خوبی عادت ذاتی ابرار است

این حالت که انسان خدمت کند ولی طلبکار نباشد، خدمت کند امّا در وجود خودش، عُجب نداشته باشد، این از صفات ابرار است. فکر نکند من خیلی آدم مهمی هستم من خیلی خدمت کرده‌ام، خیلی گره باز کرده‌ام، هیچ‌کس مثل من نیست، در اتاق من باز است و هرکس آمده هرچه توانستم به او خدمت کرده‌ام، این‌ها دلیل بر ضعف نفس است؛ خدای متعال کم ندارد که با کار خودش، خودش را به دیگران نشان بدهد، ابرار کار می‌کنند امّا این کار برای نشان‌دادن خودشان نیست. خوبی عادت ذاتی این‌هاست. «عَادَتُکمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِیتُکمُ الْکرَم»[۱] عادتشان احسان است، سجیّه‌شان هم کرم به دیگران است؛ اصلاً صفتش این است، این این‌کاره است، کاری ندارد، شما خوشت می‌آید یا نمی‌آید، ممنون می‌شوی یا نمی‌شوی، زنده‌باد می‌گویی یا مرده‌باد می‌گویی، هیچ برایش تإثیری ندارد.

 

فضل و زیادی اهل بیت علیهم‌السلام

خدای متعال به ائمه‌ی هدی علیهم‌السلام تفضل کرده، یک اضافه‌ای به این‌ها داده که به هیچ‌کس نداده است. خداوند سبحان در این باره می‌فرماید: «ذلِک فَضْلُ اللَّهِ یؤْتیهِ مَنْ یشاء».[۲] ذوات مقدس حضرت نبّی ما و ائمه‌ی هدی علیهم‌السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها در تکوین چیزی اضافی دارند. آن‌ها یک چیزی از خدا گرفته‌اند که کسی دستش به آن رتبه و مقام نمی‌رسد، حتی جبرئیل! هیچکس علی علیه السّلام نمی‌شود، هیچ‌کس فاطمه سلام الله علیها نمی‌شود، هیچ‌کس امام حسن و امام حسین علیها السّلام نمی‌شود؛ هیچ مکتبی، کلاسی، کارگاهی، آزمایشگاهی نیست که در آنجا کسی را بسازند که علی علیه السّلام، زهرا سلام الله علیها، امام حسن علیه السّلام، یا امام حسین علیه السّلام بشود. این‌ها یک فضلی دارند و آن فضل، آن زیادی، آن فضیلت برتر است که آن‌ها را در میان اولین و آخرین ممتاز کرده است.

 

نتیجه همه‌ی دین

نتیجه همه‌ی دین مودت است: «قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی».[۳] با همه‌ی دین برابری می‌کند. مجموعه‌ی دین را در یک کاسه گذاشته، گفته چیزی که از شما در مقابل این سرمایه‌ای که به شما داده‌ام، می‌خواهم، «الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی» است.

 

برکات دعای جمعی

قال رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ دَعَا لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ إِلَّا رَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیهِ مِثْلَ الَّذِی دَعَا لَهُمْ بِهِ مِنْ کلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ مَضَی مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ أَوْ هُوَ آتٍ إِلَی یوْمِ الْقِیامَهِ.»[۴] خیلی روایت بشارت‌دهنده‌ای است. شما وقتی می‌گویید: اللّهُم اغفِر لِلمُؤمنین وَ المُؤمِنات. وقتی می‌گویید: اللّهُم اقضِ حَوائجَ المُؤمنین. وقتی شما می‌گویید: اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَی أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اللَّهُمَّ أَغْنِ کلَّ فَقِیرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ کلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اکسُ کلَّ عُرْیان…[۵] وقتی دعای عمومی می‌کنید، خدای متعال به مؤمنینی که از اول خلقت تا پایان خلقت بوده‌اند و الآن هستند و خواهند بود به عدد آن‌ها به شما جزای خیر می‌دهد؛ یعنی چیزی که شما از حساب آن برنمی‌آیید. با همه‌ی آدمیان در عالمیان وزن می‌شوید و خیر همه‌ی آن‌ها در نامه‌ی عمل شما ثبت می‌شود.

 

فهم قرآن به سواد نیست

«لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»[۶] شما اگر خواستید به این قرآن برسید، باید سراغ الْمُطَهَّرُونَ بروید. کتاب مکنون در قلب این‌هاست. اگر شما به امام زمانتان عج‌الله‌تعالی‌فرجه وصل نشوید، از قرآن چیزی گیرتان نمی‌آید. قرآن به سواد نیست، قرآن به عربی بلد بودن نیست، قرآن به تفسیر خواندن نیست، قرآن یک حقیقت است، قرآن خوراک جان و روح است. باید درِ دل بسته نباشد تا از قرآن مایه بگیرید؛ و الا فقط قرآن را در ذهنتان جمع می‌کنید و قرآنی نمی‌شوید.

 

حضرت فاطمه سلام الله علیها اسم اعظم الهی است

خدا دلیلی که اسماء الحسنی دارد، یک اسم اعظمی است که انبیاء (علیهم‌السلام) همه به همه‌ی اسم اعظم نائل نشده‌اند. حضرت عیسیعلیه السلام ظاهراً چهار جزء از اسم اعظم الهی گیرش آمده است. عاصف ابن برخیا، یک جزء داشته است؛ اما حضرت زهرا (سلام الله علیها) همه‌ی اسماء الحسنی است. لذا از اسمای مبارکه‌ی حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها، امّ الکتاب است آن کتابی که: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کتابٍ مُبینٍ»[۷] هیچ تر و خشکی نیست مگر در کتاب مبین است. آن کتاب مبین، سر سفره‌ی فاطمه زهرا سلام الله علیها است، قلب فاطمه سفره ای است که کتاب مبین از او ناشی شده است. او مادری می‌کند، کتاب مبینی که حاوی همه اشیاء از اول تا آخر است. لذا ما در زیارت جامعه به این حضرات خطاب می‌کنیم: بِکمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکمْ یخْتِمُ.

 

بندگی یعنی…

بندگی عبارت است از این که انسان مِلک طِلق خدای خودش باشد و بین او و خدا هاله و حجابی نباشد؛ انسان، منقاد و مطیع محض خدا باشد؛ فکرش الهی باشد؛ اخلاقش الهی باشد؛ رفتار و کردارش هم الهی باشد. تحقیقات علمی‌شان، تجارت بازارشان، تعلیم و تعلمشان، رفت و آمد فامیلیشان، دوستیشان با افراد جامعه و احیاناً قهرشان با افراد هیچ کدامشان طبق سلیقه شخصی و خواهش نفسانی نیست، بلکه همه به دستور خدا است؛ برای رضای خدا است. این‌ها بندگی دائمی پیدا کرده‌اند.

 

لزوم عادت شدن امور خیر

باید نماز و تمام کارهایی که رضای خدا در آن است، برایمان عادت شود؛ بی‌قرار کارهای خیر باشیم. لذا وقتی کاری می‌کنیم توقع نداشته باشیم که کسی از ما تشکر کند. فحش هم بدهند کار خوب من ترک نشود، من کار خوب را به خاطر تشویق کسی، زنده‌باد کسی انجام نمی‌دهم، در ذاتم خوبی می‌جوشد، اگر اینجا کار بدی نمی‌کنم به این اعتبار نیست که می‌خواهم برای خودم کسب وجاهت کنم. نه! بلکه به این خاطر است که وجود من نسبت به بدی دافعه دارد. انسان‌های سالم روحی و انسان‌هایی که قلب سلیم دارند نسبت به همه‌ی گناهان همان گونه که آدم از مار می‌ترسد، از عقرب فرار می‌کند، همانگونه که یک طبیب یا یک آدم حساس از یک میکروب فرار می‌کند، این‌ها هم از گناه این جور فرار می‌کنند.

 

توسل به پیغمبر در طلب غفران

به هنگام گناه، آمرزش را از پیغمبر واهل بیتش بخواهیم! «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوک فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا»[۸] این آیه مال زمان رسول الله نیست؛ قرآن برای همه‌ی انصار و همه اعصار نازل شده است: هر گناهکاری به حسب نصّ صریح قرآن اگر نجس شده است، زمین خورده است، رذل شده است، اگر به پیغمبرش مراجعه کند، دلش را به پیغمبر وصل کند، عرضه بدارد: یا رسول الله! استغفِر لَنا انّا کُنّا خاطئین! ای پیامبر رحمت! شما واسطه شوید و استغفار کنید که ما در خطا و اشتباه قرار گرفته‌ایم. لَوَجَدُوا اللَّهَ انسان خدا را می‌یابد. این دل تا خلوت نشود، انسان خدا را نمی‌یابد. معلوم می‌شود دست ولایت نبوی دل انسان را از بیگانگان پاکسازی می‌کند و خانه به صاحبخانه واگذار می‌شود.

 

اثرات غنا و موسیقی

بیشترین بی توفیقی‌ها، بی حالی‌ها، عدم حضور در نمازها برای غناهاست، برای موسیقی هایست که با اسلام تطبیق نمی‌کند. با این غناها، موسیقی‌ها، شنیدن مجالس گناه است که انسان دلش مسموم می‌شود و به سوی جاذبه‌های جنسی کشیده می‌شود و عکس‌های بد در دلش نقش می‌بندد، آنگاه شیطان همین‌ها را برای انسان زینت می‌دهد. «وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ أَعْمالَهُمْ»[۹] شیطان که بیکار ننشسته است.

 

در پیری اصلاح مشکل است

تا جوانید، تلاش کنید؛ در پیری کار مشکل است. زمانی که در جوانی مراقبه نداشتید، استاد ندیدید، حواستان به آخرتتان نبود و رذایل اخلاقی ریشه دار شد و به صورت عادت و طبیعت درآمد، مشکل می‌شود خودتتان را درست کنید. اکثریت مردم پیریشان، تبلور جوانیشان است و عوض نمی‌شوند و با همین صورت هم از دنیا می‌روند. کسی که به دروغ گویی عادت کرده، کسی که به چشم چرانی عادت کرده است، کسی که به غیبت و تهمت عادت کرده است، بعد از چهل سالگی، مگر می‌تواند ترک کند؟

 

انسان گنه کار و گریه

انسان گنه کار وقتی به بیچارگی رسید، باید گریه کند، اگر اشکش نیامد، تباکی کند. تباکی؛ یعنی حال بکاء بگیر و تشبّه به گریه کنان پیدا کن. «مَن تَشبَّه بقومٍ وَ هُو مِنهُم» آدمی که تباکی کند، خدا بیچارگی‌اش را در می‌یابد، افتادگی‌اش را می‌بیند؛ بنابراین نیکوست که اگر حال گریه فراهم نبود، خودت را در جمع گریه‌کن‌ها قراربدهی تا شاید به حرمت آن‌ها، تو را نیز بپذیرند.

 

دسر بعد از غذا

تعقیبات نماز، دسر بعد از غذاست! نماز خواندید زود بلند نشوید و بروید، اصلاً آدم نماز می‌خواند که نشستن با خدا برایش شیرین باشد. تازه جایت را گرم کرده ای، تازه به خدای خودت وصل شده ای، چرا نماز تمام می‌شود فوراً بلند می‌شوی و می‌روی؟! بنشین با او صفا کن!

 

تأخیر توبه خطرناک است

توبه را به تعویق انداختن خیلی خطرناک است. از کجا معلوم که موفق به توبه شوید، مگر می دانید لحظه‌ی مرگتان کی هست؟ چه تضمینی هست که توفیق توبه و زمان توبه برایتان باقی باشد؟

 

رمز کسب توفیق الهی

انسان یا توفیق الهی نصیبش می‌شود که توفیق رفیقی است که به هر کس ندهندش، یا گرفتار خزلان الهی می‌شود و این حاصل و نتیجه اعمال گذشته‌ی انسان است. اعمال گذشته اگر خوب بود الهام مَلک را برای کارهای خیر جدید در پی دارد که همان توفیق است و اگر اعمال گذشته‌ی انسان بد بود اغوای شیطان را برای کارهای بد جدید در پی دارد که همان خزلان است.

 

معامله خدا با بنده

خدا با بنده‌اش آن معامله را می‌کند که بنده آن معامله را با خدا می‌کند.

 

عظمت و توحید حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها از علی علیه‌السلام چیزی نخواست، از مردم هیچ نخواست، از پدرش هیچ نخواست، از خدا هم چیزی نخواست. حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها وقتی آن پیراهن بخشی را در شب زفافشان به عمل آوردند، جبرئیل نازل شد به پیغمبر عرضه داشت: یا رسول‌الله خدا سلامت می‌رساند و می‌گوید به فاطمه سلام‌الله‌علیها بگو، خزائن من در اختیار فاطمه سلام‌الله‌علیها است، هرچه بخواهد در اختیارش قرار می‌دهم. حضرت زهرا سلام الله علیها در برابر این پیام پروردگار متعال عرضه داشت: اَبتا! من هیچ حاجت و خواسته‌ای از خدا ندارم! من جز نگاه به وجه کریم او هیچ چیز دیگه ای از خدا نمی‌خواهم. می‌خواهم مات او باشم، محو او باشم، ذوب او باشم. از خدا هیچ چیزی نخواست. این است که خدا به او گفت: فاطمه راضی‌ات می‌کنم «وَ لَسَوْفَ یعْطیک رَبُّک فَتَرْضی»[۱۰]

روایت شده است: تا فاطمه قدم در محشر نگذاشته است، تمام خلائق سرگردان، مضطرّ و در به درند. همه امّت‌ها به پیغمبرانشان پناه می‌بردند؛ و پیغمبرها می‌گویند: صبر کنید تا سالارمان بیاید، ما هم به او پناهنده شویم. همه انبیاء، به خاتم انبیاء، پیغمبر ما پناه می‌برند. حضرت رسول صلی الله علیه و آله وقتی می‌بیند انبیاء و همه خلایق، امید به او دارند و به او پناهنده شده‌اند. یک نگاهی به اطرافش می‌کند می‌فرماید: اَینَ فاطمه؟! فاطمه‌ام کجاست؟ بی‌بی می‌آید سفره شفاعت پدرش را در صحنه‌ی عرصات پهن می‌کند و گرفتاران آن عرصه را نجات می‌دهد. این فاطمه‌ای که از خدا هم چیزی نخواسته، خدا بنا دارد اینچنین فاطمه سلام الله علیها را راضی کند.

 

فلسفه‌ی نداده‌های خدا

انبیا آمده‌اند به ما بگویند: غرق در نعمت الهی هستیم. «آتاکُمْ مِنْ کلِّ ما سَأَلْتُمُوه»[۱۱]. می‌گوید: هرچه لازم داشتید؛ خدا به شما داده است. اگر چیزی را هم مصرّانه از خدا می‌خواهی و او به تو نمی‌دهد، برایت لازم نیست که به تو نمی‌دهد. اگر به تو بدهد برایت دردسر می‌شود؛ «وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکم»[۱۲].

 

عادت به گناه مُهلک و کشنده است

غیبت برای برخی عادت شده است و قبح این گناهِ کبیره در اثر تکرار از بین رفته و عادی شده است. دروغ گفتن برای بعضی‌ها عادی شده است. این نوع اشخاص مثل یک بیمار سرطانی می‌مانند که الان با مسکن‌های قوی درد را احساس نمی‌کند امّا اگر بفهمد که این بیماری کشنده است، مهلک است، امان نمی‌دهد، به صرف این که با داروهای مسکن و قوی درد را احساس نمی‌کند آرام نمی‌نشیند و برای نجات خودش به هر داروی جدید، به هر چیزی که بتواند، متوسل می‌شود تا مشکلش حل شود.

 

درد گناه و واردات مسموم

چرا درد واردات مسموم را احساس نمی‌کنیم؟! چون مست دنیا هستیم. دنیا اینقدر ما را مشغول کرده است که ما درد معنویت را احساس نمی‌کنیم. مثل زن‌های مصر که یوسف را دیدند، دستشان را بریدند و جراحت و درد را متوجه نشدند. جاذبه‌های دنیا آنچنان دل دادگان به دنیا را فریفته است که مشکل غده‌ی غیبت، دروغ، تهمت، نیش زبان، بداخلاقی و عصبانیت‌های بی‌جا را احساس نمی‌کنیم و دیگر دردی برایمان ندارد.

امّا هیچ راهی جز این نیست که از این به بعد نگذارید دشمن، واردات جدیدی داشته باشد. با یک عزم قوی، توسل قوی، توکل قوی، نگذارید گناه وارد شود. از این به بعد به کنترل چشم، گوش، زبان و دیگر ورودی‌های گناه بپردازیم. وقتی دریچه‌ها را محکم کردید و گناه را با یک عزیمت کنار گذاشتید، حالا باید به پاک سازی درون پرداخته شود.

 

نماز شب و مقام محمود

وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَک عَسی أَنْ یبْعَثَک رَبُّک مَقاماً مَحْمُودا نماز شب آدم را به طهارت مطلق، به مقام محمودیّت مطلق می‌رساند! این مقامی است که ستودنی است، هیچ نقصی برای انسان باقی نمی‌ماند. مقام محمود پیدا می‌کند که مقام شفاعت است. وقتی عیوب انسان برطرف شد، از خودش فارغ شد، دست دیگران را هم می‌گیرد. نماز شب آنقدر آدم را خالص می‌کند که آدم از خودش فارغ می‌شود. آدم قدرت تصرف در روح دیگران را پیدا می‌کند. اکسیری می‌شود که با نفس خودش آدم‌های بد را متحول می‌کند و روز قیامت جزو شفاعت کنندگان به حساب می‌آید. انسان در آن وقت سلامتی را باز می‌یابد. آن وقت وقتِ عجیبی است. فیوضات الهی آنوقت شامل انسان می‌شود.

 

یکی از طرق پاکسازی درون

(ادامه‌ی نکته‌ی قبل) یکی از طرق پاکسازی درون، توبه است. پروردگار متعال قول داده است که توبه را قبول کند و خودش دعوت به توبه کرده است. انسان چشمه‌ی ندامت دلش بجوشد و به صورت اشک به صورتش بریزد و از گناهان خودش در پیشگاه پروردگار متعال اعلام ندامت و اعلان ناراحتی کند. پشیمانی خودش یک مرحله‌ی جدی از توبه است.

بعد از مسئله‌ی ندامت و پشیمانی، اقدام به جبران مافات است؛ که انسان بتواند عوض هر بدی که انجام داده است، یک کار خوبی انجام دهد. «إِنَّ الْحَسَنَاتِ یذْهِبْنَ السَّیئَاتِ»[۱۳] تا حالا بد بودی، حالا خوب باش. آدم مدتی بد بود، بدی‌ها به او روی می‌آورد؛ حالا خوب شود تا خوبی‌ها به سراغش بیاید. شما تا مدتی سنخیتی با اراذل و اوباش و با گناهکاران داشته‌اید و گناه به سراغتان می‌آمد، آدم گناهکار سراغتان می‌آمد. حالا که توبه کرده‌اید خطت را عوض کن، جایت را عوض کن، راهت را عوض کن، محله‌ات را عوض کن، کارهای خوب کارهای بد را آب می‌کند. انسان وقتی خودش را قاطی خوب‌ها کرد خدا هم در هم می‌خرد.

 

پاداش خدا به ایثار

کسانی که اهل ایثار هستند، دست باز دارند، نسبت به مؤمنان کمک می‌کنند، تقوی وادارشان می‌کند که عطا داشته باشند، اگر کسی اینطور باشد خدا یک قولی به آن‌ها می‌دهد، «فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیسْرَی» ما برای او کار را آسان می‌کنیم. کار خیر نه تنها برایش زور ندارد، بلکه عاشق کار خیر می‌شود؛ امّا کسانی که مقابل این‌ها بودند، «بخِلَ وَ اسْتَغْنی» کسانی که بخیل هستند، لعین هستند، دست‌بسته‌اند، خدای متعال می‌فرماید: «فَسَنُیسِّرُهُ لِلْعُسْرَی» ما راه را برایش به سختی‌ها باز می‌کنیم، او دیگر گشایش نخواهد داشت، برای انسان بن‌بست به وجود می‌آورد.

 


 

[۱]– مفاتیح‌الجنان، زیارت دوم‌جامعه کبیره، ص ۵۴۴

[۲] -این عبارت سه مرتبه در قرآن ذکر شده است: مائده؛ ۵۴ حدید؛ ۲۱ جمعه؛۴

[۳] – سوره شوری؛ ۲۳ – بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست‌داشتن نزدیکانم [اهل بیتم]

[۴] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۵۰۸، باب الدعاء للإخوان به ظهر الغیب

[۵]– المصباح للکفعمی (جنه الأمان الواقیه)، ص ۶۱۸

[۶] – سوره واقعه؛ ۷۹

[۷]– انعام؛ ۵۹

[۸] – سوره نساء؛ ۶۴

[۹] سوره عنکبوت؛ ۳۸ – شیطان اعمالشان را برای آنان آراسته بود.

[۱۰]– سوره ضحی؛ ۵

[۱۱]– سوره ابراهیم؛۳۴؛ و از هر چه از او خواستید به شما عطا کرد.

[۱۲]– سوره بقره؛۲۱۶؛ و بسا چیزی را دوست می‌دارید و آن برای شما بد است

[۱۳] – سوره هود؛ ۱۱۴