«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَی سَیِّدِ الأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِین حَبِیبِ إِلَهِ الْعَالَمِین أَبِی الْقَاسِمِ الْمُصْطَفَی مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ عَجَّلَ اللهُ تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّرِیفُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ».

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

بعد مُلکی و ملکوتی حضرت زهرا (سلام الله علیها)

وجود مبارک حضرت زهرا (سلام الله علیها) یک جلوه‌ی مُلکی و ظاهری دارند که همه دیدند، در تاریخ ثبت شده است. این‌که ایشان در چه زمانی به دنیا آمدند، چه زمانی از دنیا رفتند، طول عمر مبارک ایشان چقدر بود، همسر ایشان چه کسی بود. این‌ها به همان بعد مُلکی و ناسوتی ایشان برمی‌گردد. لکن پسِ این جلوه‌ی ملکی یک جنبه‌ی ملکوتی هم قرار دارد که در واقع حقیقت معنوی حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. در این راستا آنچه که انسان در سیره‌ی رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مشاهده می‌کند که این سیره فقط اختصاص به حضرت زهرا هم ندارد، همین تلاش را رسول الله برای امیر المؤمنین (علیه السّلام) هم داشتند. خیلی تلاش کردند که مردم را با آن بُعد هم آشنا کنند تا فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) و همین‌طور وجود مبارک علیّ بن ابی‌طالب را در قدّ و قواره‌ی خود سنجش نکنند، بدانند که این‌ها یک حساب دیگری دارند.

لذا است که می‌بینید رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در فرصت‌های مختلفی، به بیانات مختلفی، فضایل این بزرگواران را بیان می‌کند، آن هم فضایل خاصّ آن‌ها را. البتّه روشن است فضایلی که بیان می‌شود آن دسته‌ای هستند که قابل بیان است، آن دسته‌ای هستند که به لفظ درمی‌آید.

فهم جنبه‌ی ملکوتی ائمّه فقط با تهذیب نفس

وگرنه حقیقت ماجرا اصلاً قابل بیان در این عالم مادی نیست و حقیقت آن را اگر کسی بخواهد برسد که نخواهد رسید، ولی اگر کسی بخواهد به آن وادی نزدیک شود تطهیر باطن و تهذیب نفس و تزکیه می‌خواهد. همان که «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»،[۲] حقیقت قرآن را بدون طهارت نمی‌شود درک کرد، حقیقت اهل بیت هم همین‌طور است. کما این‌‌که بعد ظاهری قرآن در اختیار همه است، همه دارند می‌بینند، آن را تلاوت هم می‌کنند. داعشی‌ها هم دم از قرآن می‌زنند، خوارج هم دم از قرآن می‌زدند، در مقابل امیر المؤمنین (علیه السّلام) هم قرآن را به حسب ظاهر سر نیزه کردند. الآن در کشور ما جریان‌های غرب‌گرا و لیبرال‌ها هم دم از قرآن می‌‌زنند. بعد ظاهری آن در اختیار همه است، کما این‌که بعد ظاهری امیر المؤمنین و حضرت زهرا (علیهم السّلام) هم در اختیار همه بود، امّا این خیلی اهمّیّتی پیدا نمی‌کند. لذا در مورد زیارت امام عصر و تشرّف به محضر ایشان هم می‌بینید در توصیه‌های مختلف است که خیلی تمنّای زیارت نداشته باشید، بعد از زیارت خیلی اتّفاقی نمی‌افتد. کما این‌که در عصر ائمّه خیلی افراد ائمّه را دیدند امّا اتّفاق خاصّی برای آن‌ها نیفتاد.

سلمان هم که سلمان شد، ابوذر هم که ابوذر شد، کمیل هم که کمیل شد، این از رهگذر زیارت امیر المؤمنین (علیه السّلام) نبود، البتّه مؤثّر بود امّا اصل ماجرا این بود که خود این‌ها اهل تهذیب نفس و سیر باطنی بودند. امام در آن جهت دستگیری می‌کند و امداد امام در آن جهت اگر نباشد آن‌ها هم به جایی نمی‌رسند.

جایگاه تشرّف به محضر امام

صورت ظاهری، این‌که مشتاقان تشنه‌ی زیارت امام عصر (ارواحنا فداه) هستند این قصّه‌ی عشق است، این بحث حب است، به طور طبیعی محبّ دوست دارد محبوب خود را زیارت کند، عاشق دوست دارد معشوق خود را ببیند، ماجرا این است. وگرنه این‌که بگوییم بعد از زیارت حضرت اتّفاق ویژه‌ای می‌افتد نه، مگر این‌که خود حضرت اراده کرده باشند در قالب یک تشرّفی که صورت می‌گیرد یک عنایت خاصّی هم در خلال آن تشرّف اتّفاق بیفتد، این بحث دیگری است. وگرنه نفس تشرّف، صِرف تشرّف، خیلی معلوم نیست در آن اتّفاقی بیفتد. این مقداری که به حسب ظواهر و قواعد داریم چشم بسته می‌گوییم و می‌خوانیم و می‌شنویم و نقل می‌کنیم.

سنّت پیامبر در بیان فضایل امیر المؤمنین و حضرت زهرا

به هر ترتیب، بعد ظاهری وجود مبارک امیر المؤمنین و حضرت زهرا (سلام الله علیها) در اختیار همه بود، همه آن‌ها را می‌دیدند. چه کسانی امیر المؤمنین (علیه السّلام) را دیدند که ای کاش ندیده بودند و کذلک چه کسانی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دیدند و دیدند و چه کردند. این نبود که وقتی دیدند سر تسلیم فرود بیاورند. لذا آن بعد ملکوتی باید مورد توجّه قرار بگیرد، بعد ملکوتی را هم می‌بینیم رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هر از گاهی بیان می‌کنند و اصلاً جزئی از سیره‌ی رسول الله است. اگر به ما امر شده که به سنّت رسول الله عمل کنیم یکی از سنن رسول الله همین است، بیان فضایل علیّ بن ابی‌طالب و زهرای مرضیّه (سلام الله علیهما).

یکی از سنّت‌های رسول الله این است، اگر ما می‌خواهیم به آن سنّت عمل کنیم باید این کار را انجام دهیم. هم گرفتن مجالس ذکر و مجالس روضه و مجالس توسّل و بیان فضایل و این‌که خود ما هم احیاناً توفیق پیدا کنیم بیان کنیم، این عمل به سنّت رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. چه در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه در مورد امیر المؤمنین (علیه السّلام).

آیه‌ای از قرآن در مورد پیامبر

در این بین ما می‌بینیم رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به شکل‌های مختلف دارند بیان می‌کنند، مثلاً در جایی دارد که رسول الله در تفسیر «أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ‏»[۳] می‌فرمایند من هم مثل شما زندگی می‌کنم، یک بعد ملکوتی دارم ولی به هر حال دارم مثل شما زندگی می‌کنم، همه‌ی امور من عادی است، مثل شما است، به بازار می‌روم خرید می‌کنم. در قرآن دیده‌اید گله می‌کنند که چرا پیغمبران مثل ما راه می‌روند؟ چرا می‌خورند؟ چرا می‌خوابند؟ فرمود: نه، این‌ها انسان هستند، انسان عادی هستند، «یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشی‏ فِی الْأَسْواقِ»،[۴] می‌خورد، می‌آشامد، به بازار می‌رود، کار عادی انجام می‌دهد.

سخن پیامبر در مورد ازدواج فاطمه و امیر المؤمنین (علیهم السّلام)

منتها در این روایت که دارم عرض می‌کنم، آن‌طور که در ذهن من است در کافی است، رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: همه چیز من عادی است امّا حساب دختر من فاطمه فرق دارد. فرمود: ازدواج دختر من فاطمه اصلاً طور دیگری است. چون آن‌جا حضرت می‌فرماید: من مثل شما ازدواج دارم، امّا فرمود: نه، اصلاً ازدواج فاطمه هم فرق دارد. بعد فرمود: اگر علیّ بن ابی‌طالب در این عالم نبود کفوی برای فاطمه پیدا نمی‌شد، اصلاً شدنی نبود. برای امیر المؤمنین (علیه السّلام) ممکن بود و شد که با غیر فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) ازدواج کند. کما این‌که حضرت رسول هم همین‌طور، این‌طور نبود که همسر خیلی ویژه‌ای‌ داشته باشند، حضرت خدیجه در جای خود امّا دیگران هم بودند. امّا حضرت زهرا (سلام الله علیها) اصلاً نمی‌شود، چندین روایت هم ما در این باب داریم، یکی و دو تا نیست چندین روایت داریم که زهرای اطهر (سلام الله علیها) نمی‌شود با غیر علی (علیه السّلام) ازدواج کند. در این روایت هم رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این‌طور می‌فرماید که اصلاً ازدواج فاطمه فرق دارد.

حدیث پیامبر در مورد فاطمه (سلام الله علیها)

در روایت دیگری است که یک موقع رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به سلمان رو کردند فرمودند: «سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَهَ ابْنَتِی‏».[۵] تئاویل به این شکل بوی حب و افتخار دارد، با افتخار می‌گوید: هر کس دختر من فاطمه را دوست بدارد، «مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَهَ ابْنَتِی فَهُوَ فِی الْجَنَّهِ مَعِی». نمی‌فرماید: «فَهُوَ فِی الْجَنَّه»، چون این را ما در روایات زیاد داریم، مثلاً «مَنْ زَارَ عَمَّتِی بِقُمَّ فَلَهُ الْجَنَّهُ»،[۶] امام جواد (علیه الصّلاه و السّلام) فرمود: هر کس عمّه‌ی من فاطمه‌ی معصومه را در قم زیارت کند به بهشت می‌رود، بهشتی می‌شود. یا موارد دیگری، در روایات زیاد داریم که یک کاری را اگر کسی انجام بدهد نتیجه‌ی آن و پاداش آن بهشت است. امّا این خیلی فرق دارد که می‌فرماید: «مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَهَ ابْنَتِی فَهُوَ فِی الْجَنَّهِ مَعِی»، هر کس محبّ فاطمه باشد در بهشت است، امّا کجای بهشت؟ بهشت درجات دارد، ما که نرفتیم، نمی‌دانیم، همین مقدار که خواندیم و شنیدیم و بخشی از آن هم در آیات و روایات آمده و بخشی از آن را هم بعضی بزرگان در حالات مختلفی دیده‌اند و نقل کرده‌اند، بهشت درجات دارد، مراتب دارد.

می‌فرماید که هر کس محبّ فاطمه باشد جایگاه او در بهشت در کنار من است، چرا؟ چون من هم محبّ فاطمه هستم و او در این مسئله با من دارد همراهی می‌کند. البتّه تساوی پیدا نمی‌کند، چون حبّ رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت به حضرت زهرا (سلام الله علیها) با احدی قابل مقایسه نیست. هیچ کس به اندازه‌ی رسول الله و امیر المؤمنین (علیهم السّلام) شیدا و دل‌داده‌ی فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) نبوده و نیست. امّا به هر حال مسیر همان مسیر است، مسیر مسیر حبّ زهرا (سلام الله علیها) است. هر کس فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) را دوست بدارد «فَهُوَ فِی الْجَنَّهِ مَعِی»، او در بهشت در کنار من است.

در ادامه‌ی همان روایت دارد که «وَ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَهَ»، هر کس فاطمه را دوست بدارد من در چندین جا به او کمک می‌کنم. اگر اشتباه نکنم می‌فرماید: در ۱۰۰ منزل قیامت به او کمک می‌کنم که «أَیْسَرُ تِلْک‏»[۷] را می‌فرماید: «وَ الصِّرَاطُ وَ الْمُحَاسَبَهُ» و امثال این‌ها. در جاهای حسّاسی که انسان نیاز به امداد دارد، نیاز به کمک دارد، من به او کمک می‌کنم. چرا؟ به چه دلیل؟ چون این محبّ فاطمه (سلام الله علیها) بوده، سینه‌ی او را که بو می‌کنند حبّ فاطمه را از آن استشمام می‌کنند. لذا رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید: کار او با من است، خود من به او کمک می‌کنم، آن هم در مواطن سخت قیامت، مواطن هولناک قیامت. بعد می‌فرماید: «فَمَنْ رَضِیَتْ عَنْهُ ابْنَتِی فَاطِمَهُ»، هر کس بتواند کاری انجام دهد که فاطمه (سلام الله علیها) از او راضی شود، می‌فرماید: «رَضِیتُ عَنْه‏»، من هم از او راضی می‌شوم.

«وَ مَنْ رَضِیتُ عَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ»، و هر کس که من از او راضی شوم، منِ پیغمبر، خدا از او راضی می‌شود. «وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَیْهِ فَاطِمَهُ»، هر کس دختر من فاطمه را به غضب درآورد، «غَضِبْتُ عَلَیْهِ»، من بر او غضب می‌کنم. و هر کس را دختر من فاطمه بر او غضب کند من بر او غضب می‌کنم و هر کس را من بر او غضب کردم خدا هم بر او غضب می‌کند.

در جای دیگری صریح‌تر می‌فرماید، همان روایت معروف که «إِنَّ اللّه»[۸] مستقیم، «یَرضَى لِرِضَا فَاطِمَه وَ یَغضِبُ لِغَضَبِهَا». شاید بشود گفت حقیقت را در این روایتِ مشهور بیان کرده‌اند که رضای خدا مستقیم در بند رضای فاطمه (سلام الله علیها) است. کما این‌که غضب خدا هم در بند غضب فاطمه (سلام الله علیها) است.

رضای خداوند در گرو رضای فاطمه (سلام الله علیها)

این روایت را کسانی که اهل توجّه و بندگی و سیر الی الله هستند ابزار و وسیله‌ای برای رشد و تعالی معنوی خود قرار می‌دهند. اگر قاعده این است که «إِنَّ اللهَ یَرضَی لِرِضا فَاطِمَه»، خدا با رضای فاطمه خشنود می‌شود، راضی می‌شود، پس ما برویم فاطمه را از خود راضی کنیم. اگر می‌خواهیم به آن مقامی برسیم که خدا در قرآن می‌فرماید: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»،[۹] کسانی هستند که خدا از آن‌ها راضی است و آن‌ها هم از خدا راضی هستند، میانبر این را دارد در این روایت بیان می‌کند که «إِنَّ اللهَ یَرضَی لِرِضا فَاطِمَه وَ یَغضِبُ لِغَضَبِهَا»، اگر می‌خواهید خدا را از خود راضی کنید راه آن این است فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) را از خود راضی کنید. اگر می‌خواهی خدا از تو غضب نکند مراقب باش خلاف رضای فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) حرکتی انجام ندهی و قدمی برنداری.

تعبیر پیامبر در مورد حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

از این دست فضایل رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) زیاد بیان کرده بودند، اصحاب خدمت رسول الله رسیدند که یا رسول الله، این‌طور که می‌فرمایید فاطمه اصلاً انسان نیست، فوق انسان است. رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «أَنَّهَا حَورَاءٌ إِنسِیَّه»،[۱۰] این تعبیر معروف از رسول الله است که در چندین روایت آمده که فرمودند: فاطمه‌ حورای انسیّه است، اصلاً حساب او با همه فرق دارد. عرض کردیم اگر برای رسول الله و امیر المؤمنین (علیهم السّلام) ممکن است که با انسان‌های عادی ازدواج کنند، امّا برای فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در همین حدّ ازدواج هم ممکن نیست، فقط باید با علیّ بن ابی‌طالب (علیه السّلام) ازدواج کند.

مقام حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نزد خدا

انعقاد او هم عادی نیست، نام‌گذاری او هم عادی نیست. در روایتی امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) می‌فرمایند: «لِفَاطِمَهَ (سَلَامُ الله عَلَیهَا) تِسْعَهُ أَسْمَاءٍ عِنْدَ اللَّهِ»،[۱۱] فاطمه نزد خدا نُه اسم دارد، نزد خدا، هیچ چیز او عادی نیست. فقط به زمین آمده یک سلوک بشری دارد نشان می‌دهد.

فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) اسوه‌ی ائمّه

 لذا است که فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) اسوه‌ی امام عصر (ارواحنا فداه) می‌شود. در آن روایت معروف فرمود: «وَ فِی‏ ابْنَهِ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) لِی أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»،[۱۲] فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) بهترین اسوه و الگو برای من است. به ما می‌فرمایند که اسوه‌ی شما، الگوی شما، پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد، امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) می‌فرماید: اسوه‌ی ما فاطمه است. نه این‌که از سیره‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) نشود درس بگیریم، چرا، امّا چیزی که «کَمَا هُوَ حَقُّهُ» در اختصاص و انحصار معصومین (علیهم السّلام) است. لذا در روایتی است که امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) می‌فرماید: مصحف فاطمه هم نزد ما است. تعبیر جالب است، چون یکی از اسماء حضرت زهرا (سلام الله علیها) محدّثه است، یعنی ملائکه نزد این حضرت می‌آمدند و با آن حضرت صحبت می‌کردند. شاید بشود گفت این‌ها که این‌طور در لحن روایات آمده به تناسب فهم مخاطب بوده، وگرنه ماجرا خیلی فراتر از این حرف‌ها است.

این‌که ما در روایت داریم پیغمبری به نبوّت مبعوث نشد مگر با ولایت علی و معرفت فاطمه (علیهم السّلام)، این خیلی عظمت است. این کاشف از اسراری است که به سادگی اصلاً با این عقول قابل فهم نیست، نتیجه همان چیزی که عرض کردم، پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گوشه‌ای از اسرار را بیان می‌کنند همه به اضطراب می‌افتند: ای رسول الله، پس بگو اصلاً فاطمه انسان نیست، یک فوق انسان است. حضرت دوباره مجبور می‌شوند می‌فرمایند: نه، «إِنَّهَا حَوراءٌ إِنسِیَّه»، فاطمه حورای انسیّه است. آن وضع انعقاد او است، آن وضع ازدواج او است، آن فضایل و مناقبی است که رسول الله برای ایشان بیان می‌کند.

سیره‌ی رسول الله در قبال فاطمه (سلام الله علیها)

سیره‌ای که رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) دارد سیره‌ی منحصر به فردی است. رسول الله فرزندان دیگری هم داشتند، امّا در مورد هیچ یک از فرزندان نقل نشده، در تاریخ نوشته نشده که پیغمبر هر گاه آن فرزند را می‌دید از جا بلند می‌شد، به استقبال می‌رفت، دست او را می‌بوسید، این‌ها فقط در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. چون اصلاً نسبتی که پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با حضرت زهرا (سلام الله علیها) تحت الشّعاع آن نسبت است نسبت ابوّت نیست، این‌که پدر او است این‌طور نیست، این یک حساب دیگری است.

لذا دارد که پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شیفته‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود، هر وقت می‌خواست به سفر برود برای این‌که فاصله‌ی فراق را کوتاه کند آخرین کسی را که می‌رفت با او وداع می‌کرد فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) بود. وقتی که از سفر برمی‌گشت اوّلین کسی را که می‌رفت زیارت می‌کرد فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) بود. پیغمبر در اواخر عمر شریف خود- هم مرحوم علّامه امینی نقل می‌کنند، هم علّامه طباطبایی دارند، بزرگان مختلف نقل کرده‌اند- در اواخر عمر شریف، بعضی گفته‌اند شش ماه آخر، بعضی گفته‌اند نه ماه آخر، رسول الله هر روز صبح درِ خانه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌رفتند می‌ایستادند، این آیه را تلاوت می‌کردند: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ… إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»،[۱۳] این‌ها جملاتی بود که پیغمبر هر روز مقابل درِ خانه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) تلاوت می‌کرد که این مردم بفهمند حساب این‌جا فرق دارد، این خانه خانه‌ی دیگری است، اهل این منزل احترام و حریم دیگری دارند و آن‌ها هم چقدر فهمیدند. همان خانه‌ای که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌‌رفت جلوی آن می‌ایستاد، جلوی آن دری که می‌ایستاد، همان فاطمه‌‌ای را که گفتند: عجب، پس این‌که باید یک فوق انسان باشد، چه رفتارهایی، چه برخوردهایی.

نگرانی حضرت زهرا (سلام الله علیها) بعد از وفات پیامبر

این فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) با همه‌ی این عظمتی که دارد به این عالم آمده، مأموریّتی هم که به حسب ظاهر دارد دفاع از امیر المؤمنین (علیه السّلام) است و همه‌ی غصّه‌ی او هم مظلومیّت امیر المؤمنین (علیه السّلام) است. لذا در نقلِ معروف است، شاید همین روزهای آخر عمر خانم حضرت زهرا (سلام الله علیها) بوده که زنان مدینه به عیادت خانم حضرت زهرا آمدند، گفتند: «کَیْفَ أَصْبَحْتِ»،[۱۴] حال شما چطور است؟ حضرت فرمود: بین دو غصّه دارم شب و روز می‌گذرانم. دو غصّه، غصّه‌ی اوّل «فُقِدَ النَّبِیُّ»، پیغمبر از میان ما رفت. این «فُقِدَ النَّبِیُّ» باز اشاره به همان بحثی است که عرض کردیم، نمی‌فرماید پدر من رفت، پدر کجا است، پیغمبر خدا رفت. رابطه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) با رسول الله این رابطه است.

بله، ارتباط پدر و فرزندی هم در جای خود وجود دارد، امّا چیزی که این‌جا بیشتر دارد جلوه می‌کند و دیگر غیر از آن به چشم نمی‌آید این است، «فُقِدَ النَّبِیُّ»، پیغمبر رفت. مصیبت اوّل را می‌فرمایند: «فُقِدَ النَّبِیُّ»، پیغمبر رفت. دوم «ظُلِمَ الْوَصِیُّ»، مظلومیّت علی من را دارد از نفس می‌اندازد، مظلومیّت علی من را گرفتار کرده، این وضعیّتی که علیّ بن ابی‌طالب (علیه السّلام) به آن مبتلا شده است. این علی همان علی است که پیغمبر خدا در مواقع و مواطن مختلف او را به مردم معرّفی کرد، مردم را با او آشنا کرد، حالا وضعیّت این علی به گونه‌ای شده دارد موقعی خانم حضرت زهرا (سلام الله علیها) به ایشان فرمودند: علی جان، شنیدم مردم به تو سلام نمی‌کنند، فرمود: جواب سلام من را هم نمی‌دهند.

برخورد مردم با علی (علیه السّلام) بعد از وفات پیامبر

وقتی می‌دیدند علیّ بن ابی‌طالب دارد در کوچه‌های مدینه راه می‌رود، همان علی که ما و شما بعد از نماز دست روی سینه می‌گذاریم و رو به حرم او سلام می‌کنیم، اگر علیّ بن ابی‌طالب (علیه السّلام) را در کوچه‌های مدینه می‌دیدند روی خود را برمی‌گرداندند، مسیر خود را عوض می‌کردند. کار او به جایی رسید که در جریان غصب خلافت، حضرت زهرا (سلام الله علیها) به امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمود: بیا برویم درِ خانه‌ی آن‌ها را بزنیم. این‌ها بودند، سال که نگذشت، قرن که نگذشت، ۷۰، ۸۰ روز از ماجرای غدیر گذشته است. چون غصب خلافت و لطمات و تهاجم به خانه‌ی حضرت زهرا و خود حضرت زهرا (سلام الله علیها) بعد از وفات پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود.

این ایّام که ما روضه می‌خوانیم و مجلس می‌گیریم ایّام شهادت ایشان است، وگرنه حوادث همان اوایل ربیع است. تا ۱۸ ذیحجّه که ماجرای غدیر بود فاصله‌ای نداشت، ۷۰ و خرده‌ای روز. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود: یا علی، بیا برویم درِ خانه‌ی آن‌ها را بزنیم. منتها دارد وقتی در خانه‌ها می‌رفتند حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌فرمود: علی جان، تو کنار بایست بگذار اوّل من را ببینند. چون حریم و احترامی که برای تو قائل نیستند، بگذار من را ببینند.

بی‌احترامی به امیر المؤمنین (علیه السّلام)

لذا آن‌ها وقتی امیر المؤمنین (علیه السّلام) را در کوچه می‌کشیدند از این صحنه باکی نداشتند، خیلی برای آن‌ها مهم نبود. کجا برای آن‌ها سخت و تلخ شد؟ موقعی که دیدند حضرت زهرا (سلام الله علیها) با بدن مجروح دست علیّ بن ابی‌طالب را گرفته دارد می‌کشد، آن‌جا خیلی سخت شد. وگرنه ظلم به علی (علیه السّلام) گویا خیلی برای آن‌ها معنی نداشت. امّا وقتی دیدند که فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) آمده دست به شال کمر امیر المؤمنین (علیه السّلام) انداخته گفته تا زنده هستم نمی‌گذارم علی را ببرید. همین که مدّاح‌های ما می‌خوانند:

دنبال حیدر می‌دوید                          از سینه‌اش خون می‌چکید

برای این‌جا است. گفت: نمی‌گذارم علی را ببرید. سریع می‌خواستند این صحنه را تمام کنند. چطور تمام کنند؟ یک نگاه به قُنفُذ کرد، گفت: دست فاطمه را کوتاه کن. این صحنه نباید در تاریخ ثبت شود، این‌ها اصل ماجرا را می‌خواستند انکار کنند، لذا نمی‌گذاشتند در تاریخ هم ثبت شود. باز هم از دست آن‌ها در رفته و رگه‌های آن در تاریخ مانده است، ردّ پاهای این جنایت و این مصیبت در تاریخ ثبت شده است.

این وضعیّتی بود که برای امیر المؤمنین (علیه السّلام) پیش آمده بود و عمده‌ی همّ و غمّ حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم این مسئله بود. دست خانم حضرت زهرا (سلام الله علیها) کوتاه شد، امیر المؤمنین (علیه السّلام) را کشان کشان بردند. گاهی انسان علیّ بن ابی‌طالب (علیه السّلام) را تصوّر می‌کند، عمّامه از سر او برداشته بودند، دست‌های او را بسته بودند، کشان کشان در کوچه‌های مدینه. کجا بردند؟ همان مسجد پیغمبر، مسجدی که پیغمبر بارها فضایل علی (علیه السّلام) را آن‌جا بیان کرده بود.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) و بی‌احترامی به امیر المؤمنین

فضّه می‌گوید: وقتی خانم فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) به هوش آمد – چون از حال رفت- گفت: علی کجا است؟ گفتم: علی را بردند. بلند شد خود را به مسجد رساند، آمد آن صحنه‌ی تاریخی را دید، او روی منبر نشسته، امیر المؤمنین (علیه السّلام) را جلوی او گرفته‌اند، شمشیر بالای سر قطب عالم امکان، مولی الموحّدین، امیر المؤمنین، امام المتّقین گرفته‌اند، می‌گویند باید بیعت کنی. چه کسی با چه کسی باید بیعت کند؟ خانم حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود: نه، من نمی‌توانم، تا فاطمه هست علی نباید بیعت کند. لذا گفت: من می‌روم نفرین می‌کنم، به سمت قبر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رفت. همین که خانم حضرت زهرا (سلام الله علیها) به سمت پیغمبر حرکت کرد، نقل‌ها می‌گوید هنوز حضرت زهرا (سلام الله علیها) دست خود را به نفرین بلند نکرده بود، فقط حرکت کرد، سلمان می‌گوید: پایه‌های مدینه شروع به لرزیدن کرد. امیر المؤمنین (علیه السّلام) به سلمان گفت: سلمان، برو جلوی فاطمه را بگیر فاطمه این‌ها را نفرین نکند. سلمان می‌گوید آمدم گفتم: خانم، شما دختر «رَحْمَهً لِلْعالَمینَ»[۱۵] هستید، پدر شما عمری با آن‌ها زندگی کرد و آن‌ها را تحمّل کرد، شما هم اغماض کنید.

می‌گوید: وقتی این را گفتم حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود سلمان، مگر نمی‌بینی؟ «یُرِیدُونَ قَتْلَ عَلِیٍّ»،[۱۶] این‌ها می‌خواهند علی را بکشند، من نمی‌توانم تحمّل کنم. این‌طور فدای ولایت شد، گفت تا من باشم علی نباید بیعت کند. سلمان می‌گوید دیدم این حرف‌ها فایده ندارد، عرض کردم: خانم، خود علیّ بن ابی‌طالب فرمود من بیایم از شما بخواهم. می‌گوید: همین که این جمله را گفتم دیدم خانم زهرا (سلام الله علیها) فرمود: «إِذاً… أَسْمَعُ لَهُ وَ أُطِیعُ»، من سرباز علی هستم، من فدای علی هستم، من مطیع علی هستم.


 

[۱]– سوره‌ی غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی واقعه، آیه ۷۹٫

[۳]– سوره‌ی کهف، آیه ۱۱۰٫

[۴]– سوره‌ی فرقان، آیه‌ ۷٫

[۵]– بحار الأنوار، ج ۲۷، ص ۱۱۶٫

[۶]– همان، ج ۴۸، ص ۳۱۶٫

[۷]– همان، ج ۲۷، ص ۱۱۶٫

[۸]– آیات الغدیر، ص ۲۳۷٫

[۹]– سوره‌ی مائده، آیه ۱۱۹٫

[۱۰]– عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج ۱۱، ص ۵۲۸٫

[۱۱]– امالی (للصدوق)، ص ۵۹۲٫

[۱۲]– بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۰٫

[۱۳]– بحار الانوار، ج ۳۵، ص ۲۱۶٫

[۱۴]– همان.

[۱۵]– سوره‌ی انبیاء، آیه ۱۰۷٫

[۱۶]– بحار الانوار، ج ۲۸، ص ۲۲۸٫