-‌ هفت سال است که ازدواج کردم هر دو کارمند هستیم، هفت صبح تا ۴:۳۰ بعد از ظهر پسر چهار و نیم ساله‌ی خود را در مهد می‌گذارم. صبح تا ظهر ایشان برنامه‌ی آموزشی دارد ۱:۳۰ الی چهار در مهد می‌خوابد. اوّل این‌که فوق العاده بهانه‌گیر است به عنوان مثال مثلاً وقتی به مسافرت می‌رویم به محض تمام شدن و گذشت نیم ساعت شروع می‌کند که چه موقع می‌رسیم، کجا است خسته شدم هنوز ظهر نشده می‌گوید گرسنه هستم. سعی می‌کنم با توضیح دادن حالا راه دور است، باید صبر کنیم شعر می‌خوانیم، دست می‌زنیم به محض تمام شدن دوباره شروع می‌کند یا در خانه که هستیم درخواستی دارد، من مشغول کار هستم، می‌گویم مامان جان الآن می‌آیم فاصله‌ی زمانی دو دقیقه کاری که در دست دارم را انجام می‌دهم تا بیایم کاری که ایشان می‌خواهد انجام بدهم شروع به گریه می‌کند که چرا آن موقع نیامدی الآن دیگر نمی‌خواهم. یا با هم اسباب‌بازی جمع می‌کنیم گریه می‌کند که جای این پنج سانت آن‌ طرف‌تر است چرا این‌جا گذاشتی؟ این حالت‌ها موقعی که از مهد می‌آید بسیار شدیدتر است حالا بیرون رفتن و بازی کردن خیلی نمی‌تواند به من کمک کند. کلاً بچّه‌ی بهانه‌گیری است که دیگران هم این را می‌گویند. بعد یک کم رفتار وسواس‌گونه‌ای دارد. مثلاً هنگام خوردن میوه دستمال نمی‌تواند به او کمک کند باید حتماً بین خوردن میوه دو، سه بار بلند شود دست خود را بشوید. حالا حواس پرت کردن و صحبت کردن و این‌ها نمی‌تواند به او کمکی کند. همین حالت‌ها را پدرش هم دارد. ایشان در این هفت سال ازدواج ما خیلی بهتر شدند ولی هنوز هم رفتارهای عجیبی دارند که رعایت کردن آن‌ها از طرف من نوعی احترام به خودشان می‌داند و عدم رعایت آن را به مثابه بی‌احترامی از طرف من می‌داند که ایشان در زمان تجرّد، در زمان خانه‌ی پدری، سربازی، دانشگاه هم این رفتارها را داشتند که در زمان خوابگاه و تحصیل خود منجر به گرفتن خانه‌ی مجردی شدند که بتوانند این حالت‌ها را رفع کنند. بعد بچّه‌ی من گاهاً ناخن هم می‌خورد یا مثلاً من با تلفن صحبت می‌کنم می‌خواهد سینه‌ی من را بخورد با این‌که من دو سال کامل به او شیر دادم، با این‌که کارمند بودم هیچ خللی نگذاشتم ایجاد شود. دو سال کامل شیر خورده است و شیشه و پستانک هم در حد تفریحی در کنار او بوده ولی نمی‌خورد مثل اسباب‌بازی در کنار او بود. اگر از کارشناس محترم برنامه زحمت بکشید خیلی از شما تشکّر می‌کنم.

-‌ سؤال یا صحبت خواهر بزگوار ما چند بخش دارد که من تلاش می‌کنم به هر بخش به صورت مجزّا بپردازم. نکته‌ی اوّلی که این خواهر بزرگوار طرح کردند مدّت زمان حضور فرزندشان در مهد است. الآن فرزند ایشان چهار و نیم ساله است قطعاً حضور در مهد از قبل‌تر هم بوده است یعنی فرزندی که از ساعت هفت صبح تا چهار و نیم بعد از ظهر در مهد باشد بعضی از رفتارهای او در حال حاضر باید ایجاد شود یعنی اگر نمی‌شد ما تعجّب می‌کردیم. مثلاً همین که مادر بزرگوار می‌گویند بهانه‌گیر است، بهانه‌گیری می‌کند. بهانه‌گیری بچّه‌ها به چه دلیل است؟

عمدتاً وقتی بچّه‌ها بهانه‌گیری می‌کنند که نیازهای آن‌ها خصوصاً نیازهای واقعی برآورده نمی‌شود. فرزند در این سن باید بیشتر در کنار پدر و مادر باشد و حضور داشته باشد و توجّه پدر و مادر باید به او بیشتر باشد وقتی این نیست، بچّه هم بهانه‌گیری می‌کند یعنی او می‌خواهد آن نیازهایی را که در طول روز ۱۲ ساعتی که بیدار است از پدر و مادر داشته باشد این نیازها در چهار، پنج ساعت خلاصه می‌شود. می‌بینیم شکل رفتارهای او تغییر می‌کند چون پدر و مادر را کمتر می‌بیند پس به همین دلیل تا حدودی بهانه‌گیری او می‌تواند طبیعی باشد.

مادر باید چه کاری انجام دهد؟ حالا بالاخره مادر هم نمی‌تواند اشتغال خود را رها کند و کنار فرزندش قرار بگیرد. مادر باید آن زمان‌هایی که در منزل است، بیشتر وقت خود را معطوف به فرزندشان کنند. یعنی همین که مادر می‌گوید من با تلقن صحبت می‌کنم و او به طرف من می‌آید مثلاً هنوز بعد از چهار و نیم سال شدن می‌خواهد از سینه‌ی مادر شیر بخورد. به این دلیل است که با این کار می‌خواهد بگوید مادر جان به من توجّه کن یا من نیاز به توجّه تو دارم. لذا مادر باید مکالمات تلفنی خود را کم کند یعنی فرصت بیشتری را برای فرزندشان بگذارند که آن نیازهایی را که در طول مدّت زمان ۱۰ ساعت، ۱۱ ساعتی که این فرزند در مهد بوده نتوانستند برآورده کنند الآن برآورده کنند.

باید به نیازهای بچّه‌ها در اسرع وقت پاسخ داد. نیازهای بچّه‌ها چند دسته هستند: یک سری از نیازهای بچّه‌ها عاطفی است یعنی نیاز به این دارد که مادر به او توجّه کند، پدر به او توجّه کند. پدر و مادر را بیشتر ببیند. لذا ما در آموزه‌های دینی خود چقدر تأکید شده است. مثلاً روایت داریم می‌فرمایند: پدر و مادر به فرزند خود نگاه محبّت‌آمیز می‌کنند این عبادت است یعنی حتّی تأکید دارند که نگاه محبّت‌آمیز داشته باشیم یعنی این نیاز عاطفی فرزند خود را رفع کنیم. لذا این نیاز باید در آن مدّت زمانی که فرزند در خانه است به آن توجّه شود. این اوّلین دسته است.

یک سری نیازها نیازهای زیستی فرزند است. خوردن، آشامیدن، استراحت کردن این‌ها هم باید مناسب باشد. یعنی مادر حتماً باید دقّتی روی برنامه‌ی تغذیه‌ی فرزند خود در مهد داشته باشند که بالاخره فرزندی که از ساعت هفت صبح تا چهار و نیم بعد از ظهر به مهد می‌رود در این فاصله‌ی ۱۰، ۱۱ ساعت واقعاً چه چیزی می‌خورد. چون این فاصله، فاصله‌ای است که بچّه‌ها حداقل چهار وعده از پنج وعده‌ی مورد نیاز خود را در مهد می‌گذراند، نگاه کنید بچّه‌ها صبحانه می‌خواهند صبح یک میان وعده می‌خواهند، نهار می‌خواهند و یک میان وعده‌ی عصر می‌خواهند که زمان‌های مناسب مثلاً ۸ صبح، ۱۰:۳۰ صبح تقریباً ۱:۳۰ تا دو بعد از ظهر و پنج بعد از ظهر است این چهار وعده را تقریباً ایشان در مهد است یعنی چهار وعده‌ی غذایی او در اختیار مادر نیست.

-‌ محیط مهد کودک هم خیلی مهم است.

-‌ آن‌جا باید ببیند چه تغذیه‌ای دارد. گاهی اوقات بعضی از رفتارهای پرخاشگرانه یا بهانه‌گیرانه به خاطر ضعف‌های زیستی بچّه‌ها است، خوراک او خوب نیست، خوب نمی‌خورد، فرزند خوب استراحت نکرده است لذا این‌ها باعث می‌شود زمینه‌ی بهانه‌گیری او به وجود بیاید لذا باید به تغذیه‌ی او توجّه کنیم.

بعد از نیاز عاطفی و نیاز زیستی یکی از نیازهایی که بچّه‌ها دارند که باید به آن توجّه شود نیازهای مادی دیگر است. مثلاً این فرزند می‌گوید من فلان اسباب‌بازی را می‌خواهم، فلان دفترچه را می‌خواهم، فلان مداد رنگی را می‌خواهم این‌ها باید متناسب با نیاز او دوباره برآورده شود . یعنی مادر مدام وعده ندهد یا رشوه ندهد. چون گاهی اوقات مادرها می‌گویند حالا برای تو می‌خرم این خریدن را فراموش می‌کند این‌جا اشکال ایجاد می‌کند بچّه دیگر به مادر اعتماد نمی‌کند لذا وقتی یک خواسته‌ای را با مادر طرح می‌کند آن‌قدر پافشاری می‌کند تا بتواند بگیرد؛ چون می‌داند دفعه‌ی قبل مادر وعده داد ولی عمل نکرد. یا نه بعضی مواقع است که پدر و مادرها خلأ عاطفی که برای بچّه‌های خود دارند می‌خواهد با اسباب‌بازی پر کند یا به نوعی به او رشوه بدهد که مادر جان ببین من تو را چقدر دوست دارم، ببین چقدر برای تو اسباب‌بازی خریدم نه آن کودک دوست داشتن مادر را در اسباب‌بازی‌ها نمی‌بیند، دوست داشتن مادر را در نوازش کردن مادر می‌بیند، کنار مادر حضور داشتن می‌بیند. لذا این بخشی از مشکلات فرزند با توجّه به این سه نیاز حل می‌شود باز نمی‌خواهیم بگوییم صد درصد است، ولی بهانه‌گیری او کم می‌شود.

نکته‌ی دوم این است مادر مثال زد که گاهی اوقات وقتی به مسافرت می‌رویم در ماشین که می‌نشیند از نیم ساعت که گذشت بهانه‌گیری‌های او شروع می‌شود که چه موقع می‌رسیم که مادر می‌گفت گاهی اوقات برای او شعر می‌خوانیم تا موقعی که شعر می‌خوانیم آرام است. من یک نکته‌ای بگویم البتّه نه تنها فرزند ایشان یعنی خواست این فرزند است به طور کلّی بچّه‌های این گروه سنی همین است محیط‌های بسته را دوست ندارند. یعنی فرزندان در این سنین باید فعّالیّت داشته باشند. چطور یک مادر می‌گوید وقتی برای او شعر می‌خوانم بهانه‌ای نمی‌گیرد آرام است. پس معلوم است وقتی یک فعّالیّتی برای فرزندانشان دارد فرزند آن‌ها آرامش است.

ما بیاییم طراحی کنیم مثلاً بگوییم مسافرت ما پنج ساعت طول می‌کشد برای این پنج ساعت داخل ماشین برای فرزند خود یک برنامه‌ریزی داشته باشیم یک بخشی را شعر بخوانیم، یک بخشی از آن به اسباب‌بازی‌هایی اختصاص بدهیم که می‌تواند داخل ماشین بازی کند، یک بخشی را شروع به صحبت کردن، قصّه گفتن برای فرزند بکنیم یعنی با یک سری فعّالیّت‌ها اوقات او را پر کنیم. چون به اندازه‌ی کافی برای بچّه سخت است که فعّالیّت بدنی نداشته باشد و داخل ماشین بنشیند.

-‌ چون آن‌طور بچّه احساس می‌کند پدر و مادر به او اهمیّت نمی‌دهند و بهانه‌گیری‌های خود را بیشتر می‌کند.

– هم اهمیّت نمی‌دهند، هم نیاز او برطرف نمی‌شود. لذا ما می‌گوییم بچّه‌های گروه چهار سال بچّه‌هایی هستند که از فعّالیّت‌های بدنی لذّت می‌برند. دوست دارند دائم بدوند، بازی کنند این بچّه‌ها را داخل ماشین می‌نشانیم این مشکل برای او ایجاد می‌شود لذا یک فعّالیّت‌های جایگزینی را این مادر بزرگوار برای او در نظر بگیرند.

یک نکته‌ی دیگری که مادر اشاره کردند رفتارهای وسواس‌گونه‌ی ایشان است. رفتارهای وسواس‌گونه ارثی نیست که بگوییم بچّه‌ای ژن‌های وسواسیّت را از پدر و مادر به ارث می‌برد بیشتر تقلیدی است، می‌بیند و این حالت‌ها در او ایجاد می‌شود. الحمدلله خود مادر به خوبی شناسایی کردند که فرمودند: پدر ایشان همین حالت‌هایی را دارد ولی در این هفت سالی که ازدواج کردند کمتر شده است. حالا این‌جا این مادر باید چه کار کردند. یک نکته این است باز یک نیم نگاهی به مهد او داشته باشند. یعنی ممکن است در مهد مربی‌ها یک حساسیّت‌هایی روی قضایا داشته باشند مثلاً مربی می‌گوید: تو این اسباب‌بازی را که برداشتی و بازی می‌کنی بعد باید سر جای خود بگذاری. شاید این فرزند داخل قفسه‌ی پایین گذاشته است و مربی دست او را گرفته می‌گوید نگاه کن مگر این‌جا جای آن بود؟ ببر سر جای خود بگذار. یعنی گاهی اوقات رفتار تقلیدی است و در محیط به او آموزش داده شده و این حساسیّت در او ایجاد شده است. یک موقع حتّی داخل خانه هم همین‌طور است. همان‌طور که گفتم مثلاً این مادر می‌گوید این فرزند من وقتی که میوه می‌خورد یک مقدار دست او به آب میوه اصابت می‌کند اصرار دارد که آن را بشوید. ما می‌گوییم اتّفاقاً خیلی خوب است اصرار نکنید که مثلاً بگویید با دستمال پاک کنید. شیرینی این میوه که با دستمال رفع نمی‌شود لذا حساسیّت روی رفتار او نشان ندهیم. خیلی خب مادر اگر می‌خواهی بشوری بیا من هم به تو کمک می‌کنم یا خودت برو بشور و بیا. نگوییم نه باید تا آخر میوه را بخوری بعد دست خود را بشوری تازه داریم در او حساسیّتی را ایجاد می‌کنیم و در مراحل بعدی بیشتر می‌شود. آن هم همین‌طور است یعنی یک موقع ریشه‌ی خوردن ناخن همین است چون خود ناخن خوردن یکی از تیک‌های عصبی است یعنی منجر به یک سری فشارهای روحی می‌شود.

البتّه من باز یک توصیه‌ای به این مادر خوب داشته باشم . این‌که مادر بزرگوار نسبت به فرزند خود چون درست است که شما هم کار می‌کنید و خسته به خانه می‌آیید ولی ما حق نداریم به فشاری روی رفتارهای فرزند خود بیاوریم. یعنی باید یک محیط و فضای متناسب با سن او را فراهم کنیم یعنی مادر نباید هیچ وقت با فرزند این‌طور رفتار کند که مثلاً مادر جان من خسته هستم آن‌قدر با من جر و بحث نکن آن چیزی که می‌گویم گوش کن نه ما خستگی خود را باید جلوی در پایین بگذاریم وقتی وارد خانه می‌شویم باید با فرزند خود مثل یک مادر با نشاط که با فرزندش رفتار می‌کند رفتار کنیم. پس به وسواسیّت او حساسیّت نشان ندهیم، پدر دقّت کند که آن رفتار را جلوی فرزندش نداشته باشد که إن‌شاء‌الله این کمک می‌کند رفتار تقلیل پیدا کند امّا در مورد آخرین نکته‌ای که این مادر بزرگوار عرض کردند ایشان گاهی اوقات ناخن می‌جود، ناخن می‌خورد. ناخن خوردن عواملی دارد که ما در بعضی از جلسات قبلی هم به آن اشاره کردیم.

یکی از عوامل مهم آن فشار روحی است. فشار روحی در این بچّه ممکن است بیشتر از بچّه‌های هم سال باشد به دلیل شرایطی که امروز بر او حاکم است فرزند زمانی را کنار پدر و مادر نیست، ممکن است به دلیل مشغله‌ی پدر و مادر ناخودآگاه توجّه به فرزند کمتر شود، خود این عامل باعث می‌شود فشار روحی در او ایجاد شود. باید دقّت کنیم که به او امر و نهی نکنیم یعنی امر و نهی کردن‌ها در او فشار روحی ایجاد می‌کند که باز من در یکی از جلسات این را توضیح دادم که ما گاهی اوقات به جای این‌که به فرزند خود بگوییم سر سفره بنشین و غذا بخور این یک نوع امر کردن است و به او فشار می‌آید نمی‌آید و بار دوم فریاد می‌زنیم. نه مثلاً زمان غذا خوردن زمان مناسبی باشد او را دعوت کنیم مثلاً پسر خوبم دیگر الآن وقت نهار خوردن است می‌خواهی بازی کنی عیب ندارد نهار بخور برو بازی کن یعنی با این لحن وقتی به او بگوییم، او می‌نشیند و غذای خود را می‌خورد و فشارهای روحی هم به او وارد نمی‌شود که منجر به این شود مادر به ناخن  خوردن او زیاد حساسیّت نشان ندهند. فقط زمان‌هایی که می‌بینند ایشان شروع به ناخن خوردن می‌کند حواس او را با چیزهای دیگر پرت کند مثلاً مادر یک توپی را بردار با او توپ بازی کند که دو دست فرزند ایشان مشغول شود. گاهی اوقات حتّی ما توصیه می‌کنیم مثلاً یک خوراکی برای او بیاورند که مثلاً دهان او مشغول شود که ناخن خوردن را فراموش کند ولی منع مستقیم نداشته باشیم که ناخن‌های خود را نخور، مریض می‌شوی، بیمار می‌شوی تکرار آن مشکل را حل نمی‌کند. ولی بله یک مواردی می‌توانیم به او بگوییم یعنی به صورت غیر مستقیم در غالب یک داستان که مثلاً یک بچّه‌ای بود یا از شخصیّت‌هایی حیوانی گاهی اوقات می‌توانیم در قصّه‌های خود استفاده کنیم که مثلاً او چون ناخن می‌خورد، میکروب داشت بیمار می‌شد.