- ثقلین - http://thaqalain.ir -

حریم ملکوت ۷۱
درس اخلاق آیت الله صدیقی؛ 17 اردیبهشت 1397

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللَّهُ صُحْبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»[۲]‏.Sadighi-13970217-Masjed-ThaqalainSite (1) 

صداقت در ایمان

ایّام نورانی ماه شعبان، ایّام ولادت منجی موعود، پناه و امید ما، حضرت امام زمان ارواحنا فداه را تهنیّت و تبریک عرض می‌کنم. شب نیمه‌ی شعبان نبودیم، در مشهد نائب الزّیاره بودیم. امیدوار هستیم این دعایی که پیغمبر تعلیم برای آخر ماه شعبان فرموده است، شامل حال ما بشود: «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ»[۳] خدایا اگر در گذشته‌ی ماه شعبان بخشیده نشدیم، در این چند روز باقی مانده منّت بگذار ما را ببخش، ما را از گناهان خود خلاص بکن، ما را از این زندان نفس آزاد بکن.

در این آیه‌ی کریمه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی حجرات خداوند عزیز از روی محبّت خود می‌خواهد ما صادق باشیم. آنچه می‌گوییم، منطبق با واقعیت باشد. اگر گفتیم: ما ایمان آوردیم امّا ایمان بر قلب ما نفوذ نکرده بود. در دل ما باز نشده بود، چشم دل ما بینایی پیدا نکرده بود، گوش جان کر بود، زبان جان لال بود، این ایمان ظاهری ایمان نیست؛ در زمره‌ی مسلمان‌ها هستیم، شناسنامه‌ی ما را باطل نمی‌کنند امّا وقتی از دنیا رفتیم به عنوان مؤمن ما را مورد نوازش قرار نمی‌دهند. استقبال از ما نمی‌کنند.

نشانه‌ی مؤمن بودن بنده

چه وقت ما مؤمن هستیم؟ آن وقتی که چراغ ایمان، خانه‌ی دل ما را روشن بکند و فضای جان ما با گوهر ایمان ارزشمند بشود. نشانه‌ی آن هم این است که کارهایی را انجام می‌دهیم که این کارها رنگ اجرای فرمان دارد، بوی بندگی می‌دهد؛ گاهی آدم نماز می‌خواند، نماز دیگر اوج ذلّت عبد در برابر خدا است. ولی در نماز خود هم آدم می‌خواهد یک نوع خودنمایی نشان بدهد، این نماز نیست. نماز باید طاعت باشد، باید فرمان‌بری باشد، باید نوکری باشد. آدم زکات می‌دهد، خوب خدا هم منّت گذاشته است، از مالی که به ما روزی کرده است، در مال ما خدا شریک شده است و برای عائله‌ی خود، بندگان فقیر خود ما را امین دانسته است، سهم آن‌ها را در مال ما قرار داده است. به ما گفته است: تو بده.

مال که برای ما نیست؛ «الْمَالُ مَالُ اللَّهِ» مال، مال خدا است. «وَ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ» من بنده‌ی خدا هستم، هم خود من برای خودم نیستم، هم مال من برای من نیست، برای خدا است. حالا که خدا دستوری داده است، می‌خواهم مال او را به کسی بدهم، خود را بزرگ می‌کنم. به کسی که کمکی کردم، گویا بر او منّتی دارم. همواره برای او ژستی می‌گیرم، او را پایین‌تر از خود می‌دانم، این طاعت نیست. اگر کار خیر هم باشد، این طاعت نیست. لذا بعد از مسئله‌ی اصلاح دل، نورانیّت باطن، باور جان، مسئله‌ی طاعت علامت ایمان است. نمی‌گوید: کار خیر دلیل بر ایمان است. اطاعت دلیل بر ایمان است. اگر کارهای ما برای ما یک نوع تبختر ایجاد کرد، عُجب ایجاد کرد، نمود ایجاد کرد، این طاعت نیست. اگر بود، بدون نمود بود، طاعت است. آدم کار انجام بدهد امّا رابطه‌ی او فقط با خدا است، معامله با خدا می‌کند؛ غیر خدا را هیچ منظور نمی‌دارد. خدا فرموده است، خدا راضی است، به خاطر اجرای دستور خدا، تحصیل رضای خدا کار را انجام می‌دهیم. این دومین علامت ایمان است نتیجه‌ی آن هم این است که اگر زندگی انسان رنگ بندگی داشت، این ذخیره می‌شود و الّا کارهای بد و خوب ما هزینه‌ی عمر است، اسراف عمر است. هیچ چیزی برای قبر ما، عالم بقای ما نمی‌ماند، فقیر از دنیا می‌رویم. فقیر آخرت هستیم، بیچاره و بدبخت هستیم. آن مقدار ما را بیمه می‌کند، ما را ماندگار می‌کند، زندگی بعد از مرگ ما را تأمین می‌کند که کار رنگ طاعت، رنگ بندگی، رنگ نوکری خدا را داشته باشد.Sadighi-13970217-Masjed-ThaqalainSite (2)

ایمان وابستگی به خدا

علامت سوم وابستگی دل است. ایمان وابستگی به خدا است؛ نه وابستگی زبانی، دل با خدا پیوند و عقد بسته است. اعتقاد را اعتقاد می‌گویند، به خاطر این‌که عقد به معنی گره است. ما یک چیزی را با یک چیز دیگری متّصل می‌کنیم، گره می‌زنیم که باز نشود، این عقد می‌شود. اعتقاد از همان عقد است. دل یک جایی می‌خواهد بسته بشود. دل وحشی است، دل بی‌قرار است، دل فراری است. هر چه می‌بیند، به سوی آن پرواز می‌کند، می‌خواهیم یک خانه‌ای، یک آشیانه‌ای داشته باشیم، این دل را آن‌جا ببندیم، همان‌جا بماند. دیگر این‌قدر بی‌قراری و اضطراب و افسردگی در این دل نباشد. این را می‌گویند: عقد.

معنای اسم ودود خدا

 آدم دل را به خدا بدهد، خدا به رحمت خود، به حکمت خود به مؤدّت خود، خدا ودود است. خدا هم ما را دوست دارد و هم دوستی خود را ظاهر می‌کند. این مؤدّت می‌شود. محبّت اعمّ از مؤدّت است؛ مؤدّت اخصّ از محبّت است. یکی از اسمای حسنای خدا ودود است. یا ودود. ودود کسی است که کسی را دوست دارد ولی این را اخفا نمی‌کند. ببینید چقدر خدای متعال محبّت خود را در آیات خود بیان کرده است: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِهِ صَفًّا»[۴]خدا رزمنده را دوست دارد. دوست دارد و به همه‌ی نسل‌ها اعلان کرده است تا عالم بداند رزمنده محبوب خدا است. خدا او را دوست دارد. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ»[۵] اگر خدا در این روزهای آخر ماه شعبان به ما توفیق توبه بدهد، توبه‌ی نصوحی داشته باشیم، گناهان خود را بشوییم، بدهی‌های خود را پرداخت بکنیم، دل‌هایی را که شکاندیم راضی بکنیم، مشکلاتی را که برای این و آن درست کردیم جبران بکنیم، اگر توبه، توبه‌ی نصوح باشد، خدا اعلان عمومی کرده است ‌که توبه کرده است، من این را دوست دارم، این محبوب من است.

 «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ بُغَاهَ الْعِلْمِ»[۶] خدا طلبه را دوست دارد این را اخفا نکرده است. به عالمیان اعلام کرده است تا مردم هم دوست خدا را دوست داشته باشند. کسی که دنبال علم الهی است، علم معرفت است، علم توحید است، علم اخلاق است، علم شریعت و احکام است، خدا او را دوست دارد، محبوب خدا است. این را به پیغمبر خود فرموده است: اعلان کن تا مردم بدانند، علما محبوب خدا هستند. نکند با این‌ها دشمنی بکنند. نکند کینه‌ی این‌ها را به یک بهانه‌ای در دل خود داشته باشند. وجود نازنین پیغمبر خدا محمّد مصطفی صلوات الله علیه و آله فرمود: «کُنْ عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً … أَوْ مُحِبّاً»[۷] سعی بکنید همه‌ی شما عالم بشوید. عالم دوست دارد همه عالم بشوند. عالم دوست دارد همه چراغ علم را همراه داشته باشند. اگر نتوانستید عالم بشوید، متعلّم که می‌توانید باشید. می‌توانید نزد عالم زانو بزنید، یک چیزی یاد بگیرید، دستور است. به دنبال علم بروید و عالم بشوید. اگر نشد، پای درس عالم بنشینید متعلّم باشید، شاگرد عالم باشید. اگر توفیق حضور پیدا نکردید، دل شما در مسجد باشد، دل شما در مدرسه‌ی علمیّه باشد، دل شما در بیان احکام باشد، دل شما پیش اخلاق و معرفت باشد. «کُنْ … مُحِبّاً» دوست داشته باش.

 چرا می‌گوید: دوست داشته باشد؟ برای این‌که حبّ فی الله است، محبوب خدا است. در آیه‌ی کریمه‌ی سوره‌ی مائده، آیه ۵۴ فرمود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ» ای کسانی که علی را خانه‌نشین کردید، ای کسانی که بیعت غدیر را شکاندید، ای کسانی که خلافت را غصب کردید، فکر نکردید شما که به قهقرا برگشتید، ضدّ انقلاب دینی و توحیدی شدید، این دین، این علی بی‌مشتری می‌ماند، نه. «فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ» آن را که خدا می‌گوید، آن‌ها محبوب من هستند، همان کسانی هستند که موالی امیر المؤمنین علیه السّلام هستند. خدا موالی علی را دوست دارد. هم در قرآن این آیه ناظر بر آن است هم وجود نازنین پیغمبر خدا صلوات الله علیه فرمود: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»[۸] خدایا هر کسی موالی علی است، او را دوست داشته باش. دعای پیغمبر مستجاب است، دل‌هایی که عشق علی دارد، دل‌هایی که شیدای علی است، بی‌قرار علی است، خدا این دل‌ها را با محبّت خود می‌پذیرد. این‌ها محبوب‌های پروردگار است. خدا که محبّت خود را برای محبوب‌های خود در فضای عالمی و بین المللی مطرح کرده است تا این‌ها مدال داشته باشند، آرم داشته باشند که این‌ها دوستان خدا هستند، خدا این‌ها را دوست دارد این است که خدا ودود است، این صفت مشبّه است، این صفت خدا است. خدا ودود است.Sadighi-13970217-Masjed-ThaqalainSite (3)

رابطه‌ی آرامش قبلی بنده و ارتباط با خدا

خداوند متعال که ودود است این دل را که دنبال کاشانه می‌گردد، دنبال آشیانه می‌گردد تا آرامش داشته باشد. دل تا در یک جایی استقرار پیدا نکند، آرامشی ندارد. اضطراب دارد، تشویش دارد، دائماً نگران است. از این‌جا به آن‌جا، از آن‌جا به این‌جا؛ لذا هیچ وقت دقّت لازم را ندارد. غذا می‌خورد دل او جای دیگر است. نماز می‌خواند، دل او هزار جای دیگر است. این دل که از این‌جا به آن‌جا و از این‌جا به آن‌جا می‌رود برای این است که قرارگاهی ندارد، آرامش این دل به آن است که یک جای ثابتی پیدا بکند، آن‌جا جای گرم و نرمی باشد، دیگر نخواهد از آن‌جا به جای دیگری برود. آن‌جایی که دل در آن‌جا آرام می‌گیرد. همان‌جایی است که خود خدا این دل را ببرد. اگر ببرد، این دل را وابسته می‌کند، آن را عاشق می‌کند

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند          فرزند و عیال و خانمان را چه بکند.

دیگر هیچ چیزی این دل را از او نمی‌تواند بکند. دلی که با خدا مربوط شد، دلی که با خدا پیمان بست، دلی را که خدا پسندید، این دل دیگر هیچ چیزی را غیر خدا نمی‌پسندد. یک دل یک دلبر. یک دل دو تا دلبر نمی‌تواند داشته باشد؛ صد تا دلبر نمی‌تواند داشته باشد. علامت سومی که خداوند متعال این علامت را نشانه‌ی ایمان واقعی می‌داند، این وابستگی دل به خدا است. حالا ما که خدا را نمی‌بینیم آیا خدا مظهری دارد که ما در آن خط قرار گرفتیم. معلوم بشود که ما به او وابستگی پیدا کردیم و از غیر او وارستگی پیدا کردیم؟

این جمله‌ی وجود مقدّس مولی المؤحّدین امیر المؤمنین علیه السّلام در مناجات شعبانیّه «إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ»[۹] خدایا سر سوزنی وابستگی به غیر در دل من قرار نده. انقطاع پیدا بکنم تمام زنجیرهایی که دل من را اسیر کرده است، همه را پاره بکنم. فقط یک رشته باشد، آن هم رشته‌ی اتّصال دل من با تو است. فقط اسیر تو باشم و از غیر تو آزاد باشم. «هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ» خدای متعال یک رشته‌ای را قرار داده است تا کسی که می‌خواهد دل را به خدا بدهد، با آن رشته متّصل می‌شود که در زیارت شریفه‌ی جامعه‌ی کبیره می‌خوانیم: «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ»[۱۰]؛Sadighi-13970217-Masjed-ThaqalainSite (4) 

تثبیت ایمان در قلب مؤمن

 هر کسی مرادش خدا است، مقصدش خدا است، معشوقش خدا است؛ در، پیغمبر و اطهار علیهم السّلام هستند، باید به آن در برود تا به آن‌جا برسد. باب الله هستند، امناء الرّحمن هستند. تا این‌ها واسطه نشوند، خدا قبول نمی‌کند. لذا ایمان به الله ملازم با ایمان به رسول الله است. «الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ»[۱۱] این علامت چهارم. علامت پنجم ثبات قدم است. این دعای غریق باز هم باید همیشه به همدیگر یادآوری بکنیم، دعای غریق را همیشه بخوانیم. «یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ فَقُلْتُ»[۱۲] این‌که قلب آدم بر دین الهی ثبات پیدا بکند، تثبیت بشود. دین خود را از دست ندهد، شیطان آن را غارت نکند. می‌فرماید: «ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا»[۱۳] اگر مؤمن شدی، اگر انقلابی شدی، اگر ولایی شدی، اگر ایثارگر شدی، اگر صادق بودی، صادق ماندن مهم است. خدای متعال فرمود: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[۱۴] نفرمود: «مَن عَمِلَ حسنهً» کسی یک حسنه انجام بدهد، خدا آن را ده برابر می‌کند. نه، هنر این است که حسنه را با خود به خانه‌ی قبر ببری. خیلی کارهای خوب می‌کردیم ولی همه‌ی آن‌ها را آتش زدیم، خراب کردیم. هنر این است که نگذاری شیطان کار خوب خود را ببرد. احسان تو را، انفاق تو را، خدمت تو را، علم تو را، نماز تو را. نماز شب خود را نگه بدار. نگه داشتن خیلی سخت است. تحصیل ایمان سخت است. ولی نگه داشتن آن سخت‌تر است. «ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا»[۱۵] بعد از مؤمن شدن این خانه را از طوفان‌ها حفظ بکند. خانه‌ی ایمان او ویران نشود، این پناهگاه را از دست ندهد. از این حصن خارج نشود. از حصن ایمان خود را بیرون نکشد.

 «ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا» آدم ممکن است تا لحظه‌ی آخر عمر خود مؤمن باشد ولی در آن لحظه‌ی جان دادن شیطان می‌آید یک چیزهایی که برای انسان در زندگی بت بوده است، به یکی از فرزندان خود خیلی علاقه‌مند بوده است، می‌بینی می‌آید مجسّم می‌شود، چاقو دست می‌گیرد و این‌طور وانمود می‌کند که می‌خواهد آن فرزند او را بکشد. این داد و بیداد می‌کند. -در عالم معنا که ما نمی‌بینیم- می‌گوید: شرط این‌که نکشم این است که به من سجده بکنی. کافی است. یک کسی به یک مالی، به یک فرشی، به یک سمتی… رئیس بوده است ولی شهرت پرست بوده است، جاه پرست بوده است، از دین خود هم خیلی مایه گذاشته است تا رئیس شد. خیلی دروغ‌ها گفت، خیلی پول‌های حرام صرف کرد تا به این‌جا رسید. حالا حضرت عزرائیل آمده است، او را ببرد. حاضر است همه چیز را بدهد ولی نمیرد، بماند این ریاست خود را حفظ بکند.Sadighi-13970217-Masjed-ThaqalainSite (5)

بیزاری جستن شیطان از آدم بعد از فریب او

 آن‌جا شیطان می‌آید ایمان او را می‌گیرد تا تسلیم شیطان شد. «فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَری‏ءٌ مِنْکَ»[۱۶] وقتی او را بدبخت کرد، او را غارت کرد، سرمایه‌ی او را از او گرفت. خانه‌ی آخرت او را به آتش کشید، حالا یک چشم غره می‌رود می‌گوید: برو گمشو خاک به سر؛ من از تو بیزار هستم. می‌خواستی نگویی. همه‌ی وسوسه‌گران در این عالم همین‌طور هستند. آدم را فریب می‌دهند تا آدم فریب خورد می‌گویند: برو گمشو، پرونده درست شد، مسئله‌ی زندان مطرح شد، دادگاه مطرح شد خود را کنار می‌کشد. می‌گوید: می‌خواستی نکنی. کار شیطان همین است. شیطان وسوسه می‌کند، ایمان آدم را می‌برد، وقتی آدم به فساد کشیده شد، می‌گوید: تف به روی تو. دیدی چطور تو را بدبخت کردم؟ دنبال همین بودم. سرزنش می‌کند، ملامت می‌کند. آدم‌ها را دماغ سوخته می‌کند.

همه‌ی دشمنانی که رنگ شیطان دارند، همین‌طور هستند. الآن آمریکا در ارتباط با برجام همین حرف را می‌زند، دیگران هم همین‌طور هستند. آدم حرف دشمن را گوش بکند، همه چیز آدم را می‌گیرد، بعد هم بر سر او می‌زند. تا آدم را به کلّی نابود نکند، رها نمی‌کند. بنابراین آن که خیلی برای ما باید مایه‌ی دغدغه باشد نگه داشتن ایمان و اعمال صالح ما است. این‌ها تضمینی برای بقای ایمان نیست. این است که باید هم مراقبه داشت، هم دعا کرد و هم به ائمّه علیهم السّلام سپرد. یکی از حکمت‌های این زیارت آل یاسین امام زمان ارواحنا فداه آن همین است که آدم در زیارت آل یاسین یک دور اعتقادات خود را بازشناسی می‌کند؛ بعد هم آقا جان خود را شاهد می‌گیرد. می‌گوید: آقای من امام زمان «أُشْهِدُکَ» تو را شاهد می‌گیرم، من خدا را به یگانگی می‌شناسم، رسالت پیغمبر را قبول دارم. ولایت علی علیه السّلام را قبول دارم. امام حسن علیه السّلام را امام می‌دانم. امام حسین علیه السّلام را امام می‌دانم. یک به یک می‌شمارد، بعد هم می‌گوید: خود تو را شاهد می‌گیرم که تو حجّت الله هستی، تو آقای من هستی. تو حجّت خدا بر من هستی. به حضرت بسپاریم به امامانی که به زیارت آن‌ها می‌روید، اعتقادات خود را بر حسب توصیه‌ی مرحوم آقا شیخ محمّد بهاری اعلی الله مقامه، آن فقیه عارف که در میان تربیت شدگان مرحوم ملّا حسینقلی همدانی می‌گویند: از همه بالاتر بوده است. گاهی هم در مجالس به دوستان عرض کردیم کثیراً برای من پیش آمده است گره‌ای داشتم ۱۱۰ تا صلوات برای آقا شیخ محمّد گفتم مشکل حل شد. این برای خود من تجربه است. این آقا شیخ محمّد بهاری در کتاب تذکره المتّقین یکی از آداب زیارت کردن را این ‌می‌داند: زائر وقتی به زیارت امام رضا علیه السّلام می‌رود یا ضریح شش گوشه را در بغل می‌گیرد، این سرمایه‌ی ایمان خود را به امام حسین علیه السّلام بدهد. بگوید: این محبّت، این ولایت، این توحید، این روزه و نماز ناقصی که داشتم همه را به شما می‌دهم. شما برای من نگه بدارید، نزدیک رفتن دست خالی نروم. آن‌جا یادی از من بکنید، آنچه را که به شما دادم، به من برگردانید. این‌ها امین الله هستند «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ»[۱۷].

در ایام ولایت حضرت حجّت هستیم؛ امام زمان ما هر روز برای امام حسین علیه السّلام روضه می‌خواند، گریه می‌کند. حضرت وقتی هم ظهور می‌کند هم پرچم انقلاب جهانی حضرت حجّت آرم امام حسین علیه السّلام دارد، پرچم‌های او یا لثارت الحسین است. هم وقتی خود را به اهل عالم می‌خواهد معرّفی بکند اعلان می‌کند: «یَا أهلَ العَالَم إنّی جَدیّ الحُسین ألَّذی قَتلوهُ عَطشانَا» ای جهانیان، ای همه‌ی بشر من را بشناسید، جدّ من حسین است. همان حسینی که او را به قتل رساندند امّا به او آب ندادند. اعلان عطش جدّ خود را به عالمیان می‌کند.

 

 

 

 


پی نوشت:

[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱۵٫

[۳]– عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ‏۲، ص ۵۱٫

[۴]– سوره‌ی صف، آیه ۴٫

[۵]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۲۲٫

[۶]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۱، ص ۳۰٫

[۷]– إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج ‏۱، ص ۱۶۶٫

[۸]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۱، ص ۲۹۴٫

[۹]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۹٫

[۱۰]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۲۹۹٫

[۱۱]– سوره‌ی نور، آیه۶۲. و سوره‌ی حجرات، آیه ۱۵٫

[۱۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۵۲، ص ۱۴۹٫

[۱۳]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱۵٫

[۱۴]– سوره‌ی انعام، آیه ۱۶۰٫

[۱۵]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱۵٫

[۱۶]– سوره‌ی حشر، آیه ۱۶٫

[۱۷]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۵۱۳٫

 


Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir

URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%ad%d8%b1%db%8c%d9%85-%d9%85%d9%84%da%a9%d9%88%d8%aa-71/

تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.