در صحیح بخاری و مسلم یک عبارتی آمده است که جگر آدم خیلی می‌سوزد. خدا جابر بن عبدالله انصاری را رحمت کند، او دنبال چند سکّه نبود، می‌خواست برای ما سند فراهم کند. از اصحاب سرّ اهل بیت است. رفت به خلیفه گفت: آقا پیامبر فرمود اگر از بحرین وجوهات رسید به این اندازه به تو می‌دهم. هم بخاری این را نقل کرده است، هم مسلم نقل کرده است. خلیفه هم گفت: بفرمایید. بعد زیر گریه زد گفت: من را یاد پیغمبر انداختی، او را بغل گرفت و کمی گریه کرد و گفت: این طلاها خدمت شما، پول بحرین رسیده است. شارحان صحیح بخاری و مسلم نوشتند می‌دانی چرا این‌جا از تو شاهد نخواست؟ عین عبارت فتح الباری را می‌خوانم، متن عربی شارح مهمترین شرح صحیح بخاری است. آقایان برای چه مجبور شدند بخشی از آن را حذف کنند؟ می‌گوید «فِیهِ قُبولُ خَبَرِ الوَاحِدِ العَدلِ مِنَ الصَّحابَه»[۱] این‌که می‌بینیم تا جابر گفت طلاها را بده، پیغمبر فرمود: اگر از بحرین پول‌ها رسید به تو این اندازه می‌دهم بدون این‌که بگوید چه کسی گفته است، شاهد داری؟ از پیامبر دست نوشته داری؟ دست خط داری؟ صدای ضبط شده داری؟ چه کسی قبول دارد؟ چه کسی شنیده است؟ هیچ چیز نگفت، داد. این اتّفاق که افتاد یعنی «فِیهِ قُبولُ خَبَرِ الوَاحِدِ العَدلِ مِنَ الصَّحابَه» می‌گوید یکی از صحابه این حرف را بزند باید به حرف او گوش کنید. جالب این‌جا است «وَلَو جَرَّ ذَلِکَ نَفعاً لِنَفسِهِ» ولو به نفع خودش حرف بزند. این‌جا گفت ۵۰۰ سکّه طلا به من بده. نه فقط قبول کنی من بگویم آقا به ایشان گفتند ۱۰۰ سکه بدهید. گفته است به خودم بدهید، می‌گوید باید بدهید. «وَلَو جَرَّ ذَلِکَ نَفعاً لِنَفسِهِ» باید خودش بخواهد.

یعنی سیّده‌ی نساء‌ اهل الجنّه از جابر هم پایین‌تر بود؟! چرا شاهد خواستید؟ شما به این معتقد هستید، خلیفه هم معتقد است. این‌طور نیست که بگویید آقا فراموش کرده بودم که شما صحابه و اهل آیه‌ی تطهیر هستید، ببخشید. نه در جای دیگر از این کارها انجام داد.

 


[۱]– شرح منهاج الکرامه فی معرفه الإمامه، ج ‏۲، ص ۱۲۰.