۱ – در اینجا یادآوری می‌شود که منظور از «علم» در بحث «علم دینی و علم سکولار» علم تجربی است که پیشرفت آن از طریق تجربه و آزمون و خطای نظریات است، اعم از این که علوم طبیعی باشند مثل: فیزیک و زیست شناسی و پزشکی یا علوم انسانی، مثل: روان شناسی، جامعه‌شناسی، اقتصاد، سیاست.

۲ – طبق نظر غالب در فلسفه علوم تجربی، این علوم، در رابطه با جهان‌بینی‌های کلامی و فلسفی، خنثی و بی طرف نیستند؛ یعنی چنین نیست که علوم تجربی هیچ کاری با اعتقادات افراد نداشته باشد؛ بلکه همان گونه که علم کلام هر دین و مذهبی رنگ و عطر همان دین و مذهب را دارد، تئوری‌های علوم تجربی نیز رنگ و بوی جهان‌بینی نظریه پردازان خودشان را دارند؛ به این معنا که پیش‌فرض‌های کلامی و فلسفی نظریه‌پردازان، در نظریه‌های علمی آنها تأثیرگذار است. ازاین‌رو در تاریخ علم به وضوح مشاهده می‌شود که دانشمندان به خاطر اعتقادات مختلفی که داشته‌اند نظریات گوناگون و گاه متضادی را ارایه داده‌اند.

شاید ذکر چند نمونه در این باب یاری رسان باشد:

الف – آلبرت اینشتین، یک یهودی متدین بود؛ که اعتقاد داشت: جهان تحت تدبیر مطلق خداست و همه چیز در دست خدای قادر مطلق اداره می‌شود. ازاین‌رو زمانی که «هایزنبرگ» اصل عدم قطعیت را در فیزیک کوانتوم مطرح ساخت، وی زیر بار این اصل نرفت و تا آخر عمرش هم آن را نپذیرفت. چون طبق این اصل، عملکرد عالم بر اساس احتمالات بود نه بر اساس یک تدبیر حساب شده. گویی خدا عالم را خلق نموده و خود از آینده آن بی‌خبر است. ازاین‌رو اینشتین آن جمله معروف خود را گفت که: «خدا با جهان تاس بازی نمی‌کند.»[۱]

ب – زیگموند فروید، روان‌کاو مشهور، چنین نظر داد که اکثر مشکلات روانی انسان‌ها ناشی از عُقده «ادیپ» – عقده جنسی است. بنابراین نگرش او، زمینه رواج بی بند و باری جنسی در مغرب زمین را فراهم ساخت. بعدها، «یونگ»، شاگرد برجسته فروید، با روانکاروی که از طریق آثار فروید، بر روی فروید انجام داد، به این نتیجه رسید که خود فروید از عقده ادیپ رنج می‌برده است؛ ازاین‌رو در مکتب روان‌شناسی خود، به‌صورت ناخودآگاه، این مسئله را ریشه تمام مشکلات روانی بشر دانسته و آن را اساس مکتب روان‌کاوی خود قرار داده است.

از همین دو مثال به وضوح بر می‌آید که باورهای دینی یا ضددینی دانشمندان می‌تواند در نظریه پردازی آنها مؤثر واقع شده مسیر علم تجربی را جهت‌دار نماید.

برخی، به خاطر کم اطلاعی از تاریخ و متد تحقیق علوم تجربی، بر این پندارند که علوم تجربی مثل ریاضیات هستند؛ یعنی مثل دو، دو تا چهار تا، یقینی محض اند. در حالی که خود ریاضیات چنین نیست؛ کجا رسد که علوم تجربی چنین باشند. به‌طور اساسی هندسه‌های نااقلیدسی که امروزه در کنار هندسه اقلیدسی مطرح شده با آن در تعارضند، از به چالش کشیده شدن بنیان‌های به ظاهر یقینی هندسه اقلیدسی زایش یافتند.

در هندسه اقلیدسی گفته می‌شود: مجموع زوایای داخلی مثلث ۱۸۰ درجه است؛ در حالی که هندسه دیگری مجموع زوایای داخلی مثلث بیش‌تر از ۱۸۰درجه فرض می‌شود. کما این که در هندسه نااقلیدسی دیگری مجموع زوایای داخلی مثلث کمتر از ۱۸۰ درجه در نظر گرفته شده است. وقتی هندسه چنین است وضع علوم تجربی نیز معلوم خواهد بود.

در علوم طبیعی همچون فیزیک نیز همواره بین دانشمندان بزرگ دنیا اختلاف نظرهای جدی وجود داشته و دارد؛ که متأسفانه عدم ذکر این اختلافات، برای دانشجویان این علوم، باعث می‌شود که پندار ثبات این علوم در اذهان مستحکم گردد؛ که همین امر، خود، مانع رشد نظریات علمی می‌شود.[۲] اختلاف نظر در علوم تجربی انسانی هم که نیاز به گفتن ندارد. وجود صدها مکتب مختلف رو ن شناسی و جامعه‌شناسی و اقتصاد و سیاست گواه این است که در این حوزه، باورهای پیشین دانشمندان تا چه اندازه دخالت کننده است.

اما اکثر اندیشمندان فلسفه علوم تجربی، این علوم را سکولار می‌دانند، چون اساس فلسفی این علوم، یعنی پوزیتیویسم، مبتنی بر انکار ماوراء الطبیعه است. به عبارت دیگر علوم تجربی موجود، مبتنی بر این پیش‌فرض اند که: «فقط و فقط آن چیزی واقعیت دارد که از طریق حس قابل ادراک است.»  برای نمونه: «بنیان گذاران مکتب کپنهاکی مثل: بور، هایزنبرگ، پائولی، بورن، یوردان و پل دیراک، حرفشان این بود که: ما باید صرفاً به تنظیم داده‌های حسی اکتفا کنیم و با استفاده از فرمالیزم ریاضی نظریه کوانتوم، به پیش بینی تجارب بپردازیم. آنچه قابل مشاهده است واقعیت دارد و ورای آن واقعیتی ندارد. وظیفه فیزیک تنها این است که مشاهدات ما را به هم ربط دهد و در مورد پدیده‌های طبیعی، پیش‌بینی‌هایی بکند و عالمی ورای پدیده‌ها وجود ندارد. از این ها مهم‌تر، این ها با تأکید گفتند: نظریه کوانتوم آخر جاده فیزیک است و هر سؤالی که مکانیک کوانتوم نتواند جواب دهد، قابل طرح نیست.»[۳]

البته گاهی علوم موجود، از وجوه دیگری نیز با نگرش الاهی به عالم، در تضادند که ذکر آن موارد در کتب مربوطه آمده است.

اما چرا برخی بر آنند که علوم تجربی دینی نیز می‌تواند و باید بنیان نهاده شود؟

دلایل فراوانی برای این امر در کتب مربوطه ذکر شده که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

الف – این علوم به خاطر داشتن برخی پیش‌فرض‌های پنهان و آشکار ضددینی، به‌صورت ناخودآگاه و پنهانی موجب از هم گسیختن باور دینی برخی افراد می‌شوند. ازاین‌رو لازم است که مدل دینی این علوم نیز تأسیس شوند تا چنین آسیب بالقوه‌ای زدوده شود.

ب – این علوم تنها برای برآوردن نیازهای دنیایی و جسمانی انسان طراحی شده‌اند. اما مدل دینی این علوم، رویکردی الاهی داشته در کنار تأمین نیازهای جسمانی به برخی نیازهای روحی و فرا این جهانی انسان نیز پاسخ خواهند داد.

ج – رویکرد فقط مادی علوم تجربی موجود، باعث شده که در کنار کارکردهای مثبت این علوم، آسیب‌های هنگفتی نیز به طبیعت و بشریت وارد شود. برخی بر این باورند که صنعت سودگرا، نتیجه قهری این علوم است. صنعتی که فقط در خدمت خودخواهانه بشریت بوده، با ساختن وسایل تخریب کننده، طبیعت و جوامع بشری را رو به پرتگاه سقوط می‌برد. اما نتیجه کاربردی علوم تجربی دینی، در صحنه صنعت نیز صنعتی دینی خواهد بود.

د – به ویژه در عرصه علوم انسانی تجربی، مثل: روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، اقتصاد، مدیریت و سیاست، رویکرد دینی، به شدت بر وضع بشریت تأثیرگذار خواهد بود. طمأنینه حقیقی و الاهی، مدینه فاضله، ساختار مدیریتی خدا محور، اقتصاد عدالت محور و سیاست مقدس، محصولات مدل اسلامی این علوم خواهند بود که همگی آرزوهای دیرینه بشر الاهی هستند.

اما در مورد دولت اسلامی باید گفت، دولت، به‌طور اساسی بدون جامعه، اقتصاد، مدیریت و سیاست معنی ندارد. ازاین‌رو یکی از پیامدهای مبارک علم دینی در عرصه علوم انسانی، پدیدار شدن دولت اسلامی به معنای حقیقی کلمه خواهد بود. دولت اسلامی تنها با مؤمن و متدین بودن رجال آن و نیز با قانون اساسی و قوانین عمومی اسلامی به شکل موجود آن، تحقق صد در صدی نمی‌یابد. اینها اگرچه برای تحقق یک دولت اسلامی لازم‌اند ولی تنها قدم‌های اولیه بوده و کافی نیستند. امروز در کشور ما، نظریه حکومت اسلامی که یک نظریه اسلامی است، به‌صورت مدون و در قالب نظریه ولایت فقیه وجود دارد؛ ولی هنوز نظریه دولت اسلامی و مجلس اسلامی به معنی واقعی کلمه تدوین نشده است؛ اگرچه قدم‌هایی ابتدایی در این زمینه برداشته شده؛ ولی این مقدار کافی برای ظهور توان بالقوه اسلام نیست.

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:عبدالحمید آکوچکیان/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – متکی به رویدادهای اتفاقی نیست.

[۲] – پاره‌ای از این اختلافات بنیادی را می‌توانید در کتاب: مهدی گلشنی، دیدگاه‌های فلسفی فیزیکدانان معاصر، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۰ش. مطالعه فرمایید.

[۳] – دیدگاه‌های فلسفی فیزیکدانان معاصر، ص ۱۰٫