١. بیان جایگاه امام مجتبى (علیه السلام)در قرآن

مسلمانان در بیان هیچ موضوعى مانند فضایل اهل بیت(علیه السلام)و مقام برجسته علمى و معنوى آنان و برخوردارى آن ها از مجموعه کمالاتى که خدا اراده فرموده بشریت بدان ها آراسته گردد، تا این پایه همسو و هماهنگ نبوده اند.

این یکدلى و اتفاق نظر به بخشى از اصول و مبانى، از جمله: بیان صریح قرآن در مورد جایگاه ویژه اهل بیت(علیهم السلام) برمى گردد. قرآن کریم به صراحت، اهل بیت را از هرگونه پلیدى پیراسته گردانده و آنان را همان نزدیکان نبىّ اکرم(صلى الله علیه وآله) تلقّى کرده  که دوستى و محبّت آنان پاداش رسالتى است که خداى متعال به بشریت ارزانى داشته و نیک خصالانى اند که خالصانه از خدا فرمان بردند و از عذاب او هراسیدند و به ترس و بیم خدا در دل، آراسته گشتند و خدا نیز بهشت جاودان و رهایى از عذاب خویش را براى آنان ضمانت فرمود.

امام حسن مجتبى (علیه السلام)بى تردید از شمار اهل بیتى است که از پلیدى، پاک و پیراسته اند. آن بزرگوار به صریح آیه مباهله که در ماجراى مباهله رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با مسیحیان نجران نازل گردید، فرزند رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) به شمار مى آید و قرآن کریم یاد این حادثه تاریخى را در آیه ۶١ سوره مبارکه آل عمران جکودکنه ساخت.

(فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبین‏);[۱]

هرگاه پس از علم و دانشى که به تو رسیده کسانى با تو به دشمنى و ستیز برخیزند بدان ها بگو: بیایید ماو شما، فرزندان و زنان و نفوس خویش را فراخوانده و سپس یکدیگر را نفرین نموده و لعنت خدا را نثار دروغگویان سازیم.

ارباب حدیث به طرق گوناگون روایت کرده  اند که شأن نزول این آیه شریف در مورد اهل بیت(علیهم السلام) که عبارتند از: رسول اکرم و على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام)نازل گشته و منظور از کلمه در این آیه بى تردید امام حسن و «أبناء» امام حسین (علیهما السلام)است.

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در این رخداد تاریخى تصریح کرده جمعى که همراه به اتفاق آنان مباهله انجام داد برترین انسان هاى روى زمین و گرامى ترین آن ها در پیشگاه خدایند. به همین دلیل پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) همراه با آنان به مباهله پرداخت و کشیش نجران نیز به این واقعیت اذعان نموده و گفت: «من امروز با چهره هایى روبه رو هستم که اگر از خدا درخواست کنند کوهى را از جا برکند، این کار را عملى خواهد ساخت»[۲]

این ماجرا نیز همانند آیه شریف بر مقام والا و جایگاه بلند و فضیلت و برترى آنان دلالت دارد و در پیشگاه خدا و رسول او محبوب ترین آفریدگان به شمار آمده و هیچ یک از جهانیان در فضیلت و مقام و منزلت، به پایه آنان نمى رسند. قرآن کریم در مورد عصمت کسى غیر از پیامبر اکرم جز اهل بیت آن بزرگوار که خداوند اراده فرمود آنان را از هرگونه پلیدى پیراسته گرداند،[۳] به صراحت سخن نگفته است. هرچند مسلمانان در خصوص داخل بودن همسران پیامبر در معنا و مفهوم اهل بیت، به اختلاف پرداخته اند ولى در این که على و زهرا و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) در مقصود این آیه مبارکه داخل اند، هیچ گونه اختلافى ندارند.[۴]

از این جا مى توانیم به راز نهانِ وجوبِ دوستى و محبت اهل بیت(علیهم السلام) و پاى بندى به خط و مشى آنان پى ببریم و به گفته صریح قرآن، دوستى و محبت آن ها را بر دیگران ترجیح مى دهیم.[۵] زیرا عصمتِ اهل بیت (علیهم السلام) به هنگام وجود جریان هاى گوناگون و خواسته هاى مختلف، بهترین دلیل بر این است که نجات و رهایى، در پیروى از این گرانمایگان است. کسانى که خداوند آنان را از پلیدى پیراسته، مردم را به ساحل نجات رهنمون مى شوند و پیروانشان، از غرق شدن و هلاکت رهایى خواهند یافت.

ابن عباس از نبىّ اکرم (صلى الله علیه وآله) روایت کرده وقتى آیه (الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى) نازل شد برخى مسلمانان، مقصود آیه شریف را از نزدیکانى که اطاعتشان بر مسلمانان واجب بود، از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: منظور آیه از نزدیکان، على و فاطمه و فرزندان آنان [حسن و حسین اند].

قرآن کریم در سوره مبارک دهر در بیان عظمت اهل بیت و اخلاصى که اطاعت و عباداتشان مقرون بدان بوده، به تشریح علل و اسباب این برترى و فضیلت پرداخته و مى فرماید:

(إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً * إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَریراً * فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَهً وَ سُرُوراً * وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّهً وَ حَریراً);[۶]

ما شما را به خاطر خدا اطعام مى کنیم و خواستار هیچ گونه پاداشى از شما نیستیم * ما از پروردگار خویش در آن روز عبوس و سخت، بیمناکیم * خداوند آنان را از شرّ آن روز نگاه مى دارد و آن ها را در حالى که شاد و مسرورند، پذیرا مى شود * و در برابر صبر و بردبارى، بهشت و لباس هاى حریر بهشتى بدان ها ارزانى مى دارد.

بنا به نقل بیشتر مفسران و محدثان، این سوره مبارک پس از بیمارشدن حسن و حسین (علیهما السلام) در حق اهل بیت نازل شد که امام على (علیه السلام)نذر کرد به شکرانه بهبودى آن دو بزرگوار سه روز روزه بگیرد. از این رو، اعضاى خانواده پس از بهبودى فرزندان، به نحو بایسته اى به نذر خود وفا کردند، وفایى برخوردار از برجسته ترین انواع ایثار و از خودگذشتگى که در حقشان این آیات نازل شد:

(إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً * عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیراً * یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراً);

به یقین، نیکان از جامى خواهند نوشید که با عطر دلپذیرى آمیخته است * از چشمه اى که بندگان خاص خدا از آن مى نوشند و از هرجا بخواهند آن را جارى مى سازند * آنان به نذر خود وفا مى کنند و از آن روز که شرّ و عذابش گسترده است بیمناکند .

خداوند به پاس این ایثار و از خودگذشتگى و وفاى به عهد، در آخرت نعمت هاى فراوانى به آنان مبذول و تا قیامت پیشوایى و امامت مسلمانان را در دنیا بدانان ارزانى داشته است.

٢. جایگاه امام حسن(علیه السلام)نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله)

پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلى الله علیه وآله) از نوادگانش حسن و حسین (علیهما السلام) به اوصافى یاد کرده  که حاکى از مقام و منزلت والاى آنان نزد اوست، از جمله این که آن

دو بزرگوار:

الف- گل هاى بوستان نبى اکرم در دنیا و گل هاى خوشبوى وى میان این امتند.[۷]

ب- امام حسن و امام حسین برترین انسان هاى روى زمین اند.[۸]

ج- آن دو، سالار جوانان بهشتى اند.[۹]

د- آن ها دست به قیام بزنند یا نزنند، امام و پیشوا به شمار مى آیند.[۱۰]

هـ- آن دو بزرگوار از عترت و اهل بیت پیامبرند که تا قیامت از قرآن جدایى ندارند

و امّتى که بدانان چنگ زند، هرگز به گمراهى دچار نگردد.[۱۱]

و- این دو امام هُمام در شمار اهل بیتى اند که براى آشتى نشستگان خود نجات از

غرق شدن را ضمانت مى کنند.[۱۲]

ز- آن دو، از جمله افرادى اند که جدّ بزرگوارشان در حق آنان فرمود:

«النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق و أهل بیتی أمان لأهل الأرض مِن الاختلاف»;

ستارگان، سبب امنیت زمینیان از هلاکت و اهل بیت من موجب مصونیّت ساکنان زمین، از اختلافند.

ح- از یاران رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فراوان نقل شده که از آن حضرت شنیده اند

درباره امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) فرمود:

«اللّهم انّک تعلم أنّی احبّهما [۱۳] فأحبّهما و أحبّ مَن یُحبّهما»;[۱۴]

خدایا! تو به خوبى از علاقه من به آن دو آگاهى. بنابراین، تو نیز آنان و دوستدارانشان را مورد محبّت خویش قرار ده.

از سلمان فارسى نقل شده که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنید مى فرمود:

«الحسن والحسین إبنای، مَن أحبّهما أحبّنی و مَن أحبّنی أحبّه الله و مَن أحبّه الله أدخله الجنّه و مَن أبغضهما ابغضنی و مَن أبغضنی أبغضه اللّه و مَن أبغضه اللّه أدخله النار»;[۱۵]

حسن و حسین فرزندان منند، هرکس آنان را دوست بدارد، دوستدار من است و هرکس مرا دوست بدارد، خدا دوستدار اوست و آن کس که مورد محبّت خدا باشد، او را وارد بهشت مى گرداند و کسى که آن دو را به خشم آورد مرا خشمگین ساخته و آن کس که مرا به خشم آورد، خدا بر او خشم مى گیرد و هرکس خداوند به او خشمگین گردد، او را وارد دوزخ مى کند.

ط- انس مى گوید: «از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) پرسیدند: کدامیک از اعضاى و خاندان شما نزدتان محبوب تر است؟ فرمود: «حسن و حسین» همواره به دخترش وقتى فاطمه مى فرمود: «فرزندانم را نزدم فرا خوان». فاطمه آن ها را نزد پیامبر مى آورد رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آن دو را مى بوسید و در آغوش مى کشید.[۱۶]

ى- ابوحازم از ابوهریره روایت کرده  که گفت: با چشم خود دیدم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مانند کسى که دانه خرما را مى مکد، آب دهان حسن و حسین را مى مکید.[۱۷]

٣. جایگاه وى از نگاه معاصران

الف- جابر از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) روایت کرده  که فرمود:

خداوند، من و على را در عرش به صورت دو نور آفرید و دو هزار سال قبل از آفرینش آدم ذات مقدسش را تسبیح و تقدیس مى کردیم، وقتى خداوند آدم را آفرید ما را در صُلب وى قرار داد و سپس از صُلبى پاک به رحمى پاک انتقال داده تا در صُلب ابراهیم جاى داد، آن گاه از صُلب ابراهیم به صُلبى پاک و رحمى پاک منتقل کرد تا در صُلب عبدالمطلب مقرر داشت، سپس آن نور در صُلب عبدالمطلب جدا گشت دو سوم آن در صُلب عبدالله و یک سوم آن در صُلب ابوطالب قرار گرفت، پس از آن، نورى از من و على در فاطمه گردآمد و بدین ترتیب، حسن و حسین دو نور از نور پروردگار جهانیان اند.[۱۸]

ب- معاویه به مجلسیان خویش گفته بود: به نظر شما آن که از ناحیه پدر و مادر و مادر بزرگ و پدر بزرگ و عمو و عمه و دایى و خاله، از همه برتر است کیست؟

گفتند: امیرالمؤمنین بهتر مى داند.

معاویه دست حسن بن على(علیه السلام)را گرفت و گفت: وى، از همه برتر است چرا که پدرش على ابن ابى طالب، مادرش فاطمه دخت پیامبر، پدر بزرگ و جدش رسول خدا، مادربزرگش خدیجه، عمویش جعفر، عمه اش دختر ابوطالب، دایى اش قاسم بن محمد و خاله اش زینب دختر نبىّ اکرم(صلى الله علیه وآله) است.[۱۹]

ج- معاویه جاى دیگر نیز در برابر عمر و عاص و مروان حَکَم و زیادبن ابیه که به نیاى خود فخر و مباهاتِ فراوان مى کردند، به این واقعیت اعتراف کرد و براى این که بینى آنها را به خاک بمالد، امام حسن بن على را حاضر کرد و امام (علیه السلام)بر سخنان نارواى آن ها در مورد بنى هاشم خط بطلان کشید. وقتى از مجلس بیرون رفت، معاویه گفت: مگر مى سزد بر کسى که جدش رسول خدا، سرور اولین و آخرین و مادرش فاطمه بانوى بانوان جهانیان است، فخر و مباهات کنم؟ و سپس به حاضران گفت: به خدا سوگند! اگر مردم شام از این ماجرا آگاه شوند، روزگارمان سیاه است..[۲۰]

د- روزى مقدام بر معاویه وارد شد، معاویه بدو گفت: خبر دارى حسن بن على از دنیا رفته؟

مقدام با شنیدن این جمله، کلمه استرجاع (إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون…) بر زبان آورد.

معاویه پرسید: آیا تو فقدان حسن بن على را مصیبت مى دانى؟

مقدام در پاسخ گفت: چرا مصیبت ندانم در صورتى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) او را در کودکى روى زانوى خود مى نشاند و مى فرمود:

«هذا منّی و حسین من علیّ رضی الله عنهما »;[۲۱]

حسن از من است و حسین از على

هـ- عبدالله بن عمر در پاسخ به پرسش مردم عراق گفت: شگفتا! عراقیان مى پرسند اگر شخصى در حال احرام مگسى بکشد چه حکمى دارد؟ در صورتى که هم اینان فرزند دخت نبىّ اکرم (صلى الله علیه وآله) (امام حسین) را به شهادت رساندند با آن که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرموده بود: «هما ریحانتاى من الدنیا;[۲۲] (یا) ریحانتاى من هذه الامه»[۲۳].

و- ابو هریره همواره مى گفت: هرگاه امام حسن (علیه السلام)را دیدم اشکم جارى شد، زیرا با چشم خود دیدم رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) دهانش را بر دهان حسن قرار مى داد و سه بار مى فرمود:

«اللهمّ إنّی اُحبّه فأحبّه و أحبّ مَن یُحبّه»;[۲۴]

خدایا! من او (حسن) را دوست دارم تو نیز او و دوستدارانش را دوست بدار. ابوهریره مى افزاید: از آن زمان که دیدم رسول خدا(صلى الله علیه وآله)با حسن چنین رفتارى کرد، همواره بدو علاقه مندم.[۲۵]

ز- وقتى مروان حَکَم سرسخت ترین دشمنان امام حسین(علیه السلام)در تشییع پیکر پاک امام مجتبى(علیه السلام)و حمل جنازه اش شرکت جُست امام حسین(علیه السلام)با شگفتى به او فرمود: «تو که دلش را خون کردى چگونه جنازه اش را حمل مى کنى؟» در پاسخ گفت: آن کارها را در حق کسى روا داشتم که صبر و بردبارى اش با آوه ها برابرى مى کرد.[۲۶]

ح- ابوالأسود دئلى درباره امام مجتبى مى گوید: وى شخصیتى پیراسته بود و میان عرب از برجسته ترین دودمان و بخشنده ترین خاندان به شمار آمده و از سرشتى پاک برخوردار بود.[۲۷]

ط- عمرو بن اسحاق مى گوید: حسن بن على تنها کسى است که هرگاه با من آغاز سخن کند دوست دارم همواره سخن بگوید و سامت نماند و هیچ گاه نشنیدم وى کلمه ناسزایى بر زبان آورد.[۲۸]

ى- عبدالله بن زبیر گفته است: به خدا سوگند! زنان، نظیر حسن بن على(علیه السلام) را در شکوه و وقار و مقام و منزلتِ والا، نزاده اند.[۲۹]

ک- وقتى برادرش محمد حنفیّه بر سر قبرش ایستاد تا در سوگش سخن بگوید، اظهار داشت: (برادرم حسن!) همان گونه که در زندگى موجب عزّت و سربلندى ما بودى، با شهادتت پشت ما را شکستى، بهترین روحى بودى که کفنِ تو آن را در برگرفت و بهترین کفن، مفنى بود که پیکر عزیزت را در خود جاى داد، چرا از چنین عظمتى برخوردار نباشى در صورتى که تو طریق هدایت رهپویان و پیشواى تقواپیشگان و چهارمین دُرّ گرانمایه اصحاب کسایى؟

اى ابومحمد! خداوند تو را در جوار رحمت خویش قرار دهد، دست قدرت الهى به تو غذاى تقوا خوراند و از پستان ایمان شیر نوشیدى و در پرتو مکتب اسلام پرورش

یافته و در زندگى و پس از مرگ، پاک و پیراسته بودى هرچند دلهایمان در فراق و جدایى ات اندوهبار است.[۳۰]

ل- ابا عبدالله الحسین (علیه السلام)در کنار مرقد مطهر برادر اظهار داشت:

«رحمک اللّه یا ابا محمّد! ان کنت لتباصر الحق مظانّه و تؤثر اللّه عند التداحض فی مواطن التقیّه بحسن الرویّه و تستشفّ جلیل معاظم الدنیا بعین لها حاقره و تفیض علیها یداً طاهره الأطراف، نقیّه الأسره و تردع بادره غرب أعدائک بأیسر المؤونه علیک، ولا غروَ فأنت ابن سلاله النبوه و رضیع جنّهِ نعیم، أعظم اللّه لنا و لکم الأجر علیه، و وهب لنا و لکم لبان الحکمه، فإلى رَوْح و ریحان و حُسن الأسى عنه»;[۳۱]

اى ابومحمد! رحمت و درود خدا بر تو باد. این تو بودى که حقیقت را دیدى و شناختى و در برابر باطل گرایان با رفتارى نکو و مبارزه اى پنهانى راه خدا را برگزیدى. دنیا و زیبایى ها و ناگوارى هایش را به دیده تحقیر نگریستى و با دستى پاک و خاندانى پیراسته در دنیا زیستى و از آنگذشتى و بر فریبکارى ها و خیانت هاى دشمنانت به کسانى دست رد نهادى و پاسخ گفتى و این مایه شگفتى نیست، زیرا تو از دودمان رسالتى و از پستان حکمت شیر نوشیده و اکنون به سوى روْح و ریحان و بهشت پر از نعمت الهى پرآشیده اى خداى متعال پاداش تو و ما را در این مصیبت جانکاه بزرگ دارد و به ما صبر و بردبارى عنایت فرماید.

۴. جایگاه امام مجتبى(علیه السلام)از نگاه اندیشمندان و تاریخ نگاران

الف- حافظ ابونعیم اصفهانى از اندیشمندان قرن پنجم درباره امام مجتبى(علیه السلام)مى گوید: وى سالار جوانان و اصلاحگر نزدیکان و علاقه مندان، شبیه و محبوبِ دل رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، سلاله هدایت، هم پیمان تقواپیشگان، چهارمین اختر اصحاب کساء فرزند بانوى بانوان، حسن بن على بن ابى طالب رضى الله عنهما است.

ب- ابن عبدالبرّ درباره او گفته است: کدام فرد را مى توان والاتر از کسى دانست که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) او را سرور و سالار نامیده است. رضوان و رحمت خدا بر او (امام مجتبى) باد که انسانى بردبار، پروا پیشه و اندیشمند بود. ورع و تقوا و فضل و دانشش، او را به رها ساختن خلافت و دنیا واداشت تابه اجر و پاداش الهى دست یابد و خود فرمود: از آن زمان که به سود و زیان خود پى بردم، علاقه مند نبودم رهبرى امت

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) را به گونه اى که حتى قطره خونى بر زمین بریزد، به دست گیرم.[۳۲]

و- حافظ ابن کثیر دمشقى درباره اش گفته: ابوبکر و عمر از او تجلیل به عمل آورده و به عظمت یاد مى کردند و به وى ارج و احترام قائل بوده و او را دوست مى داشتند و همواره به او مى گفتند: فدایت گردیم. و ابن عباس هنگام سوار شدن امام حسن و امام حسین بر مرکب، رکاب آن دو بزرگوار را مى گرفت و آن را براى خود نوعى نعمت تلقى مى کرد و هرگاه آن دو طواف خانه خدا انجام مى دادند مردم براى ابلاغ سلام و درود خود به آن بزرگواران پیرامون آن ها به نحوى ازدحام مى کردند که گویى مى خواستند دیوارهاى کعبه را درهم بشکنند.

د- حافظ ابن عساکر شافعى در مورد امام مجتبى (علیه السلام)گفته است: آن بزرگوار نواده رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) و گل بوستان وى و یکى از سروران جوانان اهل بهشت است…[۳۳]

هـ- حافظ سیوطى مى گوید: [امام مجتبى] نواده رسول خدا و گل بوستان وى و به گفته صریح پیامبر آخرین جانشین او و پنجمین اختر اصحاب کساء به شمار مى آید…[۳۴]

و- محمد بن اسحاق درباره امام حسن (علیه السلام)مى گوید: پس از نبى اکرم در مجد و عظمت، کسى به رتبه امام حسن مجتبى (علیه السلام)نرسید.[۳۵] بیرون خانه اش فرشى براى امام گسترده مى شد هرگاه حضرت از خانه خارج مى شد و جلوس مى فرمود به احترام آن بزرگوار هیچ کس از آن مسیر عبور نمى کرد و بدین ترتیب راه بسته مى شد، امام (علیه السلام)به مجرّد اطلاع از این وضعیّت به پا مى خاست و وارد منزل مى شد و آن گاه عبور و مرور مردم آغاز مى شد. در راه مکه او را دیدم پیاده حرکت مى کرد و در آن مسیر هرکس امام را مشاهده مى کرد به احترامش از مرکب خود پیاده مى شد و پاى پیاده راه مى پیمود حتى سعد بن ابى وقاص را دیدم به احترام او پیاده حرکت مى کرد.[۳۶]

ز) محمد بن طلحه شافعى درباره آن حضرت گفته است: خداوند به وى هوشى فزاینده و سرشار عنایت کرد تا در مشکلاتى که فرا روى اش قرار داشت، اهدافش را روشن سازد و بدو اندیشه اى نافذ بخشید که به اصلاح پایه و ارکان آیین الهى بپردازد و وجود مبارکش را از انواع علوم و معارف آکنده ساخت.[۳۷]

ح- سبط ابن جوزى در مورد امام مجتبى مى گوید: وى از برجسته ترین انسان هاى اهل کرم و بخشش و از اندیشه اى درخشان برخوردار بود و رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) شدیداً به او عشق می ورزید.[۳۸]

ط- ابن اثیر در حق او گفته است: [امام مجتبى] سالار جوانان اهل بهشت و گل خوشبوى بوستان نبى اکرم و شبیه آن بزرگوار بود، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) او را حسن نامید و او چهارمین درّ گرانمایه اصحاب کساء به شمار مى آید.[۳۹]

منبع: کتاب پیشوایان هدایت ۴ – سبط اکبر؛ حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام / مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام


[۱]– آل عمران، ۶۱

[۲]– نور الابصار ۱۲۲-۱۲۳، به به تفسیرهاى جلالین، روح البیان، آشاف، بیضاوى، رازى، و صحیح ترمذى ۲/۱۶۶، سنن بیهقی ۷/۶۳، صحیح مسلم کتاب فضائل الصحابه، مسند احمد ۱/۸۵ و مصابیح السنه ۲/۲۰۱ مراجعه شود.

[۳]– احزاب/ آیۀ ۳۳٫

[۴]– به تفسیر کبیر فخر رازی، تفسیر نیشابوری، صحیح مسلم ۲/۳۳، خصائص نسایی ۴، مسند احمد ۴/۱۰۷ف سنن بیهقی ۲/۱۵۰ مشکل الآثار ۱/۳۳۴، مستدرک حاکم ۲/۴۱۶ و اسد الغابه ۵/۵۲۱ مراجعه شود.

[۵]– خداى متعال در سوره شورا آیه ٣٣ خطاب به پیامبر خود مى فرماید (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏; بگو جز محبت و دوستى نزدیکانم از شما پاداشى نمى خواهم) و در سوره سبأ آیه ۴٧ فرموده است (ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ; هرگونه پاداشى را از شما درخواست کرده ام، از آنِ شما باشد).

[۶]– در ذیل آیه مودت به تفسیر آبیر، طبرى و درالمنثور مراجعه شود.

[۷]– صحیح بخارى ٢/١٨٨، سنن ترمذى ۵٣٩.

[۸]– عیون اخبارالرضا ١/ ۶٧.

[۹]– سنن ابن ماجه ١۴/۵۶، ترمذى ۵٣٩.

[۱۰]– مناقب ابن شهر آشوب ٣/١۶٣ به نقل از مسند احمد و جامع ترمذى و سنن ابن ماجه و دیگران.

[۱۱]– جامع ترمذى ۵۴١ ، مستدرک حاکم ۳/۱۰۹٫

[۱۲]– حلیۀ الاولیاء ۴/۳۰۶٫

[۱۳] – خصائص نسایى / ٢۶.

[۱۴]– سنن ترمذى ۵٣٩.

[۱۵]– مستدرک حاکم ۳/۱۶۶٫

[۱۶]– سنن ترمذی ۵۴۰٫

[۱۷]– مناقب ابن شهر آشوب ۳/۱۵۶٫

[۱۸]– نزهۀ المجالس ۲/۲۰۶٫

[۱۹]– عقد الفرید ۳/۲۸۳٫

[۲۰]– المحاسن و الاضداد ۹۰، چاپ مصر ۱۳۲۴ هـ.

[۲۱]– مسند احمد ۴/۱۳۲، چاپ مصر ۱۳۱۳هـ.

[۲۲]– صحیح بخاری ۲/۱۸۸٫

[۲۳]– سنن ترمذی ۵۳۹٫

[۲۴]– مختصر تاریخ دمشق ابن عساکر ۷/۱۰، چاپ دار الفکر ۱۴۰۵ هـ.

[۲۵]– نور الابصار ۱۷۱٫

[۲۶]– تهذی التهذیب ۲/۲۹۸٫

[۲۷]– حیاۀ الامام الحسن ۲/۲۴۷٫

[۲۸]– بحار الانوار ۴۳/۳۵۸٫

[۲۹]– البدایۀ و النهایه ۸/۳۷٫

[۳۰]– مروج الذهب ۳/۷٫

[۳۱]– حیاۀ الحسن ۲/۴۴۰٫

[۳۲]– استیعاب ۱/۳۸۵، چاپ مصر ۱۳۸۰، اگر سلطنت و حکومت برای به یاداری احکام الهی در زمین باشد، رها کردن آن را زهد و ورع نمی توان دانست، این که امام حسن (ع) از خلافت و حکومت گذشت، چون مسئولیت شرعی امام در آن شرایط چنین اقتضایی داشت.

[۳۳]– مختصر تاریخ دمشق ۷/۵٫

[۳۴]– تاریخ الخلفاء ۷۳٫

[۳۵]– به مناقب ابن شهر آشوب ۲/۱۴۸ مراجعه شود.

[۳۶]– الحسن المجتبی ۱۳۹ به نقل از مناقب ۲/۱۴۸٫

[۳۷]– مطالب السئول ۶۵٫

[۳۸]– تذکرۀ الخواص ۶۵٫

[۳۹] اسد الغابه ۲/۹٫