اعوذُ بِالله مِن الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

رَبّ‏ِ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى وَ یَسِّرْ لىِ أَمْرِى وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانىِ یَفْقَهُواْ قَوْلىِ

الحمد لله و الصلاۀ علی خاتم الانبیاء، حبیب قلوبنا، طبیب نفوسنا، ابی القاسم محمد و آله المعصومین، و لا سیَما مولانا کهف الحصین، و غیاث المضطرِ المستکین. و ملجأ الحاربین و بقیۀ الله فی العالمین ارواحنا فداه و عجل الله فرجه، و سهل الله ظهوره، و رزقنا الله رویته و خدمته و صحبته و نصرته، و رضاه و رغبۀ؛ و اللعن علی اعداهم اجمعین اِلی یوم الدین

          قرآن کریم خودش را نیز معرفی کرده است و در متن آن اوصافی از این کتاب الهی بیان شده است. مسئله دیروز که عرض کردیم، قرآن کتابی از کیش خدا است و خدواند متعال در این کتاب تجلی کرده است. در دو آیه به این نکته اشاره شده است؛ یکی در آیه: وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ نمل؛ ۲، به پیغمبر خدا صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله خطاب می‌فرماید که تو قرآن را را بی واسطه تلقی می‌کنی، «مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ»! این دو صفت در مسئله نزول قرآن کریم و تلقی پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله نقش دارد؛ و سبقه علمی دارد، علم است، نور است، دانش است. کتاب محکمی است، از حکیم است.

در سوره مبارکه هود هم فرمود: الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیر هود؛ ۱ باز مسئله بلاواسطه بودن قرآن کریم و ماواریی بودن قرآن کریم، در این آیه مطرح است. مسئله حلیم بودن خدا، خبیر بودن خدا، پایگاه این کتاب عظیم است.

در بعضی آیات، قرآن کریم بعنوان شفاء مطرح شده است. قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ. یونس؛ ۵۷ «مِنْ رَبِّکُمْ» یعنی از جانب پروردگارتان! آدم دلی داشته باشد با قرآن، صفا می‌کند، عشق می‌کند. «قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ»، از جانب خدای شما، رب شما، مالک شما، تربیت کننده شما، موعظه‌ای آمده است! شاید اشاره دیگری هم داشته باشد که قرآن ذوی العقول است، عقل است، و از جانب خدا آمده است؛ مأمور خداست، پیک خدا است، واسطه محبت حق تعالی است. از جانب ربّ شما، مربی شما، مالک شما، موعظه‌ای آمده است.

شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ، از صفات قرآن این است، که قرآن کتاب موعظه است! کتابی است که دل را نرم می‌کند، صخره دل را از بین می‌برد، غبار دل را می‌شوید. دل انسان را به حالت پذیرش مبدّل می‌کند. مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ، موعظه‌ای از پروردگار شما است، وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ! معلوم می‌شود که سینه انسان دارای بیماری‌هایی است. و شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ می‌تواند ناظر به این معنا باشد که خداوند متعال قرآن را به عنوان درمان، به عنوان دارو، به عنوان نجات بیماری‌های درونی قرار داده است؛ تا گرایش‌های درونی که انسان دارد، امیال، وابستگی‌ها، اسارت‌ها، کدورت‌ها و ناخالصی‌هایی که مربوط به درون آدم است، درمان شود.

شفا دفعی و رفعی قرآن

احتمال دیگری هم هست؛ – و هر دو هم می توانند قابل قبول باشند که بگوییم- کسی که در پناه قرآن قرار بگیرد، دلش بیمار نمی‌شود. یعنی هم شفاء دفعی است و هم شفاء رفعی است. کسی که از ابتدا با فطرت زندگی کرده است و آلوده نشده است، رنگ نگرفته و گرفتار بیماری‌های روحی و اخلاقی نشده است، اگر چنگ به دامان قرآن بزند، قرآن مانع بیماری دل می‌شود، قرآن دفع می‌کند. مثل سپری که جلو تیر دشمن را می‌گیرد؛ و نمی‌گذارد که تیر به بدن انسان اصابت کند. کسی که در حصن قرآن، در دژ قرآن، در سنگر قرآن، استقرار پیدا بکند؛ از اصابت تیرهای شیطان در امان می ماند.

حضرت امیر علیه‌السلام می فرماید: فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللَّهِ عَدُوَّ اللَّهِ أَنْ یُعْدِیَکُمْ‏ بِدَائِهِ. نهج البلاغه؛ خطبه ۱۹۲؛ التحذیر من الشیطان‏. شیطان چون خودش مبتلا به بیماری خطرناک شد، بنا دارد که همه را بیمار کند. بیماری‌های درون انسان، برخواسته از وجود شیطان است.

این بیماری‌ها مُسری است؛ و لازم است آدمی نسبت به آنها در قرنطینه قرار بگیرد؛ همان گونه که در قرنطینه از بیماری های عادی، بین او و میکروب‌ها، حائل قرار می دهند، لباس بهداشتی به تن می‌کنند، و با ابزاری خودشان را واکسینه می‌کنند تا اینکه آن بیماری‌ها، این‌ها را مبتلا نکند. وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ، یعنی اگر شما در حِصن قرآن، در پناه قرآن نباشید، دل‌های شما مبتلا به بیماری‌های خطرناک اخلاقی می‌شود، که اثر آن بیماری‌ها، ناکامی از لذایذ دنیوی نیست، بلکه با آن بیماری‌ها شما نمی‌توانید به خدا برسید! نمی‌توانید آدم بشوید و به کمال برسید! نمی توانید به بهشت برسید!

صعود به سوی خدا

بهشت دار سلام است، این دار اسلام خانه سلامتی است، خانه اهل سالم است. جای آن هم پیش خدا است، لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ انعام؛ ۱۲۷٫ آدم باید قدرتی داشته باشد، توانی داشته باشد، نیرویی داشته باشد، پرواز کند، تا بتواند پیش خدا برود. اگر کسی بیمار باشد، ضعف روحی داشته باشد، قدرت پرواز ندارد. فرمود: إِلَیْه یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ. فاطر، ۱۰ جان پاک به سوی خدا صعود می‌کند؛ پس شرط پرواز، صعود و عروج، این است که جان انسان، قلب انسان، سالم، طیّب و پاک باشد. میکروب نداشته باشد، قاذورات و خباثت نداشته باشد. روحی که غبار دارد، بیماری و مرضی دارد، قطعاً قابلیتی برای صعود ندارد، آمادگی برای عروج ندارد، زمینه ندارد و اقتضاء ندارد.

اگر جان پاک بود، به سوی خدا بالا می‌رود؟ نه یک چیز دیگر هم می‌خواهد، و آن الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ می باشد. انسان می‌بایست با ابزار عمل بالا برود. عمل فکری خودش عمل است. عمل ذکر، عمل است. عمل عبادی هم عمل است. هم فکر انسان باید در مسیر خدا به کار بیافتد و هم دل انسان و هم عمل ظاهریش! فکر، ذکر و عمل هر سه با محاسباتی عمل و وسیله عروج هستند.وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ، عمل صالح جان پاک را بالا می‌برد. این قرآن کریم است که هر سه مسئله را برای انسان تأمین می‌کند.

نکته ای که شایان ذکر است، این است که ذکر مخصوص دل است! انسان یاد خدا داشته باشد، عشق خدا داشته باشد، فضای جانش همیشه با خدا باشد، تحمل فراغ خدا را نداشته باشد، اینها همگی ذکرند. وسیله ساز عروج اند. باید به ان توجه داشت.

لذت ولایت الله

انسان با پاکیزگی می‌تواند به دار سلام برود، این دار سلام عند رب است، لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ. انعام؛ ۱۲۷٫ عجب قشنگ است که انسان بداند ولی دارد، کس و کار دارد، خالقی دارد، متولی دارد؛ و دستی در حال هدایت اوست! وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ. کسانی که اهل دارسلام هستند؛ و به پیشگاه خدا می‌روند، بالترین لذّتی که می چشند، ولایت اوست، نه بهشت، نه اطعمه، نه اشربه، نه لذایذ علمی، هیچ کدامش به لذت ولایت الله نمی‌رسد! ما او را داشته باشیم، چه حاجت به کس دیگر داریم!؟ آدم یار و ولی داشته باشد، خدا ولیش باشد، با دیگرانش چه کار است!! پس قرآن کریم، شفاء است و این نتایج را دارد.

خداوندا بفریاد دلم رس

 

تو یار بیکسان مو مانده بیکس

همه گویند طاهر کس نداره

 

خدا یار مو چه حاجت کس

 

لیس کمثله شیء

عنوان دیگری که برای قرآن هست، قرآن بی بدیل و بی نظیر می باشد. همانگونه که خدا خودش را اینطور معرفی کرده است: لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ شوری؛ ۱۱ خدا مثل ندارد، خدا بدل ندارد، خدا ضد ندارد؛ و قرآن جلوه خدا است، پس قرآن هم لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ است. فرمود: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً. اسرا؛ ۸۸ بگو پیغمبر من! اگر تمامی انس و جن، تمام بشر و تمام موجودات نامرئی، که قرآن از آن‌ها به عنوان جن یاد کرده است، که آن‌ها هم ذوی‌العقول هستند، مکلف هستند، اراده داردند، اختیار دارند، خدا توان داده است که کارهایی بکنند؛ و باید اراده بکنند تا انجام دهند، اگر این دو گروه مکلف، دست به دست هم بدهند که مثلی مانند قرآن بیاورند، لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ ابدا نمی توانند! ما چه افتخاری داریم، خدا به ما برنامه‌ای داده، نسخه‌ای داده که این نسخه، نسخه واحده است.

خداوند سبحان مرآت و آینه‌ای برای ارائه جمال خودش در اختیار ما قرار داده، که این آینه، آینه تمام نماء است! نه اینکه انسان می‌تواند بعضی صفات خدا را در قرآن ببیند، نه! کسی که قرآن را نگاه می‌کند، خدا را می‌نگرد!!؟ این قرآن آیت حق است، جلوه حق است، و مرآت تمام نمای او، نظیر ندارد. افتخار بزرگی که در عالم مسلمانان و کسانی که به اسلام ناب مشرّف شده‌اند داریم، این است که احدی چنین سرمایه‌ای ندارد. چنین سرمایه‌ای بی‌بدیل و بی‌نظیر است.

کتاب رحمت

عنوان دیگری که در قرآن برای قرآن آمده است، این است که این کتاب، کتاب رحمت است! « هُدىً وَ رَحْمَۀ لقمان؛ ۳٫ این کتاب، کتابی است که برای بشر؛ نزول رحمت حق تعالی است، سفره رحمت پروردگار متعال است. در آیه‌ای کریمه آمده است: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ. اسرا؛ ۸۲٫ از قرآن نازل می‌کنیم! باز این خود جای دقت دارد، قرآن اینطور نیست که یک بار نازل شده است و تمام شده است. هر جا قابلیت باشد، مجددا از جانب پروردگار متعال نازل می شود. در شب‌های قدر قرآن نازل می‌شود. هرجا شما قدر پیدا کردید و قابلیت شما تام بود، فاعلیت حق تعالی تام است.

خدا سکوت نکرده، خدا دائما کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی‏ شَأْنٍ. الرحمن؛ ۲۹٫ است. خدا دست به کار است و دنبال انیس می‌گردد که با او اُنس داشته باشد و با او جلیس و کلیم باشد. خدای متعال دائماً هم کلمات تکوینی دارد، و هم کسانی دارد که دل آماده دارند، ناجاهم فی فکرهم و کلمهم فی ذات عقولهم. نهج البلاغه / خطبه ۲۲۲٫ خدا با بنده‌اش مناجات می‌کند! خدا دائماً با ما حرف و سخن دارد و حرفش نیز تمام نمی‌شود؛ اگر گوش شنوایی داشته باشد، اگر قابلیت داشته باشد، می شنود که مرتب به می‌گویند: اقرأ و ارق. اصول کافى معرب، ج ۲، ص ۴۴۳.

این قرائت شما کلیم خدا شدن است، شما وقتی قرآن را قرائت می‌کنید، کلام که کلام شما نیست، حرف خدا است! چه کردید که خدا حرف خودش را از زبان شما می‌گوید؟! چه کردید که شما بلندگوی خدا شده‌اید، شما مجاری خدا شده‌اید، شما گنجینه حق تعالی شده‌اید، شما مخزن کلمات خدا شده‌اید!؟ و این کلمات الله با زبان شما در دنیا، در بیرون، در درون شما نورافشانی می‌کند. وَ نُنَزِّلُ ما نازل می‌کنیم، نزول الهی تمام نشده است! این قرآن چشمه‌ای است که انتها ندارد، خشک نمی‌شود و همیشه زنده و زندگی ساز است!

همانگونه که آب همیشه لازم است، چون حیات لازمه آب است. وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُون. انبیا؛ ۳۰٫ این قرآن چشمه است و دل‌ها را زنده می‌کند. مادامی که شما کشش دارید و کوشش می‌کنید، این نزول الهی است. وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ. اسرا؛ ۸۲٫ یکی نکته شفاء بودن است که دفعاً و رفعاً شفا می دهد؛ بدین گونه که اگر بیمار هستیم با قرآن شفاء پیدا کنیم و اگر بیمار نیستیم در سایه قرآن، نگذاریم که بیماری ما را مبتلا کند. قرآن هم پیشگیری است و هم درمان است. هم جلوگیری و ممانعت است و هم معالجه است. در هر دو بعدش قرآن کارآمد است.

قرآن برای تأمین سلامت بشر بصورت رفعی و دفعی کفایت می‌کند. وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ. در معالجات بشری، انسان‌ها به طبیب مراجعه می‌کنند. طبیب برای آن‌ها دو مسئله را در نظر می‌گیرد. یک بُعد سلبی و یک ُبعد ایجابی در نظر می‌گیرد. در بُعد سلبی می‌گوید که شما تا فلان مدت، فلان غذا را نخور، تا مدتی در فلان محیطی که آب و هوای خشک دارد، نروید. کسی بیماری قلبی دارد، به او می‌گویند که در محیطی با هوای آلوده نروید. این یک نوع محدودیت و محرومیت برای انسان است. آدم را از مواهب الهی محدود می‌کنند تا نعمتی را که از دست داده است، بتواند بازیابد. این مسئله پرهیز بسیار مهم است، چه در تأمین سلامتی پیشگیرانه و چه در تأمین سلامتی معالجه‌ای.

انسانی که اهل پرهیز است، وجود مقدس امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیه‌السلام فرمودند: الْمَعِدَهُ بَیْتُ کُلِّ دَاءٍ وَ الْحِمْیَهُ رَأْسُ‏ کُلِ‏ دَوَاءٍ فَأَعْطِ نَفْسَکَ مَا عَوَّدْتَهَا. طب النبی صلى الله علیه و آله و سلم، ص ۱۹، النص / بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۵۹،ص۲۶۰، باب ۸۸ نوادر طبهم علیهم السلام و جوامعها. پرهیز، سرمایه همه سلامتی‌ها است! «وَ الْحِمْیَهُ رَأْسُ‏ کُلِ‏ دَوَاءٍ».

شما می‌خواهید با دوا خوب‌ شوید، بروید پرهیز کنید که بیمار نشوید! این پیشگیری است و ریشه سلامتی در پرهیز است. اما ناپرهیزی سرآمد تمامی امراض است؛ آدمی که برای معده‌اش صافی قرار نداده، هر چیزی به معده‌اش وارد می‌کند، این معلوم است که « الْمَعِدَهُ بَیْتُ کُلِّ دَاءٍ » است. ناپرهیزی و ممانعت نکردن از مشتهیات، رأس همه بیماری‌ها است!

خب بُعد سلبی انسان را محدود می‌کند؛ اما یک بُعد ایجابی هم دارد، که مثلاً می‌گویند هر هشت ساعت، باید فلان آمپول را تزریق بکنید، یا فلان قرص را مصرف بکنید. این محرومیت در کنار آن معالجات، خودش توأم با سختی‌هاست. گاهی معالجه با جراحی و خون ریزی است، چاقو خوردن دارد. گاهی آدم را بستری می‌کنند، زندانی می‌کنند و حق ترخیص به او نمی‌دهند. انسان مجبور می‌شود که این محدودیت‌ها را داشته باشد، و از داروهای تلخ و ناگوار استفاده کند.

خداوند می‌فرماید قرآن کریم شفایی است که توأم با رحمت است. در معالجات جسمی هزینه دارد، شما باید پول به طبیب بدهید تا شما را جراحی کند، پول به بیمارستان بدهید، گاهی قرض می‌کنید، گاهی خانه‌اتان را می‌فروشید تا سلامتی‌تان را باز یابید؛ امّا شفاء الهی این موانع را ندارد. قرآن کریم شفای بی‌معونه است. شفاء است، اما شفاء توأم با رحمت است و عوارض ندارد. بیماری‌های جسمی بعد از معالجه هم عوارض دارند. کسی که عمل قلب کرده، کسی که جراحی چشم انجام داده، این عوارض دراز مدت و کوتاه مدت دارد، ولی در معاجات الهی عارضه ندارد، رحمت محض است! اگر در قرآن کریم دارویی را به عنوان روزه، برای شما تجویز و الزامی کرده است، شفای مطلق است.

صُومُوا تَصِحُّوا. دعائم الإسلام، ج‏۱، ص۳۴۲، ذکر الرغائب فی الجهاد. روزه خودش دارو است، درمان است. اما می‌دانید این محرومیتهایش مثل محرومیت مادی نیست. فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا(۵) إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا(۶) شرح؛ ۵و۶، وقتی خداوند متعال می‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ. بقره؛ ۱۸۳٫ از ابتدا گنجی را در قلّه برای شما ارائه می‌کند، دل شما را می‌برد که رفتن از این گردنه برای شما سختی نداشته باشد. عشق به شما می‌دهد و با عشق حرکت می‌کنید، لذا درد را احساس نمی‌کنید.

حضرت رسول صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم، در مورد یاران حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام و کسانی که در کربلا همراه امام حسین علیه‌السلام مجاهده می‌کنند، پیشگویی فرمودند و به ایشان گفتند: یُسْتَشْهَدُ مَعَکَ جَمَاعَهٌ مِنْ أَصْحَابِکَ لَا یَجِدُونَ أَلَمَ‏ مَسِّ الْحَدِید. الخرائج و الجرائح، ج‏۲، ص ۸۴۸، فصل فی الرجعه. (۲۵) عروج و معراج، عشق و کششی آنها را با دوست وصل کرده، آنها حالتی دارند که هرچه به سرشان می‌آید برای آنها لذت است! لَا یَجِدُونَ أَلَمَ‏ مَسِّ الْحَدِید.

در سوره یوسف در مورد حضرت یوسف علیه‌السلام از خدا می‌شنوی که فرمود: قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ. یوسف؛ ۳۱٫ زنان مصر وقتی یوسف علیه‌السلام را دیدند از خود بی خود شدند؛ دستهایشان را با چاقو قطع کردند. نه به چاقو و نه به خطر؛ نه به جراحتی که برایشان پیش آمد، توجه‌ای نداشتند و نیز توجه‌ای به خون و خونریزی نداشتند. تمام وجودشان ذوب در وجود یوسف علیه‌السلام شده بود. چون دل در آنجا بود، دیگر به بدن اشرافی نداشتند. کسانی که عشق، آنها را به سر منزل مقصود می‌برد، در طی طریق رنج حالیشان نمی‌شود. لذا فرمود: فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى‏ وَ اتَّقَى‏(۵) وَ صَدَّقَ بِالحُْسْنىَ‏(۶) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى‏(۷) وَ أَمَّا مَن بخَِلَ وَ اسْتَغْنىَ‏(۸) وَ کَذَّبَ بِالحُْسْنىَ‏(۹) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى‏(۱۰). سوره مبارکه لیل.

تقوای الهی، هنر انسان بخشش‌گر

کسانی که اهل اعطاء و بخشش هستند، به فقراء می‌رسند، اهل ایثار و نثار هستند، مَنْ أَعْطَى‏ وَ اتَّقَى هستند، یعنی بخششان هدف دارد، برای تقواست. خیلی‌ها اعطاء و بخشش دارند، اما برای رأی گرفتن، بذل و بخشش می کنند، ریخت و پاش دارند. اینها نتیجه‌ای نمی‌گیرند! گاهی خَسِرَ الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَهَ‌‌حج؛ ۱۱ هستند و یعنی نه آخرتی دارند، و نه در دنیا نتیجه می‌گیرند، اما گاهی در دنیا فالجمله نتیجه می‌گیرند، ولی در آخرت هیچ نتیجه‌ای نمی‌گیرند. پس اگر کسی خواهان نتیجه دنیوی و اخروی است، أَعْطَى‏ وَ اتَّقَى، هنر این است که انسان اگر خدمتی می‌کند، گره‌ای باز می‌کند، در بسته‌ای را به روی درمانده‌ای می‌گشاید، این عملش توأم با تقوا باشد! زمینه این کمک و احسان، تقوای الهی باشد.

کسانی که اعطاء و بخشش توأم با تقوا دارند، صَدَّقَ بِالحُْسْنىَ هستند. هم اهل تقوا هستند و با مال رشوه احسان نمی‌کنند، با بیت‌المال دل‌ها را راضی نمی کند، و هم کار نیک را تصدیق کرده اند. گاهی تقوا باعث شده است که با مال حلال خودش، به مردم کمک بکند، گره‌ای را باز ‌کند؛ اما اگر تقوا داشت، مال حلالی داشت، آنرا اعطاء کرد، این کافی است؟ نه! تنها حرام نبودن، دزدی نبودن، رشوه نبودن، ربا در مال نبودن کفایت نمی‌کند! بلکه باید وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى. لیل؛ ۶هم باشند. تصدیق کرده باشد، و کار نیک را به خاطر نیکیش انجام ‌دهد. تصدیق می‌کند و خوبی‌ها را قبول دارد، به خاطر ایمانی که به خوب بودن نیکی دارد، این کار را می کند، نه اینکه خوبی را وسیله قرار داده است، تا متاع دنیا برای او حاصل بشود!

با این شرایط فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى، ما راه را برای اینها آسان می‌کنیم! اینها صعوبتی در حرکت نخواهند داشت؛ و در راه هموار پیش می‌روند. چون کوشش آنها، با کشش همراه است، جذبه و جاذبه معشوق آنها را می‌برد. وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا. عنکبوت؛ ۶۹٫ شما بیایید شما که راه نمی‌روید بلکه ما شما را می بریم. خودت بروی خسته می‌شوی اما وقتی من تو را ببرم نمی‌گذارم که خسته بشوی.

وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً اسراء؛ ۸۲٫ ، این روزه شما، این پرهیز شما از گناهان، پرهیز از غیبت، پرهیز از دروغ، و امثال اینها، رحمت است و با معالجات دنیوی فرق دارد. معالجات دنیا با خسارت‌های توأمند، اما معالجات الهی هیچ نوع خسارت و باری برای شما ندارد، وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ! این آیه در عین اینکه صفاتی از قرآن کریم را مطرح می نماید، بخشی از راه‌ههای استفاده از قرآن را هم مشخص نموده است. می فرماید: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ؛ پس ایمان (۳۰) راه استفاده از درمان الهی است. کسی بخواهد مریض نشود، بیماری اخروی نداشته باشد؛ و به دار سلام او را راه بدهند، باید درمان شود و شفا یابد. چون بیمار به دار سلام راه ندارد، بلکه آدم سالم به دار سلام راه دارد. کسی که گرفتار حجاب نفس است، نمی تواند به عِنْدَ رَبِّهِمْ راه یابد!

ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ نحل؛ ۹۶٫ وقتی خودت و خودت هستی، اصلاً ارتباطی با خدا نداری، چگونه می خواهی راه به خدا پیدا کنی!؟ اگر پا روی خودت گذاشتی، پیش خدا راه پیدا می‌کنی! چون دار سلام عِنْدَ رَبِّ است، و کسی می‌تواند عِنْدَ رَبِّ باشد، که هرچه دارد به خدا داده و به او سپرده باشد. این مسئله ایمان حرف اول را می‌زند. ایمان لازمه تقوا است.

ریاض جنت

اینها را روزهای بعد انشاالله، به محضر شریفتان عرض می‌کنم. با هم مأنوسیم؛ و شما با سکوت و استماعتان به ما درس می‌دهید و ما را با قرآن مرتبط می‌کنید. امید آن می‌رود که پروردگار متعال با اخلاصی که شنونده داده، اخلاصی هم به گوینده بدهد. تا این جلسات ما، ریاض جنت بشود. فرمود: إِذَا مَرَرْتُمْ‏ بِرِیَاضِ الْجَنَّهِ فَارْتَعُوا فِیهَا قَالُوا وَ مَا رِیَاضُ‏ الْجَنَّهِ قَالَ مَجَالِسُ الذِّکْر! مجموعه ورام، ج‏۲، ص۲۳۴، الجزء الثانی. / منیه المرید، ص۱۰۶، ۲ فصل فیما روی عن النبی ص فی فضل العلم. وقتی عبور و گذرتان به باغ‌های بهشت افتاد، دست خالی نروید، بلکه دست گل‌هایی بچینید و با خودتان ببرید. عرضه داشتند یا رسول‌الله ما که بهشت ندیدیم، باغ بهشت برای ما کجا است؟! فرمود: حَلَقُ الذِّکْر. این مجالسی که شما تشکیل می‌دهید و برای خدا دور هم می‌نشیند، اینها بهشت است. ای کاش چشم برزخی من و شما باز می‌شد؛ و می‌دیدیم که ما در بهشتیم و میزبان ما خدا است. ماه رمضان قطعه بهشتی است و این سفره قرآن، جلوه‌های حق است و دل ما مشمول ضیافت الهی قرار گرفته است.

روضه وداع

در آستانه شب جمعه قرار گرفته‌ایم و شب زیارتی مخصوصه حضرت ابی عبدالله علیه‌السلام است. میرزا یحیی ابهری از مجاورین حرم حضرت سید شهدا علیه‌السلام بوده است. می‌گوید در عالم رؤیا دیدم، مرحوم مجلسی بر عرشه منبر نشسته است و تدریس می‌کند. علمای بزرگ پای منبر او نشستند و استفاده می‌کنند. ناگهان ملکی آمد کنار منبر مجلسی و گفت، مجلسی بی‌بی حضرت زهرا تشریف آوردند، فرمودند به شما می‌گویم که روضه بخوان!

بی‌بی جان ما هم روضه بخوانیم قبول می‌کنید؟ در مجالس حضرت ابی عبدالله علیه‌السلام، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تشریف دارند. مجلسی خودش را جمع و جور کرد و گفتند: طبیب من افتخار می‌کنم برای بی‌بی روضه بخوانم، اما دوست دارم که بی‌بی دستور بدهد و من انتخاب نکنم، ایشان روضه را انتخاب کنند که چه روضه‌ای را دوست دارند برایشان بخوانم!؟ ملک از حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها استعلام کردند، بی بی فرمودند: روضه وداع بخوان!

بقیه الله! آقا جان ماه رمضان است و ما مهمانان شما هستیم. دلمان می‌خواست برای شما و مادرتان روضه بخوانیم. وداع امام حسین علیه‌السلام خیلی سخت بود. همه عزیزان را از دست داده بودند. آخرین امید اهل حرم ابی عبدالله علیه‌السلام بود. آمد جلو خیمه صدا زد؛ یا زینب! یا اُم کلثوم! یا رباب! یا سکینه! یا رقیه! اینجا اسم رقیه سلام‌الله‌علیها را آورد. کنار زینبش صدا زد؛ علیکن من السلام، این سلام، سلام خداحافظی بود. بانوان حرم، از حرم بیرون ریختند. نقل می‌کند؛ بعضی‌ها از شدت مصیبت یقه پاره می‌کردند. بعضی‌ها به صورتشان چنگ می‌اندازند. دختر مهربان اربابمان جلو آمد، جملاتی را به پدرش گفت که دل عالم را آب می‌کند. عرضه داشت: بابا جان! اینبار طوری خداحافظی می‌کنی که انگار دیگر برنمی‌گردی!؟ آیا می‌روی و دیگر برنمی‌گردی و من دیگر بابا ندارم!؟ امام حسین علیه‌السلام جوابی داد که امید این دختر ناامید شد، وقتی امیدش از پدرش ناامید شد، عرضه داشت حالا که می‌روی و دیگر بر نمی‌گردی، ما را به مدینه برگردان و ما را در این بیابان نگذار؛ اما دیگر راهی برای برگشت نبود.

لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم علی لعنۀ الله علی القوم ظالمین

نسعلوک و ندعوک بسمک العظیم الاعظم بفاطمۀ و ابیها و بعلها و بنیها و سرّ مستودع فیها

یا الله یالله یالله…..یالله.. یاالرحمن الراحمین! یا غیاث المستغیثین! یا الله العاصین! یا سریع الرضا!

دعا

خدایا به حق حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و به مصائب اصحاب عصمت و طهارت، لباس ظهور در زمان ما، به قامت امام زمان ارواحنا ‌فداه  ما بپوشان!

قلب نازنینش را از غم‌ها نجات عنایت بفرما!

چشم ما را به جمالش روشن بفرما!

کشور ما را در امان حضرت قرار بده!

همه نگرانی‌ها، همه آفت‌ها، همه نقشه‌ها و توطعه‌ها را خنثی بفرما!

خدایا به ما آرامش دل عنایت بفرما! به ما ذکر خودت را به عنوان تحفه رمضان مرحمت بفرما!

دل ما را از اغیار خالی بگردان! خانه عشق خودت قرار بده! خانه اولیاء خودت قرار بده!

نسل جوان ما را از این همه گرداب‌ها، موج‌ها و طوفان‌ها، با کشتی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام به ساحل نجات نائل بفرما!

امر ازدواج، اشتغال، تهذیب و اخلاق را برای جوانان ما تسهیل بفرما!

به حق پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله، عاقبتمان را ختم به خیر بگردان حوائج ما را برآورده بفرما!

سایه پر برکت رهبر و مرجع عظیم شأنمان را با کرامت و کفایت تا ظهور مستدام بفرما!

امام و شهدا را از ما خوشنود بگردان!

بیماران عموماً، بیماری‌های باطنی، اخلاقی و روحی، بیماری‌های جسمی منظوری و بیماری‌های خودمان را به حق قرآن کریم، با قرآن مداوا بفرما!

غفرالله لنا و لکم

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

اللهم صل علی محمد و آل محمد