این‌که امروز ایرانیگرایی مطرح می‌شود، شما هم بروید ببینید من تا به حال ندیدم یک نفر از آدم‌هایی که ملّی‌گرا هستند، در یک جنگی کشته شده باشند. شما یک مصدّقی پیدا کنید که در جنگ ایران و عراق کشته شده باشد، اگر پیدا کردید به من هم خبر دهید. آن کسی که اهل دین است، دفاع از همین مرزهای اعتباری را هم مانند دفاع از ناموس خود واجب می‌داند. شما حق ندارید وا بدهید که اسلام شکست بخورد.

 دیدید آقای وحید فرمود: اگر به یک کشور سنّی حمله کنند، ما واجب می‌دانیم دفاع کنیم. چون اسلام و کفر است. وقتی عثمانی‌ها با فرانسه و انگلیس درگیر شدند، آخوند خراسانی فتوای جهاد داد. عثمانی‌ها همان‌ کسانی هستند که خیلی شیعه کشتند، ولی بالاخره مسلمان است و دارد با کفّار می‌جنگد. این خط کشی‌ها خطرناک است.

تفکّر مرحوم امام (رحمه الله علیه) تفکّر صدور است. برای او فرقی نمی‌کند که این جوان سوری است، لبنانی است، یمنی است، ایرانی است، چه کسی حق می‌گوید. گفتند: اگر شما می‌خواهید تحریم‌ها را کم بکنیم، بگویید: مثلاً به ما چه ارتباطی دارد. در تاریخ جنگ نگاه کنید روس‌ها آمدند به امام گفتند -این یک تفکّر است- آقا می‌خواهید به شما تجهیزات جنگی بدهیم و جلوی عراق از شما حمایت کنیم؟ افغانستان را بی خیال، می‌دانید آن وقت افغانستان با شوروی در جنگ بود. حضرت امام فرمود: هر جایی که مظلوم باشد ما هستیم.

و اگر کسی دنبال ملیّت گرایی باشد، باید ببینید منظور او کدام ملیّت است؟ امروز مولوی، ترکمنستانی می‌شود، ابن سینا افغانی می‌شود، چند نفر هستند، خیلی از عالم‌های ما مربوط به کشورهای همسایه می‌شود. آخر این‌ها که اعتبار ندارد، خط کشی است، ممکن است بعداً باز کم یا زیاد شود. همین‌طور عرب و عجم است. دو زن نزد امیر المؤمنین آمدند و گفتند: آقا ما خرجی خانه نداریم. حضرت یک نفر را فرستاد لباس و غذا بگیرند، بیاورند. یکی عرب بود، یکی عجم بود. حالا ببینید گدا چقدر گستاخ است. دید یک لباس به این زن عرب دادند و یک لباس به او دادند. دو تا نان به این دادند و دو نان به او دادند. ۲۵۰ گرم گوشت به این و ۲۵۰ گرم گوشت به آن دادند، گفت: نمی‌خواهم، من عرب هستم! همان جوابی که حضرت به سهل‌بن حنیف داد، این جا هم داد. فرمود: من در دستورات اسلام گشتم، بین فرزندان اسماعیل و دیگران بال پشه‌ای فاصله نیست، مگر در تقوا. ولی گفتن این حرف آسان است و عمل به آن سخت است.

این یعنی این‌که اگر به یک جایی رسیدید، در یک بانکی هستید، پنج تا وام سهم آن بانک است، به نوبت نامه می‌زنید یا برادر خود را جلو می‌اندازید؟ این همان است. یعنی این‌طور نگوییم عرب و عجم چیست؟ این شیخ از کجا این حرف را می‌زند؟ آن روز عرب و عجم است، امروز برادری، فامیلی، هم تیمی، هم حزبی، هم محلّی؛ در بعضی شهرهای ایران اگر سخنران به لهجه‌ی آن‌ها حرف نزند، شب اوّل بیاید شب دوم می‌گویند برو! گاهی می‌گردند مرجع هم لهجه پیدا کنند. این چه مرجعی است؟! مرجع یعنی شما می‌روید از او تقلید می‌کنید، نه این‌که شرط آن این باشد مثلاً آذری بلد باشد یا مثلاً بلد باشد کردی حرف بزند یا مثلاً مشهدی بلد باشد. این‌ها همان چیزهایی است که حکومت امیر المؤمنین را زمین زده است. یعنی علقه‌هایی که واقعی نیست. خیلی از این دعواهای سیاسی این‌طور است.