سؤال: بعضی از فرزندانی که تازه به سنّ نوجوانی رسیده اند، کمی کاهل نمازند و گاهی نمازشان را نمی خوانند، برای حلّ مشکل آن ها چه باید کرد؟

جواب:

بچّه هایی که به سنّ نوجوانی می رسند، ویژگی خاصّی پیدا می کنند که ما از این ویژگی به نام هویّت یابی یاد می کنیم. هویّت یابی مراحل مختلفی دارد؛ یعنی در یک زمان این هویّت یابی فرهنگی است، در یک زمان این هویّت یابی اجتماعی است یا در یک زمان این هویّت یابی اعتقادی است.

یکی از نکاتی که ما معمولاً در خانواده ها می بینیم که کمتر به آن توجّه می شود، این است که وقتی فرزند ما به سنّ نوجوانی می رسد و می خواهد نماز بخواند، در واقع او در مرحله ی پرسش گری است و ممکن است که سوالاتی در ذهن خودش داشته باشد. گاهی اوقات بعضی از بچّه ها سوالات خودشان را می پرسند، ولی بعضی دیگر حتّی می ترسند که این سوالات را بپرسند. معمولاً سوالاتی از این جنس که چرا من باید نماز بخوانم؟ چه کسی گفته که من باید نماز بخوانم؟

البته منظور ما به این معنا نیست که این مسأله مربوط به نسل فعلی است؛ بلکه در نسل های قبلی هم بوده است؛ ولی ممکن است که این پرسش گری ها ضعیف تر بوده باشد؛ چون بالاخره امروز بچّه های ما در فضاهایی قرار گرفته اند که یک انفجار اطلاعاتی در زمینه های مختلف اتّفاق افتاده است، اما در زمینه های اعتقادی گاهی اوقات ما به فرزندانمان اطّلاعات زیادی نداده ایم.

کوتاهی از سوی رسانه ها

من گاهی اوقات تاسف می خورم. وقتی آدم می بیند که حتّی در رسانه های خودمان هم این قدر که درباره کامپیوتر و انواع ماشین ها و فوتبالیست ها واز این قبیل مسائل، مدام به مخاطبین خود اطّلاعات می دهند، اطّلاعاتی در باره اعتقادات نمی دهد؛ در صورتی که بچّه ها در این سنّین نیاز به این اطّلاعات دارند.

امّا بچّه ها چه نیاز های اعتقادی دارند؟ یک نمونه را من برای شما می گویم. گاهی اوقات بچّه های ما باید حضور خدا را بفهمند و آن را درک کنند. ما در رابطه با دوره کودکی می گوییم که بچّه ها تحلیل خوب ذهنی ندارند و خیلی نباید در باره ی خدا و این مسائل با آن ها صحبت کرد؛ چون الان نمی توانند ماوراء را درک کنند؛ ولی وقتی بچّه ها به سنّین نوجوانی می رسند و می توانند مطالب را هضم کنند، متاسفانه می بینیم که مطالب زیادی برایشان نداریم.

کوتاهی والدین

گاهی اوقات خود خانواده ها توان بیان این گونه مطالب را برای بچّه ها ندارند؛ یعنی سطح معلومات والدین پایین است. مثلاً اگر ما الان از پدری که تحصیلات دانشگاهی دارد، بپرسیم که چرا باید نماز بخوانیم؟ معلوم نیست که چه جوابی را می دهد و واقعاً می تواند پاسخ قانع کننده ای را به فرزندش بدهد یا نه؟ تازه این سؤال را از پدری بپرسیم که تحصیلات دانشگاهی دارد،

بچّه ها به دنبال پاسخ این گونه سوالات هستند. بچه ها به دنبال این هستند که چرا باید برای خدا نماز بخوانیم؟ لذا ما باید این مفاهیم را به صورت دسته بندی شده و دقیق و متناسب با درک و فهم فرزندانمان به آنها ارائه دهیم. بچّه ای که خدا را شناخت، دیگر نیازی نیست که مدام برای نماز خواندن به او تذکّر بدهیم؛ امّا برای بعضی از این بچّه ها شناخت خدا اتّفاق نیفتاده است.

باید ریشه ها را درست کنیم!

البته این موضوع، مسئولیت ما رسانه ای ها را هم سنگین تر می کند و در واقع ما باید مباحثی را در این زمینه داشته باشیم؛ حتّی ما متاسّفانه در بازی عده دیگری قرار می گیریم و به جای این که به ریشه ها بپردازیم، به ظواهر می پردازیم. مثلاً گاهی اوقات که ما به دانشگاه ها و مدارس می رویم، می بینیم که مدام درباره ی روابط دختر و پسر از ما سوال می پرسند.

من می گویم که با سوالات ما در بازی آنها قرار می گیریم؛ چراکه این مسئله، یک مسئله ریشه ای نیست و هرچقدر هم که درباره ی آن صحبت کنیم، می بینیم که آنها کار خودشان را می کنند؛ ولی اگر آمدیم و ریشه را شناختیم، یعنی خدا را درست به او معرفی کردیم و او هم این را فهمید که خدا از رگ گردن به او نزدیک تر است، وقتی این را متوجّه شد، دیگر نباید، مثلاً نگران حجاب دختر باشیم؛ چراکه خود به خود رعایت می کند. دیگر لازم نیست نگران ارتباط او با نامحرم باشیم؛ چون دیگر راه برای او هموار شده است و خودش رعایت می کند.

ما می بینیم که وقتی دختر خانم یا آقا پسری با پدرش به جایی می رود، دست از پا خطا نمی کند و یا گاهی وقت ها که خانم های بد حجاب در خیابان، ما روحانیون را می بینند، یک دفعه متوجّه می شویم که دارند حجابشان را درست می کنند! وقتی مردم این را بفهمند که کسی مراقب اینها است، خودشان همه چیز را رعایت می کنند؛ البته نمی گوییم که ما مراقب مردم هستیم، نه؛ نا خود آگاه شاید این لباس ما آنها را به یاد خدا و پیغمبر بیاندازد و به خاطر رعایت می کنند. بنابر این بچّه هایی که خدا را بفهمند، به دستورات او توجّه می کنند.

بگو خدا کجا نیست؟!

می گویند یک روز پدری به فرزندش گفت: پسر خوبم! بگو ببینم خدا کجا است؟ اگر گفتی خدا کجاست و اگر درست جواب دادی، مثلاً من به تو بستنی می دهم. بچّه هم سریع بلند شد و به پدرش گفت: پدر تو به من بگو که خدا کجا نیست، من به تو دو تا بستنی می دهم!

بچّه هایی که پای منبرها بزرگ می شوند، بچّه هایی که این مسائل را می فهمند و درک و شعور پیدا می کنند در واقع هویّت دینی بهتری می یابند؛ لذا من به پدران و مادران بزرگوار توصیه می کنم که هویّت دینی بچّه ها را برایشان مشخص کنند و این کار اتّفاق نمی افتد؛ مگر با پیوند با مراکز؛ یعنی مساجد، منبر ها، جلسات قرآن و غیره.