معاویه برای این‌که بتواند در مقابل امیر المؤمنین بایستد، عمروعاص را صدا کرد، گفت: چه خبر؟ این روزها چه کار می‌کنی؟ گفت: خلاصه من می‌خواهم به سراغ علی بروم، به تو نیاز دارم. گفت: «مُعَاوِیَّ لَا أُعْطِیکَ دِینِی»[۱] من دین خود را به تو نمی‌دهم مگر چه؟ مگر این‌که:

«……… وَ لَمْ أَنَلْ             بِذَلِکَ دُنْیَا فَانْظُرَنْ کَیْفَ تَصْنَعُ‏»

ببینم چه کار می‌کنی. باید دنیا را به پای من بریزی. دین خود را نمی‌دهم مگر این‌که ارزش داشته باشد. دین خود را نمی‌دهم ولی خوب مصر را بدهی، روی آن فکر می کنم و این چیزی نیست که اهل سنّت آن را مخفی بکنند. متأسّفانه ذهبی در این کتاب از عمرو عاص خیلی تعریف کرده است، گفته است: «عَمرو بنِ العَاص ابنِ وَائل الإمَامٌ …. دَاهِیَهُ العَرَب» یعنی باهوش عرب. چه کسی به دور اندیشی مشهور بود؟ عمرو عاصی که در مقابل امیر المؤمنین ایستاد و دین خود را فروخت. مصر را به او دادند، سال ۴۳ مرد. همه‌ی اختلاف عمرو عاص با امیر المؤمنین برای سه سال حکومت بود. این کجا داهیه است! این کجا دور اندیشی است؟! ارزش داشت برای سه سال. وقتی واقعه‌ی صفین پیش آمد، ظاهراً قریب به ۸۰ سال داشته است، این داهیه بود؟! بله باید به آقای ذهبی گفت: در این تعبیر تو خداوند در قرآن می‌فرماید: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ»[۲] سفیه کسی است که یک معامله‌ای می‌کند، می‌گویند: معامله سَفَهی است. مثلاً فرض کنید این انگشتری که دست من است را ده میلیون می‌خرد، این معامله سفهی است، این‌قدر ارزش نداشت. کسی هم که دنیای خود را بخواهد، آخرت را به جای آن بدهد، این معامله سفهی است، این کجا دور اندیش است.

 قبل از فتح مکّه دشمن شماره‌ یک اسلام بود، پیامبر اکرم فرمود: خانه‌ی کعبه را هم گرفته بود، او را بکشید. قصیده‌ی ۷۰ بیتی علیه پیامبر گفته بود. این کجا «مِن أعیانِ المُهَاجِرین» بود. بعد می‌گوید: «وَ اللهُ یَغفِرُ لَهُ وَ یَعفُو عَنه» خدا از او بگذرد، چون صحابه است، این‌طور می‌گوید. «لَولَا حُبُّهُ للدُّنیَا وَ دُخُولُهُ فِی امورٍ لَصُلُحَ لِلخِلَافَه» ذهبی با این همه پست فطرتی این‌طور می‌گوید، می‌گوید: «لَولَا حُبُّهُ للدُّنیَا» اگر این همه دنیا طلب نبود و وارد نمی‌شد در اموری که پیامبر فرموده است: هر کسی در صفین در سپاه مقابل علی بایستد -که متواتر است- جهنّمی است و به جهنّم دعوت می کند. «لَصُلُحَ لِلخِلَافَه» حقّ او این بود که او را به عنوان خلیفه انتخاب بکنند. این از آن بدبختی‌ها است که بزرگ برادران اهل سنّت عمرو عاص را شایسته‌ی خلافت می‌داند.

 

پی نوشت ها


[۱]– بحار الأنوار، ج ‏۳۲، ص ۳۷۳٫

[۲]– سوره‌‌ی بقره، آیه ۱۳٫