این‌که در قلب انسان می‌آید که خدایا ممنون تو هستم، این را هم خدا داده است. این شکرگذاری توفیقی است که خدا داده است. در قرآن خداوند متعال در رابطه با لقمان می‌فرماید: «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ»[۱] به لقمان حکمت دادیم، می‌دانید آن حکمتی که خدا به لقمان داده است چه بود؟ خود قرآن را ببینید می‌گوید: ما دادیم. «وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ» ما به لقمان حکمت دادیم. خدایا چه دادی؟ «أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ» شکر کردن خدا. این شکر کردن خدا را ما به او دادیم. این چیز کمی نیست. آدم توفیق پیدا بکند، بگوید: خدایا ممنون تو هستم. همین شکر را خدا به تو داده است، او را شکر بکن. به حضرت موسی خطاب شد که «یَا مُوسَى اشْکُرْنِی حَقَّ شُکْرِی»[۲] حقّ شکر من را به جای بیاور. حضرت موسی برگشت گفت: خدایا من تمی توانم. من نمی‌توانم حقّ شکر تو را به جای بیاورم. چون تا می‌خواهم شکر تو را بکنم، خود همین شکر یک شکر دیگر می‌خواهند. خود همین شکر کردن نعمت است، خود آن یک شکر دیگر می‌خواهد. باز آن شکر دیگر هم یک شکر دیگر می‌خواهد. خدایا من عاجز هستم، من نمی‌توانم. به قول سعدی در اوّل گلستان است که:

 منّت خدای عزّو جلّ که طاعتش موجب قربت است و شکر اندرش مزید نعمت

از دست و زبان که برآید           کز عهده‌ی شکرش به درآید

خدایا من نمی‌توانم. خطاب رسید که موسی «الْآنَ شَکَرْتَنِی حِینَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِکَ مِنِّی» همین که فهمیدی این شکری که به تو دادیم برای من بود، همین حقّ شکر من را به جای آوردی. خدا چقدر راحت می‌گیرد. همین که فهمیدی که خدایا همین شکری که من دارم می‌کنم، توفیق این شکر را تو به من دادی. خدا می‌گوید: همین حقّ شکر من را به جای آوردی.

 امام صادق یک‌جایی بود مرکب ایشان گم شد. به مسجدی یا جایی رفته بود، مرکب ایشان گم شد. فرمود: اگر مرکب من پیدا بشود، خدا را شکر می‌کنم حقّ شکر او. حقّ شکر خدا را به جای می‌آورم. یک چند دقیقه گذشت مرکب امام صادق پیدا شد. خادم امام هم در کنار ایشان بود، ایستاد ببیند امام چه کار می‌کند، حقّ شکر خدا را چطور به جای می‌اورد. تا مرکب پیدا شد امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: الحمدلله. گفت: آقا همین یک الحمدلله. این حقّ شکر خدا است. امام صادق فرمود: بله مگر کم چیزی است. این الحمدللّه که از زبان بیاید ولی قلب هم این مطلب را قبول داشته باشد. قلب هم قدردان خدا باشد، زبان هم شاکر خدا باشد. مگر این کم چیزی است. خدا تفضّلاً همین را تمام شکر گرفت. می‌گوید: من همین را از تو قبول کردم. به خدا قسم خدا بسیار ساده گرفته است. «یَا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ» ای خدایی که ساده گرفتی. باز خود امام صادق فرمود: آدم با یک آب خوردن می‌تواند بهشت را بر خود واجب بکند. بعد خود ایشان فرمود: می‌دانید چطور؟ این‌که وقتی این لیوان آب یا ظرف آب را کنار لب خود می‌گذارید، می‌خواهید شروع بکنید، مثل غذا خوردن بسم الله بگویید. بعد یک مقدار آب که خوردید هنوز میل دارید، این لیوان را بردارید، حالا به تعبیر خودمانی یک قرتی که خوردید، لیوان را بردارید و الحمدلله بگویید. باز بخورید باز هنوز میل دارید بردارید الحمدلله، باز بخورید تمام. یعنی یک بسم الله و سه حمد در وسط آن که مستحب است و در رساله‌ها خواندید که آب را با یک نفس نخورید. سه مرتبه بخورید، به این شکل. یک بسم الله سه تا حمد. امام صادق فرمود: کسی که این کار را بکند بهشت بر او واجب است.

 


[۱]– سوره‌ی لقمان، آیه ۱۲٫

[۲]– الکافی، ج ‏۲، ص ۹۸٫