«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ».

بحث ارتباط طلبه با علما و اساتید

إن‌شاء‌الله سال جدید برای همه‌ی ما و شما سال خوبی باشد و در پناه امام زمان سالی همراه با معنویّت و توفیقات هم مادی و هم معنوی داشته باشیم. بحثی که داشتیم در ارتباط با آداب طلبگی بود حالا به تعبیری زیّ طلبگی یا هر چیزی که است، چند جلسه‌ای در ارتباط با ارتباط یک طلبه با پدر و مادر صحبت کردیم. چند جلسه‌ای در ارتباط با رابطه‌ی طلبه با ارحام صحبت کردیم و این‌ها تمام شد. حالا بحث ارتباط طلبه با علما و مخصوصاً اساتید را مطرح می‌کنیم.

در این رابطه هم مثل بحث‌های گذشته یک نگاهی به روایات می‌کنیم که ما در این باب روایات زیادی داریم. در کتاب کافی مستحضر هستید مرحوم کلینی قبل از این‌که کتاب توحید و کتاب حجّت را بحث کند، اوّل کتاب عقل و جهل را باز می‌کند و روایات فراوانی در باب علم و عالم و معلّم و متعلّم و صفات عالم و امثال این‌ها را می‌آورد.

اهمّیّت داشتن روایت در باب حقّ العالم در کتب مختلف

یک روایتی را از این قسمت انتخاب کردم در باب حقّ العالم که این روایت را علاوه بر این‌که مرحوم کلینی در کافی آورده است، مرحوم فیض کاشانی هم در شافی که گلچینی از احادیث کتب اربعه است با ذوق و سلیقه‌ی یک عالم فحل مثل مرحوم فیض آن‌جا هم این روایت را انتخاب کرده و آورده است. مرحوم ابن فهد حلّی هم که یک جلد کتاب مختصر عدّه الداعی را دارد باز این روایت را انتخاب کرده و آورده است. این‌ها به هر حال کاشف از اهمّیّت روایت می‌تواند باشد.

حقوق و وظایف یک طلبه نسبت به استاد خود

می‌فرماید: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السّلام) کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السّلام) یَقُولُ»[۱] خود شما مستحضر هستید امام صادق می‌فرماید: امیر المؤمنین می‌فرمود نه یک بار ‏«إِنَ‏ مِنْ‏ حَقِ‏ الْعَالِمِ‏» یک سری حقوق را می‌شمارند ۱- «أَنْ لَا تُکْثِرَ عَلَیْهِ السُّؤَالَ» زیاد از او سؤال نپرسید که این چیست، آن چیست ۲- «وَ لَا تَأْخُذَ بِثَوْبِهِ» لباس او را نکشید احتمالاً کنایه از این است که به او پیله نکنید. یک تعبیری گاهی طلبه‌ها زی العلما دارند آن‌طور نباشد. ۳- «وَ إِذَا دَخَلْتَ عَلَیْهِ وَ عِنْدَهُ قَوْمٌ» هر گاه وارد بر او شدید در حالی که تنها نیست، جمع دیگری هم در محضر او هستند «فَسَلِّمْ عَلَیْهِمْ جَمِیعاً» به همه‌ی آن جمع سلام کن. امّا «وَ خُصَّهُ بِالتَّحِیَّهِ دُونَهُمْ» به آن عالم سلام مخصوص و انفرادی کن. ۴- «وَ اجْلِسْ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَا تَجْلِسْ خَلْفَهُ» در محضر او بنشین، پشت او نرو و یک گوشه و یک دیواری پیدا کنی تکیه کنی و به گونه‌ای دیده نشوی و بگویید ما صدا را می‌شنویم و فیض می‌بریم، نه در محضر او و پیش روی او بنشین، علامت ادب است. ۵- «وَ لَا تَغْمِزْ بِعَیْنِکَ» با چشم‌های خود به صورت او خیره نشو، یک حالت حیا در نگاه خود داشته باش. ۶- «وَ لَا تُشِرْ بِیَدِکَ» با دست به او اشاره نکن. گاهی آدم می‌خواهد اشاره کند در حد مثلاً همسان آدم است، آدم به دوست خود یک چیزی را با اشاره می‌گوید، با چشمک یک چیزی را می‌گوید ولی به یک عالم مخصوصاً به یک استاد نباید این‌طور باشد. «وَ لَا تُکْثِرْ مِنَ الْقَوْلِ قَالَ فُلَانٌ وَ قَالَ فُلَانٌ خِلَافاً لِقَوْلِهِ» آقا یک نظری دارد، شما رفتید نظرات دیگر را هم دیدید خلاف نظر او است، مدام نگویید فلانی این نظر را دارد، فلانی آن نظر را دارد. او هم ای بسا می‌داند که دیگران نظراتی دارند امّا با علم به آن یک مبنایی دارد و یک نظری دارد. «وَ لَا تَضْجَرْ بِطُولِ صُحْبَتِهِ» خیلی طولانی نکن. «فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا»[۲] وقتی غذا را خوردید حالا چه غذای مادی، چه غذای معنوی بلند شوید، خیلی طول ندهید، او را اذیّت نکنید به هر حال وقت او مغتنم است.

مَثَل عالم مَثَل درخت نخل است

«فَإِنَّمَا مَثَلُ الْعَالِمِ مَثَلُ النَّخْلَهِ»[۳] این هم مثال بسیار زیبایی است مثل عالم مثل درخت نخل است. «تَنْتَظِرُهَا حَتَّى یَسْقُطَ عَلَیْکَ مِنْهَا شَیْ‏ءٌ» باید زیر سایه‌ی او به انتظار بنشینی تا یک رطب تازه‌ای برای تو بیفتد. این یعنی این‌که مدام پیله نکنی که یک چیزی بکَنی، صبر کن هر چیزی رزق تو بود خودش به تو می‌دهد «وَ الْعَالِمُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْغَازِی فِی سَبِیلِ اللَّهِ» اجر عالم بیشتر از روزه‌داری که شب‌ها تا صبح بیدار است «الْغَازِی» یعنی کسی که در راه خدا می‌جنگد، مجاهد و جنگ کننده است. این‌ها علامت این است که باید نسبت به عالم و مخصوصاً به استاد باید یک احترام و تکریم ویژه‌ای ما طلبه‌ها داشته باشیم.

استاد کیست؟

نکته‌ی اوّلی که این‌جا باید به آن توجّه کنیم این است وقتی ما استاد می‌گوییم استاد کیست؟ چه کسی استاد ما است؟ یک نکته‌ی ظریفی این‌جا وجود دارد گاهی ما دوست داریم بعضی استاد ما باشند. یک آقایی خیلی بزرگ است من دوست داشتم شاگرد او بودم مثلاً در فقه و اصول در مکتب قم خیلی از افراد دوست دارند بگویند شاگرد امام بودند. یک عدّه واقعاً شاگرد ایشان بودند، یک عدّه هم دوست دارند بگویند ما شاگرد امام هستیم. در نجف خیلی از افراد واقعاً شاگرد آقای خویی بودند، یک عدّه هم دوست دارند بگویند ما شاگرد آقای خویی بودیم. در مباحث عرفانی و معنوی خیلی از افراد واقعاً شاگرد مرحوم قاضی بودند، یک عدّه دوست دارند بگویند ما شاگرد او بودیم. خیلی از افراد واقعاً شاگرد مرحوم آقای بهجت بودند، خیلی از افراد هم دوست دارند بگویند ما شاگرد او بودیم. حالا این‌جا یک تفاخری وجود دارد یعنی همان‌طور که اهل دنیا یک نفر می‌گوید من یک ویلا در شمال دارم، او هم دوست دارد بگوید استاد ما آقای بهجت بود. همان‌طور که آن یکی به فلان دانشگاه محل تحصیل خود می‌نازد که من فارغ التحصیل فلان دانشگاه هستم، ما هم یک مرتبه چشم باز می‌کنیم می‌بینیم به این چیزها می‌نازیم.

معرّفی استاد با تمام شئونانی که دارد

نکته‌ی حسّاس‌تر این است گاهی آن‌ها واقعاً استاد ما نبودند، یک بنده خدایی که خیلی هم مقام اثبات ندارد او استاد من بود، امّا چون خیلی آدم مهمی نیست، چون خیلی مقام اثبات ندارد و شأن و شئون ندارد کأنّ گاهی ما کسر شأن می‌دانیم بگوییم ایشان استاد من بود. این نکته‌ی ظریفی است. باید با افتخار بگوییم همین بزرگوار، با همین مختصاتی که می‌بینید ایشان استاد بنده بودند.

ادا کردن حقوق استاد

شما زندگی‌نامه‌ی علمای را مطالعه کنید موقعی که خودشان توصیف می‌کنند معمولاً این‌طور است، من زندگی‌نامه‌ی بزرگان را زیاد خواندم. معمولاً موقعی که خود توصیف می‌کنند نه این‌که کسی احوال آن‌ها را نوشته است وقتی خودشان می‌گویند از استاد جامع المقدّمات از محل خود شروع می‌کنند که یک شیخی بود، معلوم نیست آن‌جا چه کسی بود و چه کاری داشت می‌گوید یک استادی داشتیم آقای حاج شیخ فلانی ما پیش او سیوطی خواندیم، جامع المقدّمات خواندیم. یا حتّی می‌گوید من نزد فلانی گلستان سعدی خواندم، پیش فلانی قرائت قرآن خواندم که خیلی اهمیّت دارد. آن‌ها استاد ما هستند. نمی‌شود بگوییم چون این آقا طلبه‌ی جوانی بود، تازه دور اوّل تدریس او بود مثل این‌که خیلی هم شأن و شئونی نداشت ما او را به عنوان استاد به حساب نیاوریم و احیاناً حقوق او را هم ادا نکنیم. این نکته‌ی ظریف و بسیار کلیدی است.

معماری کردن شخصیّت طلبه توسّط استاد

استاد یعنی کسی که شخصیّت ما را معماری می‌کند حالا از آن طرف هم است افراط نشود. مثلاً فرض بفرمایید شما می‌گویید «مَن عَلَمَنی حَرفاً»[۴] هر کس ولو یک کلمه به من یاد داد، این «مَن عَلَمَنی حَرفاً» ۱۰:۲۰از جملات معروفی است که سند ندارد. (لطفاً بررسی شود) بگوییم من ماشین خود را فلان مکانیکی بردم آن آقای مکانیک یک جمله به من یاد داد این دستگاه این‌طور است، شما استاد ما شدید و مدام تعظیم کنیم این‌ها نیست. کسی که شخصیّت ما را معماری می‌کند.

یاد کردن شهید مطهری از استاد خود

مرحوم شهید مطهری می‌گوید ما اساتید زیادی داشتیم، از همه با تفخیم یاد می‌کند امّا روی چهار مورد ویژه دست می‌گذارد. یکی مرحوم آقای بروجردی است، یکی مرحوم امام است، یکی مرحوم علّامه‌ی طباطبایی است، یکی هم مرحوم میرزا علی آقای شیرازی است. دوستانی که با کتاب‌های شهید مطهری مخصوصاً سیری در نهج البلاغه‌ی ایشان مأنوس هستند اسم میرزا علی آقای شیرازی را شنیدند. اگر شهید مطهری نبود و از میرزا علی آقای شیرازی نمی‌گفت. میرزا علی آقای شیرازی آن‌قدر شهرت پیدا نمی‌کرد. مقام ثبوت سر جای خود محفوظ است، امّا مقام اثبات را شهید مطهری بیان کرد. یعنی او هم هیچ باکی نداشت که میرزا علی آقای شیرازی یک استاد آن‌چنانی در مقام اثبات نبود، ثبوتاً بسیار بزرگ بود امّا نه مرجع تقلید بود، نه دفتری داشت. بعد هم استاد نهج البلاغه‌ی او بود. حالا این تأسّف است گاهی ما فقط فرض کنید یک استاد فقه و اصول ما استاد می‌شود نه استاد نهج البلاغه است. او هم می‌گوید یک تابستان ما به قم رفتیم، به اصفهان رفتیم و از محضر ایشان استفاده کردیم بعد ایشان به قم می‌آمد و ارتباط داشتیم. هر کسی که روی شخصیّت ما معماری می‌کند استاد ما می‌شود و این استاد همه‌ی این حقوقی که عرض شد و عرض می‌شود را دارد.  

وظایفی که شاگرد نسبت به استاد خود دارد

حالا ما می‌خواهیم نسبت به این استاد احترام کنیم، ادای ادب کنیم باید چه کارهایی انجام دهیم؟ یک مواردی که در ذهن داشتم را یادداشت کردم. یکی این‌که در حجره و اتاق خود نشستیم، فردای آینده در دفتر کار خود نشستیم استاد ما وارد می‌شود، باید به احترام او بلند شویم و بایستیم. فراموش نکنیم حالا ممکن است با استاد صمیمی باشیم یا حتّی ممکن است گاهی فاصله‌ی سنی ما کم باشد، امّا استاد، استاد است. اگر آن تعریفی که برای استاد عرض کردیم بر او صدق می‌کند استاد است، باید تعظیم کنیم، تکریم کنیم.

جا دادن به استاد

در یک محفلی نشستیم مثلاً مجلس روضه است، جلسه‌ی درس اخلاق است، ما یک جای خوبی پیدا کردیم و تکیه دادیم استاد ما وارد می‌شود بلند شویم با تکریم، با تعظیم طوری که به چشم بیاید همه بفهمند که من به استاد خود جا می‌دهم نه فقط استادی که یک مسئولیّتی دارد یا یک داستان دیگری در حاشیه‌ی آن است، نه ایشان استاد من است ولو ای بسا مقام اثبات هم ندارد. استاد کم سن و سالی است که بنده صرف و نحو خود را از ایشان استفاده کردم، واقعاً در صرف و نحو استاد من بود. حق او اقتضا می‌کند وقتی وارد می‌شود چه در محافل خودمان و چه گاهی بیرون، گاهی جایی مجلس روضه‌ای است، مسجدی است جای خوبی داریم به او جا بدهیم.

انسان سه پدر دارد

مورد دیگر این است وقتی داریم با استاد راه می‌رویم مثل پدر… ما یک روایت مشهور است آن هم سندی ندارد امّا در لسان علما است و خیلی به آن استناد می‌شود «الْآبَاءُ ثَلَاثَه» انسان سه پدر دارد «أبٌ وَلَّدَک أبٌ زَوَّجَک وَ أبٌ عَلَّمَک» آن پدری که تو را به دنیا آورد، پدر همسر تو و آن کسی که به تو چیزی یاد می‌دهد. این جزو جملات مشهور علی السن العلماء است، خیلی سند معتبر آن‌چنانی ندارد امّا به هر حال به عنوان یک پدر یاد می‌شود. همان‌طور که ما در حقوق والدین گفتیم فرزند نباید جلوتر از پدر و مادر راه برود، در مورد استاد هم همین‌طور است.

بی‌احترامی کردن با ترک مجلس درس استاد

گاهی ترک کردن مجلس درس استاد بی‌احترامی است. الآن همین کلاس‌هایی که است. در همین کلاس‌ها ظرف و بستر مهمی است که ما ادب و اخلاق را نسبت به استاد رعایت کنیم. تأخیر در حضور کلاس و بعد از استاد وارد شدن این بی‌احترامی است. نحوه‌ی نشستن ما روی صندلی. استاد بلند شده است و تمام قد پای تخته تلاش می‌کند و مطلبی را یاد می‌دهد ما همین‌طور نشستیم. این خوب است، گاهی خدایی نکرده طرف نشسته است و کتاب دیگری برای خود می‌خواند. یک نفر با گوشی خود بازی می‌کند این‌ها فاجعه است، برکت طلبگی را می‌برد.

نتیجه انجام اعمال نیک از منظر قرآن

«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ»[۵] در نوروز یک فرصتی بود برخی آیات را برای خود مرور می‌کردم چقدر این آیه زیبا است «لِلَّذینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏ وَ زِیادَهٌ»[۶] آیه مطلق است قید دین و تقوا در آن نیست، اصلاً قاعده‌ی عالم است و فرمول است. هر کس نیکی کند به خود او نیکی بیشتری برمی‌گردد. اگر استاد خود را تکریم می‌کنی به خودت برمی‌گردد. او چیزی به دست نمی‌آورد، به خود ما برمی‌گردد و اگر نسبت به او بی‌ادبی کنیم و حقّ او را رعایت نکنیم بی‌برکتی آن به خود ما برمی‌گردد.

پوشیدن لباس رسمی در جلسات درس

«وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»[۷] استاد درس می‌دهد ما در کلاس یله دادیم، اگر کلاس صندلی دارد حالت نشستن ما خیلی بد است، اگر کلاس صندلی ندارد رفتیم انتهای اتاق نشستیم این بی‌احترامی است. در محضر استاد خمیازه می‌کشیم، مدام ساعت نگاه می‌کنیم این‌ها مصادیق بی‌احترامی است. لباسی که می‌پوشیم و سر کلاس می‌نشینیم خیلی مراقب باشیم اوّلاً دوستانی که معمّم هستند فراموش نکنیم لباس رسمی معمّمین این لباس است، با غیر این حتّی در محافل درسی، حالا نگویید این‌جا محافل خود ما است، این بی‌ادبی است کأنّ یک آدم کت و شلواری با پیژامه به خیابان بیاید، این بی‌ادبی و بی‌احترامی است. گاهی من جلسات درس اخلاق حاج آقا صدیقی می‌آیم، می‌بینم خیلی از دوستان معمّم همین‌طور بدون لباس نشستند با یک بلوز و شلوار. نهایتاً گاهی عبا انداختند.

الگو گرفتن از بزرگان در ادب طلبگی

بنده خودم دیدم سال‌ها پیش آن موقعی که جوان‌تر بودم یک طلبه‌ی کوچکی پیش ایشان می‌آمدند ایشان سعی می‌کرد لباس خود را کامل بپوشد حتّی یک موقع نتوانسته بود جوراب بپوشد عذرخواهی می‌کرد. حضرت آیت الله نوری همدانی (حفظه الله) حدود سال ۸۰، ۸۱ بود با یک جمعی از دوستان آقای مصباح خدمت ایشان رفتیم. یک جلسه‌ای بود شاید یک ساعت طول کشید آقای نوری همدانی متولّد ۱۳۰۴ است یعنی آن زمانی که ما خدمت ایشان رسیدیم حدود ۷۶ سال داشتند کلّ جلسه را این آدم دو زانو نشست، یک مرجع تقلید در این سن و سال کلّ جلسه دو زانو نشست. همه‌ی ما بالاتّفاق کم آوردیم، وقتی او دو زانو می‌نشست ما هم می‌خواستیم ادب کنیم و دو زانو بنشینم ولی نمی‌توانستیم. (ما مدرسه‌ی مهدی موعود بودیم که زیر نظر ایشان اداره می‌شد. ایشان یک موقع در صحبت‌های عمومی خود گفت: شام خوردن من هر شب رأس ساعت ۹ است، هم زمان با اخبار است که هم اخبار ببینیم و هم شام بخورم آن هم یک لیوان شیر نه بیشتر) لذا الآن در سال ۱۳۹۴ ایشان متولّد سال ۱۳۰۴ است و ۹۰ سال دارد سر حال و شاداب است، خدا إن‌شاء‌الله طول عمر بدهد. آقای مکارم متولّد سال ۱۳۰۵ یا ۱۳۰۶ است این بزرگان به خاطر همین چیزها است. آقای نوری همدانی مرجع تقلید است، در حد استاد ما نیست، در حد اساتید ما بود امّا ادب طلبگی داشت، کل یک جلسه‌ی یک ساعته را پیش جمع طلبه دو زانو می‌نشیند. این‌ها آداب طلبگی است.

آداب طلبگی

نحوه‌ی نشستن ما نزد استاد، در محضر عالم را دقّت کنیم، نحوه‌ی راه رفتن خود را در کنار استاد، نحوه‌ی نشستن ما سر کلاس درس، خودکار و کاغذ در جلسه‌ی درس همراه ما باشد این ادب به استاد است، ولو ممکن است چیزی ننویسیم نفس این کار ادب را نشان می‌دهد. ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم در پیش است، شروع امسال با شهادت ایشان بود، بعد هم ولادت ایشان بود. آخر سال هم باز همین بساط است شهادت ایشان در پیش است البتّه ولادت ایشان آخر سال نمی‌افتد.  


[۱]– الکافی، ج ‏۱، ص ۳۷٫

[۲]– سوره‌ی احزاب، آیه ۵۳٫

[۳]– الکافی، ج ‏۱، ص ۳۷٫

[۴]مجموعه رسائل در شرح احادیثى از کافى، ج ۱، ص ۳۲۱٫‏

 [۵]– سوره‌ی اسراء، آیه‌ ۷٫

[۶]– سوره‌ی یونس، آیه ۲۶٫

[۷]– سوره‌ی اسراء، آیه‌ ۷٫