در این متن می خوانید:
      1. هرمنوتیک و قرائت‌های جدید از دین
      2. پیشینه‌ی قرائت‌های مختلف در ایران
      3. آیت الله مصباح و پرسش و پاسخ در مورد هرمنوتیک
      4. خطر تعدّد قرائات در بیان آیت الله مصباح
      5. تحلیل خطر قرائات مختلف از دیدگاه آیت الله مصباح
      6. مصطفی ملکیان از نظریه‌پردازان مطرح در زمینه‌ی دین‌شناسی
      7. دستاویزهای معمول شدن قرائت مختلف در جامعه
      8. معرفی کتاب درآمدی بر هرمنوتیک
      9. هرمنوتیک روشی و تشابه آن با علم اصول
      10. چهره‌های شاخص هرمنوتیک روشی
      11. مسئله‌ی هرمنوتیک چطور پیش آمد؟
      12. آغاز هرمنوتیک در دنیای غرب
      13. بستر نظریه‌ی تعدّد قرائت‌ها
      14. صاحب‌نظران هرمنوتیک
      15.           شلایر ماخر، آغازگر هرمنوتیک مدرن
      16. صاحب‌نظران هرمنوتیک
      17.           ویلهلم دیلتای، آغازگر هرمنوتیک مدرن
      18. فضای فکری در غرب و حوزه‌های ایران
      19. هدف دیلتای در نظریه‌پردازی در باب هرمنوتیک
      20. نظریات دیلتای و شلایر ماخر سرآغاز هرمنوتیک فلسفی
      21. برکت هرمنوتیک در حوزه‌های ایران!
      22. ناقدان هرمنوتیک در ایران

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ».

هرمنوتیک و قرائت‌های جدید از دین

بحث ما صفحاتی از کلام جدید است که یکی از آن صفحات مقوله‌ی هرمنوتیک و بحث قرائت‌های متعدّد از دین است.

جلسه‌ی گذشته اشاره‌ی مختصری داشتیم که در واقع مقدّمه‌ای بود و عرض کردیم هرمنوتیک مکاتب و تعاریف مختلفی دارد و به چه شکلی وارد ایران شد. (بحث قرائت‌های مختلف که توجّه دارید مرادف با هرمنوتیک نیست، در واقع هرمنوتیک روش فهم است. مباحثی در هرمنوتیک مطرح می‌شود که آن مباحث بستری برای ادّعای قرائت‌های مختلف می‌شود.

Ranjbariyan-13950129-Hermo-ThaqalainSite (2)

پیشینه‌ی قرائت‌های مختلف در ایران

بحث قرائت‌های مختلف اوایل دهه‌ی ۷۰ وارد ایران شد؛ یعنی چیزی حدود ۲۰ سال پیش، بیش از ۲۰ سال، عمدتاً توسط دکتر سروش و آقای محمّد مجتهد شبستری که عرض کردیم به نظ می‌رسید حرف‌های مجتهد شبستری فنّی‌تر و علمی‌تر بود. آن موقع این حرف‌ها وارد شد یعنی شبهه، شبهه‌ای نیست که الآن تازه وارد شده باشد و ما مشغول بحث آن شده باشیم. لکن این شبهه در آن دهه وارد شد و نشست و متأسّفانه جای خود را باز کرد. علیرغم تلاش‌های زیادی که صورت گرفت، در مقام پاسخگویی به این شبهه، به این اشکال که این اشکال صرفاً یک پرسش نیست بلکه یک مکتب فلسفی است و در مقابل هم انصافاً کوشش‌های ستودنی صورت گرفت. لکن این شبهه نشست ولی این‌که چه بستری داشت که نشست، مهم این است که به هر حال نشست و با استقبال افکار عمومی مواجه شد.

Ranjbariyan-13950129-Hermo-ThaqalainSite (3)

آیت الله مصباح و پرسش و پاسخ در مورد هرمنوتیک

این‌جا جمله‌ای از آیت الله مصباح (حفظه الله) برای شما می‌خوانم که جمله‌ی معروفی است و لابد شنیده‌اید و در عین حال معرفی یک کتاب هم هست. در جلسه‌ی گذشته یک تعداد کتاب را معرفی کردیم و الآن نیز این کتاب را معرفی می‌کنیم که تعدّد قرائت‌ها از آیت الله مصباح یزدی است. این کتاب، یک کتاب مختصر است. البتّه دعب آیت الله مصباح این نیست که وقتی بخواهند در مورد یک موضوع به صورت علمی و فنّی بحث کنند یک چنین کتاب مختصری برای آن بنویسند بلکه ایشان در سخنرانی‌های پراکنده‌ای که در آن زمان‌ها داشتند، عمدتاً سخنرانی‌های پیش از نماز جمعه یادر دانشگاه‌ها داشتند هر جا که به بحث هرمنوتیک و قرائت‌ها پرداختند آن سخنرانی‌ها جمع‌آوری شده و به صورت این کتاب در آمده است. در پرسش‌ها و پاسخ‌ها و… جمع‌آوری شده و این کتاب به دست آمده است و الّا اگر ایشان بنا داشت کتاب یا پرونده‌ی مستقلی برای این موضوع باز کند یقیناً مفصّل‌تر این کار را انجام می‌داد. امّا نکته‌ای که ایشان می‌گوید، ما ایشان را به عنوان عالمی می‌شناسیم که من سبقه‌ی علمی ایشان را عرض می‌کنم- به عنوان عالمی که همواره در خطّ مقدّم شناسایی شبهات بوده؛ یعنی در دوران متأخّر هر موقع حمله‌ای به دین می‌شد یکی از افرادی که همیشه با شمشیر جلوی این حملات ایستاده آقای مصباح (حفظه الله) است. حالا ایشان این حرف را می‌زند.

Ranjbariyan-13950129-Hermo-ThaqalainSite (4)

خطر تعدّد قرائات در بیان آیت الله مصباح

می گوید: شاید بتوان گفت: مهم‌ترین شبهه برای دین‌زدایی و دور کردن مردم از هدایت الهی و تعالیم انبیاء همین شبهه‌ی تعدّد قرائات است. از روزی که خدای متعال آدم را آفرید و شیطان را برای گمراه کردن او با شیوه‌های گوناگون همّت گماشت هیچ خطری به اندازه‌ی شبهه‌ی تعدّد قرائات دین را تهدید نکرده و به عقاید و باورهای مردم ضربه نزده است. اهمّیّت این خطر به اندازه‌ای است که تمام اهداف انبیاء و کتاب‌های آسمانی را به سادگی از بین می‌برد، زیرا این شبهه اختصاصی به یک دین یا یک کتاب آسمانی ندارد.

Ranjbariyan-13950129-Hermo-ThaqalainSite (1)

تحلیل خطر قرائات مختلف از دیدگاه آیت الله مصباح

ایشان که یک شبهه‌شناس بسیار ماهری است می‌گوید مهم‌ترین شبهه این شبهه است و از زمان خلقت حضرت آدم (علیه السّلام) تا کنون ما به لحاظ فکری خطری مثل این نداشتیم، چرا؟ به خاطر این‌که با بیانی که ایشان دارد- کلّاً همه‌ی اهداف انبیاء و کتب از بین می‌رود.

حالا توضیح ذلک، چرا این‌گونه است؟ به خاطر این‌که شما هر جا به دین استناد کنید و بگویید پیام دین این است می‌گویند قرائت شما از دین این است. قرائت دیگری هم وجود دارد که پیام دیگری را از دین در می‌آورد؛ یعنی عملاً این کتاب دین را از اثر می‌اندازد و هیچ چیز محکم و مستمسکی نیست که شما پنجه بزنید و به آن تکیه کنید، همه چیز سست و خنثی است، با همه‌ی برداشت‌ها و مکاتب سازگار است.

این به جهت اهمّیّت بحث که در واقع شبهه‌ای بسیار سر سخت است و نکته‌ای که عرض کردم این است که متأسّفانه این شبهه در فضاهای فکری نشست. یعنی شما الآن بسیاری از شخصیت‌های سیاسی را می‌بینید که پیش فرض آن‌ها در مواضع‌شان این است. مثلاً وقتی می‌گویند شورای نگهبان این کار را انجام می‌دهد می‌گویند شورای نگهبان با چه قرائتی از دین مصوّبات مجلس را با شرع می‌سنجد؟ یا مباحث دیگر.

مصطفی ملکیان از نظریه‌پردازان مطرح در زمینه‌ی دین‌شناسی

مصطفی ملکیان که بحث‌های اخلاق و دین را مطرح می‌کند که آن هم بحث جدایی است که بسیار مفصّل است و به لحاظ ورود و مطرح شدن بسیار جدیدتر از این بحث است. یکی از پیش فرض‌های جدّی او هم این است. شاید ملکیان به عنوان پرچم‌دار نظریه‌ی قرائت‌های مختلف در ایران شناخته نشود ولی به عنوان کسی که در پیشگاه جدّی او در مباحث دین‌شناسی این است مطرح است و همیشه به عنوان یک اصل برای او است. چطور ما قرآن را حجّت می‌دانیم؟ چطور ما سنّت را حجّت می‌دانیم؟ این تیپ روشنفکران و این تیپ شخصیت‌ها اصل قرائت‌های مختلف را پیش فرض می‌دانند یعنی یک اصل پذیرفته شده.

دستاویزهای معمول شدن قرائت مختلف در جامعه

از این بدتر این‌که شما در میان عموم هم می‌بینید که این مسئله جا افتاده است. این ‌جا افتادن در بین جامعه یک سری بسترهای اجتماعی دارد و یک سری دستاویزها دارد که إن‌شاءالله آن مباحث را هم عرض خواهیم کرد.

حال به سیری که خودمان دنبال می‌کردیم بر می‌گردیم. ما دو تعریف را خدمت شما گفتیم: ۱-‌ تعریف اصطلاحی، ۲-‌ تعریف ناظر به مراحل و تحوّلات. ریچارد پالمر و تعریف ناظر به مراحل و تحوّلات.

معرفی کتاب درآمدی بر هرمنوتیک

مواردی که برای شما می‌خوانم جمع‌بندی است؛ یعنی در کتاب‌های مختلف پراکنده است. خوب است این کتاب را هم به شما معرفی کنیم. کتاب‌هایی که دفعه‌ی قبل معرفی کردیم چه در تبیین نظریه‌ی هرمنوتیک، چه در رد آن و این هم کتاب درآمدی بر هرمنوتیک است که دفعه‌ی قبل از آن اسم بردیم. این کتاب اثر آقای احمد واعظی است.

به نظر می‌رسد شاید بهترین کتابی که در تبیین فنّی بحث هرمنوتیک از سوی فضلای حوزوی کار شده است این کتاب باشد. این کتاب را آقای احمد واعظی کار کردند، با تسلّطی که به زبان‌های خارجی دارند منابع دست اوّل این بحث را دیدند و در منابع ایشان هم وجود دارد؛ یعنی منابع ترجمه‌ای زیادی نبوده و ایشان از منابع مستقیم استفاده کردند و بسیار فنّی و مفصّل در این کتاب مکاتب مختلف هرمنوتیک و در مورد دانشمندان مختلف این زمینه را بحث کردند و انصافاً بسیار زیبا کار شده است و خیلی از موارد دیگر که در کتاب‌های مختلف دیدم بحث می‌کنند دارند از عبارات ایشان استفاده می‌کنند و مطالب را می‌آورند بنابراین اگر کسی بخواهد خود هرمنوتیک را به صورت فنی و گسترده و مفصّل بخواند، هم تاریخچه، هم مبانی، هم فلسفه، فکر می‌کنم این کتاب، کتاب مناسبی باشد ضمن این‌که بسیار عالمانه نقدهای آن‌ها را هم بیان کرده‌اند. مطالبی که ما نوشتیم جمع‌آوری از این کتاب و کتاب‌های دیگر است که لبّ لباب‌هایی را خدمت شما عرض می‌کنیم.

هرمنوتیک روشی و تشابه آن با علم اصول

ما گفتیم هرمنوتیک در واقع یک هرمنوتیک روشی است، یک هرمنوتیک فلسفی است. باید توجّه داشته باشیم که مشکل چندانی با هرمنوتیک روشی نداریم؛ یعنی هرمنوتیک روشی ناظر به روش فهم است. این مسئله‌ای است که ما در دانش اصول فقه‌مان هم داریم. شاید تا حدّی در منطق هم این بحث‌ها را داشته باشیم ولی عمدتاً در اصول فقه داریم که چطور باید فهمید؟ روش فهم چیست؟ در مباحث اصولی ما همیشه به دوستان عرض کرده‌ایم که دانش اصول تنها اصول فقه نیست. اصول، روش فهم است اعم از متون مقدّس مثل کتاب و سنّت یا متون حقوقی یا متون فلسفی یا هر چیزی، شما می‌خواهید بفهمید این فهم یک متد و روش می‌خواهد. دانش اصول مخصوصاً مبحث الفاظ ناظر بر همین بحث است که فرآیند فکر شما باید به چه شکل باشد؟ وقتی شما می‌خواهید چیزی را بفهمید چطور استدلال و استنباط کنید و…

در این قسمت دانشمندان غربی هم تقریباً با ما در خیلی از نقاط مشترک هستند؛ یعنی ما در این زمینه‌ها بحث زیادی نداشتیم. به این مسئله هم توجّه داشته باشید که خیلی از دانشمندان غربی که اسم آن‌ها می‌آید و می‌رود بعضاً کشیش‌های آن‌جا بودند، یعنی فیلسوف بودند، کشیش بودند، بعضی از آن‌ها هم فیلسوف یا کشیش نبودند، بعضی از آن‌ها از دستگاه کلیسا جدا شدند. این مسائل بحث‌های مفصّلی است ولی به هر حال خیلی از این دانشمندان کشیش‌های آن‌جا بودند و در همان فضای تفسیری کتاب مقدّس خودشان تنفّس کردند و صحبت کردند لذا شاید بعضاً مطالب آن‌ها خیلی با ما فاصله‌ای نداشته باشد.

چهره‌های شاخص هرمنوتیک روشی

در مورد هرمنوتیک روشی من نوشته‌ام (روش فهم، چیزی نزدیک به دانش اصول فقه). هرمنوتیک روشی، که مطابق نظرات کلادینوس، آگوست ولف، شلایر ماخر و دیلتای، این اشخاص چهره‌های شاخص هرمنوتیک روشی هستند، البتّه دیگرانی هم هستند ولی چهره‌های شاخص این‌ها هستند. با تفاوت‌های خاصّ مکاتب فلسفی خودشان، به هر حال هر کدام از این اشخاص یک مکتب فلسفی دارند، این مکتب فلسفی اصول و مبانی خاصّی دارد که ما به آن مباحث کاری نداریم ولی کلّاً این افراد در زمینه‌ی هرمنوتیک روشی کار کرده‌اند و این نوع از هرمنوتیک چندان محلّ نزاع نیست، چرا؟ چون آن‌ها دنبال روش فهم هستند، ما در این بحث چندان بحث و جنگ و دعوایی نداریم.

-‌ اصلاً هنوز وارد آن مقوله نشده‌اند، آن‌ها می‌گویند اگر می‌خواهی بفهمی باید این اصول را رعایت کنی. عین حرفی که من و شما در فقه و اصول بیان می‌کنیم. ما می‌گوییم اگر می‌خواهی بفهمی امر چیست بدان مثلاً امر بر وجوب دلالت دارد یا ندارد؟ فور دارد، تراخی دارد یا ندارد…

مباحثی که ما در اصول می‌گوییم همان است، هنوز وارد آن مباحث نشده‌ایم.

-‌ آن‌ها در هرمنوتیک فلسفی این مباحث را مطرح می‌کنند که در واقع عمده‌ی آن با همین هایدگر و… شروع می‌شود که عرض خواهم کرد.

مسئله‌ی هرمنوتیک چطور پیش آمد؟

نکته‌ای که در بحث تاریخ هرمنوتیک مدرن وجود دارد… چون گفتیم واژه‌ی هرمنوتیک از فلسفه‌ی یونان وجود داشته است ولی ما چندان کاری با واژه‌ی آن نداشتیم و گفتیم اصطلاح آن برای ما مهم است. این هرمنوتیک مدرنی که از آن این بحث‌ها به وجود می‌آید یک بحث تاریخی در آن مطرح است که معمولاً کتاب‌ها هم به آن پرداخته‌اند، آقای مصباح هم در این‌جا به آن پرداخته است، ایشان هم پرداخته و دیگران هم به آن پرداخته‌اند این است که اصلاً این غصّه‌های چطور مطرح شد و چطور هرمنوتیک روشی به هرمنوتیک فلسفی کشیده شد؟ و اصلاً هرمنوتیک روشی چطور به مسئله تبدیل شد؟ چون اوایل امر این مسئله یک مسئله‌ی بدیهی بود. مثل این‌که شما برای دوست خود نامه می‌نویسید و دوست شما آن نامه را می‌خواند و آن را کنار می‌گذارد. ولی کم کم یک نفر می‌گوید تو درست فهمیدی، مطمن هستی منظور او همین بود؟ شما دوباره نامه را بررسی می‌کنی که مبادا بد متوجّه شده باشی. این‌جا برای شما یک علامت سؤال شکل می‌گیرد و آن این است که خود فهم را خیلی بسیط در نظر نگیر.

آغاز هرمنوتیک در دنیای غرب

این علامت سؤال در دنیای غرب چه زمانی پیش آمد، چطور پیش آمد؟ در واقع این مسئله به تحوّلات علمی بر می‌گردد که در دنیای غرب رخ داد. می‌دانید که در قرون وسطی همه‌ی شئون دینی، فلسفی، علمی حتّی ادبی و فرهنگی دنیای غرب کلّاً تحت سیطره‌ی کلیسا بود؛ یعنی همه چیز در آن چهارچوب فهم می‌شد، همه چیز در آن چهارچوب حرکت می‌کرد؛ مقوله‌های سیاسی، مقوله‌های فرهنگی، مقوله‌های علمی. تا این‌که آرام آرام در این مقوله‌ها اتّفاقاتی رخ داد که در همان عصر نوزایی و بحث دوره‌ی رنسانس است اتّفاقاتی رخ داد. مثلاً این‌که فهمیدند بعضی از گزاره‌های علمی آن‌طور که ما تا به حال از آموزه‌های دینی گرفته بودیم نیست. مثال معروف آن همین قضیه‌ی گردش خورشید دور زمین است. طبق آموزه‌های کلیسایی خورشید دور زمین می‌گردد امّا آن‌ها کم کم متوجّه شدند زمین دور خورشید می‌گردد. مثل این شده بود که شما بگویید دو ضرب در دو می‌شود چهار امّا مثلاً یک پیامبر یا پیامبرگونه یا عالم دینی بگوید خدا فرموده است دو ضرب در دو می‌شود پنج.

دین من به جای خود، ایمان من به جای خود ولی چه کنم؟ دو ضرب در دو بیشتر از چهار نمی‌شود، من نمی‌توانم از این دست بکشم. هر چقدر شما بگویید ماست سفید نیست بالاخره من دارم می‌بینم. همان قصّه‌های معروف گالیله که پای خود را به زمین زد و گفت: این‌ها می‌گویند تو نگرد ولی تو بگرد و کار خود را انجام بده. قصّه‌هایی که می‌گویند همین است.

این حرف‌ها پیش آمد که بالاخره در واقع اتّفاقات دیگری رخ می‌دهد، یعنی وضعیت دیگری که متفاوت با آن چیزی است که تا به حال دین ارائه می‌کرده وجود داشته. این‌جا جماعتی، شاید بشود گفت مصلحانی پیدا شدند و دیدند دین در حال ضایع شدن است، دین به هم می‌ریزد. آن‌ها گفتند این‌که واضح است، زمین که دور خورشید می‌گردد، یا دستاوردهای علمی این‌طور است، مبادا اشتباه ما از سوی دیگر است؟ مبادا آن را اشتباه فهمیدیم؟ از این‌جا بود که آرام آرام مسئله‌ی… چون متن که متن است، متن را نمی‌توان تغییر داد، این متن کتاب مقدّس است امّا جدا از متن گفتند شاید ما اشتباه فهمیدیم، شاید منظور خالق هم چیز دیگری بود، منظور دین هم چیز دیگری بود و ما در فرآیند فهم اشتباه کردیم. این‌جا بود که این نظر کم کم شکل گرفت که مثل این‌که خود فهم می‌تواند محلّ مطالعه باشد؛ یعنی تا به حال ما هر ضربه‌ای متحمّل شدیم از سوی دین نبوده است بلکه این ضربات از سوی مفسّران دینی بوده است، از کسانی که چیزی را فهمیدند و فهم خود را به دین نسبت دادند. تا به حال این مسئله بسیار بدیهی و طبیعی قلمداد می‌شد که فهم دین همان دین است.

این ادبیات و نوع تقریری که به کار می‌گیرم به این جهت است که می‌خواهم شما فضای حرف‌های سروش را هم متوجّه بشوید. او و نه تنها او بلکه خیلی از صاحب‌نظران دقیقاً همین فضا را شبیه‌سازی می‌کند و می‌خواهند بگویند در ایران هم حکومت دینی بود و همه چیز تحت سیطره بود و آرام آرام پیشرفت‌هایی در حال صورت گرفتن است و این فهم‌ها باید دستخوش تغییر بشود.

آن‌ها گفتند چیزهای که ما فهمیده بودیم به دلیل اشکال در فهم ما بود، از کجا معلوم است که فهم ما یا معرفت دینی ما همان دین باشد؟ دین یک مسئله است و فهم ما مسئله‌ی دیگری است. بحث‌هایی هم که دیدید در دهه‌های اخیر در فضاهای علمی مطرح می‌شد مثل بحث تعارض علم و دین، بحث تعارض عقل و دین و امثال این مباحث در همین فضاها است. آن‌ها می‌گفتند تعارض‌هایی که احیاناً در میان دستاوردهای علمی با آموزه‌های دینی داریم در واقع با خود دین تعارضی ندارند، این‌ها با فهم عالمان و مفسّران دینی تعارض دارند.

به لحاظ تاریخی از این‌جا این مبحث فهم محلّ دقّت قرار گرفت. این بیانات نگاهی به بحث هرمنوتیک روشی و این‌که چگونه مسئله‌ی هرمنوتیک فلسفی در حال مطرح شدن است می‌باشد؛ یعنی در واقع هرمنوتیک روشی هم در همان فضا ساخته شد امّا خواست تا به فهم نظام بدهد. یعنی تا پیش از آن مسئله‌ی فهم اصلاً مورد توجّه نیست، بعد به این عنوان که مبادا اشتباه کنیم مورد توجّه قرار می‌گیرد و بعد در هرمنوتیک فلسفی که الآن اشاره‌ای به آن خواهم داشت- در هرمنوتیک فلسفی کلّاً به عنوان یک مقوله مورد توجّه قرار گرفت.

بستر نظریه‌ی تعدّد قرائت‌ها

هایدگر، گادامر، باب نر و پل ریکور، افراد چهره‌های شاخص این هرمنوتیک فلسفی هستند. مخصوصاً پل ریکور که مقاله‌ی مفصّلی دارد و در این مباحث هرمنوتیک مبنا شده است. هرمنوتیک فلسفی (ماهیت و مقوله‌ی فهم) که مطابق نظرات هایدگر، گادامر، باب نر و پل ریکور می‌باشد بستر نظریه‌ی تعدّد قرائت‌ها است؛ یعنی قصّه‌ی تعدّد قرائت‌ها از این‌جا شروع می‌شود.

-‌ تعدّد قرائت‌ها با تشخیص معصوم فرقی دارد؟

-‌ بله.

-‌ یعنی این‌ها در مصادیق کاری ندارد در واقع (قطع کلام)

-‌ آن مسئله بحث دیگری است. مثلاً شما می‌گویید عادل، بعد می‌گویید زید عادل است یا عمرو عادل است؟ این تشخیص مصادق است. ولی او می‌گوید عادل یعنی چه؟ شما می‌خواهید از چه کسی تعریف عادل داشته باشید؟

-‌ پس شبهه روی موضوع نیست، روی حکم شبهه وجود دارد.

– بله، روی قرائت‌های متن است. اصلاً هنوز ناظر بر موارد خارجی و… نیست.

صاحب‌نظران هرمنوتیک

          شلایر ماخر، آغازگر هرمنوتیک مدرن

ما می‌گوییم در همان چهره‌هایی که برای هرمنوتیک روشی گفتیم دو شخصیت را اسم بردیم؛ یکی از آن‌ها شلایر ماخر است و دیگری ویلهلم دیلتای که این اشخاص فیلسوفان آلمانی هستند. در جلسه‌ی گذشته گفتیم زادگاه بحث هرمنوتیک عمدتاً آلمان و بعد فرانسه بود. شلایر ماخر صاحب نظر در هرمنوتیک روشی است. سال‌های فعّالیّت‌های او متعلّق به ۱۷۶۸ تا ۱۸۳۴ است.

شلایر ماخر با این‌که در هرمنوتیک روشی است امّا به نوعی او را آغازگر هرمنوتیک مدرن می‌دانند. این نکته‌ی مهمّی است، به آن توجّه داشته باشید. می‌دانید در مباحث علمی این حالت زیاد پیش می‌آید؛ کسی مطلبی را بیان کرده است و بعد از او این حرف نقطه‌ی عزیمتی برای بسیاری از حرف‌های دیگر شده است.

-‌ بله. اگر بخواهیم به طور خلاصه در مورد شلایر ماخر صحبت کنیم باید گفت: او معتقد به بدفهمی بود. هنوز وارد بحث هرمنوتیک فلسفی نشده است، در همان فضاهایی که عرض کردیم در همان دوره‌ها پیش آمده است او کلّاً معتقد به بدفهمی بود. افرادی بودند که معتقد بودند می‌شود قسمت‌هایی از یک متن را خوب فهمید و قسمت‌هایی از آن را نمی‌شود خوب فهمید، باید از دانش هرمنوتیک به عنوان روش فهم کمک گرفت که جاهایی که سخت است و پیچیدگی دارد را درست فهمید امّا شلایر ماخر این‌طور نبود. شلایر ماخر می‌گوید: کلّاً بد می‌فهمیم. اصل این است مگر این‌که از دانش هرمنوتیک استفاده کنیم. ایشان در طلیعه‌ی بحث‌های خود جمله‌ی معروفی دارد که می‌گوید یک عبارت گفتاری یا نوشتاری چگونه فهمیده می‌شود؟ ببینید علامت سؤال کجا رفته است؟ به جایی رفته است که اصلاً هیچ موقع توجّه و التفاتی به آن نبود.

فرض کنید کتابی برای شما نوشته‌اند و شما دارید آن کتاب را می‌خوانید، منظور این مؤلّف چیست؟ دوست شما نامه نوشته است و شما دارید آن را می‌خوانید که ببینید منظور او چیست؟ الآن، در زمانه‌ی من و شما پیامک است. امّا یک مرتبه می‌گویند چطور می‌شود فهمید؟ اصلاً تو درست فهمیده‌ای؟ آیا از قواعد استفاده کرده‌ای؟ این سؤالات شما را یک پایه به عقب می‌برد؛ یعنی خود مقوله‌ی فهم.

با این‌که شلایر ماخر در مقوله‌ی هرمنوتیک روشی دسته‌بندی می‌شود امّا همین نگاه او که می‌گوید: چگونه می‌شود فهمید؟ و علاوه بر این کلّاً پایه را روی بدفهمی می‌گذارد در واقع این نقطه‌ی عزیمتی برای امثال هایدگر است که آن‌ها در هرمنوتیک فلسفی خود مقوله‌ی فهم را مورد مطالعه قرار می‌دهند که اصلاً فهم چیست؟ آیا این نویسنده گفته است که چطور می‌شود فهمید و اصل بر فهم… اصلاً فهم چیست؟ فهم متأثّر از چیست؟ چه می‌شود که یک انسان فهمی پیدا می‌کند؟ این فهم دستخوش چه متغیّرهایی است؟ او معتقد است که اصل در فهمیدن بر نادرستی فهم است مگر این‌که از روش فهم یعنی هرمنوتیک استفاده شود.

صاحب‌نظران هرمنوتیک

          ویلهلم دیلتای، آغازگر هرمنوتیک مدرن

بعد از شلایر ماخر، صاحب‌نظر مطرح ویلهلم دیلتای، از سال ۱۸۳۳ تا ۱۹۱۱ است؛ تقریباً بعد از شلایر ماخر. او هم فیلسوف آلمانی است. در احوال ویلهلم دیلتای گفته‌اند در زمانه‌ی خود کتاب چندان شاخصی ننوشت، حرف‌های او پراکنده بود، نسخه‌های پراکنده‌ای از نوشته‌های او وجود داشت، در باب موضوعات مختلف به طور پراکنده مطالبی نوشت و بعداً مجموعه آثار او را شاگردان او جمع‌آوری و چاپ کردند. وقتی که مجموعه آثار او چاپ شد مطالبی از آن‌ها به دست آمد و متوجّه شدند او چه مطالب مهمّی را مطرح کرده بوده است.

عمده‌ی تلاش دیلتای برای هم‌رتبه کردن علوم انسانی با علوم تجربی به لحاظ متد و روش بود، نه این‌که بخواهد بگوید این‌ها یکی هستند بلکه این داستانی که وجود دارد که در علوم تجربی عینی است، حسّی است.

مثال معروفی که برای ضایع کردن فلسفه می‌زنند را شنیده‌اید. اربابی بود که خادمی داشت. خادم اهل فلسفه بود. ارباب می‌دید خادم او مدام می‌نشیند و عمیق فکر می‌کند. چند روز گذشت و ارباب متوجّه شد خادم از فکر بیرون نمی‌آید. در نهایت از او پرسید: مشکل تو چیست؟ به چه چیزی فکر می‌کنی؟ گفت: دارم به این فکر می‌کنم که یک اسب قاعدتاً چند دندان دارد؟ دست او را گرفت و به اصطبل برد و اسب را به او نشان داد و گفت: دهان او را باز کن و دندان‌های او را بشمار. این مطلب را برای لوس کردن علوم تعقّلی و برتری علوم تجربی گاهی مطرح می‌کنند که راحت برو حس کن، راحت تجربه کن.

-‌ شبهه بر حق است!

-‌ گرفتاری ما این است که یک سری از اخباریون هم چنین حرف‌هایی را بیان می‌کنند!

-‌ شبهه بر حق است، نکته این است که هر روش شناختی ساحت خاصّ خود را دارد. شما نمی‌توانید با ابزار تجربی مسائل عقلی را فهم کنید و با روش تعقّلی و فلسفی هم نمی‌شود مسائل تجربی را فهم کنید. هر جا که بخواهید به عکس استفاده کنید همین شبهه بر حق می‌شود.

فضای فکری در غرب و حوزه‌های ایران

این مسئله وجود داشت که علوم تجربی واضح است. فرمول آب، برو در آزمایشگاه فرمول آب را ببین. مثلاً اجزای مادّه، شما خیلی راحت می‌توانید همه‌ی این مسائل را با علوم تجربی، حسّی به دست بیاورید و این‌قدر هم پیچیده نیست. مخصوصاً در دنیای غرب تعدّد مکاتب فکری بیداد می‌کند. سر ما در فضای فکری خودمان است. مثلاً می‌گوییم چرا این مرجع این فتوا و آن فتوا را داده‌اند؟ در حالی که اگر شما این بحث‌ها را عمیق بررسی کنید می‌بینید اشتراکات زیادی دارند؛ یعنی مبانی روشن است و یک جاهایی احوط و اشهر آن فرق می‌کند ولی آن‌ها از ریشه اختلاف دارند، هر کسی چیزی می‌گوید، چرا؟ به خاطر همین بحث‌ها؛ یعنی یک مبنای واحده بین آن‌ها نیست و هر کسی چیزی می‌گوید.

هدف دیلتای در نظریه‌پردازی در باب هرمنوتیک

عمده دغدغه‌ی آقای دیلتای این بود که علوم انسانی را از این وضعیت نجات دهد که هر کسی از ظنّ خود دلسوز علوم انسانی بشود و تفسیر و نگاه و نظریه‌ای بیان کند که نه بتوان آن را اثبات کرد و نه بتوان آن را ابطال کرد، تنها یک نظر است،در جامعه‌شناختی و روان‌شناختی و مسائل اندیشه‌ی سیاسی هم همین‌طور است، هر کسی دیدگاهی را مطرح می‌کند و می‌گوید اگر این‌طور باشد بهتر است، دیگری می‌گوید اگر آن‌طور باشد بهتر است، دیگری می‌گوید اصلاً این‌طور است، دیگری می‌گوید این‌طور نیست هیچ ملاک و شاخصی هم نیست که شما بگویید این درست و این غلط است.

عمده تمرکز و تلاش جناب دیلتای هم رو این مسئله متمرکز است که شأن علوم انسانی را به نوعی ترمیم کند و آن را از این مشکلات نجات بدهد که او هم در این رهگذر به مباحث هرمنوتیک کشیده می‌شود و بیشتر در اواخر عمر خود این مباحث را مطرح می‌کند.

خدمت شما عرض کردیم که بحث هرمنوتیک در واقع ضلعی از چند ضلعی تفکّر این‌ها است؛ یعنی یک فیلسوف است، یک مکتب فلسفی دارد، یک بحث هم به عنوان هرمنوتیک دارد. نه این‌که فقط همین باشد، این آقا هم همین‌طور است. همّ دیلتای مسئله‌ی هرمنوتیک نیست بلکه نظریه‌ای را دنبال می‌کند و حرف‌هایی را بیان می‌کند که بخشی از آن هم به بحث هرمنوتیک می‌رسد.

نظریات دیلتای و شلایر ماخر سرآغاز هرمنوتیک فلسفی

اگر بخواهیم به طور خلاصه بگوییم دیلتای و شلایر ماخر کسانی هستند که در دسته‌بندی‌ها به عنوان فیلسوفان هرمنوتیک روشی دسته‌بندی می‌شوند لکن حرف‌هایی که بیان کردند مخصوصاً شلایر ماخر به عنوان نقطه‌ی عزیمت و شروعی برای بحث هرمنوتیک فلسفی قلمداد می‌شود که همان هرمنوتیک فلسفی است که عمدتاً آن را جناب هایدگر و گادامر و… مطرح می‌کنند که این امواج بحث تعدّد قرائت‌ها که به ایران رسید و اذهان کشور ما را به خود مشغول کرد برآیند و ثمره‌ای از آن شجره است.

-‌ آیا در هرمنوتیک فلسفی مباحث هستی‌شناسی مطرح نمی‌شود؟

-‌ چرا، منتها در خود هرمنوتیک خیر. آن‌ها مجموعه‌ی فلسفی دارند ولی در بخش هرمنوتیک بحث خاصّ خود را مطرح می‌کنند. آن‌ها مقوله‌ی فهم را مطرح می‌کنند که اصلاً مقوله‌ی فهم چیست و تحت تأثیر چیست و چگونه این فرآیند اتّفاق می‌افتد. طبیعتاً به صورت استطرادی آن مباحث هم مطرح می‌شود ولی ثقل کلام روی خود مقوله‌ی فهم است.

-‌ نسبیت (قطع کلام)

-‌ بله.

-‌ سؤالی که شلایر ماخر مطرح می‌کند دقیقاً مشخّص نیست. این‌که می‌گوید چگونه می‌شود فهمید (قطع کلام)

-‌ این همان سؤال او است.

-‌ منظور او این است که یک فهمیدن، می‌گوید من مراد متکلّم را نمی‌فهمم، یک موقع می‌گوید این لغتی که استعمال کرده است آیا واقعاً این لغت به این معنا است؟

-‌ در هرمنوتیک روشی عمدتاً ثقل بحث‌ها روی مراد متکلّم بوده.

-‌ پس یعنی معنای لغوی مشخّص است؟

-‌ معنای لغوی ابزار و پلی برای کشف مراد متکلّم است. در هرمنوتیک فلسفی است که کم کم می‌گویند متکلّم چیست؟ خود این عبارات برای شما موضوعیت دارد، ببینید این‌جا چه چیزی گفته است؟ کم کم متکلّم را با هر دلیلی که دارد کنار می‌گذارد و بعداً به آن اشاره خواهیم کرد.

می خواستم این مطالب را هم برای شما بخوانم ولی عبور می‌کنیم. خلاصه این شمایی بود و من به طور بسیار مختصر عرض کردم که تاریخچه‌ی یک نگاه فهرست‌وار و سرتیتری به گذشته‌ی تاریخی مبحث هرمنوتیک در دنیای غربی بود و این‌که کم کم وارد ایران شد.

بعد از این وارد بحث قرائت‌های می‌شویم؛ یعنی هرمنوتیک فلسفی را در جلسه‌ی آینده توضیح خواهم داد و بحث بعد از آن بحث قرائت‌ها را مطرح می‌کنیم. قبل از آن این کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت هم این جلسه آوردم تا برای شما معرفی کنم که نمی‌دانم دیدید و آن را بررسی کرده‌اید یا خیر؟

-‌ آیا این مباحث به علوم دیگر هم سرایت کرد؟ ریاضیات و…

-‌ در ریاضیات که خیر ولی تلاشی شد و دفعه‌ی قبل اشاره‌ای هم داشتم که هرمنوتیک حتّی به علوم تجربی هم گسترش پیدا کرد. همین‌طور که آقا هم پرسید، بحث هستی‌شناسی تلاشی شد که حتّی در کلّ هستی‌شناسی، در علوم تجربی را توسعه بدهند و نسبیت‌گرایی را برای همه‌ی علوم بسط دهند.

برکت هرمنوتیک در حوزه‌های ایران!

کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت، نوشته‌ی عبدالکریم سروش چاپ اوّل، بهار ۷۰ است که اگر اشتباه نکنم به صورت مقالات متعدّدی بود که در مجله‌ی کیهان فرهنگی چاپ و منتشر می‌شد و بعد در این‌جا تجمیع شد و به صورت کتاب منتشر شد و ایشان این مباحث را قالب سخنرانی‌های مختلف در محافل مختلف مطرح می‌کردند. بعد که این کتاب نوشته شد باعث خیر و برکت در حوزه‌ها شد چون باعث جنبش شد و حرکت‌های علمی خوبی صورت گرفت.

ناقدان هرمنوتیک در ایران

از جمله کسانی که به ایشان جواب داد آقای جواد آملی (حفظه الله) بود که آقای سروش از جواب دادن آقای جوادی آملی بسیار خوشحال شد.

-‌ (نامفهوم)

-‌ بله، آقای جوادی آملی اسمی از ایشان نمی‌برد. این بخشی از مقدّمه‌ای است که خود سروش گفته است. او می‌گوید: جا دارد که در این‌جا از کتاب… به ادبیات او هم دقّت کنید، این برای من و شما که طلبه هستیم مهم است که مباحث‌مان را زیبا ارائه کنیم. این آقا و خیلی افراد دیگر نظایر ایشان ادبیات خوبی دارند، هم ادبیات گفتاری و هم ادبیات نوشتاری ایشان جذّاب است. جا دارد که در این‌جا از کتاب اخیر الانتشار شریعت در آینه‌ی معرفت، تألیف آیت الله جوادی آملی از معاریف مدرّسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم یاد کنم و مؤلّف آن را به خاطر توجّهی که به این نظریه مبذول داشته‌اند سپاس بگزارم. در این کتاب هم به نقد آرا و مواضع فکری قبض و بسط اهتمام رفته است و در باب حقیقت دین اختلاف شرایع و قلمرو اجتماعی دین خاتمیت، کمال دین، تقدّس، تقدّس فلسفه‌ی اسلام و نهایتاً در مورد نظریه‌ی علّامه طباطبایی در باب فلان و فلان بحث شده است. لکن از غرایب آن‌که حتّی در یک مورد هم ارجاعی به کتاب قبض و بسط نرفته است و همه جا از این کتاب نقل به مضمون شده است و در پاره‌ای موارد عین عبارات قبض و بسط در درج کلام مؤلّف چنان آمده است که گویی عین کلام ایشان است.

در همین دو خط تناقض بسیار جالب است. می‌گوید ایشان کأنّه مطالب ما را نخوانده است و هر چیزی که بیان کرده‌اند نقل به مضمون است، در جایی هم خرده می‌گیرد که عین عبارات ما را در عبارات خود به نوعی گنجانده است که مثل این‌که حرف خود او است.

خلاصه ایشان گله می‌کند که چرا آقای جوادی آملی اسمی نیاورده که این نظر، نظر ما بود. به نظر من روش بسیار خوبی است که آقای جوادی آملی یک نظر را مطرح کرده و این نظر را رد می‌کند و دیگر دائر مدار شخص نمی‌شود.

-‌ بحث را به نوعی اخلاقی کرده است.

-‌ توهین نیاورده است یا

-‌ این مسئله برای من مهم نیست، خیر، توهین نیست. این طرز برخورد کار را علمی می‌کند، یعنی ما کار به شخص نداریم و تنها نظر برای ما مهم است. امروز او می‌گوید، فردا شخص دیگری می‌گوید، هر کسی که می‌خواهد بگوید امّا اشکالات این نظریه این است.

-‌ شاید به خاطر این باشد که نام بردن از شخص مورد نظر تبدیل او (قطع کلام)

-‌ بله، این هم می‌تواند باشد، نام بردن از شخص، باعث بزرگنمایی شخص مورد نقد می‌شود.

(صحبت‌های متفرقه)

-‌ این نشانه‌ی ارتداد آقای سروش در سطح جامعه‌ی مدرسین از جهت همین حرف‌های او بوده یا این‌که…

-‌ بسط تجربه‌ی نبوی از این بدتر بود. چون در بحث قبض و بسط می‌گوید این متن را هر کسی به نوع می‌فهمد. در بحث تجربه‌ی نبوی گفت: این متن قرائت پیغمبر از آن وحی است؛ حالا تو برو قرائت کن.

-‌ تبیین وحی بود.

-‌ بله، یعنی خود متن هم (نامفهوم)  سپس یک سری از اشکلاتی که به نظر او رسیده است را مطرح می‌کند که انصافاً آن اشکال‌ها وارد نیستند، بعد می‌گوید همه این‌ها یک طرف، کوبنده‌تر از همه‌ی این‌ها برای نگارنده آن بود که دیدم مؤلف محترم وقتی از امام غزّالی یاد می‌کند از خدا برای او رحمتی نمی‌خواهد ولی در وقت ذکر نام ملّا محسن فیض فراموش نمی‌کند که (رحمه الله علیه) یا رضوان الله علیه مخفّفاً (ره) را برای او بیاورد. ولی با کتاب شیخ صادق خیلی درگیر شده است. آن موقع هم شیخ صادق لاریجانی مقام خاصّی نداشت، نه به عنوان رئیس قوّه‌ی قضائیه بود و نه نماینده، صحبت از سال ۷۰ و ۷۲، ۷۳ است. وقتی آن‌جا شیخ صادق معرفت دین را نوشت به لحاظ علمی یک انتقاد بسیار شدید کرد و قبض و بسط را به لحاظ علمی زمین‌گیر کرد لذا آقای سروش خیلی با شیخ صادق درگیر شد چون کتاب‌های دیگری هم نوشته شد امّا به نظر من می‌رسد بیش از همه آقای سروش با شیخ صادق درگیر شده و با لحن توهین‌آمیزی هم جواب داد و گفت: یکی از فقه‌پیشگان قم به ما جواب داده، جناب حجّه الاسلام صادق لاریجانی و…

این هم کتاب آقای جوادی آملی، شریعت در آیینه‌ی معرفت که این تیتری که در این‌جا می‌بینید در چاپ‌های جدید است و الّا چاپی که خود من داشتم این را نداشت فقط نوشته بود شریعت در آیینه‌ی معرفت که نقد آیه الله جوادی آملی بر نظریه‌ی قبض و بسط است. این کتاب بسیار سنگین و فنی است، اگر دوستان خواسته باشند روی آن کار کنند کتاب فنی است.

-‌ آقای سروش با آقای جوادی آملی وارد مناظره نمی‌شود؟

-‌ خیر، در مقدّمه‌ی کتاب خود چند اشکال را در حد یک و نیم صفحه مطرح می‌کند.

إن‌شاءالله در جلسه‌ی آینده یک مقدار هرمنوتیک فلسفی را تبیین می‌کنیم که بعد از آن سریع‌تر به خود بحث قرائت‌ها برسیم. در بحث قرائت‌های اوّلاً باید نقدهایمان را بگوییم، بعد مستمسک‌هایی که قائل به قرائت در مورد خود دین مطرح کنند نیاز به کار دارد از جمله سروش که مواردی را ذکر می‌کنند که جای کار بسیار دارند.

«وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ»