«…أَرْوَاحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً».[۱]

صفات خدا

خدا حقّ مطلق است، خدا نور مطلق است، خدا کمال مطلق و هستی مطلق است، جایی برای غیر باقی نمی‌ماند بنابراین اگر کمالی، وجودی، جودی است تجلّیات خود او است. «وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ»[۲] شما هر نعمتی دارید «مِنَ الله» است. «مِنَ الله» با اموری که ما در این عالم از یکدیگر اکتساب می‌کنیم تفاوت دارد. ما چیزی به کسی می‌دهیم، او از ما جدا است و ما هم از او جدا هستیم ولی خدا چیزی از خود جدا نمی‌کند تا به دیگری بدهد که جدا بشود. هرچیزی که خدا به کسی داده ربط و آویز به خود او است. این‌ها از ضیق خناق است که آدم تعبیر می‌کند این‌ها آویز است و الّا آن‌جا یک حقیقت است و هر چقدر آدم به عنوان امور کسی را می‌بیند نمود است، جلوه است، سایه است، آیه است، هیچ موجودی حقیقت مستقلّی ندارد.

Madreseh_13941110_Sadighi_ThaqalainSite (1)

مقام صدق و هم‌نشینی با صدّیقین

از القابی که موهبتی که پیغمبر خدا در مورد حضرت امیر (علیه السّلام) داده است صدّیق اکبر است. بی‌بی و پناه و مهربان و مادر ما حضرت زهرا (سلام الله علیها) صدّیقه است. پروردگار منّان در قرآن نبیّین، صدّیقین، شهدا، صالحین را همراهان اهل طاعت معرفی فرموده است «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً»[۳]. دستور دیگری که حضرت حق در وحی قرآنی از باب لطف و بزرگواری به بندگان خود صادر فرموده این است: «کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ»[۴] دستور داده که ما از صادقین جدا نشویم «کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ» اطلاق دارد. در خلوت و جلوت معلوم می‌شود که اگر ما بتوانیم حجاب را کنار بزنیم خدا صادقی را همراه ما قرار داده و ما هر کسی هستیم، هر جا هستیم، در هر شرایطی هستیم به صادقین دسترسی داریم و باید با آن‌ها باشیم «کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ».

این صدق چه صدقی است که در مقام عندیت پروردگار متعال هم همین صدق به داد آدم می‌رسد «یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقینَ صِدْقُهُمْ»[۵] و در مورد متّقین فرمود: «فی‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ»[۶] این صدق واقع‌نمایی است، خلاصی از خیال و وهم و پندار و دروغ و سراب واقع‌نما است. اگر باور ما این است که خدا «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[۷] اگر باور ما است «وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ»، اگر باور ما است «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»[۸] اگر باور ما است که «یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»[۹] و اگر تصدیق کردیم که «أَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»[۱۰] باید دنبال یافتن این باور باشیم، خدا را عالم‌گیر، خدا را محیط، خدا را حقّ محض و نور محض و این حقیقت بیابیم. و این نمی‌شود مگر این‌که از حجاب پندار عبور کنیم.

Madreseh_13941110_Sadighi_ThaqalainSite (2)

تلقّیات ما از زندگی به زندگی ما رنگ می‌دهند

امور این عالم که دنیا نامیده شده… مکرّر خدمت شما عرض شده است که منظور از دنیا ستارگان و منظومه‌ها و دریاها و کوه‌ها نیست، دنیا تلقّی ما است، ما برداشت پستی داریم. ما گرفتار رذالت هستیم. ما به زندگی رنگ خود را می‌دهیم و الّا همه‌ی مخلوقات خدا زیبا هستند و هیچ کدام پست نیستند.

خداوند همه چیز را زیبا آفریده است

حضرت حق فرموده: «الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ»[۱۱] آنچه را که خداوند علیّ عزّت آفریده است زیبا آفریده است. از حسن الهی پرتوی است، حسن متعلّق به خدا است و هر مخلوقی نشانه‌ای از او است نمی‌شود زیبا نباشد. او جمیل علی الاطلاق است و تمام آثار او حکایت از او دارد. «أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ» ما هستیم که در درون خود هم واقعیت خود را گم کردیم و هم به حقیقت اشیاء نرسیدیم و این برداشتی که ما نسبت به عالم داریم برداشت صادقانه نیست، واقع‌بینانه نیست، کما این‌که نسبت به خودمان هم همین‌طور هستیم. لذا ما در مراحل عملی در سیر و سلوک رفتاری باید از مهلکات بر حذر باشیم.

گناه عامل هلاکت انسان می‌شود

یکی از مهلکات دروغ است. دروغ از گناهان کبیره است. دروغ از مهلکات است، دروغ از حجاب‌های ضخیم است و در مذمّت دروغ و قبح دروغ همین بس که وجود نازنین پیغمبر خدا، محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: پروردگار متعال تمام رذائل و بدی‌ها را از دسترس مردم دور کرده است. مثل وقتی که حکومت متوجّه اراذل و اوباش می‌شود و همه‌ی آدم‌های خطرناک را جمع می‌کند و به زندان سختی می‌برد که قدرت فرار نداشته باشند و آن‌ها را آن‌جا جمع می‌کند. قاتل‌ها، جانی‌ها، اگر این‌ها آزاد باشند جامعه را ناامن می‌کنند، باید آن‌ها را از جامعه دور کرد. خدای متعال هم این رذائلی که به سان جانی‌ها و قاتل‌ها هستند این رذائل را جمع کرده و به جایی برده است که خطر این‌ها از ما دور بشود و آن‌ها را آن‌جا جمع کرده است. جنود جهل محدود و مقیّد هستند. کسانی که به بدی‌ها راه پیدا می‌کنند کار طبیعی انجام نمی‌دهند. آن‌ها با زحمت و دردسر به بدی راه پیدا می‌کنند چون خلاف راه فطرت است.

کلید همه‌ی رذائل

خداوند برای این زندانی که حاوی همه‌ی بدی‌ها است و در آن قفل شده است یک کلید گذاشته که آن هم شرب خمر است. شرب خمر کلید همه‌ی رذائل و بدی‌ها است و پیغمبر خدا فرمود: دروغ بدتر از شرب خمر است. ببینید چقدر زیان دارد و خطر دارد که پیغمبر ممثّل فرمودند: «کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفی‏ سِجِّینٍ»[۱۲] امّا کتاب ابرار «لَفی‏ عِلِّیِّینَ»[۱۳]. «سِجِّینٍ» مقابل «عِلِّیِّینَ» است. پرونده‌ی فجّار در سجّین است، سجّین مقابل علّیّین است، سجّین در درکات است. وقتی چیزی افول و سقوط می‌کند در سیر نزولی درکات را طی می‌کند. چند درجه زیر صفر، هزار درجه زیر صفر… به جایی سقوط می‌کند که اسفل السّافلین باشد. امّا رفتن به سوی پروردگار متعال ارتقاء درجات است «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»[۱۴] در این صعود هم کتاب ابرار در علّیّین است که «یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ»[۱۵] علّیّن در مشهد مقرّبین قرار گرفته است. پروردگار منّان مهربان‌تر از این است که بگذارد بندگانش وارد جهنّم ب شوند. رحمت ذات خدای متعال است و غضب عرضی است.

عالم مکاشفه و برزخ و چشم برزخی

خدا آقای بهاء الدّینی را با اولیاء خود محشور بدارد، او هم فقیه بود، هم اهل شهود بود، اهل کرامت بود. بعضی افراد که با ایشان مأنوس بودند می‌گفتند مکاشفات ایشان استمرار دارد به گونه‌ای که گاهی با مشاهداتش اشتباه می‌شود، دائماً چشم برزخی او می‌بیند. بعضی‌ها در خواب رؤیای صادقه می‌بینند و چیزهایی می‌بینند که بعد تعبیر می‌شود ولی همیشه از این خواب‌ها نیست. بعضی‌ها در بیداری با همان چشمی که ما موقع خواب آن را می‌بندیم باز است و آن چشم آن‌ها هم فعّال است. به این حالت مکاشفه می‌گویند. اهل کشف آنچه را که غیر اهل کشف در رؤیای صادقه می‌بینند در بیداری با بودن چشم باز سر، چشم سِرّ در آن‌ها کار می‌کند و برزخ اشخاص و اشیاء را مشاهده می‌کنند. بعضی‌ها می‌بینند ولی زبان آن را بلد نیستند.

چشم برزخی عمدتاً به چه کسانی عطا می‌شود

این عالم یک عالم مخصوص است و فهم و فقه و آن عالم هم ادبیات و الفبای خاص و مخصوص خود را دارد که خداوند منّان به بعضی‌ها عطا فرموده است. عمدتاً هم به کسانی که در مسائل غریزه شهوت قهرمان بودند این در باز شده است «یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنا»[۱۶] یوسف ما خواب دیدیم، تو صدّیق هستی، تو به ما فتوا بده و نظر خود را بگو. هم خواب می‌بیند و هم زبان خواب را بلد است. از ابن سیرین کمالات زیادی نقل نشده است ولی یک جا مردانگی کرد و زیر بار گناه نرفت و دامن خود را آلوده نکرد. با این‌که هیچ مشکل و مانعی نداشت ولی خود را با قاذورات لجن‌مال کرد تا توانست از چنگ آن زن فرار کند. خدای متعال او را به عالم برزخ رویایی راه داد، تعبیر خواب بلد بود. بعضی‌ها در بیداری همان چشم باز برزخی را دارند. مرحوم آقای بهاء الدّینی همین‌طور بودند. ایشان هم اهل کشف بود و هم اهل شهود بود. این بزرگوار مسئله و خطر دروغ را برای همه می‌گفت. اشخاصی چند بار خدمت ایشان می‌رفتند و از ایشان موعظه و نصحیت می‌خواستند و آقا همین حدیث را برای آن‌ها تکرار می‌کرد.

تمرین نفس در جلوگیری از انجام گناه

برای بعضی از بیماری‌ها باید مرتّب تابلو زد. وقتی انسان وارد یک جاده می‌شود یک بار این تابلو را دیده ولی این تابلو را بر نمی‌دارند، هر روز هم که می‌رود باید تابلوی پیچ خطرناک را ببیند، شیب جاده را بفهمد، باید خطر جاده را بفهمد. بعضی از مهلکات این‌طور هستند که باید دائماً در مورد آن‌ها گفت. چون گرفتاری ما بیشتر از دیگران است و عناد شیطان با ما بیش از دیگران است. دشمنان اسلام ما را زیر ذرّه‌بین قرار داده‌اند و آن‌ها در مقام شکار ما هستند لذا ما باید بیش از دیگران خطرات را رصد کنیم و نسبت به آن‌ها حسّاس باشیم. صداقت، انطباق با واقع است.

پشت پرده‌ی اعمال چیست؟

یکی از دعاهایی که وجود نازنین پیامبر ما در پیشگاه خدا دارد این است «اَللّهُمَّ أرِنِى الأشیَاءَ کَمَا هِیَ‏»[۱۷] خدایا هر چیزی را همان‌طور که هست به من نشان بده. خیلی‌ها صاحب ادّعا هستند و ما هم از پشت پرده‌ی وجود آن‌ها خبر نداریم لذا گاهی فریب آن‌ها را می‌خوریم. ما پشت پرده‌ی شهوت را نمی‌بینیم لذا فریب می‌خوریم «الْجَنَّهَ حُفَّتْ بِالْمَکَارِهِ»[۱۸] سختی‌هایی که ما از آن فرار می‌کنیم مثلاً کم کردن میزان خواب و خواندن نماز شب. گرچه آیه الله بهجت (روحی فداه) می‌فرمودند: خواندن نماز شب خواب را کم نمی‌کند، یک مقدار برنامه‌ی خواب خود را تغییر بدهید کسی نمی‌گوید بی‌خوابی را تحمّل کنید، کمی زودتر بخوابید و کمی زودتر بیدار شوید. بعضی از بزرگان ما مطالعات خود را آن طرف قرار می‌دادند.

شرافت مسجد سهله

مرحوم آیه الله نجفی مرعشی که هم فقیه بود و هم اهل اوراد و اذکار بود و هم این‌که در این حد نورانیت پیدا کرده بود که از وجود نازنین امام زمان ما در مسجد سهله انگشتر گرفته بودند. خدا قسمت شما کند که به مسجد سهله بروید. مسجد سهله برای اهل باطل جای عجیبی است، هیچ جا، جای مسجد سهله را نمی‌گیرد. آن‌جا مقام جناب ادریس و خضر است و بنده شنیده‌ام که بعضی از بزرگان می‌گویند حضرت خضر همیشه آن‌جا است، در مسجد سهله است. خانه‌ی امام زمان ما هم همان‌جا است. وقتی که حضرت تشریف بیاورند آن‌جا سکونت خواهند کرد، مسجد سهله مسکن ایشان و عائله‌ی ایشان است «وَ سَدَّ الأبوابَ إلَی بَابَهُ» همان‌گونه که جدّ ایشان امیر المؤمنین (علیه السّلام) و مادر ایشان حضرت صدّیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) محرم مسجد بودند و عوارضی که ما داریم و نمی‌توانیم با آن عوارض به مسجد راه پیدا کنیم برای آن‌ها این عوارض نبود. لذا وجود مقدّس امام زمان در مسجد خانه دارند، عائله‌ی ایشان در مسجد خانه دارند.

برنامه‌ریزی برای نماز شب و انجام امور علمی

معراج مرحوم علّامه طباطبایی در مسجد سهله بود. آقای نجفی (اعلی الله مقامه) نماز مغرب و عشا را که می‌خواندند می‌رفتند و مختصر شامی می‌خوردند و می‌خوابیدند. مطالعات و نوشته‌های ایشان همه آن طرف بود. دو، سه ساعت که می‌خوابیدند بیدار می‌شدند و کارهای علمی خود را در آن زمان انجام می‌دادند. بعضی‌ها که تجربه کردند می‌دانند آن وقت تمرکز بیشتر است و نور الهی در آن وقت نازل است و چون آدم در فضای نورانی قرار گرفته است اهل فکر باشد فکر آن وقت است، اهل ذکر باشد ذکر آن وقت است، اهل مطالعه باشد، اهل علم باشد، آن وقت بهتر مطالب را متوجّه می‌شود «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»[۱۹] استغفار سحر شکل دیگری دارد.

مراقبه و از بین بردن حجاب‌های نفسانی

برای خلاصی از حجاب‌ها که آدم خود را با این‌که بد است خوب نبیند، با این‌که جاهل است عالم نبیند. با این‌که پیاده است سواره نبیند، با این‌که کمتر از دیگران است بهتر از دیگران نبیند. برای این معنا مراقبه لازم است. اساس مراقبه هم این است که خدا را رقیب خود بداند. مراقبه این‌طور است که یک وقت بنده خود را تحت مراقبت قرار می‌دهم، حواسم به خودم است، این هم مراقبه است حالا آقایانی که گاهی دنبال تمرکز هستند فکر می‌کنند و می‌گویند مراقبه کردم. این‌ها همه جعل اصطلاح است و الّا آن چیزی که در قرآن کریم است رقیب بودن خدا بر بنده است. خدا بر بنده‌ی خود رقیب است، خدا بنده‌ی خود را زیر نظر دارد. ما تحت نظارت هستیم و خدا دارد ما را نگاه می‌کند. در محضر خدا، خدا بر ما رقیب است. انسان این رقیب بودن را از یاد نبرد «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً».

ذکر واقعی یاد و توجّه به خدا است

یک وقت کسی من را می‌شناسد، از اوضاع من هم اطّلاع دارد ولی یک کسی دائماً من را زیر نظر گرفته است. این توجّه به این معنا است که کسی من را زیر نظر گرفته است، کسی رقیب من است. «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً» به این معنا نیست که شما آیات قرآن را زیاد بخوانید یا تسبیحات اربعه را زیاد بگویید یا «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ» که مرحوم آقای بهجت (اعلی الله مقامه) می‌فرمودند: کثرت حوقله، یا تکثیر حوقله علوّ همّت می‌آورد، باعث می‌شود همّت انسان بالا برود. این ذکرها ورد است، ذکر نیست «اذْکُرُوا» یعنی حواس شما به خدا باشد، دل و جان شما خدا را بر خود ناظر و مراقب ببیند. اگر انسان خدا را بر خود رقیب دید، ناظر دید، باور کرد که خدا او را رها نکرده است، همیشه تحت نظر است، اگر ظالم باشیم «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ»[۲۰] خدا برای ما کمین گذاشته است، «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»[۲۱] ما به خدا پناه می‌بریم. گاه خدا املا می‌کند، استدراج می‌کند. در یک آیه هم فرمود: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلاً عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ»[۲۲] خدا را غافل ندانید. در املاء خود فکر نکند که خدا بی‌تفاوت است. خدا در کمین نشسته است. اگر این حالت برای انسان پیش بیاید کم کم آدم هم می‌تواند عیب‌های خود را بفهمد و دیگر پیش مردم جانماز آب نکشد، گندم نمای جو فروش نباشد.

فراموشی خدا باعث بی‌صداقتی در انسان می‌شود

یکی از مشکلاتی که قرآن از اهل تزویر و ریا نقل می‌کند «وَ یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا»[۲۳] آدم زحمتی نکشیده، درسی نخوانده امّا در امتحان این‌طور خود را جا بزند که من درس خواندم. این دروغ است، خلاف صداقت است. آدم صادق نمی‌تواند کار دیگران را به نام خود ثبت کند. آدم صادق نمی‌تواند واقعیتی را که ندارد به دیگران وانمود کند که من دارای این واقعیت هستم. ولی چرا آدم منحرف می‌شود؟ می‌خواهد این‌طور نمود داشته باشد با این‌که پول ندارد؟ این فراموشی خدا است. لذا فراموشی خدا آدم را بی‌صداقت می‌کند.

منشأ داشته‌های انسان خدا است

حضرت زهرا (سلام الله علیها) که صدّیقه است و قرآنی که ما را مأمور کرده است که با اهل صدق همراه باشیم «کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ» این یعنی این‌که حضرت امیر (علیه الصّلاه و السّلام) چون مخلوق است و مخلوق هیچ ندارد و هیچ‌گاه خود را دارا نشان نداده است و جز خدا را ندیده بنابراین خود را ندیده است. آدم خودبین خودخواه می‌شود، آدم خودخواه خودپرست می‌شود، آدم خودپرست بت‌پرست می‌شود. امیر المؤمنین چیزی نداشت تا ببیند. چه کسی چیزی داشت؟ هیچ کسی چیزی ندارد ولی چرا می‌خواهیم بگوییم دارا هستیم؟ چرا می‌خواهیم این‌طور ارائه کنیم؟ بی‌صداقتی. چیزی بدتر از بی‌صداقتی نیست.

معیارهای دینداری

فرموده‌اند در دینداری هم به نماز و رکوع و سجود کسی حسّاس نباشید. دو چیز معیار دینداری است: ۱-‌ صدق الحدیث، ۲-‌ اداء الامانه. امانت و صداقت الفبای طلبگی است. این حاصل نمی‌شود مگر این‌که آدم اهل مراقبه باشد و خدا را بر خود مراقب بداند و خدا را از یاد نبرد. اگر این‌طور شد خدا نگاه کند، خدا بالا می‌برد «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»[۲۴] سعی بیهوده نکن، نمی‌توانی برای خود وجاهت کسب کنی. اگر چند روزی هم وجاهت کسب کردی دامی بود که خدا به تو اجازه داد که خود را در این دام گرفتار کنی؛ مشغول می‌شوی و یک مرتبه با شهرت زیاد آبروی تو می‌رود و می‌گویی ای کاش این‌طور نبود.

شرف انسان در گرو یاد خدا است

کسی که از پله‌ی اوّل بیفتد صدمه‌ی چندانی نمی‌بیند ولی کسی که از بالا پرت شود چیزی از او نمی‌ماند. خود را به خدا بسپارید و برای خودتان تقلّا نکنید، برای دین خدا تلاش کنید، اهل صداقت باشید که خدای متعال شرف را در یاد خود دیده است، یاد خدا یاد عملی است. آدم خدا را ناظر و رقیب ببیند و آنچه رضای خدا است در زندگی انسان اتّفاق نیفتد.

Madreseh_13941110_Sadighi_ThaqalainSite (3)


[۱]– سوره‌ی احزاب، آیه ۴۱٫

[۲]– سوره‌ی نحل، آیه ۵۳٫

[۳]– سوره‌ی نساء، آیه ۶۹٫

[۴]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۱۹٫

[۵]– سوره‌ی مائده، آیه ۱۱۹٫

[۶]– سوره‌ی قمر، آیه ۵۵٫

[۷]-‌ سوره‌ی حدید، آیه ۳٫

[۸]– همان، آیه ۴٫

[۹]– سوره‌ی انفال، آیه ۲۴٫

[۱۰]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۱۵٫

[۱۱]– سوره‌ی سجده، آیه ۷٫

[۱۲]– سوره‌ی مطفّفین، آیه ۷٫

[۱۳]– همان، آیه ۱۸٫

[۱۴]– سوره‌ی فاطر، آیه ۱۰٫

[۱۵]– سوره‌ی مطفّفین، آیه ۲۱٫

[۱۶]– سوره‌ی یوسف، آیه ۴۶٫

[۱۷]– الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج ‏۱۲، ص ۱۴٫

[۱۸]– نهج البلاغه، ص ۲۵۱٫

[۱۹]– سوره‌ی ذاریات، آیه ۱۸٫

[۲۰]– سوره‌ی فجر، آیه‌ ۱۴٫

[۲۱]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۷۸٫

[۲۲]– سوره‌ی ابراهیم، آیه ۴۲٫

[۲۳]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۸۸٫

[۲۴]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۲۶٫