شکرگزار بودن بندگان مؤمن در بلایا و سختی‌ها

این روایت را مرحوم محدّث قمی در سفینه البحار نقل کرده است. حضرت موسی (علیه السّلام) به خداوند متعال عرض کرد: خدایا، عابدترین بنده‌ی خود را به من نشان بده، به او آدرس دادند که موسی، به فلان‌جا برو، عابدترین بنده‌ی ما در آن‌جا است. حضرت موسی طبق آدرس رفت، دید یک نفری است که زمین‌گیر و فلج است، جزامی هم هست، مرض برص هم دارد؛ پیسی، لکه‌هایی که روی پوست می‌افتد، یک مرض جلدی است.

حضرت موسی ابتدا گمان کرد که آدرس را اشتباه آمده است، چون شاید گمان آن بزرگوار این بود که عابدترین بنده‌ی خدا کسی است که سجّاده‌ی او پهن است و مثلاً فرض کنید دارد عبادت می‌کند. امّا الآن به یک چنین فردی برخورد کرده؛ یک جزامی زمین‌گیری که دارای مرض پیسی هم هست. سؤال کرد: خدایا، همین است؟ جبرئیل نازل شد که یا نبیّ الله همین است و من مأمور هستم که الآن بینایی او را هم بگیرم. در همان لحظه آن شخص نابینا شد، تا نابینا شد، سر خود را به سمت آسمان بلند کرد: «یَا بَارُّ یَا وَصُولُ»[۱] ای کسی که خیلی به من خوبی کردی و خیلی به من نعمت دادی.

حضرت موسی جلو رفت، گفت: بنده‌ی خدا، من موسی، پیغمبر الهی هستم، مستجاب الدّعوه هستم. اگر چیزی از خدا می‌خواهی، به من بگو که برای تو از خدا بخواهم. گفت: یا موسی، ممنونم. خیر، خدا آنچه به صلاح من بوده، داده، آنچه نداده، حتماً به صلاح من نبوده است. من راضی هستم. حضرت موسی گفت: بنده‌ی خدا، خدا به تو چه داده؟ ظاهر تو را هم از تو گرفته است، جزامی و پیسی و زمین‌گیر بودن، نابینایی هم که به آن‌ها اضافه شد. خدا به تو چه داده؟ چرا سر خود را بلند کردی و گفتی: «یَا بَارُّ یَا وَصُولُ» ای کسی که خیلی به من خوبی کردی، خیلی به من نعمت دادی.

البتّه حضرت موسی می‌خواهد او به نطق دربیاید، تا معلوم بشود برای چه عابدترین بنده او است. گفت: یا موسی، در کلّ این منطقه‌ای که تو گشتی و طبق آدرس من را پیدا کردی، خدا معرفت خود را به یک نفر داده، آن هم من هستم، بقیه بت‌پرست هستند. می‌خواهی خدا را در مقابل این نعمت‌های زیادی که به من داده، شکر نکنم؟ حضرت موسی متوجّه شد همین است، در حالی که زندگی او پر از مشکلات است، این‌طور نیست که در راحتی باشد، در مشکلات است. در زندگی مشکل دارد، امّا با زندگی مشکل ندارد. با فلک و ملک درنیفتاده که اگر چیزی به دست نیاورد، هر چه به زبان او آمد، به کائنات بگوید.

[۱]– سفینه البحار، ج ‏۳، ص ۳۶۶٫