سیّدى که خادم حرم حضرت سیّد الشّهدا ـ علیه السّلام ـ در کربلا بود نقل کرد: در سنّ جوانى با پدرم نزد شیخ انصارى ـ رحمه اللّه   ـ رفتیم، سفره حاضر کردند یا حاضر بود، آبگوشت، اما چه آبگوشت بى رمقى! براى ما نیز گذاشتند. پدرم به من مى گفت: بخور، « هذا نائِبُ صاحِبِ الزَّمانِ ـ عجّل  اللّه  تعالى  فرجه  الشّریف ـ. » این شخص نائب صاحب الزمان ـ عجّل  اللّه  تعالى  فرجه  الشّریف ـ است. و من از خوردن خوددارى مى کردم و با مسخره مى گفتم: « هذا شِنُو؟! » این چیه؟! چه جور زندگى مى کردند سهم امام ـ عجّل  اللّه  تعالى  فرجه  الشّریف ـ را به دیگران مى دادند، و خودشان به چه چیز راحت بودند؟ با وجود این که امثال این آقا در آبگوشت بودن آن تأمّل داشته، خود آنان مى فرمودند: « حالا وقت خوش گذرانى ما است. » چنان که ائمه ى اطهار ـ علیهم  السّلام ـ هم گاهى مى فرمودند: « چون امامت و زعامت را نداریم، در این وضع خود آزادیم.

منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد۱ / محمد حسین رخشاد