیرد – به شخصیت بی مثال پیامبر (ص) گره خورده و لذا هرگونه ایراد و عیب جویی از آنان نوعی بی احترامی به مقام والای پیامبر (ص) است؟ فراموش نکنیم که تنها مقامی که انتقاد به او لفو و عبث است مقام «عصمت» است نه غیر آن و تنها ملاک برتری و ارزشگذاری افراد «عمل» و «تقوی» است نه چیز دیگر.

 

۳) خداوند در قرآن کریم از اصحاب پیامبر (ص) اعم از مهاجرین و انصار به نیکی یاد می کند و رضایتش را از آنان اعلام می دارد و بهشت جاویدان را به ایشان نوید می‌دهد : «والسابقون الأولون من المهاجرین و الانصار و الذین ابتعوهم بأحسان رضی الله عنهم و رضواعنه و اعدلهم جناب تجری تحتها الأنهار خالدین فیها ابداً ذلک الفوز العظیم» (توبه / ۱۰۰)

«پشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و آنها که به نیکی از آنان پیروی کردند خداوند از آنان خوشنود است و آنها نیز از خدا خوشنودند و باغ هایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته که نهرها از زیر درختانش جاری است . جاودانه در آن می مانند و این پیروزی بزرگی است»

پس دیگر تقسیم اصحاب به «خوب» و «بد» معنا نخواهد داشت چرا که طبق آیه شریفه آنان بهشتی اند.

جواب: امکان ندارد مراد از سابقین ( مهاجرین و انصار ) همه آنها باشند. چرا که اولاً در قرآن کریم آیات دیگری وجود دارد که چنین نوید و وعده ای را به افراد خاصی از آنها محدود می کند . لطفاً به برخی از آنها توجه کنید:

– «محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم تراهم رکّعاً سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا سیما هم فی وجو ههم من اثر سجدا» ( فتح / ۲۹ ) « محمد «ص» فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سر سخت و شدید و در میان خود مهربانند آنها را پیوسته در حال سجود و رکوع می بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می طلبند آثار سجده در صورتشان نمایان است.»

در این آیه شریفه خداوند متعال اوصافی را برای یاران راستین پیامبر «ص» ذکر نموده که از جمله آنها سرسختی کفار و مهربانی با یکدیگر است. آیا کسانی که در زمان خلافت ا میر المومنین «ع» بر امام وقت شوریدند و آتش جنگ جمل و صفین را بر افروختند وعده فراوانی از مسلملنان را به کشتن دادند مصداق صفت « مهربانی با یکدیگر » بودند ؟ و آیا سر سختی و شدت عمل آنان در برابر کفار بود یا مسلمانان؟![۳۸]

 

۲ – خداوند در ادامه همین آیه از سوره فتح می فرماید :« وعدالله الذین امنو و عملوا الصالحات منهم مغفره و اجرا عظیما» ( فتح / ۲۹ )

« خداوند به کسانی از آنها ( یاران پیامبر «ص» ) که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده آمرزش و پاداش عظیمی داده است »

طبق آیه شریفه وعده مغفرت و پاداش عظیم تنها مربوط به آن دسته از یاران پیامبر «ص» است که ایمان آورده و کارها شایسته انجام دهند . آیا کسانی که با آتش افروزی جنگ و بیعت شکنی یا بیعت نکردن با خلیفه مسلمین علی بن ابیطالب «ع» مسلما نان وعده ای از صحابه مانند عمار را به خاک و خون کشیدند عمل صالح انجام دادند؟ و آیا حیف و میل و حاتم بخشی اموال در زمان عثمان و سرکوب مخالفانی چون ابوذر و عمار که جزء اصحاب پیامبر «ص» محسوب می شدند جزء اعمال شایسته بود؟![۳۹]

 

۳ – در آیه ۹۳ سوره نساء آمده است : « و من یقتل مومنا متعمدا فجزاؤ جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعدله عذابا عظیما»

« و هر کس مومنی را به عمد بکشد جزایش خهنم است که جاودانه در ان می باشد و خدا بر او غضب آرد و لعنتش کند و عذابی بزرگ برایش آماده دارد»

مفسران شان نزول آیه شریفه را شخصی به نام مقیس بن ضیابه می دانند .[۴۰] وی از صحابه ای است که قبل از فتح مکه و در هجرتش به مدینه اسلامش را آشکار نمود [۴۱]اما پس از حادثه ای مرتد شد و به مکه گریخت و پس از فتح مکه پیامبر «ص» خونش را هدر دانست حتی اگر خود را به کعبه آویزان کرده باشد ![۴۲] خلاصه داستات از این قرار است که برادر مقیس « هشام بن ضبابه » به اشتباه بدست یکی از صحابه کشته شد . مقیس نزد پیامبر »ص» آمد و به وی شکایت نمود.. رسول خدا «ص» خونبهای برادرش را تعیین و دیه اش را پرداخت کرد. اما وی در فرصتی مناسب با وجود دریافت دیه قاتل برادرش را کشت و با حالت ارتداد به مکه گریخت . هنگامی که خبر به پیامبر «ص» رسید فرمود : « او را نه در حرم ( امن الهی ) امنیت می دهم نه در خارج حرم ( خونش هدر است ) آنگاه این آیه شریفه در باره وی نازل شد.

آنچه در این داستان جلب نظر می کند این است که وی از صحابه مهاجر بود اما با ارتدادش خود را از آیه « السابقون الا و لون ……. » خارج نمود و جهنم ابدی و لعنت الهی را برای خود مهیا کرد .

ثانیا شواهد تاریخی بر خلاف برداشت شما از آیه « السابقون الا ولون …….. » گواهی می دهد.

– نعیمان بن عمرو از قدمای صحابه است که به شوخ طبعی و مزاح گویی فراوانش مشهر است . روزی وی در مدینه شرب خمر نمود . پیامبر «ص» با کفشش بر او حد جاری کرد و به اصحابش دستور داد او را با کفش هایشان بزنند و بر او خاک بریزند! [۴۳]

– و نیز فرزندش در شرب خمر زاده روی کرد تا جایی که پیامبر «ص» او را چهر بار تازیانه زد !! [۴۴]

– مغیره بن شعبه نیز جزء مهجرینی است که به قول برخی در جنگ خندق اسلام آورده است[۴۵].  اما به قول ابن ابی الحدید معتزلی شارح نهج البلاغه  بغض و کینه علی «ص» را در زمان رسول خدا (ص) بر سینه داشت و این بغض در دودران ابوبکر و عمر و عثمان دو چندان شد.[۴۶] همچنین لعن و توهین او نسبت به امیرالمومنین علی (ع) از جمله اقداماتی است که تاریخ آن را در حافظه خود ثبت نموده است. [۴۷]

با توجه به این موارد تاریخی و نظائر دیگری که رعایت اختصار بیان آنها را اجازه نداد چگونه می توان با استفاده از این آیه شریفه تمام صحابه را عادل فرض نمود؟ آیا اجرای حد بر شخص عادل صحیح است و آیا افرادی که رستا و بی باک کسی را بر بالای منبر لعن می کنند که پیامبر (ص) سبّ آنها را دشنام به خود شمرده است از جمله مهاجرینی هستند که خداوند وعده بهشت به آنها داده است و لذا عادلند؟!

 

۴ – روایتی از پیامبر (ص) نقل شده است که فرمود : «أصحابی کالنجوم بایتهم اقتدیتم اهتدیتم»[۴۸] یعنی اصحاب من مانند ستارگانند به هر کدام اقتداکنید هدایت می شوید آیا از حدیث فهمیده نمی شود که تمام صحابه مانند درهای هدایت هستند و باید از هرگونه بدگویی و مذمّت درباره آنها و احیاناً اختلافاتی که میانشان بوده است پرهیز نمود؟

جواب : صحّت و کذب این حدیث در میان دانشمندان اهل سنّت محل اختلاف است در حالی که برخی از آنان حدیث را صحیح می دانند و به آن استدلال می کنند [۴۹] برخی دیگر نیز معتقدند این حدیث از جمله احادیث ساختگی و جعلی است که به دروغ به پیامبر (ص) نسبت داده شده است. ذهبی یکی از دانشمندان مشهور اهل سنّت در دانش رجال و حدیث معتقد است که روایت مذکور را کسانی مانند «جعفر بن عبدالواحد» و «حمزه بن ابی حمزه» نقل کرده اند که کارشان جعل حدیث و نشر آن بوده است. [۵۰]

بان منده اصفهانی در کتاب الفوائد» به صرحات می گوید : « این حدیث ساختگی است»[۵۱]

مبارکفوری در کتاب در تحفه الأحوذی» پس از تضعیف سند این حدیث از ابن خرم نقل می کند که این روایت دروغ و ساختگی است. [۵۲]

همچنین ابن الجوزی در کتاب «علام الموقعین» هنگام تضعیف سند آ» از ابن عبدالبرّ نقل می کند که این روایت از پیامبر (ص) صحیح نیست![۵۳]

به هر حال با وجود چنین سخنانی درباره این حدیث و تعیین برخی به ساختگی بودن آن دیگر نوبت به تفسیر معنای آن نمی رسد.

 

۵ – روایت مشهوری در کتب معتبر اهل سنّت مانند صحیح بخاری «صحیح مسلم از پیامبر (ص) نقل شده است که فرمود : «خیر الناس قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم…. » [۵۴]

یعنی بهترین مردم صحابه من هستند سپس کسانی که بعد ایشان می آیند و سپس کسانی که بعد ایشان می آیند… مطابق با معنای حدیث عدالت همه صحابه و مقام برتر آنان نسبت به دیگران ثابت می شود.

جواب : اگر بررسی سند حدیث را کنار بگذاریم و آن را صحیح پنداریم باز هم معنای آن سخن شما را تأیید نمی کند. چرا که اولاً وقتی می گوییم در قبیله قریش نصیح ترین و کریم ترین قبیله عرب هستند» آیا به این معناست که تمامی افراد این قبیله بدون استثنا نصیح و کریم هستند و در میانشان هیچ لئیم و غیر فصیح یافت نمی شود و یا اینکه به این معناست این قبیله در مقایسه با سائر قبائل از بالاترین درجه فصاحت و کرامت برخوردارند. گرچه ممکن است در خود همین قبیله همت یره هایی هم باشند که فاقد چنین خصلتی هستند.

ثانیاً برخی دانشمندان اهل سنت مانند ابن عبدالبر معتقدند که ممکن است برخی غیر اصحاب از بعضی از اصحاب افضل و برتر باشند و برای اثبات ادعایش دو روایت را از پیامبر (ص) دلیل خود قرار داده است « الف : مثل اختی مثل المطر لایدری اوله خیرأم اخره» یعنی مثل امتم مانند باران است که قطرات آن معلوم نیست از این جهت که آغازش سودمندتر است یا پایانش؟

پس ممکن است در میان غیر صحابه افراد بهتر و سودمندتر از خود صحابه باشند.[۵۵]

ب- «افضل الخلق ایمانا قوم فی اصلاب الرجال یومنون بی و لم یرونی»[۵۶]

یعنی برترین مردم از نظر ایمان کسانی هستند که نوز به دنیا نیامده اند به من ایمان می آورند در حالی که مرا ندیده اند

بنابراین با قطع و یقین و اطمینان نم یتوان گفت که تمامی صحابه بدون استثنا از همه افراد بشر تا قیامت برتر و افضل و عادل ترند.

حسن ختام این نوشتار را آیه ای نورانی از قرآن کریم قرار می دهیم که در قالب دعا مشخصه مهم اصحاب راتسین پیامبر (ص) را ایمان به پروردگار معرفی نموده است و این همان چیزی است که ما را وادار می کند تا با ملاک «عمل» و «تقوی» بین «مؤمنان» و «فاسقان» و «منافقان» آنها تفاوت بگذاریم :

« ربنا اغفرلنا و لأخواننا الذین سبقونا با لأیمان و لاتجعل فی قلوبنا غالّ للذین امنوا ربنا اتک و ؤوف رحیم» (حشر / ۱۰)

 


۱) صحیفه کامله سجادیه (دعای چهارم) ص ۳۹ – ۴۰ دفتر انتشارات اسلامی

۱) اسدالغابه ،‌ابن الاثیر ، ج ۱ ، ص ۱۲ به نقل از احمد به حنبل

۲) صحیح البخاری ، ج ۲ ، کتاب فضائل ، الصحابه ، ص ۴۱۰

۳)‌ اسدالفابه ، ج ۱ ،‌ص ۱۲ به نقل از قاضی ابوبکر محمد بن طیّب

۱) اسدالغابه / ج ۱ / ص ۱۱ – ۱۲ / و تفسیر قر طبی / ج ۸ / ص ۲۳۷

۲) الاستیعاب القرطبی / ج ۱ / ص ۷)

۳) شیعه پاسخ می گوید / آیت ا.. مکارم شیرازی / ص ۵۱ به نقل از حتی الاننخذع ص ۲

۱) قلب رسول خدا (ص) را می آزردند و گاه با پخش شایعه زمینه را برای درگیری مسلمان یا یکدیگر را فراهم می کردند.

۲) شیعه پاسخ می گوید / ص ۷۰ – ۷۱)

۱) المیزان / ج ۱۱ / ص ۵۰۵ ، ۵۰۴) و همان / ج ۱۱/ ص ۵۰۷)

۱) «و اخرون اعترفوا بذونوبهم خلطو اعملا صالحا و اخر سینتا عسی الله ان یتوب علیهم»

۲) «یا ایها الذین امنوا ان جاءکم فاسق بنبا فتبینوا ان تصیبو اقوما بجهله فتصبحوا علی ما فعلتهم نادمین»

۱) قالبت الاعراب امنا قل لم تو منوا ولکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم»

۱) (ر.ک. صحیح بخاری / ج ۴ / کتاب ارفاق/ باب فی الحوض ص ۲۱۵/ صحیح مسلم با اندک اختلاف در تعبیر / کتاب الجنه و صفه نفیسها باب فناء الدنیا / ص ۱۲۲۹ ح ۵۸)

۲) کتاب صفات المنافقین و احکامهم / ۱۲۰۳

۱) تفسیر ابن کثیر / ج ۲ / ص ۳۸۷، ۳۸۶ و السیره النبویه / ‌ابن کثیر / ج ۴ / ص ۳۶

۲) صحیح بخاری ج ۳ / سوره منافقین ص ۲۸۷ / صحیح مسلم / کتاب البز و الصله / باب نصر الأخ ظالما او مظلوما ص ۱۱۲۲

۳) المستدرک /ج ۳ / ص ۳۳۴ / ح ۴۶۷۳

۱) ربیع الابرار / زمخیزی / ج ۲ / ص ۱۸۶

[۲۰] تاریخ طبری ج۴ص۴۷۸

۲العقد الفرید / ج ۲ / ص ۳۰۰ {۴/۱۵۹} – الغدیر / ج ۲ / ص ۱۵۹

۲) حموی در معجم البلدان می نویسد با علی (ع) در شرق و غرب بر روی منابر لعن شد به جزء سیستان آنهم یک مرتبه آ»ان بر بنی امیه اعتراض کردند و عده دادند احدی را بر روی منبر لعن نکند و چه افختاری از این بالاتر هنگامی که از لعن برادر رسول خدا (ص) در منبر هیشان خودداری کردند در حالی که علی (ع) بر روی منابر حرمین مکه و مدینه لعن می شد.»

۳) المستدرک / ج ۱ / کتاب الجنائز / ص ۴۹۳ ح ۱۴۵۰

۱) الأصابه ج ۱ / ص ۲۲ : «قال ابوزر عتالرازی : اذا رأیت الرجل ینتفص احداٌ بن اصحاب رسول الله همه فاعلم آنه زندیق» ابن حجر از ابوزرعه رازی نقل می کند که : هرگاه دیدی کسی از صحابه پیامبر (ٌ) انتقاد می کند بدان که او کافر و زندیق است.

۲) ابن عابدین از فقهای حنفی مذهب «تکمله حاشیه رد المحتار  می نویسد : «والمحاصل آن الحکم بالکفر علی سابّ الشیخین ادغیر هما من الصابه مطلقا قو ضعیف » یعنی حاصل مطلب این است که حکم به کفر کسی که شیخین (خلیفه اول و دوم) یا دیگر صحابه را سبّ می کند.

قول ضعیفی است (ج۱ / ص ۵۸۰)

برخی دیدگاههای فقهی اهل سنت در این زمینه بدین شرح است :

الف- محمدبن الشربینی از علمای شافعی مذهب می نویسد : « وان الماوردی قال : من بست الصحابه او لعنهم او کفر هم فح مو فاسق مردود الشهاده» یعنی ما وردی می گوید کسی که صحابه را بست یا لعن و یا آنها را تکفیر کند فاسق و شهادت او پذیرفته نمی شود.(مغنی المحتاج ج ۴ / ص ۴۳۶)

ب- البکری الدمیاطی از دیگر دانشمندان فقه شافعی در کتاب اعانه الطالبین نقل می کند : «ومن سبّ احداٌ من الصابه و لم یستحلّ یفسق اما نوسبه لکونه صحابیا فنبغی اقطع بتکفیره لأن ذلک استخفاف بحق الصحبه … » یعنی کسی که فردی از صحابه را سبّ کند اما معتقد به حلال بودن آن نباشد فاسق است اما اگر دشنام دهد به خاطر اینکه صحابی بوده است یقیناٌ کافر است چرا که مقام و صحبت و همراهی با پیامبر (ص) را تحقیر نموده است.

ج- ابن عابدین از دانشمندان فقه حنفی می نویسد « و اما ممن سبّ احدا من الصحابه فهو فاسق و مبتدع بالاجماع … » دینی کسی که فردی از صابه را سبّ نماید به اجماع همه فقها فاسق و بدعت گلزار است. (تکمله حاشیه رد المختار / ج ۱ / ص ۵۸۱)

د- عبدالرحمن بن قدامه از دانشمندان فقه حنبلی می نویسد : «الثانی» من نفسته و لانکفره من سبّ الصحابه … «

(الشرح الکبیر / عبدالرحمن بن قوام / ج ۱۲ / ص ۴۰

۱) شرح نهج البلاغه / ابن ابی الحدید / ج ۵ / ص ۸۵ – ۸۶ ، مروج الذهب ج ۳ / ص ۴۵۴

۱) در اینکه او دقیقاً چه زمانی اسلام آورده است اختلاف است ولی به هر حال از صحابه ای است که فتح مکه را به همراه پیامبر (ص) درک نمود. ر . ک . الاستیعاب را القرطبی / ج ۱ / ص ۲۵۵

۲) فرازهایی از تاریخ اسلام / جعفر سبحانی / ص ۴۵۱ – ۴۵۲ به نقل از سیره ابن هشام ج ۲ ص ۴۳۰

۱) تاریخ الخلفاء / سیوطی / ص ۱۲۴ – ۱۲۵

۲) الدر المنشور / سیوطی / ج ۴ / ص ۱۹۱

۱) انساب الأشراف / ج ۶ / ص ۱۶۱

۲) الأستیعاب / ج ۲ /ص ۷۰

۱) همان / ج ۲ / ص ۳۳۴

۲) همان / ج ۲ / ص ۳۳۴ – ۳۳۵

۳) مثلا شخصی به نام نعیمان که ازصحابه پیامبر (ص) بود شرب خمر کردو رسول خدا دستور داد او را با نعال (کفش) بزنند (صحیح بخاری / ج ۴ / ص ۲۶۰ – ۲۶۱ / ج ۶۷۷۵ کتاب الحد) و یا مردی که از طایفه بنی اسلم زنای محصنه کرده بود به دستور پیامبر (ص) او را سنگسار کردند (همان ج / ص ۱۷۱ / ج ۶۸۲۰

۱) شیعه پاسخ می گوید / ناصر مکارم شیرازی / ص ۵۷

۱) همان / ص ۵۷ – ۵۸

۱) همان / ص ۵۹ – ۶۱

۲) همان / ص ۶۱

۱) جامع البیان طبری / ج ۵ / ص ۲۹۴ – ۲۹۵ / اسباب النزول واحدی ص ۱۱۴ – ۱۱۵ / زاد المسیر ابن الجوزی / ج ۲ ص ۱۷۳

۲) تاریخ طبری / ج ۲ / ص ۲۶۳ / البدایه و النهایه ابن کثیر / ج ۴ / ص ۱۷۹

۳) البدایه و النهایه ابن کثیر / ج ۴ / ص ۱۷۹

۱) صحیح بخاری / ج ۴ / کتاب احه / ص ۲۶۰ – ۲۶۱ ح ۶۷۷۵

۲) الأستیعاب / ج ۲ / ص ۳۱۴ – ۳۱۶

۳) همان / ج ۲ / ص ۲۵۹ ،‌البدایه و النهایه ج ۸ ص ۵۵

۴) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید / ج ۱۶ ص ۲۷۱

۵) البدایه و النهایه / ج ۸ ص ۵۵، تاریخ ابن خلدون ج ۳ ص ۱۱ ، المستدرک علی الصحیحین ج ۳ ص ۴۵۰

۱) کشف الخفاد اسماعیل بن محمد بن المجلونی / ج ۱ / ص ۱۳۲ به نقل از بیهقی

۲) مثلاً سرخسی «کتاب المبسوط ج ۱۶ ص ۸۳ در اثبات حجیت قول صحابه می گوید. « – والحاصل انه اذا صحّ له قول عن واجد من المعروفین من الصحابه رضی –  عنهم قضی به دقمه علی القیاس لقوله (ص) اصحابی کالنجوم بایهم اقتدایتهم اهتدیتم» و یا البهوقی در کشاف القناع ج ۶ ص ۲۱۶ می گوید. در (أو)  قال قولاً یتوصل به الی (الی تکفیر الصابه) ای بغیر تأویل (فهو کافر) لأنّه مکذّب الرسول (ص) فی قوله : اصحابی کالنجوم و غیره ….

۳) میزان الأعتدال ج ۱ ص ۴۱۲ و ص ۶۰۶

۴) القوائد / ص ۲۹

۵) تحفه الأحوذی / ج ۱۰ / ص ۱۵۶

۱) اعلام الموقعین / ج ۲ / ص ۴۹۴

۲) صحیح البخاری ج ۳ / کتاب الشهادت / ص ۱۵۱ ، صحیح مسلم / ج ۷ / باب فضل الصحابه / ص ۱۸۵

۱) فتح الباری / ابن حجر / ج ۷ / ص ۵

۲) المستدرک علی الصحیحین / ج ۵ / تابع کتاب مزته الصحابه / ص ۱۴ – ۱۵ با اندکی اختلاف «تعبیر» فتح الباری / ج ۷ ص ۵