بزرگترین مدّاح امیر المؤمنین (علیه السّلام) در طول تاریخ پیغمبر است. هزاران روایت درباره‌ی علیّ بن ابی‌طالب (علیه السّلام) فرمود. من یک وقت ۱۸ ماهی برای یک مسئله‌ای در روایات نبوی غور می‌کردم. برداشت من این بود که پیغمبر اکر هر روز اسم امیر المؤمنین (علیه السّلام) را به بهانه‌ای نبرده است، یک روز در میان برده است این‌قدر روایات متنوّع داریم. بالاخره مدام یادآوری کرده است. اگر خواستید گمراه نشوید، باید به سراغ اهل بیت من بروید و مصداق اتمّ آن بعد از من یک نفر است، خیلی زحمت کشید.

از آن طرف امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) که اگر زمان پیغمبر (صلوات الله علیه) امیر المؤمنین (علیه السّلام) در جنگ‌ها کشته شده بود، یک جمله از امیر المؤمنین (علیه السّلام) نمی‌دانستیم. آن وقت امیر المؤمنین (علیه السّلام) این‌‌قدر خوب می‌توانسته است صحبت بکند. ساکت ساکت. گاهی در جنگ‌ها بعضی‌ها می‌آمدند ادّعا می‌کردند، مشورت می‌دادند، نظر می‌دادند، گاهی قهر می‌کردند، گاهی انتقاد می‌کردند، امیر المؤمنین (علیه السّلام) ساکت بود.

یکی از آن‌جاهایی که من می‌خواهم به پیغمبر توسّل بکنم این‌جا است جنگ احد که شد اوّل وضع مسلمان‌ها خوب بود، بعد بعضی به طمع مال آن تنگه را رها کردند، مسلمان‌ها از پشت قیچی شدند، محاصره شدند، همه فرار کردند، چند نفر اطراف رسول خدا را گرفتند یکی به یک شهید شدند، امیر المؤمنین ماند. برای دو نفر در تاریخ این‌طور نوشتند که یک نفر وقتی با یک لشکر درمی‌افتاد امیر المؤمنین در مقابل آن ۵۰ نفر، ۵۰ نفر، ۵۰ نفر حمله می‌کرد. نوشتند: «حملوا علیه فَحَمَلَ عَلَیْهِم‏»[۱] آن‌ها که حمله می‌کردند، علی (علیه السّلام) هم با این‌که یک نفر بود حمله می‌کرد. پسر او هم در کربلا قمر بنی هاشم نوشتند: «فَحَملوا عَلیه وَ حَمَلَ عَلیهِم»[۲] او هم وقتی می‌خواست برود آب بیاورد، به این همه آدم حمله کرد. امیر المؤمنین (علیه السّلام) ۱۰ تا، ۱۱ تا، چند تا از این ۵۰ نفر را زمین می‌انداخت. این‌ها می‌رفتند دوباره تجهیز می‌کردند، ۵۰ نفری، ۶۰ نفری دوباره حمله می‌کردند. چون امیر المؤمنین (علیه السّلام) داشت طبیعی جنگ می‌کرد، ۶۰ ضربه‌ی شمشیر به بدن مبارک ایشان اصابت کرد. سنگی به پیشانی پیغمبر خورد، خون جاری شد. سنگی به دندان مبارک پیغمبر اصابت کرد. این‌جا را می‌خواهم بگویم جنگ که تمام شد، صدّیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) آمدند، زره امیر المؤمنین (علیه السّلام) زره پیش را، چون زره‌ی امیر المؤمنین (علیه السّلام) که پشت نداشت، این زره رو را که باز کردند، این زره انحا دارد، این سپر مقابل سینه‌ی حضرت انحا دارد در آن آب ریختند. امیر المؤمنین (علیه السّلام) نگه داشت، صدّیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) دستمال در این آب می‌زد، پیشانی پیغمبر را پاک می‌کرد، امیر المؤمنین (علیه السّلام) ۶۰ ضربه شمشیر خورده بود. این‌جا رسول خدا فرمود: قومی که خون از پیشانی پیغمبر خود جاری بکند به رستگاری نمی‌رسد. نوشتند امیر المؤمنین (علیه السّلام) گریه می‌کرد، ۶۰ ضربه‌ی شمشیر خورده بود. ولی شرمنده از این بود که یک سنگ از من عبور کرد. بعد نوشتند وقتی که پیشانی مبارک پیغمبر را پاک کردند و پانسمان کردند، امیر المؤمنین (علیه السّلام) بیهوش شد. یک ماه امیر المؤمنین (علیه السّلام) بستری بود.

 


[۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۴۱، ص ۸۳٫

[۲]– همان، ج ‏۴۵، ص ۴۰٫