در جریان عصیان آدم توجه به چند مطلب ضرورت دارد:

۱ – این عصیان، عصیان تحریمى یا تنزیهى (کراهتى) نبود؛ زیرا هر دو تحریم، فرع بر شریعت است و شریعت بعد از هبوط آدم و حوا به زمین، پدید آمد. وقتى شریعت نازل نشده باشد، احکام پنجگانه شریعت (واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح) هم در کار نیست. پس عصیان آدم نه عصیان تحریمى است نه تنزیهى.

۲ – اگر بگوییم آن درخت ممنوع به اسماى حسناى الهی مربوط است و این اسماى الهی تجلى اش در زمین است و در آنجا اصلاً تجلى ندارد، چنین چیزى محال است.

یعنى اگر تجلى اسمى از اسماى الهی به عالم طبیعت محدود باشد، تجلىاش در ماوراى طبیعت محال مىشود. در این صورت ارتکاب آدم و حوا نیز محال مىشود؛ به عبارت دیگر نهى آنها تکوینى است نه تشریعى؛ و در این صورت عصیان، محال مىگردد؛ یعنى محال است آدم به طرف درخت ممنوع برود.

یعنى، اگر شجره ممنوعه اسامى حسناى تواب و غفار و منتقم و… باشد و اینها به عالم طبیعت بعد از ظهور عصیان اختصاص داشته باشد، در ماوراى طبیعت، قبل از تنزل حضرت آدم به طبعیت، چنین چیزى ممکن نیست؛ یعنى آن جا تجلى ندارند و تقرب به آن اسما ممکن نیست. وقتى ممکن نبود، مىشود نهى تکوینى و عصیانپذیر نیست؛ مگر این که تواب و غفار… را توسعه دهیم و بگوییم عالم مجردات را هم شامل مىشود؛ مثل این که خدا در سوره مبارکه انبیا فرشتگان را هم تهدید کرده است که اگر فرشتهاى داعیهاى داشته باشد، عذاب خواهد شد. بنابراین، سخن فوق درباره درخت ممنوعه، تمام نیست.

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:آیت اللّه عبداللّه جواد آملی/پرسش وپاسخ دانشجویی