ما نمی‌دانیم آثار گناهان چیست، واقعاً نمی‌دانیم چقدر انسان را بیچاره می‌کند. اگر آثار گناهان را می‌دانستیم طور دیگری با گناهان برخورد می‌کردیم، نمی‌دانیم. خدا مرحوم آقای محدّث زاده را رحمت کند، آقای محدّث زاده تا همین اواخر زنده بود، پسر محدّث قمی صاحب مفاتیح، پسر مرحوم شیخ عبّاس قمی صاحب مفاتیح. خود این پسر هم خیلی باتقوا بود، خیلی انسان باتقوایی بود. ایشان از قول پدر خود محدّث قمی نقل می‌کرد، می‌گفت: پدر من می‌گفت من یک مرتبه به جایی دعوت شده بودم، یک بنده خدایی، مؤمنی بود من را دعوت کرد، از باب این‌که دعوت او را رد نکنم خیلی نمی‌دانستم که درآمد و حقوق او چقدر است. به خانه‌ی آن‌ها رفتم و غذایی خوردم، بعدها فهمیدم که او در معامله یک جاهایی رعایت حلال و حرام را نمی‌کند. محدّث قمی می‌گفت: من بعد از این‌که از خانه‌ی آن شخص بیرون آمدم تا ۴۰ شب یا شب‌ها بیدار نمی‌شدم، برای سحر، نه برای نماز صبح، یا اگر بیدار می‌شدم حال نماز نداشتم. تا ۴۰ شب وضع من این‌طور بود.

انسانی که لطیف باشد خود را زود خیلی خوب نشان می‌دهد، پیراهن سفید لکّه را زود نشان می‌دهد، دلی که سفید است زود نشان می‌دهد. ما نمی‌دانیم آثار گناه چقدر انسان را عقب می‌اندازد، چقدر انسان را زمین‌گیر می‌کند. یک آقایی می‌گفت: من یک غیبت کردم، غیبت کردم از کسی که شاید توأم با تهمتی هم به او بود. می‌گفت: شب خواب دیدم که چند باربر به خانه‌ی ما آمدند، دارند اثاثیه‌ی ما را برمی‌دارند به خانه‌ی او می‌برند. از خواب بیدار شدم، تعجّب کردم چرا اثاثیه‌ی من را دارند خالی می‌کنند؟ رفتم از یک معبّری پرسیدم. او گفت: شما جفایی در حقّ آن بنده‌ی خدا کرده‌اید؟ خوبی‌های تو را دارند به آن طرف می‌برند. می‌گفت: من رفتم از او حلالیّت طلبیدم، صورت او را بوسیدم. می‌گفت: یکی دو شب بعد خواب دیدم که چند باربر اثاثیه‌ی من را از خانه‌ی او برمی‌دارند به خانه‌ی من می‌آورند. آثار گناهان عجیب است، خود این یک بحث دامنه‌دار است که چه کارهایی با انسان می‌کند.