«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا بَقِیَّهِ اللَّهِ فِی الْأَرَضِینَ فَاللَعْنَهُ اللَّهُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

سوگندهای خداوند در قرآن

«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعیمِ * خالِدینَ فیها وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ * خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَها وَ أَلْقى‏ فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمیدَ بِکُمْ وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّهٍ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَریمٍ * هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونی‏ ما ذا خَلَقَ الَّذینَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فی‏ ضَلالٍ مُبینٍ».[۱]

خداوند متعال در قرآن به آیات خود، به مخلوقات خود، به مظاهر و مجالی خود بسیار تأکید فرموده است و در جاهایی هم به آیات و مظاهر و مجالی خود سوگند و قسم خورده است. امّا این‌که خداوند ذو الجلال به این آیات سوگند خورده است و قسم خورده است، این‌که سوگند و قسم به امر عظیم واقع می‌شود و خداوند ذو الجلال هم این آیات را عظیم ذکر می‌فرماید.

Akhavan-13950915-Tafsir-ThaqalainSite (5)

اسماء و صفات خدا مظهر عظمت آیات قرآن

در وجهه عظمت آیات که این آیات چه عظمتی دارند -که خداوند ذو الجلال دارد به آن‌ها قسم می‌خورد- زیاد بحث شده است. امّا این‌که آیا وجه عظمت من حیث المخلوق است یا من حیث الخلقه است؟ یعنی آیا این آیات در نظر مخلوقات بزرگ و عظیم می‌آید که خداوند ذو الجلال به آن آیات سوگند و قسم می‌خورد یا خود آیات من حیث هی هی عظیم است که خدا دارد به آن قسم می‌خورد؟ این‌جا محلّ بحث است. امّا از آن جهت که این‌ها مظاهر خداوند ذو الجلال هستند، این‌ها مجالی اسماء و صفات خداوند ذو الجلال هستند، بلکه خود این‌ها هر کدام جلوه‌ی اسمی از اسماء خدا و صفتی از صفات خداوند ذو الجلال هستند، پس خود این‌ها من حیث الخلقه عظیم هستند. ولو این‌که این عظمت هم در نظر مخلوقات دیگری باز هم بزرگ بیاید، امّا خود آن‌ها از این جهت که ظهور برخی از اسماء خدا هستند یا این‌که یکی از اسماء خدا هستند. یعنی یا این‌که چند مورد از اسماء خداوند متعال ظهور کرده است یا یکی از اسماء خداوند متعال، این‌ها سبب عظمت آن آیه است و سبب بزرگی آن آیات است.

Akhavan-13950915-Tafsir-ThaqalainSite (4)

ستون‌های نگهدارنده‌ی آسمان

 ستون و عَمَد این اسماء و صفات خود خداوند ذو الجلال است. خداوند ذو الجلال آن‌قدر عظمت دارد که عَمَد و ستون این اسماء و صفات خود خداوند ذو الجلال هستند. به غیر از خداوند متعال این‌ها به جای دیگری اتّکا ندارند. همان‌طور که اسم ظهور مسمّی است و جلوه ظهور مَجلی است، آن عَمَد و ستون اسم مسمّی است و عَمَد و ستون جلوه هم مَجلی است، مانند این‌که عَمَد و ستون ضوء خورشید خود خورشید است و لمعان ماه هم -آن نوری که ماه دارد می‌دهد- عَمَد و ستون آن خود ماه است. عَمَد موج، یعنی آن موج که دارد بر دریا تموّج می‌کند خود این تموّج دریا ستون موج است، یعنی موج بستگی به دریا دارد. لمعان بستگی به ماه دارد، ضوء باز بستگی به خورشید دارد. به همین دلیل سماوات هم هر کدام ظهور اسمی از اسماء خداوند ذو الجلال است و عَمَد این‌ها هم خود خداوند ذو الجلال است.

Akhavan-13950915-Tafsir-ThaqalainSite (2)

خلقت آسمان‌ها روی ستون‌های نامرئی

«خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَها»[۲] خداوند متعال سماوات را خلق فرمود. سماوات، مقام سُمُو، مقام برتری و بالاتری را خداوند متعال خلق فرمود، ولو این‌که خود سماوات مخلوق هستند. در این مخلوقات خداوند متعال خلایق دارد، این‌ها در محلّ خود است. امّا هر کدام از محلّ وجودی این‌ها، ستون وجودی این‌ها این است که ظهور اسمی از اسماء خداوند متعال است. این آن ستونی است که تمام خلقت دارند. همه‌ی مخلوقات در این شأن هستند که ظهوری اسمی از اسماء خداوند متعال هستند و جلوه‌ای هستند از جلوات خداوند متعال. این آن ستون نادیدنی است که خداوند متعال دارد این ستون نادیدنی را در این آیات شریفه برای آسمان‌ها ذکر می‌فرماید.

Akhavan-13950915-Tafsir-ThaqalainSite (3)

ستون‌هایی که هیچ‌گاه دیده نمی‌شوند

«خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَها» این آسمان‌ها ستون دارد و این آن ستون حسّی نیست که شما آن را ببینید. عمود دارد، امّا نه آن عمودی است که شما آن را ببینید. یعنی صاحب عَمَد است، امّا به غیر رؤیت. بلکه این عَمَد در قوام وجودی خود او است. مانند شأن بُنُوَّت که مانند شأن اُبُوَّت یک عَمَدی دارد، امّا این عَمَد رؤیت نمی‌شود. شأن بُنُوَّت محقّق نمی‌شود مگر به شأن اُبُوَّت. این آن ستونی است که این ستون دیده نمی‌شود.

Akhavan-13950915-Tafsir-ThaqalainSite (1)

مصدریّت خلقت به الله برمی‌گردد

 «خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَها» خداوند ذو الجلال خلق فرمود. ببینید این‌قدر این شأن ثابت است، این‌قدر این شأن عظیم است و این‌قدر این شأن بزرگ است که اصلاً فاعل آن را دیگر ذکر نمی‌کند. «خَلَقَ السَّماواتِ» از آن «بِسْمِ اللَّهِ» شریف شروع می‌شود «الم * تِلْکَ آیاتُ… * هُدىً وَ رَحْمَه… * الَّذین… * أُولئِکَ… * وَ مِنَ النَّاسِ… * وَ إِذا تُتْلى‏… * إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا… * خالِدینَ فیها»[۳] در هیچ کدام این‌ها به ظاهر و به استقلال ذکر خداوند متعال صورت نگرفته است. همه از ابتدا «الله» است، امّا در هیچ کدام ذکر مقام تعلّق بالاختصاص ایجاد نشده است تا این‌که شما بفرمایید «خَلَقَ السَّماواتِ» ضمیر آن به «الله» بر می‌گردد. امّا این مصدریّت خلقت آن‌قدر معلوم است، این شأن صدور حکم آن‌قدر واضح است که اصلاً بدون این‌که شأنی فرموده باشد این ضمیر به آن‌جا برمی‌گردد. برگشت این ضمیر برگشت حکمی است، کاملاً این معنا معلوم است که خداوند ذو الجلال خلق کرده است. به غیر از خداوند متعال کسی خلق نکرده است. وقتی خداوند متعال خلق کرد پس ستون آن هم به همان وابسته است. «خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَها» خداوند ذو الجلال آسمان‌ها را آفرید، امّا «بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَها» بدون این‌که ستون آن دیده شود.

استقرار و آرامش در زمین

«وَ أَلْقى‏ فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمیدَ بِکُمْ» باز یکی از آیات خداوند را می‌فرماید. می‌فرماید: مگر شما به زمین قرار نگرفتید؟ مگر شما این آسایش و آرامش در زمین را نمی‌بینید؟ این آسایش و آرامش زمین یک ستونی می‌خواهد، کما این‌که اگر سقف صاحب ستونی نباشد در آن تذبذب و تزلزل است. مگر شما نمی‌بینید که این زمین چه آرامشی دارد؟ همه‌ی ستون‌ها را از زیر به بالا واقع می‌کنند، امّا خداوند متعال ستون این زمین را مانند لنگر از بالا به پایین قرار داده است تا این‌که آن تذبذب را بگیرد. حالا خود این لنگر و قوام وجودی آن کجا است؟ «خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَها وَ أَلْقى‏ فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمیدَ بِکُمْ» این را یکی از معجزات قرآن ذکر می‌کند و از معجزات علمی قرآن است و بعید هم نیست.

مقصود قرآن از این‌که کوه‌ها میخ‌های زمین هستند چیست؟

در کلام مقدّس امیر المؤمنین (صلوات الله علیه و آله) هم است «وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ‏ أَرْضِه‏»[۴] این مطلب واقعاً دقیق است. چه این‌که سابقاً وجه کوه‌ها بر «مَیَدَانَ» زمین معلوم نبود. «مَیَدَانَ» زمین یعنی لرزه، یعنی تکان خوردن‌ها. از ریشه‌ی مادَ، یَمیدُ است. «مَیَدَانَ» یعنی لرزه، یعنی تکان خوردن. این اصلاً معلوم نبود که اگر روی زمین کوه نباشد تکان می‌خورد، یعنی اصلاً معلوم نبود. این چیزی است که در این چند دهه‌ی اخیر معلوم شده است. حتّی نه در چند قرن اخیر، این مربوط به این چند دهه‌ی اخیر است. شما این را هم در آیات شریف قرآن می‌بینید، هم در کلام حضرت امیر (سلام الله علیه) آن هم بالوضوح می‌بینید. این را از آن معجزات علمی قرآن برمی‌شمارند.

 حضرت امیر می‌فرماید: «وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ‏ أَرْضِه» خداوند متعال با میخ کوه‌ها این لرزه‌های زمین را نگه داشت. در این‌جا هم می‌فرماید: «وَ أَلْقى‏ فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ»[۵] و خداوند متعال افکند. این‌قدر جلیل است، این‌قدر عظیم است که به شما ذکر مرجع ضمیر را هم نفرموده است. یعنی معلوم است که به غیر از آن مصدری در حکم نیست. «وَ أَلْقى‏ فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ» و ذات اقدس خدا (جلّت عظمته) القاء فرمود در ارض «رَواسِیَ» سلسله جبال را. «أَنْ تَمیدَ بِکُمْ» تا این‌که این‌ها سبب شود زمین آن حرکت و آن تکان، تکان را نخورد، «وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّه».

ستون‌های اسرار آمیزی که با چشم عقل دیده می‌شود

حالا فرمود: «خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَها». این ستونی را که نمی‌بینید یعنی به چشم بصر نمی‌بینید، وگرنه با چشم عقل دیده می‌شود. این‌جا بحث حس را پیش کشید که خیلی از امور به حس قابل درک و لمس نیست، امّا به عقل فهمیده می‌شود. کما این‌که این‌ها به عقل فهمیده شد و عرض کردیم. «وَ أَلْقى‏ فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ» خداوند در ارض رواسی را القاء فرمود. ما می‌دانیم که این کوه‌ها یک چیزی نیست که از بالا آمده باشد و روی زمین واقع شده باشد تا این‌که این معنای القاء به وجود بیاید. القاء «أَنْ أَلْقِ عَصاک‏»[۶] این انداختن است. یعنی آیا خداوند ذو الجلال از بالای زمین یک کوهی را برداشته است و روی زمین گذاشته است؟ مانند آن آیه‌ی مبارکه «وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّهٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ»[۷] کوه را خداوند کَند و بر سر بنی اسرائیل قرار داد. بعد فرمود: اگر آن‌طور نکنید روی سر شما می‌اندازم. یعنی خداوند ذو الجلال از بالای کوه آورده است و روی زمین قرار داده است؟ نه معنای آن این نیست.

القاء حکم یعنی چه؟

پس این القاء چیست؟ این القاء حکم است، این القاء دستور است که وقتی بزرگی دارد دستور می‌دهد این دستور را از آن‌جا که از اعلی و اسفل دارد صادر می‌شود، همان معنای القاء است. «أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَریمٌ * إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»[۸] چون صاحب کتاب شخص کریمی است، پس نامه‌ی او هم کریم است، پس از ناحیه‌ی اعلی و اسفل است، لذا به القاء حکم تعبیر شده است. «وَ أَلْقى‏ فِی الْأَرْضِ»[۹] و خداوند متعال در زمین القاء فرمود «رَواسِیَ».

شأن گیرندگی زمین و تشبیه انسان به زمین

 برخی از آقایان از این آیه مقام انسان را استفاده کردند که مقام انسانیّت بدون مقام علم به جایی نمی‌رسد و تکان، تکان دارد. از ارض استفاده کردند مقام اخذ را در مقام جامعیّت اسمی. این‌که زمین شأن گیرندگی دارد و باز انسان را به زمین تشبیه کردند که انسان می‌تواند آن مقام گیرندگی را به تمامه داشته باشد که از آیات و اسماء خداوند متعال در این انسان به ظهور برسد. حالا این‌که این آیات و اسماء در انسان به ظهور برسد اگر کوه‌هایی نباشد و این ارض وجود را در شأن خود ثابت نگه دارد این وجود اسمی و ظهور آیه‌ای با یک سلسله حرکات که به انسان دارد صدمه وارد می‌کند توأم است. لذا این شئون می‌بایست با عالم صورت بگیرند. از علما به جبل که تعبیر کردند «الْمُؤْمِنُ‏ کَالْجَبَلِ‏ الرَّاسِخِ لَا تُحَرِّکُهُ الْعَوَاصِف‏»[۱۰] این است که در گیرندگان، در آن‌هایی که می‌خواهند فیض بگیرند شأن ثبات و طمأنینه را ایجاد می‌کند.

پراکندگی جنبدگان در زمین

«وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّهٍ»[۱۱] این هم شاهد آن است بر این‌که خداوند متعال حالا که این زمین به آن آرامش خود رسید، با آن القاء رواسی -رواسی سلسله جبال را می‌گویند، نه فقط کوه را بگویند- وقتی زمین آن آرامش را پیدا کرد، هر روینده و جنبنده‌ای در آن به ظهور می‌رسد. وقتی عرض وجودی انسان، زمین وجودی انسان آن آرامش را به مقام علم پیدا کرد که آن علم باز از مقام شخص عالم برای او به ظهور می‌رسد، ثمره‌ی آن این می‌شود که نتایج و ثمرات مهمّی از آن به ظهور می‌رسد. «وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّهٍ» و خداوند متعال از هر جنبده‌ای در زمین پراکنده کرد.

نقش کوه‌ها در حیات زمین

 در این آیه‌ی مبارکه دارد وجه ثمره‌ی بر جبال را ذکر می‌فرماید که یکی از فواید جبال این است که سبب می‌شود این جبندگان بر زمین مستقر شوند. اگر جبال نبودند این استقرار هم صورت نمی‌گرفت. امروزه دارند این شئون را برای جبال هم ذکر می‌کنند. امروزه دانشمندان مربوط به این فنون برای سلسله جبال همین خصائص را ذکر می‌کنند. یعنی این پراکندگی جنبدگان در زمین، این بودن حیات در زمین، این زنده بودن زمین، این‌که خود زمین زنده است همه فایده‌ی این کوه‌ها است.

فشار صفحات الارض سبب پدید آمدن کوه‌ها می‌شود

چون این کوه‌ها نتیجه‌ی این حرکات صفحات الارض است. این‌ زمین از چند صفحه خلق شده است. روی زمین صفحاتی است. این صفحات دارد روی مادّه‌ی مذاب حرکت می‌کند. این‌ صفحات وقتی به هم فشار می‌آورد بالا می‌رود و کوه‌ها تشکیل می‌شوند. این فشار صفحات الارض دارد کوه‌ها را تشکیل می‌دهد.

خاصیّت مغناطیسی کره‌ی زمین

خود این فشار صفحات الارض ثمره‌ی آن مواد مذّابی است که آن زیر است. اگر این مواد مذاب نباشد، اگر این صفحات الارض حرکت نکند، اگر این کوه‌ها را تشکیل ندهد اصلاً بر زمین حیاتی واقع نمی‌شود. ثمرات بسیار عظیمی ذکر می‌کنند که خود آن مواد مذاب وقتی به سمت سطح زمین دارد حرکت می‌کند و می‌آید چون در این‌ها مواد فلزی و آهن است دارد زمین را به منزله‌ی یک دینامی می‌کند که این دینام سبب می‌شود که زمین سلسله خواصّی داشته باشد. یکی این‌که یک سپر مغناطیسی عظیم برای زمین ایجاد می‌کند. این سپر مغناطیسی سبب می‌شود که آن امواج خطرناک خورشید از زمین دفع شود وگرنه زمین دائماً در حالت بمباران اتمی بود و حیاتی در آن شکل نمی‌گرفت. ظهور تمام این‌ها در ظهور این کوه‌ها است. این‌ کوه‌ها حاصل آن حرکاتی است که دارد واقع می‌شود. می‌فرماید اگر این کوه‌ها نبود روی زمین حیات پراکنده نمی‌شد. عرض کردم این را دارند از آن وجود اعجزای قرآن برمی‌شمارند.

تحقّق حیات با حرکت حسّی و حرکت عقلی

 «وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّهٍ» دابه به معنای جنبده است. حرکت نشان دهنده‌ی حیات است. اصلاً حیات در غیر ذات ذو الجلال (جلّت عظمته)… تحقّق حیات به حرکت است. اگر حرکت نباشد حیاتی محقّق نیست. حالا نامرئی‌ترین حرکت… یک وقت حرکت یک حرکت حسّی است. مانند این‌که یک کرمی دارد روی زمین می‌خزد و می‌رود. مانند این‌که یک حشره‌ای دارد روی زمین راه می‌رود. مثل این‌که یک حیوانی روی زمین می‌دود. مانند این‌که یک پرنده ای دارد روی هوا می‌پرد. این‌ها حرکت هستی است.

یک وقتی حرکت، حرکتی است که به عقل فهمیده می‌شود. این حرکت در همه‌ی مخلوقات خداوند ذو الجلال است و آن هم مقام قوّه و فعل است. این‌که مخلوق دارد از مقام قوّه به فعلیّت می‌رسد. حالا اقّل آن این است که در مخلوقیّت خود مستمر است. همواره آن هیولا دارد به فعل می‌رسد، این دیگر اقلّ آن است. یعنی آن اقل از حیث در نظر گرفتن حرکت است وگرنه آن اصل قوام وجود به همین است. قوام وجود امکانی به این است.

مقام نزول در آیات

«وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّهٍ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَریمٌ» خداوند متعال (جلّت عظمته) در آیات مختلف قرآن به انزال ماء دارد… انزال و مقام نزول از فوق به تحت آمدن است. از مقام علو به مقام دنو آمدن است. این مقام انزال است. «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً»[۱۲]، «نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً»[۱۳]، «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً»[۱۴] خداوند ذو الجلال دارد از یک آبی بحث می‌فرماید که این آب دارد از بالا به پایین می‌آید. در این آیه‌ی شریف هم «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً»[۱۵] خداوند متعال در این‌جا از فوق تعبیر به سماء کرده است. بذلک سمائی که در قرآن دارد گفته می‌شود در همه‌ی این سماوات یک شأن لحاظ است و آن شأن هم قدر مشترک آن است. در همه‌ی سماوات آن مقام، مقام قدر مشترک است.

مقام سُمُو یعنی مقام برتری و تعالی

آن مقام قدر مشترک چیست؟ آن این است که خداوند متعال دارد مقام سمو را لحاظ می‌فرماید؛ مقام علو، مقام تعالی، مقام برتری. یعنی در هر سمائی آن چیزی که لحاظ شده است سمو است، آن برتری است، آن تعالی است. می‌فرماید: «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» و ما فرو فرستادیم از بالا آبی را. خداوند متعال از تحت جو هم تعبیر به سماء کرده است، چون به نسبت ارض سمو دارد. لذا سماء که گفته می‌شود در هر جایی آن مقام برتری را خداوند ذو الجلال دارد لحاظ می‌فرماید.

بارش باران؛ فعلی که به خداوند نسبت دارد

«وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» و ماء فرستادیم. شما می‌بینید که این ابرها بارور می‌کنند. کافی است که شما به این ابری که در آسمان است توجّه کنید. این ابر ذرّات بخار است. این‌ها در جو معلّق شده است. این ذرّات بخار را بارور می‌کنند. آن کسی که این را بارور کرده است سبب شده است که این بریزد، امّا باز خداوند متعال این را دارد به خود نسبت می‌دهد. سابقاً یک بحثی کردیم، در آن‌جا که ذات ذو الجلال دارد فعلی را به مبدأ تعالی نسبت می‌دهد با صیغه‌ی مع الغیر… آن‌جا توجّه به علل و اسباب است. شاهد آن همین است «وَ أَنْزَلْنا» یعنی ولو شما هم به هواپیما سوار شوید و بالا بروید و این ابر را بارور کنید تا از آن باران بچکد یا فردایی شود از ابر باران بچکد یا به سادگی همان باران گرفته شود همه‌ی این‌ها تحت قوام حکمی است که خداوند متعال آن حکم را بر همه‌ی عوالم وجود جاری کرده است. من جمله بر این ابر هم خداوند ذو الجلال همین حکم را جاری کرده است. لذا آنجایی که خداوند متعال با صیغه‌ی مع الغیر دارد امری را ذکر می‌فرماید در بسیاری از شئون آن توجّه دادن به آن علل و اسبابی است که خداوند متعال علل و اسباب را در این شئون قرار داده است.

تمام شؤون انسان تحت تدبیر الهی است

«فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً»[۱۶] خداوند متعال برای هر یک از امور یک مدبّراتی قرار داده است. حالا این سلسله مدبّرات هم می‌تواند تحت تصرّف انسان باشد و هم می‌تواند تحت تصرّف غیر انسان باشد. همه‌ی این‌ها شئون تدبیری است. خداوند متعال این انسان را آن‌چنان آفریده است که بتواند این امور را تدبیر کند. خداوند متعال در انسان این شأن را قرار داده است، منتها ما توجّه به آن شئون وجودی خود نداریم که این انسان تا چه اندازه در شأن وجودی خود توسعه دارد.

قیومیّت خداوند در هر امری

«وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً»[۱۷] می‌فرماید: هر قطره‌ی بارانی که دارد می‌چکد و پایین می‌آید یک موکّل دارد. این موکّل از ملائکه است، یعنی یک نیروی ورای مادّه دارد بر او حکم می‌کند، بر هر ذرّه‌ای از ذرّات عوالم هستی یک نیرویی دارد حکم می‌کند. این همان مقام عَمَدی است که به خداوند متعال بسته است. «خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَها»، حالا از آن سماوات «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً»، «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً».[۱۸] آن‌جا می‌فرماید: «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصیدِ»[۱۹] باز می‌فرماید که ما همه‌ی این شئون را در این باران‌ها قرار دادیم. تمام این‌‌ها تحت یک تصرّف و تحت یک نیرو و قدرتی است که تمام این‌ها به قیّومیّت خداوند متعال متّصل می‌شود. تمام این‌ها متصّل به مقام قوامی که این‌ها دارد به خداوند ذو الجلال… این ستون نادیدنی همین است. این مقام قیّومیّت خداوند ذو الجلال است. «وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ»[۲۰] این‌که خداوند متعال بر هر امری از امور مقام قاهریّت دارد.

«وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا»[۲۱] ما می‌رویانیم؛ یعنی تمام این احکام صادر از ذات ذو الجلال است. یعنی چه؟ یعنی خداوند متعال به انشاء مخلوق امر فرمود. این انشاء مخلوق در اصل همان مقام عالم امکان است. چطور وجوب وجود برای خود شئونی در حکم دارد، به همان معنا هم این عالم امکان برای خود شئونی در حکم دارد. وقتی که امر بر این معنا جاری شد که ای عالم امکان از کتم عدم بر عرصه‌ی وجود محقّق شو، تمام شئون بر او جاری و ساری است.


[۱]– سوره‌ی لقمان، آیات ۸ تا ۱۱٫

[۲]– همان، آیه ۱۰٫

[۳]– همان، آیات ۱ تا ۹٫

[۴]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۹٫

[۵]– سوره‌ی لقمان، آیه ۱۰٫

[۶]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۱۷؛ سوره‌ی قصص، آیه ۳۱٫

[۷]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۷۱٫

[۸]– سوره‌ی نمل، آیات ۲۹ و ۳۰٫

[۹]– سوره‌ی لقمان، آیه ۱۰٫

[۱۰]– معاد شناسی، ج ۲، ص ۱۲۸٫

[۱۱]– سوره‌ی لقمان، آیه ۱۰٫

[۱۲]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۲؛ سوره‌ی ابراهیم، آیه ۳۲٫

[۱۳]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۶۳؛ سوره‌ی زخرف، آیه ۱۱٫

[۱۴]– سوره‌ی ق، آیه ۹٫

[۱۵]– سوره‌ی لقمان، آیه ۱۰٫

[۱۶]– سوره‌ی نازعات، آیه ۵٫

[۱۷]– سوره‌‌ی لقمان، آیه ۱۰٫

[۱۸]– سوره‌ی ق، آیه ۹٫

[۱۹]– سوره‌ی ق، آیه ۹٫

[۲۰]– سوره‌ی انعام، آیات ۱۸ و ۶۱٫

[۲۱]– سوره‌ی لقمان، آیه ۱۰٫