وقتی جناب عنوان بصری به امام جعفر صادق (علیه السّلام) عرضه داشت: یا ابن رسول الله، دنبال علم بودم، به خیلی‌ افراد مراجعه کردم، امّا حقیقت علم را نیافتم، سراب دیدم، دریا این‌جا بود، چشمه‌ی جوشان علم این‌جا بود، شما منِ تشنه را هم جرعه نوش کنید، یک پیاله هم به من بدهید، یک جام هم به من بخورانید. امام (علیه السّلام) این‌جا عنوان را به یک حقیقتی متوجّه فرمود، فرمود: اگر به دنبال آن علمی هستی که دیگران مفاهیم برای تو می‌گفتند، پیش مالک رفته بودی برای تو فقه می‌گفت، مطالبی که از من گرفته بود به شما منتقل می‌کرد، معلوم می‌شود که خیلی از لحاظ علمی بالا نبوده، نتوانسته چیزی به تو بدهد. رمز آن چیزی که تو می‌خواهی این است: «فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ».[۵] اگر علم می‌خواهی، علم ریشه در بندگی دارد، مادامی که تو استقلال داری نور خدا به تو نمی‌رسد، استقلال، استغناء از پیشگاه پروردگار متعال حجاب است، علم داشته باشی، بزرگ شوی، توقّعات تو بالا برود بندگی پیدا نکرده‌ای.

نماز می‌خوانی بعد هم به مردم فخر فروشی می‌کنی، نماز می‌خوانی بعد دوباره حرف‌های ناروا می‌گویی، نماز می‌خوانی بعد حرام‌خواری می‌کنی، معلوم می‌شود این نماز تو خاصیّت ندارد. همین طور که عبادت مصطلح، عبادت فقهی، برای انسان ضمانتی جهت هدایت او ندارد، علم هم همین‌طور است. شرط قبولی علم و عبادت این است که باطن انسان در برابر پروردگار متعال تسلیم باشد.