حضرت مهدى(عج) در نامه‏اى که خطاب به شیخ مفید مرقوم نموده، فرموده است: 
و اگر خدا شیعیان ما را براى طاعت‏خود موفق بدارد، در اینکه دلهاشان با هم باشد و به عهد خود وفا کنند، برکت‏به لقاء ما از آنها تاخیر نیفتد و سعادت مشاهده ما به آنها به زودى خواهد رسید. – که این لقاء و دیدار ما – به سبب حقیقت معرفت و صدقى است که با ما دارند. پس ما را از آنها دور نمى‏دارد مگر آنچه که از آنها صادر مى‏شود که ما از آن کراهت داریم و براى آنها اختیار نمى‏کنیم. (۱) 
و شیخ کلینى در کافى از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت کرده که هر کس بخواند مسبحات، یعنى سوره حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلى را پیش از خواب، نمیرد تا درک نماید حضرت قائم(ع) را و اگر مرد در جوار حضرت پیغمبر(ع) خواهد بود. (۲) 
و امام صادق(ع) فرمود: هر کس سوره بنى‏اسرائیل را در هر شب جمعه بخواند نمى‏میرد تا حضرت قائم(عج) را درک کند و از اصحاب و یارانش باشد. (۳) 
و امام باقر(ع) فرمود:«کسى که مسبحات را بخواند، از دنیا نمى‏رود تا حضرت مهدى(عج) را درک کند و اگر جلوتر از دنیا برود، در جهان دیگر در همسایگى رسول خدا(ص) خواهد بود.» (۴) 
شیخ رجبعلى خیاط مردى از پاکان روزگار بوده که درجات عالى سلوک را پشت‏سر نهاده و به مراتب عالى معرفت رسیده بود، براى این مرد بزرگ حکایات و کراماتى نقل شده که در کتاب ارزشمند «تندیس اخلاص‏» تالیف حجه‏الاسلام و المسلمین محمد محمدى رى‏شهرى مذکور است. به علاوه دستورالعملهاى اخلاقى و سفارشهایى از شیخ رسیده است که حکایت‏یکى از آنها چنین است: 
جناب شیخ در برابر درخواستهاى مکرر یارانش براى تشرف به محضر مقدس حضرت ولى عصر(عج) سفارشهاى خاصى فرموده است که از جمله مى‏توان به مورد زیر اشاره کرد: 
شبى یکصد بار آیه کریمه «رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق واجعل لى من لدنک سلطانا نصیرا» (۵) قرائت‏شود. (تا چهل شب) 
یکى از کسانى که این سفارش شیخ را دریافت کرده و بر آن مداومت کرده است، پس از چهل روز نزد شیخ مى‏آید و مى‏گوید موفق به زیارت حضرت نشده است. شیخ مى‏فرماید: هنگامى که در مسجد نماز مى‏خواندید، آقاى سیدى به شما فرمودند: «انگشتر در دست چپ کراهت دارد» و شما گفتید: «کل مکروه جائز» هم ایشان امام زمان(ع) بودند. 
حکایت دیگرى نقل شده است که دو فرد مغازه‏دار عهده‏دار زندگى خانواده سیدى مى‏شوند. یکى از آن دو براى تشرف به محضر امام زمان(ع) ذکر سفارش شده مرحوم شیخ را شروع مى‏کند. پیش از شب چهلم، یکى از فرزندان خانواده سید نزد او مى‏آید و یک قالب صابون مى‏خواهد. مغازه‏دار مى‏گوید: مادرت هم فقط ما را شناخته، مى‏توانى از دیگرى صابون بگیرى! 
شب که خوابیده است، متوجه مى‏شود از داخل حیاط او را صدا مى‏کنند، بیرون مى‏آید و کسى را نمى‏بیند. پس از آن که سه بار صدا را مى‏شنود که با نام او را صدا مى‏زنند، در حیاط را مى‏گشاید، در کوچه سیدى را مى‏بیند که روى خود را پوشانده است و مى‏گوید: «ما مى‏توانیم بچه‏هایمان را اداره کنیم، ولى مى‏خواهیم شما به جایى برسید.» (۶) 
نقل شده که سید ابوالحسن حافظیان یکى از مفاخر سرزمین خراسان به نقل از مرحوم شیخ حسنعلى اصفهانى (نخودکى) متوفى‏۱۷ شعبان ۱۳۶۱ه .ق و او هم به نقل از شیخ حسن اصفهانى داستانى به شرح زیر نقل مى‏کند: 
من با قدرت زیادى براى توفیق تشرف به پیشگاه حضرت بقیه‏الله (ارواحنا فداه) تلاش کردم و در این راه از هر ذکر و دعا و توسلى که بلد بودم فرو نگذاشتم ولى توفیق حاصل نشد. شبى در عالم رؤیا به من گفته شد: شما در این راه موفق نخواهید شد زیرا فلان صفت در شما هست تا این صفت را داشته باشید لیاقت دیدار کعبه مقصود را نخواهید داشت. 
چون بیدار شدم توبه و انابه کردم و براى اصلاح خویشتن هر روز چند ساعت در حجره را مى‏بستم و مشغول تلاوت قرآن مى‏شدم، بعدها به نظرم رسید که این مدت را در خارج شهر و در فضاى آزاد و در محضر قرآن باشم و لذا مدتى طولانى همه روزه به صحرا مى‏رفتم و ساعتها در محضر قرآن بودم و تلاش مى‏کردم که قرآن را با تدبیر و تعقل تلاوت کنم و اعمال و عقاید خود را با آن تطبیق نمایم. روزى مشغول تلاوت قرآن بودم صدایى شنیدم که به من گفت: «تا چهل روز هر روز مسبحات را بخوان و شبهاى جمعه سوره مبارکه اسراء را بخوان، بعد از چهل روز من مى‏آیم و تو را به محضر شریف حضرت بقیه‏الله (ارواحنا فداه) مى‏برم‏». 
(مسبحات عبارتند از سوره‏هایى که با «سبح‏»، «یسبح‏»، «سبحان‏» آغاز مى‏شوند.) 
شیخ حسن اصفهانى مى‏گوید: تا چهل روز هر روز مسبحات را خواندم و شبهاى جمعه سوره اسراء را خواندم. روز چهلم آن‏هر کس بخواند مسبحات، یعنى سوره حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلى را پیش از خواب، نمیرد تا درک نماید حضرت قائم(ع) راشخص آمد و گفت: بیا، مقدارى راه رفتم، به دره‏اى رسیدم، در سرازیرى دره به من گفت: من راهنما بودم، من مى‏روم. هنگامى که تو به آخر دره رسیدى وجود مقدس حضرت کعبه مقصود را بر فراز تپه خواهى دید. چیزى نگذشت که وجود مقدس حضرت بقیه‏الله (ارواحنا فداه) را در هاله‏اى از نور بر فراز تپه دیدم. 
فرمودند: اگر بخواهى یکبار دیگر مرا ببینى وعده من و شما در حرم مطهر جد بزرگوارم على بن‏موسى الرضا(ع). این را فرمود و از چشمم غایب شد، مدتها گریستم و مهیاى سفر شدم. در مدت چهل روز، خود را به مشهد مقدس رسانیدم، غسل کردم و وارد حرم شدم کعبه مقصودم را باز در بالاى سر امام رضا(ع) دیدار کردم. فرمود: وعده من و شما در حرم مطهر جد بزرگوارم حضرت حسین(ع) این را فرمود و از چشمم غایب شد. ده روز در مشهد اقامت نمودم و سپس راهى عتبات عالیات شدم. دو ماه در راه بودم و بعد از دو ماه به سرزمین مقدس کربلا رسیدم. غسل کردم، وارد حائر حسینى شدم، خورشید امامت را در حرم امام حسین(ع) زیارت کردم و خود را بر قدمهاى مبارکش انداختم. 
فرمود: شیخ حسن حاجتت چیست؟ 
گفتم: آقا آنچه من فقط از شما مى‏خواهم این است که هر کجا باشم بتوانم شما را زیارت کنم. فرمود: هر وقت‏خواستى مرا زیارت کنى آیات آخر سوره مبارکه حشر (لو انزلنا هذا القرآن … الى آخر) را با دعاى عهد بخوان. (۷) 
در پایان غزلى از فیض کاشانى را حسن ختام این مقاله قرار مى‏دهیم. 
گفتمش: دل بر آتش تو کباب 
گفت: جانها زماست در تب و تاب 
گفتمش: اضطراب دلها چیست
گفت: آرام سینه‏هاى کباب 
گفتمش: اشک راه خوابم بست
گفت: کى بود عاشقان را خواب 
گفتمش: بهر عاشقان چه کنى 
گفت: برگیرم از جمال نقاب 
گفتمش: پرده جمال تو چیست
گفت: بگذر ز خویشتن، دریاب 
گفتمش: تاب آن جمالم نیست
گفت: چون بى‏تو گردى، آرى تاب 
گفتمش: باده لب لعلت
گفت: از حسرتش توان شد آب 
گفتمش: تشنه وصال توام 
گفت: زین مى کسى نشد سیراب 
گفتمش: جان و دل فدا کردم 
گفت: آرى چنین کنند احباب (۸)

 


پى ‏نوشتها:

۱- دیدار با ابرار، شیخ مفید، احمد لقمانى، ص ۳۵، سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، ۱۳۷۴ش. 
۲- اصول کافى، ج ۲، ص‏۵۹۳، دارالاضواء. 
۳- فضایل و آثار قرائت‏سوره‏ها، ص ۳۸٫ 
۴- همان، ص ۷۴٫ 
۵- سوره اسراء، آیه ۸۰٫ 
۶- تندیس اخلاص، محمد محمدى رى‏شهرى، مؤسسه فرهنگى دارالحدیث،۱۳۷۶ش، ص ۸۴٫ 
۷- سرگذشتهاى تلخ و شیرین قرآن، غلامرضا نیشابورى، ج ۲، ص ۶۴٫ 
۸- کلیات اشعار فیض کاشانى، ص‏۲۹٫