اوّلاً که ما دیدیم خطبه‌ی زین العابدین (صلوات الله علیه) روی یزید تأثیر گذاشت. سعی کرد با دورویی بگوید که اصلاً من نمی‌خواستم این کار را بکنم، زیر بار آن نرفت. در واقعه‌ی حرّه خانه‌ی امام زین العابدین (صلوات الله علیه) تنها خانه‌ی امن مدینه قلمداد شد. با این‌که مدینه را شخم زدند. گفت: چون اگر دوباره به سمت اهل بیت برویم، دوباره یک سخنرانی دیگر بکنند، ما نابود می‌شویم. کما این‌که بارها از حقیر شنیدید، عبدالملک مروان نامه نوشت، به حجاج گفت: «جنِّبْنی دماء أهل هذا البیت» می‌خواهی اهل بیت پیغمبر را بکشی، به اسم من نکش. «لَانَّی رأیتُ بَنی حَربُ سُلبوا مُلْکَهُم» خود من دیدم وقتی یزید و بچّه‌های ابوسفیان نسل آن‌ها منقرض شد بنی امیّه از بچّه‌های مروان سر کار آمدند. می‌گوید: چرا آن‌ها منقرض شدند؟ «لَانَّی رأیتُ بَنی حَربُ سُلبوا مُلْکَهُم لَمَّا قَتَلوا الحُسین» این‌ها حسین را کشتند بدبخت شدند.