اگر گفته شود، نصب چراغ قرمز محدودیت ایجاد می‌کند و رانندگان به تخلف حریص‌تر می‌شوند. طبیعی است که منطقی نخواهد بود و برای انسان‌های فرهیخته و دوراندیش که از خطر تصادفات اطلاع دارند قابل پذیرش نیست.

بدیهی است اگر مسیر مجاز و در چارچوب قوانین مانند ازدواج مقرر شود، این‌گونه محدودیت‌ها و خطرها به حداقل می‌رسد.

اما جهت توضیح بیشتر خوب است این نکته را یادآوری نماییم که سرمنشأ چنین سؤال هایی خواسته یا ناخواسته از برخی نظریه‌پردازان غربی هم‌چون فروید و راسل به جامعه اسلامی ما رسوخ نموده است.

 

راسل در این باره می گوید: «اگر برهنگی مد روز می شد مسلماً مردان از دیدن بدن برهنه یک زن دچار تحریک نمی شدند! چرا پدران و مادران اصرار دارند که عورت خود را از فرزندان بپوشانند! این اصرار، خود سبب تحریک حس کنجکاوی آنها می گردد. بنابراین من بهتر می دانم که آنان عورت خود را مرتب به بچه ها نشان بدهند تا آنان از کودکی همه چیز را بشناسند. فرض کنید چاپ و نشر عکس‌های عریان، آزاد و فراوان بشود، در این صورت مشاهده می شود که این اوراق برای یکی دو سال مورد استقبال قرار می گیرد ولی به تدریج مردم از آن خسته می شوند و دیگر کسی حتی یک لحظه به آنها نگاه نمی کند»[۱]

اما پاسخ این سؤال در چند بخش قابل ارائه می باشد:

الف – بررسی جمله«الانسان حریص علی ما منع»

 

این که گفته می شود: «الانسان حریص علی ما منع منه»؛ «انسان بر هر آنچه منع شود حریص است» مطلبی صحیحی است که در روایات نیز بدان اشاره شده کما این‌که پیامبر خد(ص) فرموده اند:

«إِنَّ ابْنَ آدَمَ حَرِیصٌ عَلَی مَنْع »؛[۲] «به درستی که بنی آدم حریص است بر چیزی که از آن منع کرده شود».

اما این جمله نیاز به توضیح دارد که در قالب چند نکته بدان خواهیم پرداخت:

اول: انسان موجود پیچیده ای می باشد که در ذات او ویژگی های و خصلت های گوناگونی نهفته است، بیان چنین جملاتی از سوی پیامبر اکرم(ص) خبر از یک خصیصه ذاتی در وجود انسان می دهد مبنی بر این که افراد برای رسیدن به آنچه که منع شده اند از خود تمایل بیشتری نشان می دهند.

در قرآن کریم نیز آیاتی دیده می شود که همین نقش را ایفا نموده و انسان ها را نسبت به وجود برخی از صفات و ویژگی های ناپسند در نهادشان با خبر می نماید، همان‌گونه که فرموده:

«إِنَّ الْإِنْسانَ لَکَفُور»؛[۳] «امّا این انسان بسیار ناسپاس است».

«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوع»؛[۴] «به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است.»

«إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُود»؛[۵]«که انسان در برابر نعمت‌های پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است»

 

هدف از بیان چنین جملاتی از سوی خداوند متعال و پیامبر اکرم(ص) مطلع نمودن انسان ها از وجود چنین صفاتی در نهادشان می باشد تا با شناختن این صفات پیچیده در درون خویش، با راهنمای عقل و دین بتوانند آنها را در مسیر درست قرار دهند، نه این‌که چون این صفات در انسان ها وجود دارد، آنها هم حق دارند مطابق با همان صفات عمل نمایند.

دوم: تعبیر فوق گرچه گویای واقعیت حریص تر شدن انسان در مقابل ممنوعات است ولی آیا عقل و شرع اجازه می‌دهد که انسان ها را در مقابل هر واقعیتی رها نمود و نسبت به اشتباهات و خطرات پیش رویشان منعی قرار نداد؟

 

اگر چنین باشد تمامی هشدارهایی شرعی که از سوی خداوند متعال و فرستادگانش به انسان ها ابلاغ گردیده و یا هشدارهای عقلی که در قوانین بشری همچون راهنمایی و رانندگی به کار گرفته شده و یا منع هایی که از سوی پزشکان صورت می پذیرد، دیگر معنایی نخواهد داشت. چرا که مثلاً اگر خداوند متعال انسان ها را از دزدی منع نماید مردم بیشتر به سراغ دزدی می روند لذا نباید چنین دستوری صادر نماید و یا در جاده ها تابلوی سقوط از پرتگاه نصب نشود چون مردم حریص شده و خود را به پرتگاه خواهند انداخت و یا پزشکان بیماران خود را آنچه بر بیماری آنها ضرر دارد پرهیز ندهند چون نسبت به آن حریص شده و به سراغ آن می روند.

چنین برداشتی را هیچ تفکر الهی وحتی تفکر بشری قبول ندارد وحتی در قوانینی که منشأ آسمانی نداره و زاییده تفکر بشر می باشد چنین چیزی یافت نمی شود. چون آزادی مطلق یعنی عین بی قانونی، عین هرج و مرج که عقل آن را نمی پذیرد.

 

خلاصه این‌که مفاد کلام مذکور یک گزاره توصیفی است که انسان در مقابل ممنوعات حریص است ولی این گزاره تجویزی بر این که برای حریص نگردیدن انسان باید جلوی او را بازگذاشت نتیجه نمی‌دهد؛ اتفاقاً هشدارهای شرعی همه برای مقابله و کنترل این خصیصه انسانی است که انسان به دلیل حریص بودن گرفتار اشتباهات و خطرات نشود.

سوم: ممنوعیت ها و محدودیت ها اگر با شناخت و معرفت باشد و انسان حکمت آنها را بداند، هیچ دلیلی ندارد که انسان نسبت به حرص خود کنترل نداشته باشد بلکه با حاکم بودن عقل راه حرص و کنجکاوی بسته می شود. کسی که می داند سم چیست یا فلان ماده شیمیایی چه اثر مخربی بر بدن انسان می گذارد، نسبت به خوردن آن هیچ گاه حرص نمی ورزد و حتی تصور یک بار تجربه آن را نیز نمی کند؛ چون می داند این تجربه برای او گران تمام می شود.

درباره محدودیت روابط زن و مرد نامحرم نیز وضع به همین گونه است. اگر کسی بداند که نگاه به نامحرم و رابطه نامشروع با او در هر حدی گناه است و این گناه مانند سم کشنده، اثر نامطلوبی بر فرد و جامعه دارد و آنها را آلوده می کند، به‌طور طبیعی سعی می کند از این گونه روابط ناسالم و بی حساب بپرهیزد.

 

ب – پیامدهای پذیرش چنین دیدگاهی در خصوص حجاب

در صورت پذیرش چنین دیدگاهی با اشکالات متعددی مواجه می شویم که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نماییم:

اول – غریزه جنسی از این نظر تا حدودی شبیه به اعتیاد است. ممکن است کسی تصور کند برای ریشه کن کردن اعتیاد باید مواد مخدر را به مقدار زیاد، در دسترس معتادان قرار داد. این فرضیه ظاهراً عاقلانه به نظر می رسد، اما در عمل نتیجه اش این خواهد شد که معتاد در اثر مصرف زیاد حساسیت خود را نسبت به مواد مخدر از دست می دهد و مقادیر زیاد برای او عادی می شود و برای نئشه شدن مقدار زیادتری طلب خواهد کرد و آن مقدار زیادتر نیز پس از چندی عادی می شود و دوباره مقداری باز هم بیش تر لازم می آید و این افزون طلبی تا آن جا ادامه پیدا می کند که بالاخره معتاد جان خود را از دست می دهد.[۶] امروز در دنیای غرب می بینیم، در پی برداشتن محدودیت ها، عطش غریزه جنسی نه تنها کاستی نگرفته، بلکه روز به روز افزون تر و شعله ورتر می گردد و طبیعت تنوع‌طلب بشر در پی کشف راه های جدید برای اشباع این غریزه بر می آید.[۷]

 

دوم – بر فرض بپذیریم که نبود حجاب باعث شود چشم و دل مردان سیر شده و نسبت به زنان حرص و ولعی نداشته باشند یعنی همان گونه که راسل گفته است؛ برهنگی در مرحله اول سبب تحریک و اشتهای جنسی نوبالغان شده ولی سرانجام به سرد مزاجی جنسی منتهی شود. اما آیا چنین روندی به نفع زنان و مردان جامعه و بنیان خانواده می باشد؟ آیا این روند ظلم به زنان و مردان نیست؟ چرا نباید زن برای مرد آن‌قدر جذابیت داشته باشد که عاشق او گردیده و از او دلربایی ننماید؟

لذا برداشته شدن حریم از زنان و مردان، عشق به مفهوم واقعی را می میراند ولی طبیعت را هرزه و بی بند و بار می کند و نتیجه ای جز به رکود کشاندن کانون گرم خانواده نخواهد داشت.

 

سوم – حاجت های طبیعی بر دو قسم است: یک نوع حاجت های محدود و سطحی است؛ مثل: خوردن، خوابیدن. در این نوع حاجت ها همین که طرفیت غریزه اشباع و حاجت جسمانی مرتفع گردد، رغبت انسان هم از بین می رود و حتی ممکن است به تنفر و انزجار مبدل گردد. ولی یک نوع دیگر از نیازهای طبیعی، عمیق و دریاصفت و هیجان پذیر است مانند: پول پرستی و جاه طلبی.

 

غریزه جنسی دارای دو جنبه است: از نظر حرارت جسمی از نوع اول ولی از نظر تمایل روحی دو جنس به یک دیگر چنین نیست. این غریزه از جنبه جسمی محدود است. از این نظر یک زن یا دو زن در صورت ازدواج برای اشباع مرد کافی است، ولی از نظر تنوع طلبی و عطش روحی آنی که ممکن است به وجود آید (چنین نیست). این نوع از عطش که هوس نامیده می شود، ارضا شدنی نیست. اگر مردی در این مجرا بیافتد، فرضاً حرم سرایی نظیر حرم سرای  هارون الرشید و خسروپرویز داشته باشد که سالی یک بار نوبت به هر یک نرسد، باز اگر بشنود که در اقصی نقاط جهان یک زیباروی دیگر هست، طالب آن خواهد شد. نمی گوید بس است، سیر شده ام.[۸]

 

چهارم – از دیگر پیامدهای پذیرش چنین دیدگاهی بالا رفتن آستانه رضایتمندی مردان در مسائل جنسی می باشد.

اگر در جوامع غربی مردان ظاهرا به نوع پوشش زنان بی توجه هستند در واقع غریزه (سیری ناپذیری) مردها اشباع نشده، بلکه آنچه رخ داده این است که آستانه رضایتمندی آنها بالا رفته است در واقع رابطه جنسی برقرار می شود بدون این‌که فرد کاملاً ارضا شود. انسان غربی هرچه در ارضاء این غریزه پیش رفت، این میل متوقف نشد؛ به جایی رسید که دیگر زن برای مرد کافی نبود و به همجنس گرایی روی آورد تا آن‌جا که این کار وجهه قانونی نیز پیدا کرد. پس از آن به ارتباط جنسی با حیوانات روی آوردند سپس به ارتباط جنسی با اشیاء، و اکنون نمی دانند با این غریزه سرکش چه کنند، یعنی در واقع روز به روز آستانه تحریک پذیری انسان غربی بالاتر رفت ولی به آرامش نرسید.

باید بگوییم با حاکمیت چنین تفکری در جامعه حساسیت نسبت به زن و تعامل عزت‌مندانه جنسی از بین می رود و نیازها و غرایز جنسی تبدیل به انحراف جنسی می شود. وقتی حساسیت جنسی نسبت به زنان از بین برود نیازهای جنسی شکلی انحرافی و بیمار گونه به خود می گیرند و به شکل های تنفرانگیز و در بسیاری از موارد خطرسازی تبدیل می شوند. گرایش به تجاوز به عنف، سکس همراه خودآزاری، سکس همراه با دگرآزاری، سکس با حیوانات، سکس با کودکان و محارم و ده ها انحراف جنسی دیگر از جمله نتایج مرسوم چشم و دل‌سیری مردان و زنان از یک دیگر است.

 

پنجم. بی شک، یکی از شاهکارهای خلقت، جاذبه ای است که بین زن و مرد ایجاد کرده، و بقاء نسل بشر را با وجود مشکلات فراوان در پرتو آن، تضمین نموده است و لذا می بینیم که علیرغم تنوع و تکرار عوامل مرگبار و خانمان‌برانداز، جامعه بشری، سیر تکاملی خود را ادامه می دهد و با کشش عشق و کوشش رسیدن به معشوق به پیش می رود.

اگر واقعاً چنین سخنی در مورد زنان صدق نماید و زنان و مردان بدون هیچ مرز و حجابی با یکدیگر مراوده داشته باشند، و حرص و ولع آنها نسبت به یکدیگر فروکش کند در چنین شرایطی دیگر ازدواجی صورت نخواهد گرفت و موجودیت بشر مورد تهدید قرار می گیرد و این زنگ خطر، امروزه در کشورهای صنعتی براساس آمار منفی نرخ رشد جمعیت به صدا درآمده است.

 

ج – بررسی وضعیت امروز غرب

در پی حاکمیت تئوری های فروید و راسل، از سال ها پیش کشورهای غربی روند برهنگی و آزادی های جنسی را در کشور خود آغاز نمودند، و بعضی کشورها در رفع محدودیت و برداشتن شرم از مسایل جنسی، تا حدود زیادی نیز پیش رفته اند، اما سؤال این است که آیا با وجود مجلات متعدد سکسی و فیلم های پرنو آیا عطش جنسی فرونشسته و مسئله غریزه جنسی در این کشورها حل شده است؟ یا برخلاف این فرضیه، روزبه روز آتش این غریزه برافروخته تر شده است و هجوم مردم به سکس بیش تر می شود و تیراژ مجلات، کتب سایت‌ها و فیلم‌های سکسی بالاتر می رود و تجارت این رشته پرسودتر می گردد[۹]

 

بد نیست که افراد که معتقدند غرب ازاین‌روش خود پاسخ گرفته است، هر از چند گاهی سری به آمارهای واقعی، پلیسی و یا قضایی آن کشورها زنند و خود نظاره کنند که نسخه غرب برای جلوگیری از عقده های ناشی از محدودیت جنسی که پیروی و اطاعت مطلق از این غریزه طغیان گر و معاشرت های آزاد و بی بند و باری می باشد، چه آمار تکان دهنده ای از فجایع و تعرضات در آن جوامع را به بار آورده است.

بنابراین حجاب یک فرهنگ جنسی است که سبب می شود تا مسئله جنسی معنادار شود، نشاط جنسی محفوظ بماند و افراد از بی محتوایی ناشی از برهنگی مصون بمانند. از سویی دیگر حجاب سبب گرم ماندن غریزه جنسی در جامعه و هدایت ارضای آن در قالب خانواده می شود و کرامت انسانی را حفظ می کند بدون آن‌که منجر به انحرافات جنسی شود.[۱۰]

 

 

پی نوشت ها


[۱] – راسل، برتراند، زناشویی و اخلاق، ترجمه مهدی افشار، بخش هشتم، ص ۱۳۵ و ۱۳۶ و جهانی که من می شناسم، صص ۶۹ و ۷۰٫

[۲] – ابن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، ۱جلد، دار الذخائر – قم، چاپ: اول، ۱۴۱۱ق، ص۱۲۲٫

[۳] – حج (۲۲)، آیه ۶۶٫

[۴] – معارج (۷۰)، آیه ۱۹٫

[۵] – عادیات (۱۰۰)، آیه ۶٫

[۶] – هدایت‌خواه، ستار، زیوز عفاف، مشهد، معاونت پژوهشی اداره کل آموزش و پرورش خراسان، ۱۳۷۵ ش، دوم، صص ۲۲۱- ۲۲۳٫

[۷] – همان.

[۸] – مجموعه آثاراستادشهیدمطهری (مسئله حجاب)، ج ۱۹، ص ۴۵۷٫

[۹] – هدایت‌خواه، ستار، زیوز عفاف، مشهد، معاونت پژوهشی اداره کل آموزش و پرورش خراسان، ۱۳۷۵ش، دوم، ص ۲۲۱- ۲۲۳٫

[۱۰] – روزنامه رسالت، ۵ شهریور ۱۳۸۷.