«بِسْمِ اللََّهِ الرَّحْمََنِ الرَّحِیمِ الحمدلله رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أکرَمِ الشُّفَعَاءِ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلی أَهْل بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلََامُ عَلَی جَمِیعِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قَوِّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ».

دو جمله از خطبه‌ای که حضرت زهرا (صلوات الله علیها) در میان بستر مطرح کرده است می‌گویم. شما هم به منزله‌ی کسانی هستید که به عیادت آمدید. معنای آن این می‌شود، چون آن‌ها برای عیادت آمده بودند.

قبل از این‌که این خطبه را بگویم می‌خواهیم یک چیزی بگویم، طلبه‌های جوان توجّه کنند. چون از تلویزیون این پخش شده است من این را می‌گویم. دیدم که گوینده مرد بزرگی بوده است، نظر او نظر محبّت بوده است، امّا مطلب به مغالطه شبیه‌تر بوده است. قبل از این‌که خطبه را بگویم آن را بگویم. او هم که حرف می‌زد آدم خوبی بود امّا او از جایی نقل قول کرده است.

FatemiNia-13951211-KhaneSedighi (1)

خطبه فدک و خطبه‌ی در بستر شهادت از حضرت زهرا (سلام الله علیها)

 ببینید از حضرت دو خطبه نقل شده است که یکی خطبه‌ی فدک است که معروف است و یکی خطبه‌ای است که در بستر شهادت است و کمتر به آن توجّه می‌شود. این کتاب بلاغات النّساء، احمد بن ابی طاهر خراسانی که خیلی کتاب قدیمی و متقن است و برای قرن سوم است و در اواخر قرن سوم از دنیا رفته است. آقا در تذکره‌ها نوشتند این کتاب ۱۱ جلد بوده است، ۱۰ جلد آن مفقود شده است. گاهی اوقات کتاب مفقود می‌شود و نمی‌توان کاری کرد. حالا خوشبختانه آن جلدی که باقی مانده است خطبه‌های حضرت زهرا و حضرت زینب (سلام الله علیهما) است. خطبه‌های این دو عزیز خدا در این یک جلد باقی مانده است. من خیلی خوشحال می‌شوم، عجیب است که از کتاب ۱۱ جلدی،۱۰ جلد آن مفقود شود و یک جلد آن بماند و تمام مطالب حسابی و عزیز آن را در بردارد. یکی خطبه‌ی فدک است و یکی خطبه‌ی بستر است.

FatemiNia-13951211-KhaneSedighi (3)

خطبه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) در بستر شهادت خطاب به همه‌ی انسان‌ها

خطبه‌ی فدک خیلی مشهور شد، نوشتند، چاپ کردند. روی این هم باید دقّت کنند. خطبه‌ای که حضرت خطاب به زن‌ها گفته است. زن‌ها مخاطب هستند ولی برای مردم حرف زده است. خدا روح امام را شاد کنند. به یاد دارید یک وقتی دو یا سه آدم پیش امام می‌آمدند و امام یک حرف‌های خیلی بلند و بالایی می‌گفت، نه برای آن دو سه نفر، آن دو سه نفر مخاطب بودند، امّا دوربین می‌گذاشتند و امام آن حرف‌ها را به همه‌ی جهان می‌گفت. بله این‌طور است. گاهی اوقات این‌طور می‌شود.

FatemiNia-13951211-KhaneSedighi (5)

نقل قولی که به مغالطه نزدیک‌تر است

امّا آن نقل قول این‌که؛ آقای محترمی که من ایشان را می‌شناسم و سواد خوبی دارد نقل کرد گفت: یکی از مراجعی که خدا او را هم حفظ کند، الآن در سنین پیری است (اید الله تعالی) به من گفت خطبه‌ی فدکیه از نهج البلاغه معتبرتر است! ببینید این حرف مغالطه است، ویترین است، محقّقانه نیست. خطبه‌ی فدک قرن سوم است و نهج البلاغه قرن چهارم است. آقا این چه حرفی است؟! اگر امیر المؤمنین دو قرآن نوشته باشد، در یک موزه‌ای گذاشتند. یکی این قرآن را در قرن سوم برداشته است، یکی در قرن چهارم برداشته است، حالا چه فرقی دارد! فرقی ندارد، کلام امیر المؤمنین است. مردم که وارد نیستند، این نهج البلاغه را خراب می‌کند.

قرن چهارم بودن نهج البلاغه برای او عیب نیست، سخنان امیر المؤمنین است، منتها در قرن چهارم نوشته شده است. خیلی این حرف غیر محقّقانه‌ است که می‌گوید خطبه‌ی فدک قرن سوم است، نهج البلاغه قرن چهارم است! این در تلویزیون پخش می‌شود و مردم که همه محقّق نیستند، چه برداشتی می‌کنند؟!

خطبه‌ی فدکیّه برای یک معصوم است، برای حضرت زهرا است. در قرن سوم یادداشت شده است. خطبه‌های امیر المؤمنین هم در قرن چهارم جمع آوری شده است. حالا این چه حرفی است که شما می‌زنید؟ اگر یک قرآنی در قرن پنجم نوشته شده باشد قرآن است، کاتبی آن را نوشته است. یک قرآنی هم در قرن هفتم نوشته شده است. حالا شما بگویید این قرن پنجم بهتر است! چه فرقی می‌کند،  هر دو قرآن است. نهج البلاغه سخنان امیر المؤمنین است، چه فرقی می‌کند که قرن پنجم باشد یا چهارم باشد. خطبه‌ی فدکیّه هم سخنان حضرت زهرا است، چه فرقی می‌کند آن هم قرن سوم یا چهارم باشد. من از این حرف آن مرجع بزرگوار خیلی تعجّب کردم، این حرف محقّقانه نیست. فردا نهج البلاغه زیر سؤال می‌رود. نهج البلاغه برای قرن چهارم است؟! این بی‌انصافی است، در قرن چهارم تدوین یافته است، امّا از منابع اصلی تدوین یافته است. سیّد رضی عمداً سندهای آن را انداخته است.

FatemiNia-13951211-KhaneSedighi (7)

ملاقات کنندگان حضرت زهرا (سلام الله علیها)

چند نکته‌ی خیلی لطیف در این خطبه است. آن چیزی که احمد بن طاهر نوشته است این است، بنده با نسخ دیگر هم این را مقابله کردم، یک جمله در بعضی‌ نسخه‌ها نیست. می‌گوید زن‌ها آمدند دور بستر را گرفتند «کَیْفَ‏ أَصْبَحْتِ‏ یَا بِنْتَ‏ رَسُولِ‏ اللَّه‏»[۱] چگونه صبح کردی؟ یعنی حال شما چطور است ای دختر پیامبر؟ این‌جا حضرت جوابی داد، از این جواب من می‌گذرم. در آخر به این‌جا می‌رسد که… گفتم: خطاب به ملّت است، چون اگر آن زن‌ها بودند ضمیر به مؤنّث برمی‌گشت. چون که در اوّل هم همین است، در احوال پرسی به ضمیر مؤنّث برمی‌گرداند و بعد ضمیر مذکّر است، برای همه‌ی دنیا دارد حرف می‌زند. «کَیْفَ‏ أَصْبَحْتِ‏»؟ «أصَبَحتُ وَ الله عائِفَهَ لَدُنیاکُم‏» به ضمیر مؤنّث برمی‌گردد. صبح کردم در حالی از دنیا شما چیزی نمی‌دانم.

FatemiNia-13951211-KhaneSedighi (6)

تبدیل ضمیر مؤنّث به ضمیر مذکّر برای خطاب عمومی

امّا بعد که مطلب بالا می‌گوید ضمیر مؤنّث نیست. چه می‌شود؟ مانند قرآن. می‌فرماید: «وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّوَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَه»[۲] تمام مؤنّث است. «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاهَ وَ آتینَ الزَّکاهَ» یک دفعه ضمیر مذکّر می‌شود. «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ» خیلی جالب است. یعنی کسی کمی از ادبیات عرب با خبر باشد می‌شود. یک وقتی کسی از من پرسید که چرا این‌طور شده است؟ گفتم: مثال آن در سوره‌ی حضرت یوسف است. عزیز مصر وقتی می‌بینید که تقصیر با حضرت یوسف نیست و با خانم ایشان است، «إِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ»[۳] به او خطاب می‌کند که این از کید شما زنان است. «إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظیمٌ» بعد چه می‌شود؟ «یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِری لِذَنْبِکِ»[۴] ضمیر برمی‌گردد و مؤنّث می‌شود. «یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا» این ضمیر مذکّر است، یوسف از این زن اعراض کن، به این زن اهمیّت نده. به آن زن هم بگویید «وَ اسْتَغْفِری لِذَنْبِکِ» تو هم استغفار کن.

این‌جا جواب احوال پرسی با ضمیر مؤنّث برگشته است، امّا کار که بالا گرفته است ضمیرها مذکّر است. چطور؟ وجود نازنین دختر پیامبر حرف می‌زند تا به این‌جا می‌رسد که می‌فرماید: «فَقُبحاً لِفُلولِ الحَد».[۵]

FatemiNia-13951211-KhaneSedighi (4)

توصیه به مداومت در عبادات و ذکر

یک حدیث بگویم و بعد این قبحاً را توضیح دهم. عزیزان شما اهل عمل و ایمان هستید. یک حدیث داریم که «أفضَلُ العِبادَ ماداوَمَ عَلَیهِ العَبد» بهتری عبادت، عبادتی است که بنده بر آن مداومت کند. یعنی شما اگر یک رحمی دارید، هر سال یک صله‌ای می‌کردید ادامه دهید. نگویید که وضع بد است و فلان است. شخص مقابل فکر نمی‌کند که وضع بد است، فکر می‌کند که او را فراموش کردید. اگر دو رکعت نماز شب می‌خواندید بخوانید. البتّه تبصره هم دارد، منافات ندارد با این‌که یک وقت انسان حوصله ندارد. یک وقت انسان حوصله ندارد به زور نه، امّا در کل مداومت خوب است. «أفضَلُ العِبادَ ماداوَمَ عَلَیهِ العَبد» این‌جا یک نکته‌ی تربیتی هم دارد خواستم بگویم. خطبه حضرت جنبه‌ی اجتماعی و نکته‌ی تربیتی دارد که اشاره می‌کنیم.

فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) به زنان عیادت کننده چه گفت؟

  می‌فرماید: «فَقُبحاً لِفُلولِ الحَد»[۶] قبیح است که شمشیرهای شما کُند شده است! شما دیگر آن انسان‌های قبلی نیستید! آقا شاید می‌شد و مکرّر هم می‌شد که پیغمبر وضو می‌گرفت، اصحاب دست خود را دراز می‌کردند که قطرات روی دست آن‌ها بریزد و روی زمین نریزد و آن‌ها آن قطرات را به صورت خود بمالند. وقتی پیغمبر می‌رفت زمین خشک بود. یک قطره آب روی زمین نمی‌ریخت. مردم این طور بودند! حالا این سخن ممکن است این باشد که صدیقه‌ی کبری این تفسیر را داشته است که شما یک وقتی نمی‌گذاشتید آب وضوی پیغمبر به زمین بریزد، امروز از این حرفی نزدید که این‌جا چه شده است؟!

معنای کلمه‌ی «لات»

یک چیزی بگویم؛ کلمه‌ی لات الآن معنای بدی دارد، معنای سلبی دارد. لات به آدم‌هایی می‌گویند که در جامعه ملاحظه‌ی اخلاق نکنند. یک عالمی که اسم او را نمی‌برم این را به من گفت که ۲۴ ساعت حال من بد بود و گریه می‌کردم. در سابق لات را به آدم‌های بی‌سر و پا می‌گفتند، ولی در ۵۰ یا ۶۰ سال پیش به آدم‌هایی که صفات عالیه داشتند می‌گفتند که بیشتر‌ این‌ها هم به خاطر صفات عالیه عاقبت به خیر می‌شدند. مثلاً طیّب لات است که عاقبت به خیر شد. چند نفر از این‌ها عاقبت به خیر شدند، در تهران حسینیه ساختند، این‌ها در سابق لات بودند، امّا بعداً معنای آن سلبی شد. در سابق لات یعنی آدم مَشتی. یک عالمی به من می‌گفت که یک دفعه یک نفر جلوی من را گرفت گفت: فلانی در مدینه یک لات نبود؟! عمری من بر این سخن گریه کردم.

وقتی جدیّت‌ها مبدّل به بازی شود!

 «فَقُبحاً لِفُلولِ الحَد» چه خبر است! شما بودید که شمشیر می‌زدید، شما نمی‌گذاشتید آب وضوی پیامبر به زمین برسد! حالا که هیچ کسی نمی‌گوید که این‌جا چه شده است؟ «فَقُبحاً لِفُلولِ الحَد» یک نکته‌ی تربیتی خیلی مهم دارد که بعضی از نسخه‌های بلاغات النساء این را ندارند. امّا نقلیّاتی که از آن کتاب شده است با تفاوت است. این تفاوت را سیّد عبدالرّزاق مقرّن این را کشف کرده است. خود این به یک خطبه می‌ارزد. «فَقُبحاً لِفُلولِ الحَد» خیلی جاها این تمام می‌شود ولی بعضی نسخه‌ها دارد که «وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِد»[۷] این جمله بعضی جاها نیست، این را خیلی غنیمت بدانید. «وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِد» یعنی قوی است که جدیّت‌ها مبدّل به بازی شده است. به خدا خیلی حرف است!

ببینید من با خود خلوت کنم که بعضی از جدیّت‌ها تبدیل به بازی شده است.

در انجام عبادات با شیب ملایم حرکت کنید

جوانانی که تازه به راه خدا می‌روند بار خود را سنگین نکنید. خدا روح امام را شاد کند، اگر دشمنان انقلاب منصف باشند باید بدانند که ایشان معارف را خیلی بالا برده است، سابق این حرف‌ها نبود. الآن می‌خواهم این‌طور بگویم که یک وقت این‌ها بدون استاد بی‌گدار به آب می‌زنند و در سیر و سلوک‌ها می‌روند، بار آن‌ها سنگین می‌شود و یک دفعه می‌بُرند. من جوانی را دیدم که معراج السّعاده می‌خواند، بعداً نماز را کنار گذاشت، چون استاد نداشت. بار خود را سنگین نکنید، یک وقت جدیّت‌ها مبدّل به بازی می‌شود. مااین را دیدم که می‌گوییم، مواظب جوانان باشید. باید تدریجاً دست جوانان را بگیریم، به قول جوانان امروز باید با شیب ملایم این‌ها را بالا بیاوریم. بنده جوانی را دیدم که تقریباً لامذهب شد. مدام به او می‌گفتند امشب شما کمیل خود را خواندید، چند دفعه خواندید، ندبه خواندید، مجیر خود را خواندید. این‌ها شخص را بیچاره می‌کند. حالا به هر حال خواستم این نکته‌ی تربیتی را بگویم که یکی از گله مندی‌هایی را حضرت می‌کند «وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِد» است که چه قبیح است که جدیّت‌ها مبدّل‌ها به بازی شده است.

شکایت حضرت زهرا (سلام الله علیها) از رفتار بد مردم با امیر المؤمنین (علیه السّلام)

 این‌ها تا یک جایی ادامه پیدا می‌کند تا به یک بخشی می‌رسد که جناب حاج آقای رنجبریان هم می‌فرمودند که مسئله‌ی امامت پیش می‌آید که… وقتی با این زنان سخن گفت بعد ضمیرها مذکّر شد. چند زن بود که جواب آن‌ها را داد. «کَیْفَ‏ أَصْبَحْتِ‏‏»[۸] شما نگاه کنید اوّل فقط دو ضمیر مؤنّث دارد. «أصبَحتُ وَ اللهُ عائِفَهً لِدُنیاکُم» بعد دیگر ضمیرها مذکّر می شود، چون دارد با دنیا حرف می‌زند. ببیند باز هم مذکّر است. «وَ مَا الَّذی نَقَموا مِن أَبِی الحَسن» چرا مردم با علی بد شدند؟ بعد حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در بستر شهادت به خدا قسم می‌خورد. این را دقّت کنید که اگر چنانچه امروز کفّار با ما بد شدند برای بدی ما نیست، برای خوبی ما است. از اوّل این بوده است. «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ»‌.[۹]

تشبیه دنیا به دریا از دید ابی الحدید

ابن ابی الحدید معتزلی که شرح بزرگی بر نهج البلاغه دارد در آن‌جا می‌گوید: دنیا مانند دریا است، آدم زنده زیر آب است و مرده روی آب است. خدا نکند یک نفر در دریا غرق شود، مادامی که دست و پا می‌زند آن زیر است، وقتی مُرد روی آب می‌آید. زرق و برق کفّار یک وقت شما را متزلزل نکند، این‌ها لاشه‌هایی هستند که روی آب آمدند. وگرنه آدم زیر آب می‌رود، آدم زنده همیشه زیر آب است.

سه دلیل اصلی در دشمنی با حضرت علی (علیه السّلام)

بنابراین این‌جا می‌فرماید: چرا با علی دشمن شدند؟ «وَ مَا الَّذی نَقَموا مِن أَبِی الحَسن»؟ بعد با قسم «نَقَموا وَ الله» ببینید پاره‌ی تن پیغمبر دارد قسم یاد می‌کند! معصوم دارد در حال احتزار قسم می‌خورد! «نَقَموا وَ الله مِنهُ… وَ شِدَهَ وَطأتَه وَ نَکالَ وَقعَتَهَ وَ تَنَمَّرُهُ فی ذاتِ الله» اوّلاً علی خیلی محکم است «شِدَهَ وَطأتَه» بعد می‌گوید: «وَ تَنَمَّرُهُ فی ذاتِ الله» در مورد خدا هم گذشت ندارد. به قول امروزی‌ها خط قرمز او خدا است. دیگر اگر کسانی بودند که… مثلاً یک شخصی شاعر مسیحی بود و اذان را مسخره می‌کرد خلیفه چیزی نمی‌گفت. آن قریحه‌ای که داشت حرام او باشد. شاعر یزید و معاویه بود و دین را مسخره می‌کرد. ولی امیر المؤمنین «وَ تَنَمَّرُهُ فی ذاتِ الله»  است. در مورد خدا هیچ گذشتی ندارد. سومین مورد هم این‌ است که حضرت زهرا چقدر علم داشته است. «وَ تَبَحُّرَهِ فِی کِتَابِ اللَّه‏»[۱۰] (منبع یافت شده) علی اسرار قرآن را می‌داند. این گناه امیر المؤمنین است. سه گناه دارد که دشمنان از او نگذشتند. «شِدَهَ وَطأتَه وَ نَکالَ وَقعَتَهَ وَ تَنَمَّرُهُ فی ذاتِ الله»[۱۱] و «وَ تَبَحُّرَهِ فِی کِتَابِ اللَّه‏».[۱۲]

چرا اسرار قرآن را بلد هستی؟ چرا این‌قدر قوی هستی؟ چرا این‌قدر شجاع هستی؟ چرا این‌قدر در مورد خدا می‌گذشتی؟

مصیبت معصوم را فقط یک معصوم می‌داند

این‌ها را پاره‌ی تن پیامبر گفت و معلوم شد که صحبت، صحبت نان و آب نیست، صحبت دفاع از امیر المؤمنین است، صحبت دفاع از امام است، دفاع از امام زمان است. ببینید من یک استادی داشتم می‌گفت: ما دستی از دور بر آتش داریم. بدانیم چه شد می‌میریم، نمی‌دانیم و ایشان می‌فرمودند: عمق مصیبت معصوم را فقط یک معصوم می‌داند. استدلال آن خیلی زیبا است. یکی این‌ مورد است. یکی در بستر شهادت افتاده است و می‌گوید: علی را کجا بردند، چه شد؟ از همه بیشتر می‌سوزد، چون از همه بیشتر علی را می‌شناسد. یکی هم در کربلا اتّفاق افتاد. تاریخ را نگاه کنید در شدائد است که مرد همیشه زیر بازوی زن را می‌گیرد، امّا در کربلا زن زیر بازوی مرد را گرفت. زینب کبری دید امام سجّاد دارد می‌میرد، چون از همه بهتر متوجّه می‌شد.

امیر المؤمنین بعد از شهادت حضرت زهرا بی‌پناه شد

شما شباهت‌ها را در نظر بگیرید. بعضی شباهت‌ها را در تاریخ معصومین حفظ کنید. وقتی قمر بنی هاشم می‌خواست به میدان برود این‌ها قوی بودند، ولی بالاخره یک حساب و کتاب‌هایی است- گفت: آقا من می‌خواهم به میدان بروم. فرمود: «أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی»[۱۳] امام حسین به حضرت اباالفضل فرمود: «وَ إِذَا مَضَیْتَ تَفَرَّقَ عَسْکَرِی» تو از دنیا بروی اصل لشکر من پاشیده می‌شود. به این لشکر محتاج نیست، ولی ظاهر امر این است. بنابراین تقریباً این را اگر تسامداً باشد اشکالی ندارد. امام حسین بعد از شهادت حضرت اباالفضل بی‌پناه شد، این‌جا هم امیر المؤمنین بعد از شهادت حضرت زهرا بی‌پناه شد.

صبر امیر المؤمنین نزدیک به معجزه

ابن ابی الحدید سنّی است، امّا وقتی می‌خواهد اخلاق امیر المؤمنین را بگوید… صبر و حلم اخلاق است دیگر؛ می‌گوید وقتی این‌ها به امیر المؤمنین نسبت داده می‌شود از قالب کتاب اخلاق در می‌آید. عبارت او این است می‌گوید: «وَ أمّا حِلمُهُ یَکادُ یَکون معجِزَهً» صفات امیر المؤمنین نزدیک است معجزه شود. حلم او معجزه است، صبر او معجزه است امّا کسی که عالم سنّی است و صبر او را معجزه می‌داند و حلم او را معجزه می‌داند وقتی برمی‌گردد در شهادت حضرت زهرا چه می‌گوید؟ من نمی‌دانم مادر امام زمان چند ساله بوده است، شیعیان می‌گویند ۱۸ سال، بعضی‌ها معتقد هستند که بیشتر بوده است. ابن طلحه‌ی شافعی می‌گوید که بیشتر بوده است، هر چه قدر بوده است جوان بوده است. امام زمان مادر شما جوان بود، امّا صاحب این صفات که می‌گویند حلم او معجزه است، صبر او معجزه است، در برابر قبر شریف پیغمبر رفت. چه گفت؟ گفت: «قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ‏ صَبْرِی‏»[۱۴] یا رسول الله صبر من تمام شد.


[۱]– بلاغات النساء، ص ۳۲٫

[۲]– سوره‌ی احزاب، آیه ۳۳٫

[۳]– سوره‌ی یوسف، آیه ۲۸٫

[۴]– همان، آیه ۲۹٫

[۵]– بلاغات النساء، ص ۳۲٫

[۶]– بلاغات النساء، ص ۳۲٫

[۷]– بحار الأنوار، ج‏ ۴۳، ص ۱۶۰٫

[۸]– بلاغات النساء، ص ۳۲٫

[۹]– سوره‌ی بروج، آیه ۸٫

[۱۰]– دلائل الإمامه (ط – الحدیثه)، ص ۱۲۶٫

[۱۱]– بلاغات النساء، ص ۳۲٫

[۱۲]– دلائل الإمامه (ط – الحدیثه)، ص ۱۲۶٫

[۱۳]– بحار الأنوار، ج ‏۴۵، ص ۴۱٫

[۱۴]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۲۰٫