- ثقلین - http://thaqalain.ir -
آن جسم پاره پاره چو در خون تپان فتاد
لشگر به خیمه گاه وی از هر کران فتاد
از سوز آه و ناله ی اطفال خشک لب
آتش به خیمه گاه امام زمان فتاد
هر گوهری که ملک دو کونش بها نبود
در آستین بد گهری، رایگان فتاد
شد خاکِ راه ،معجر و بر روی این نشست
شد تاب زلف چون غل و در پای آن فتاد
یاری نه تا که بدرقه ی بی کسان کند
بر خواست گرد و از پی آن کاروان فتاد
شد سوی قتلگاه و عنان گیرشان قضا
سوزی بود که در دل هر یک به جان فتاد
گلهای نو شکفته چو دیدند پایمال
هر یک چو عندلیب در آه و فغان فتاد
دختر به جستجوی پدر ، زن به فکر شوی
مادر به جسم کشته ی پور جوان فتاد
زینب چو دید جسم برادر به ناله گفت:
یا رب! کسی به روز چنین می توان فتاد؟
خویش از شتر فکند ، بر آن جسم چاک چاک
مانند عندلیب که در گلستان فتاد
رو کرد سوی یثرب و می گفت: با رسول!
کای جدّ پاک! این همه قربانی ات قبول!
شاعر: وصال شیرازی
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%a2%d9%86-%d8%ac%d8%b3%d9%85-%d9%be%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%be%d8%a7%d8%b1%d9%87-%da%86%d9%88-%d8%af%d8%b1-%d8%ae%d9%88%d9%86-%d8%aa%d9%be%d8%a7%d9%86-%d9%81%d8%aa%d8%a7%d8%af/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.