بسم الله الرّحمن الرّحیم

امیدوارم خداوند منّان، روز ولادت را در این ایام الله ماه رجب، برای همه معتکفین، بست‌نشستگان،‌ پناه جویان رحمت حق‌تعالی، پر نور و پر برکت قرار بدهد. به ولای امیرالمؤمنین علیه‌السلام قسمش می‌دهیم که حوایج همه‌ی آن کسانی که این سه روز را در کانون‌های عبادت، مساجد، دور هم جمعند، همه را حاجت روا کند و به درجات سوز و گداز و مناجات و شب‌زنده داری و روزه‌ی این عزیزان موفق، هر بلا و آفتی که این کشور و مسلمانان جهان را تهدید می‌کند، بر طرف بفرماید و به برکت این قلب‌های پاک، فرج امام زمان ارواحنا ‌فداه را نزدیک کند و ما را هم از یاران و چشم ‌به‌ راهان آن بزرگوار بپذیرد. صلوات ختم بفرمایید

 

یاد مرگ  

صحبت ما در جلسات و هفته‌های قبل، بررسی و ارزیابی ‌راه‌های دست پیدا کردن به حضور و تمرکز دل، بیرون کردن امیال و قرار گرفتن در مسیر توحید بود. که ذهن و فکرمان را، چگونه می‌توانیم در مسیر حق قرار دهیم؟! سپس پراکندگی ذهن خودمان را درمان کنیم، تا گرفتار هموم و تخیلات و توهماتی که موجب غصه و غم می‌شود، نشویم؛ و از افسردگی و پریشانی نجات پیدا بکنیم. که افسردگی‌ها، پریشانی‌ها، مالِ تفرقه‌ی حواس است. دل وقتی به رشته‌های متعدد تجزیه شده است، به جاهایی وابسته شده است، این وابستگی و اسارت منجر می شود تا انسان چیزی گیرش نیاید. این تعلق و اسارت برای او مایه‌ی غصه می‌شود.

کسی ماشینش را خیلی دوست دارد وقتی تصادف می‌کند و مختصر خراشی بر می دارد، هم نمی‌تواند بگذرد و هم غصه می‌خورد! اعصابش داغون می‌شود! نسبت به فرزند و مال و منال و موقعیت، حساس می شود. بعضی ها وقتی رای نمی آورند سکته می‌کنند. این نشان می‌دهد که وابستگی، خیلی شدید است!

” یکی از مسائلی که باید به طور جدی مورد فکر قرار گیرد و برایش چاره‌ای اندیشید، فکر در مرگ است! یاد مرگ تعلقات انسان را به امور مادی کم می‌کند. آدم وقتی مطمئن می شود، مرتب هم فکر می‌کند که روزی باید برود، قطعاً تمرکزش برای آخرت بیشتر می‌شود “

قطع این علایق، گسستن این زنجیرهایی که ما را وابسته کرده است، راه‌کارهایی دارد. یکی از آن ها تفکر است! گفتیم فکر کردن در بعضی امور، برای انسان بسیار سازنده است. یکی فکر در مرگ بود، که انسان بنشیند و شبانه‌روز خلوتی داشته باشد؛ و احتمال بدهد که ممکن است امروز آخرین روز عمر من باشد. چون تمام این‌هایی که از دنیا رفته‌اند، روز قبل و ساعت قبل، نمی‌دانستند که می‌میرند، آمادگی هم نداشتند اما عزرائیل آمد به سراغشان و بردشان!

هیچ کسی هیچ تضمینی برای طول عمرش ندارد. بنابراین یکی از مسائلی که باید به طور جدی مورد فکر قرار گیرد و برایش چاره‌ای اندیشید، فکر در مرگ است! یاد مرگ تعلقات انسان را به امور مادی کم می‌کند. آدم وقتی مطمئن می شود، مرتب هم فکر می‌کند که روزی باید برود، قطعاً تمرکزش برای آخرت بیشتر می‌شود. انسان با این فکر خودش را ملزم می‌کند که به هر نحوی که می تواند، ذخیره‌ای برای عالم برزخش بفرستد.

 

تفکر در مظاهر قدرت خداوند

حالا در مسئله‌ی مرگ ان‌شاءالله تعالی در جلسات بعد هم مقداری توضیحات بیشتر ارائه می‌دهیم. اما امشب شب میلاد مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی‌بن ابی طالب علیه‌السلام است. یکی از اموری که در قرآن کریم تأکید شده و در روایات هم هدایت شده‌ایم به آن، فکر در مظاهر قدرت خداوند منّان است. فکر در آیات خدا، فکر در مظاهر قدرت خدا، انسان را به خدا نزدیک می‌کند، انسان را با خدا آشناتر می‌کند و انسان را به خداوند منّان وابسته می‌کند؛ و از غیر خدا وارسته می‌کند.

” از موارد فکر در مظاهر قدرت خداوند، فکر در طعام است. این همه آیاتی که خدای متعال می‌گوید: آیا انسان نظر به طعام نمی‌کند، دلیل بر این مدعاست “

از موارد فکر در مظاهر قدرت خداوند، فکر در طعام است. این همه آیاتی که خدای متعال می‌گوید: آیا انسان نظر به طعام نمی‌کند، دلیل بر این مدعاست. همین غذا چه مجاری را طی کرده تا به دست ما رسیده است. زمین و زمان دخالت دارد در یک لقمه‌ نانی که آدم می‌خورد. بعد این نانی که آدم می‌خورد، غذایی که آدم می‌خورد، این غذا جامد است، جان که ندارد. اما ما حفظ حیات و زندگی‌مان به این غذای مادی است.

آدم تأمل بکند، این غذا با این امکاناتی که خدا قدرت نمایی کرده است، به ما طعام داده است، در داخل دهان ما دندان قرار داده است. و این غذا زیر دندان ما خُرد می‌شود. داخل دهانمان چشمه‌هایی قرار داده است که لعاب دهان می‌جوشد و غذایی که ما می‌خوریم، با این لعاب دهان آمیخته می‌شود، نرم می‌شود، بعد ما این را بلع می کنیم. و در معده چه فعل و انفعالاتی انجام می‌شود. و تبدیل غذا به خون و آمدن خون به قلب و پالایش خون در قلب، این‌ها هر کدامش یک دنیا معرفت پروردگار متعال است!

در میان آیات الهی که شما به هر چیزی نگاه کنید، عجایبی در آن است که تا آدم علم ندارد، دانش ندارد، مطالعه ندارد، خیلی ساده از کنارش رد می‌شود؛ اما هر چه علوم پیش رفت می کند، متفکرین و اندیشمندان در جای جای عالم فکر می کنند، کشف قدرت کنند، کشف منبع انرژی کنند، کشف زمینه های جدیدی برای توسعه‌ی فکر و روح برایشان شده است.

از ذره‌ای خاک کمتر، که ما چیزی نداریم. خود این ذره به ذراتی منتهی است که ما نمی‌توانیم ببینیم. خب از داخلش اتم را کشف کردند. این علوم هسته‌ای که امروزه هزاران نفع برای بشر دارد، از همین ذره‌ای است که به چشم نمی آید. خودش یک منظومه است. اما آثار ذره را در معالجات، در بمباران غده‌های سرطانی، در زدودن میکروب‌ها، در داروها، در کشاورزی، در انرژی و هر ذره ای که ما نمی‌توانیم ببینیم، ملاحظه می‌کنیم؛ ببینید چه ها شده است، چه تحولی کشف این ذره ایجاد کرده است، ذره‌ای که به نام اتم نامیده می‌شود و برای خود منظومه ‌ای است.

ببینید که تحول عظیمی، هم در قدرت دفاعی بشر،‌ هم در به دست آوردن سلاح‌های مرگ بار و خطرناک؛ و کمک کردن به وحشی‌گری انسان‌های درنده خو،‌ و هم از این طرف برای رفع مشکلات بشر، امکاناتی با همین ذره پدید آمده است. بنابراین دل هر ذره را که بشکافی، آفتابی در میان‌اش می‌بینی، آدم وقتی این‌ها را فکر می‌کند مبهوت می‌شود، خدا چه کرده است!؟ از این ذره گرفته تا خورشید و کهکشان‌ها، همه جا عجایب است!

 

عظمت امیرالمومنین علی علیه‌السلام

لکن عجیب‌ترین عجایب که مَظهر همه عجایب و مُظهر همه غرایب است، وجود نازنین مولی الموحدین، امیرالمؤمنین، علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام است. من بعضی از کلیات مطالبی که در مورد حضرت نقل شده است را خدمت شما عرض می کنم که اگر برنامه رسانه‌ای نبود، در جلسات خصوصی خیلی از جزئیات را می‌توانستم بگویم. ولی اجمالاً حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام است که کنتُ مع الانبیاء سراً و مع خاتم الانبیاء سراً و جهراً. عطار نیشابورى‏، فرید الدین، مظهر العجائب و مظهر الاسرار، ص ۱۶۲، تهران، بی‌نا،  ۱۳۲۳ش؛ کاشانی، ملا فتح الله، زبده التفاسیر، ج ‏۷، ص ۲۶۹، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.

من در عالم باطن با همه‌ی پیغمبران همراهی کرده ام؛ و با خاتم پیغمبران صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله هم در باطن بودم و هم در ظاهر. این چه اعجوبه ای است که اول و آخرش پیدا نیست!؟ امیرالمؤمنین علیه‌السلام ریشه‌ی وجود نوری‌اش از کجاست؟ این قبل از زمان بوده است؟ امیرالمؤمنین زمان و مکان را در کف خودش می‌بیند! همه‌ی عوالم در کف علم و قدرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است.

لذا هم از گذشته ها اطلاع می‌دهد و هم نسبت به آینده ها امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمایند: و لکن أخافُ أَن تَکفُروا فىّ بِرسولِ اللّهِ صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله نهج البلاغه؛ خطبه ۱۷۵٫ اگر نگران نبودم که شما به رسول الله صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله کفر پیدا بکنید، تمام جزئیات حوادث آینده را تا قیامت، برای شما بازگو می کردم!!

 امیرالمؤمنین علیه‌السلام به ملائکه گزارش می‌کند که در آینده چه حوادثی اتفاق می‌افتد!؟ امیرالمؤمنین علیه‌السلام در جنگ صفین عدد کشته‌ها را گفتند، بعد که شمردند دیدند که همان‌طور شده است که حضرت علی علیه‌السلام پیش‌بینی کرده بودند!؟ قاسطین، مارقین و ناکثین را حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام قبلاً گفته بودند، بعد هم واقع شد. حضرت امیر علیه‌السلام قاتل خودشان را می‌شناختند و به خود قاتل هم گفته بودند که تو قاتل من خواهی بود!؟ کیفیت قتل خودشان را هم می‌دانستند!؟

نحوه علم امام علی علیه‌السلام

آیا علم حضرت امیر علیه‌السلام مثل علم ما بوده است؟ ما کتاب می‌خوانیم، در کتاب چیزهایی به ذهنمان می آید. بعد هم استنباط می‌کنیم. بعد هم حدس می زنیم، تحلیل می کنیم. بعضی از حدس های ما واقع می‌شود و برخی از حدسیات ما خلاف این در می آید. آیا علی علیه‌السلام این طور بوده است؟

قطعاً علی علیه‌السلام این‌طور نبوده است! علی علیه‌السلام می‌گوید: کنتُ، خودم بوده‌ام. و علی علیه‌السلام آنچه در آینده می گوید، حضورش در آینده مسلم است؛ لذا می گوید. از امام علیه‌السلام سؤال کردند که شما پشت دیوار را می‌بینید؟ حضرت فرمودند سؤالتان غلط است! چرا ما را در آن طرف دیوار فرض می کنید و بعد فکر می کنید ما پشت دیوار را می بینیم یا نه!؟ ما اشراف داریم، ما جایی هستیم که همه ‌ی اطراف دیوار جلوی دید ماست.

دیوارِ مکان و دیوارِ زمان برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام دیوار نمی‌تواند باشد.

 

علی علیه‌السلام بزرگترین آیه و نشانه خداوند

لذا وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه‌السلام بر حسب سوره مبارک نباء عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ(۱) عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ(۲) این نباء عظیمی است که سوال می‌کنند! در تفسیر صافی، در تفسیر برهان، در تفاسیر روایی، روایتی از امیرالمومنین علیه‌السلام هست که فرمودند: مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آیَهٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّی. تفسیر القمی، ج ۲، ص ۴۰۱، دار الکتاب، قم، ۱۴۰۴ق.

و ما للَّه آیه اکبر منّی. همه‌ی موجودات آیه و نشانه قدرت خدا، ‌آیه و نشانه‌ی جلال خدا، آیه و نشانه‌ی جمال خدا، آیه و نشانه‌ی علم و رحمت خدا، آیه و نشانه‌ی اسماء الحسنی پروردگار هستند. در میان آیات بی‌کران پروردگار متعال، امیرالمؤمنین فرمودند، خداوند آیه‌ای اکبر از من نیافریده است!

” و ما للَّه آیه اکبر منّی. همه‌ی موجودات آیه و نشانه قدرت خدا، ‌آیه و نشانه‌ی جلال خدا، آیه و نشانه‌ی جمال خدا، آیه و نشانه‌ی علم و رحمت خدا، آیه و نشانه‌ی اسماء الحسنی پروردگار هستند. در میان آیات بی‌کران پروردگار متعال، امیرالمؤمنین فرمودند، خداوند آیه‌ای اکبر از من نیافریده است! “

و ما للَّه آیه اکبر منّی خدا آیه ای بزرگ تر از من نیافریده است. یکی از مصادیق نباء عظیم قیامت است که هیچ کس نمی‌تواند عظمت قیامت را با الفاظ و با تصویرهای ذهنی خودش به صورت بکشد. آنجا روزی است که عقل ها از سر می پرد. خود مرگ از آیات عظیم خداست؛ وقتی مرگ به سراغ انسان می‌آید و در جلسه گذشته خدمتتان عرض کردیم؛ آدم مدهوش می‌شود، مست می‌شود، عقل از سرش می‌پرد! کَالَّذی یُغْشى‏ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْت. احزاب؛ ۱۹٫

این ها همه نباء است، نباء عظیم هم است، امیرالمومنین علیه‌السلام می‌گوید خدا نبائی اعظم از من قرار نداده است. نباء عظیم عالم خلقت، وجود مقدس حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام است و آیه ی بزرگ خداست! آیت الله العظمی علی ‌الاطلاق، وجود مقدس حضرت امیر علیه‌السلام است!

 

علی علیه‌السلام جان پیغمبر و خود پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله

ممکن است که گفته بشود یعنی علی علیه‌السلام اعظم از پیغمبر اکرم صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله است؟ در حالی که حضرت امیر علیه‌السلام در برابر پیغمبر خدا صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله عبد مطلق بود، مطیع مطلق بود!؟ بی چون و چرا تحت اوامر پیغمبر خدا صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله بود! هم تعظیم ظاهری‌اش و هم بیاناتی که در عظمت پیغمبر خدا صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله دارد، این مدعا را به اثبات می رساند. عبارتی از وجود نازنین امیرالمؤمنین هست، که همه‌ شما مکرر شنیده اید! فرموده اند: أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ. الکافی،۵:۸۹:۱ و ۸:۹۰:۱؛ التوحید،۳:۱۷۴؛ الاحتجاج،۱۲۶:۴۹۶:۱.

بر حسب آیه ی مباهله حضرت امیر علیه‌السلام خود پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله است. حضرت امیر علیه‌السلام سرّ پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله است. حضرت امیر علیه‌السلام جان پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله است

پاسخ این است که بر حسب آیه ی مباهله حضرت امیر علیه‌السلام خود پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله است. حضرت امیر علیه‌السلام سرّ پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله است. حضرت امیر علیه‌السلام جان پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله است؛ که شیعه و سنی، در تفسیر آیه کریمه فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبین. آل عمران؛ ۶۱٫ مصادیق  ابناء را امام حسن علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام معرفی کرده اند. مصداق نساء را فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و مصداق انفس را وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابی‌طالب علیه‌السلام مطرح کرده اند. انفس جمع نفس است. نفس یعنی جان.

در روایت هم دارند که پیغمبر خدا صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله فرمودند: علیٌ کالرأسی. علی علیه‌السلام مثل سر من است! علیٌ کنفسی. علی جان من است! امیرالمؤمنین علیه‌السلام روح پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله است، جان پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله است، حقیقت پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله است!

جناب فخر رازی که مشهور است. از ائمه‌ای است که در میان اهل سنت و در میان اهل علم شیعه و سنی، دارای جایگاه علمی و نبوغ فکری می باشد. در مورد او لقب امام المشککین گفته شده است. تفسیر و کتاب هایی که از او به جا مانده، نشانه‌ی قدرت فکر بالا و وسعت اطلاعات اوست؛ لذا بعضی ها در مورد تفسیر کبیر فخر رازی می‌گویند، بُعد تفسیری ندارد، این معلومات مختلف را در این تفسیر جمع آوری کرده است. حوزه‌ی اطلاعاتش در قسمت های مختلف خیلی وسیع بوده است. آدمی بوده که هم فکرش جولان داشته و هم اطلاعاتش خیلی اطلاعات عظیمی بوده است.

خود در تفسیر کبیرش می گوید: من با مردی از اهل ری که شیعه بود، برخورد کردم و او مطالبی می گفت که حضرت علی علیه‌السلام را افضل از انبیا معرفی می‌کرد؛ و این حرف برای من اینقدر سنگین بود که گویا پتکی بر سرم می‌زدند، که عوام‌النّاس، مردم بی اطلاع، چگونه در مورد علی علیه‌السلام قضاوت می‌کنند!؟ علی علیه‌السلام که پیغمبر نبود، اما او علی علیه‌السلام را از آن هایی که درجه نبوّت داشتند مهمتر می داند. وقتی گفتم: این چه حرفی است! من خیلی ناراحت شدم! از من پرسید: شما قرآن خوانده اید؟! خیلی تعجب کردم! از منِ عالم و مفسِر، کسی که دارای تخصص‌های مختلف در علوم دینی است، پرسید شما قرآن خوانده‌اید؟! گفتم: بله من با قرآن آشنا هستم!

گفت: این آیه مباهله را بخوان ببینم، خواندم. گفت: آن که می‌گوید فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ دعوت کننده نمی تواند خودش دعوت شونده هم باشد! او دعوت می کند، چند گروه را دعوت کرده است؟،گفتم: بر حسب آیه سه گروه را دعوت کرده است. یکی ابناء بوده است، دوم نساء بوده است،‌ سوم انفس بوده است. پاسخ داد: خود پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله که دعوت کننده است، اما سه گروه را دعوت کرده، یک گروه پسران بوده اند که دعوت کرده، بانوان بوده که دعوت کرده، اما جان ها را چگونه دعوت کرده است!؟ گفت: بگویید ببینم این پسرها چه کسی بوده اند؟ این بانوان چه کسی بوده اند؟ و این جان ها چه کسی بوده اند؟

گفتم: خوب مسلم است که حسنین علیهما‌السلام، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و حضرت علی علیه‌السلام بوده اند! به من گفت: پیغمبر خاتم صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله نسبتش با انبیا‌ء گذشته چه بوده است؟ آیا عیسی علیه‌السلام و ابراهیم علیه‌السلام افضل هستند یا خاتم انبیا صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله. گفتم: خب او خاتم است، مسلم است پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله ما افضل است. مرد شیعی گفت: خب اگر پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله ما افضل است، خود قرآن می‌گوید علی علیه‌السلام جان پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله است، باز در افضلیت علی علیه‌السلام تردید داری؟ می‌گوید من هیچ پاسخی پیدا نکردم که در پاسخ این مرد شیعه عوام بگویم. قبول کردم که علی علیه‌السلام مقامش از انبیاء‌ خلَف افضل است.

 

جامعیت امیرالمومنین علیه‌السلام

این چه اعجوبه ای است! حضرت امیرالموالمنین علی ابن ابی طالب علیه‌السلام که همه ی عالم وقتی درباره امیرالمومنین علیه‌السلام تحقیق می کنند، خاضع و خاشع می شوند. ملاحظه ‌کنید! شخصیت ابن سینا خیلی مهم است. اما اهمیتش در چیست؟ در دو جهت است. یک اینکه حکیم بوده، فیلسوف بوده، دوم اینکه طبیب بوده است. طبش و فلسفه‌اش فوق‌العاده است، اما ابن سینا در بعد ریاضی، در بعد عرفان، در بعد ادبی در این جهت که برجستگی مطلق نداشته، بلکه در یک یا دو بُعد ابن سینا زبان زد خاص و عام است.

چیزهایی که برای بشر مهم است، مثل: شجاعت،‌ علم، فصاحت و بلاغت، بندگی خدا، خدمت به مردم، جنگ‌جویی، رزمندگی، صف شکنی و خط شکنی. ممکن است در تاریخ، یک نفر با یکی از این عناوین برجسته باشد؛ ولی امیرالمومنین علیه‌السلام در تمام جبهه‌ها نفر اول است! در جنگ علی علیه‌السلام، افضل مجاهدین است. در گریه علی علیه‌السلام، تاج‌البکایین است. در احسان امیرالمومنین علیه‌السلام، یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَه. بقره؛ ۲۷۴٫ است. از نظر ایثار، وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَهٌ حشر؛۹ است

در میان شعرا، هر شاعری یک برجستگی دارد. سعدی در موعظه برجسته است. حافظ در غزل برجسته است. فردوسی در حماسه برجسته است. و هر شاعری در چیزی؛ اما همه در یک جهت برجسته اند نه در  همه ی جهات! شما چیزهایی که برای بشر مهم است، مثل: شجاعت،‌ علم، فصاحت و بلاغت، بندگی خدا، خدمت به مردم، جنگ‌جویی، رزمندگی، صف شکنی و خط شکنی. ممکن است در تاریخ، یک نفر با یکی از این عناوین برجسته باشد؛ ولی امیرالمومنین علیه‌السلام در تمام جبهه‌ها نفر اول است! در جنگ علی علیه‌السلام، افضل مجاهدین است. در گریه علی علیه‌السلام، تاج‌البکایین است. در احسان امیرالمومنین علیه‌السلام، یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَه. بقره؛ ۲۷۴٫ است. از نظر ایثار، وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَهٌ حشر؛۹ است.

 

احسان امیرالمومنین علیه‌السلام

در سوره مبارکه هل اتی، آیه هفده؛ صفات این بزرگواران دودمان امیرالمومنین را بیان کرده است. که یکی از آن‌ها وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ انسان؛ ۸٫ نه پول دادن، غذا را از گلوی خودشان بریدند و در سه مرحله سه گروه را اشباع کردند؛ و خودشان گرسنگی را تحمل نمودند. خیلی‌ها احسان کردند، خیلی ها سخاوت داشتند، اما هر فصیح و ایثارگری توقعاتی هم دارد. اما این‌ها هیچ توقعی نداشتند! إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً انسان؛ ۹٫  

کسانی که احسان و سخاوت دارند، این ها گاهی احسان و سخاوتشان به خاطر پاداشی است که از خداوند می‌گیرند. می‌خواهند بهشت بروند. می‌خواهند جهنم نروند، ولی مقام این‌ها را خداوند متعال بالاتر از این حرف ها می‌گوید! این ها به طمع بهشت این کار را نکردند، بلکه عشق خدا مشوق آن ها بود.

 

قدرت امیرالمومنین علیه‌السلام

 لذا زور بازوی امیرالمومنین علیه‌السلام در حدی است که باب قلعه خیبر را که می‌گوید چهل و چند نفر این در را با هم دیگر باز و بسته می کردند، جلوی چشم همه‌ی نظارت کنندگان، دو  انگشت را بر حلقه درب بردند و با تکانی آنچنان لرزه بر دژ محکم یهودیان انداخت، که خیلی ها از ترس افتادند و فکر کردند قیامت به پا شده است!! زمین لرزه عظیمی به وجود آورد!

کسانی که قهرمان هستند، کشتی‌گیر هستند، ورزنه بردار هستند، قبلش غذاهایی می خورند، آمپول‌هایی می زنند، تقویت‌های روحی می‌شوند که  بتوانند وزنه را بردارند؛ ولی علی غذایش چه بود؟ امیرالمومنین علیه‌السلام در شبانه روز دو قرص نان غذایش بود. کسی که غذایش آنطوری است، می آید این قدرت نمایی را بروز می دهد!؟ این قدرت نمایی‌های برجسته خداوند منّان در عالم است.    

 

معجزات ولادت امیرالمومنین علیه‌السلام

انسان کافی است در ولادت امیرالمومنین علیه‌السلام فکر کند. این از مسلمات تاریخ است که مرحوم علامه امینی رحمه الله علیه از ۱۷ طریق، از طرق اهل سنت نقل کرده، ‌باز شدن دیوار کعبه و ورود فاطمه بنت اسد سلام‌الله‌علیها به داخل آنجا از مسلمات است. ایشان سه روز در آنجا بوده. سه روز غذا نخورده یعنی کسی به او غذا نرسانده است. اما بعد از سه روز که آمده امیرالمومنین علیه‌السلام را با نشاط بیرون آورده و خودش هم ضعفی نداشته است. آیا برای احدی در عالم چنین حقیقتی واقع شده است؟ آیا این از عجایب توحیدی نیست؟ این دست خدا را نشان نمی‌دهد؟ این آیت عظیم خدا نیست؟ قفل را باز نکردند، در را باز نکردند، بلکه بدون هیچ امکانی دیوار باز شده است!! و مادر امیرالمومنین علیه‌السلام وارد خانه ای شده که بیت الله است. قرآن کریم آن را به عنوان بیت الله و خانه خودش معرفی کرده است. این خودش از عجایب است. از غرایب عالم است.

” ‌باز شدن دیوار کعبه و ورود فاطمه بنت اسد سلام‌الله‌علیها به داخل آنجا از مسلمات است. ایشان سه روز در آنجا بوده. سه روز غذا نخورده یعنی کسی به او غذا نرسانده است. اما بعد از سه روز که آمده امیرالمومنین علیه‌السلام را با نشاط بیرون آورده و خودش هم ضعفی نداشته است. آیا برای احدی در عالم چنین حقیقتی واقع شده است؟ آیا این از عجایب توحیدی نیست؟ این دست خدا را نشان نمی‌دهد؟ این آیت عظیم خدا نیست؟ قفل را باز نکردند، در را باز نکردند، بلکه بدون هیچ امکانی دیوار باز شده است

هم ورودش و هم خروجش از عجایب است! بعد هم قدم به قدم زندگی امیرالمومنین علیه‌السلام، خدا را نشان می دهد! علی علیه‌السلام در قدرتش، خدا را نشان می‌دهد؛ در حکمتش، خدا را نشان می‌دهد.

 

علم امیرالمومنین علیه‌السلام

تا اینکه وجود مقدس مولی الموحدین، امیرالمومنین، علی علیه‌السلام می‌گوید: فَاسْأَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی. نهج البلاغه؛ خطبه ۹۳٫ آیا در تمام تاریخ، شده است چنین حرفی را یک نفر بگوید و از عهده ‌اش برآمده باشد!؟ می‌گوید از هر چیزی سؤال بکنی من جواب می‌دهم! کجای عالَم شما دانشمندی می یابی که بتواند در چنین ادعایی صادق باشد!؟ حتی در رشته‌ی خودش هم اینطور نیست که همه مجهولات آن رشته را بداند، یک فیزیک دان در محدوده‌ی کتاب هایی که خوانده است، پاسخ هایی می دهد اما مجهولات جدیدی وجود دارد که اگر آدمی کشفیاتی کرده باشد و بیاید سوال بکند، این می‌ماند چه بگوید!؟

امیرالمومنین علیه‌السلام می‌گوید فَاسْأَلُونِی این سلونی یعنی از من فقه بپرسید، تصدیق بپرسید، ادبیات بپرسید، هر کسی هر مجهولی، در هر رشته ای دارد از من سؤال کند!!؟ فَاسْأَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی همیشه علی علیه‌السلام ندارید! حالا که نعمت دارید، قدر علی علیه‌السلام را بدانید! از علی علیه‌السلام سوالات بیجا نکنید!

امیرالمومنین علیه‌السلام می‌گوید فَاسْأَلُونِی این سلونی یعنی از من فقه بپرسید، تصدیق بپرسید، ادبیات بپرسید، هر کسی هر مجهولی، در هر رشته ای دارد از من سؤال کند!!؟

بیایید ابهاماتتان را، ‌درهای بسته علوم را با پنجه قدرتمند علی علیه‌السلام باز کنید! من به راه‌های آسمان‌ها آشناترم، یعنی از مسائل آسمانی، از مسائل عرشی، از مسائل ملکوتی، نسبت به حقیقت محض، نسبت به قیامت، نسبت به برزخ، نسبت به بهشت داناترم تا به مسائل زمینی. این ها مسائل آسمانی است. این کهکشان و اجرام هم مسائل آسمانی است. مطلق است. امیرالمومنین می‌گوید من به مسائل آسمان‌ها آشناترم تا مسائل زمین.

 

جامع اضداد بودن امیرالمومنین علیه‌السلام

اما از اعجب عجایب این است، کسی که قدرت دارد در خیبر را بکَند. کسی که در جنگ خندق، قدرت‌نمایی اش در آن حد بود که پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله به او مدال می‌دهد، – در جنگ خیبر این مدال به امیرالمومنین علیه‌السلام داده شد  لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار و در جنگ خندق این مدال به او داده شد که ضَربَهُ عَلِی یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَهِ الثّقلین؛ همین آدمی که اینقدر قدرت دارد، می‌گویند که دیدیم در مسجد کوفه، در دل شب، امیرالمومنین علیه‌السلام دست به دیوار گرفته و مثل آدم‌های سرگشته و حیران، ناله می کند و اشک می ریزد و از خوف خدا بی خوابی می‌کشد!

من مارگزیده را ندیده ام، ولی می‌گویند کسی که مارگزیده باشد به خودش می پیچد، بی قرار می شود. البته مسمومیت را دیده اید. آدمی که مسموم است، اوضاعش به هم می خورد، ارتعاش دارد، بی قراری دارد، بلند می‌شود می‌نشیند. امیرالمومنین علیه‌السلام وضعیتش در دل شب، مثل وضعیت کسی بود که مار او را زده است. به خودش می پیچید، و محاسنش را می‌گرفت و از خودش حساب می‌کشید! چنین قدرتی، چنین علمی، نه تنها برایش غرور نیاورده است، طلبکار کسی نیست، طلبکار خدا نیست، بلکه از خوف خدا و از شدت بدهکاری که به خدا احساس می‌کند، شب ها تا صبح می نالد؛ و مثل کسی که مار گَزیده است، به خودش می پیچد!

هو البکاء فی المحراب لیلا     هو الضحاک إن جد الضراب

 

زهد امیرالمومنین علیه‌السلام  در مواجه با بیت المال

کسی حاکم باشد، بیت المال را در اختیار داشته باشد، چنین خضوع و خوفی در محضر پروردگار دارد!! حکومت و دارایی، تجمل می آورد، فساد می آورد، ویژه خواری می آورد؛ اما امیرالمومنینی علیه‌السلام که خلیفه و حاکم است، برای خود یک لباس از بیت المال نمی خرید!!! ابن عباس می گوید، امیرالمومنین علیه‌السلام برای ایراد خطابه جمعه در بالای منبر ایستاده بود و پیراهن مبارکشان را مرتب تکان می‌داد. تعجب کردم چرا امیرالمومنین علیه‌السلام هنگام ایراد خطبه، پیراهنش را اینطور می کند؟! از منبر که پایین آمد و نماز جمعه تمام شد، به محضرش رفتم، پرسیدم یا امیرالمومنین علیه‌السلام کاری که سابقه نداشت از شما دیدم. فرمودند چه بود؟ گفتم: چرا پیراهن شریفتان را تکان می‌دادید؟

فرمود می‌خواستم برای ایراد خطبه جمعه بیایم، دیدم لباسم نظیف نیست، لباسم را شستم و چون لباس دیگری نداشتم تا به جایش بپوشم، همان لباسی که خودم شسته بودم را به تن کردم و در حین خطبه مشغول خشک کردنش بودم. گفتم یا امیرالمومنین علیه‌السلام شما بیت المال در اختیارتان است؛ و از این بیت المال، لباسی برای خودتان فراهم می‌کردید!؟ فرمود این لباسی هم که خریدم از بیت المال نیست. این حاصل دسترنجم در مدینه است. آنجا من تولید داشتم و از مال شخصی خودم، لباس را تدارک دیدم. از بیت المال حتی برای لباسی که باید در نماز جمعه استفاده کند، ‌استفاده نمی‌کرد!

 

مظلومیت و مدارای امیرالمومنین علیه‌السلام

مظلومیت و مدارای امیرالمومنین علیه‌السلام، قیامت است! امّ المومنین در جنگ جمل، علیه امیرالمومنین علیه‌السلام آشوب کرد. واقعاً من گاهی شرح صدر مقام معظم رهبری را رقیقه‌ای، قطره ای، از دریای حلم و ظرفیت حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام می دانم. امیرالمومنین وقتی آتش جنگ را خاموش کرد، از هیچ کسی انتقام نگرفت. همه را بخشید! بعد هم ام المومنین را که این همه جنگ افروزی علیه او کرده است را با چه اجلالی به منزلش فرستاد!!؟ عده ای از خانم ها را به لباس مرد مجهز کرده و به آن ها آموزش داده بود. اینها گارد حفاظتی عایشه ام المومنین شدند.

او هم در مسیر از بصره تا مدینه، خودخوری می کرد و به علی علیه‌السلام بد و بیراه می گفت! می گفت مرا با عده ای از نامحرمان راهی این سفر می‌کند، اما وقتی به مدینه رسیدند، و او را به خانه بردند و کجاوه اش را بر زمین قرار دادند، روپوش‌هایشان را کنار زدند و عایشه دید همه سربازان زن هستند؟! امیرالمومنینعلیه‌السلام با این اکرام چه چیز را احترام می کند؟ چه کسی را حفاظت می‌کند؟ برای چه کسی گارد حفاظتی قرار داده است؟ برای کسی که عَلَم شورش علیه امیرالمومنین علیه‌السلام به پا کرده است؛ و خون جگر به امیرالمومنین علیه‌السلام داده است.

ای کریمی که از خزانه غیب      گبر و ترسا وظیفه خور داری، علی جان!

دوستان را کجا کنی محروم      تو که با دشمن این نظر داری، علی جان!

من به شما وعده ای دادم و گفتم فکر مرگ بکنید. این فکر شما، شما را امیدوار هم بکند.

ای که گفتی فَمَنْ یَمُت یَرَنی / جان فدای کلام دلجویت

کاش روزی هزار مرتبه من علی جان! / مردمی تا بدیدمی رویت

 

علامه جعفری و دیدن جمال علی علیه‌السلام  

خوش به حال علامه جعفری اعلی‌الله‌مقامه که در آن آزمونی که برایش پیش آمده بود. به آن جمع و به آن سؤال کننده گفته بود، تو من را مخیر کردی بین هزار سال عمر با نشاط، با عیش و عشرت، با داشتن یک خانم زیبا رویی که نمره اول در زیبایی داشته باشد و بین دیدن جمال امیرالمومنین علیه‌السلام!!؟ هزار سال با این زندگی کنم، یا یک بار جمال علی علیه‌السلام را ببینم. خیلی حرف نامناسب و بی‌ربطی زدی. اینجا که دنیا است! هزار سال که گذرا است! والله اگر بهشت برین که ابدی است و خلود در بهشت بی انتهاست، با حوری‌هایی که متناسب با زیبایی‌هایی آن عالم است در یک طرف قرار بدهند؛ و یک لحظه دیدن جمال علی علیه‌السلام را در یک طرف، من بهشت و حوری را رها می کنم و این یک لحظه دیدن علی علیه‌السلام را از دست نمی‌دهم! ای که گفتی فَمَنْ یَمُت یَرَنی، به ما وعده داده که دم مُردن ان شاء الله به بالینمان بیاید و از ما دیدن کند. به سراغ ما خواهد آمد. به ‌گونه ای زندگی کنید که وقتی امیرالمومنین علیه‌السلام بالای سر ما می آیند؛ ناراحت نباشند، از ما راضی باشند! چه کار کنیم؟

 

راه خشنودی امیرالمومنین علیه‌السلام

حضرت امیر فرمود: مرا کمک کنید! مرا کمک کنید! علی جان! چه‌طوری تو را کمک کنیم؟ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّهٍ وَ سَدَاد. نهج البلاغه؛ نامه ۴۵٫ به ورع، به تقوا، به عفت، یکی عفت بانوان و آقایان است. علی علیه‌السلام را می‌خواهید کمک کنید با عفت کمک کنید. بی عفتی علی را ناراضی می‌کند. هرزگی قلب امیرالمومنین را می شکند. آتش به قلب علی علیه‌السلام می زند.

 دوم ثبات داشته باشید. شل نباشید. در برابر طوفان ها مقاومت داشته باشید.هم در گفته‌هایتان محکم باشید هم در زندگی‌تان استحکام داشته باشید. یک روزی شرقی، یک روزی غربی، یک روزی راستی،‌ یک روزی چپی. این‌ها در شأن شیعه امیرالمومنین علیه‌السلام نیست. تقوا، عفت، ثبات، امیرالمومنین علیه‌السلام را خشنود می‌کند ان شاء الله یک جوری زندگی کنیم که موقع رفتنمان امیرالمومنین به ما نمره بدهند.