اگر چه پیامبر اکرم (ص) برای هدایت همه مردم مبعوث شده است، ولی دعوت او از یک جمع و جامعه کوچک و محدود شروع و به تدریج به جوامع بزرگ تر گسترش می یابد، تا سراسر جهان را در بر بگیرد. و چون گسترش دعوت پیامبر از طریق اسباب و وسائل عادی بوده، بنابراین لازم بود تا شروع دعوت پیامبران به زبان قومی باشد که در بین آنها مبعوث شده اند؛ زیرا ابتدا این گروه باید با رسالت او آشنا شوند- با توجه به محدودیت عمر پیامبر (ص) -سپس این گروه پیشتاز، آن را به دیگر اقوام جهان حمل کنند.

از این رو بین فرستاده شدن پیامبر (ص) برای همه مردم و تکلم حضرتش به زبان قوم و گروه اول هیچ تعارض و تنافی وجود ندارد.

 

کلمه “لسان” در این آیه مانند آیه “بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ“،[۱] به معناى لغت است و “بِلِسانِ قَوْمِهِ” یعنی به لغت و زبان آنان، و معنای آیه چنین است که: “ما هیچ رسولى را نفرستادیم، مگر این که به زبان قوم و مردم زمان خود صحبت می کرد تا بتواند احکام را براى آنان بیان کند.

مقصود از ارسال رسل به زبان قوم خود، این است که رسولانى که فرستاده‏ایم هر یک از اهل همان زبانى بوده که مأمور به ارشاد اهل آن شده‏اند، حال چه این که خودش از اهل همان محل و از نژاد همان مردم باشد، و یا آن که مانند لوط از اهالى سرزمین دیگر باشد، ولى با زبان قومش با ایشان سخن بگوید.

 

اما آیا پیامبر اسلام فقط پیامبر قوم عرب بود؟

از آیات متعدد قرآن صریحا استفاده مى‏شود که پیامبر اسلام (ص) براى عموم بشر فرستاده شده است. از جمله: یا محمّد (ص) “ما تو را نفرستادیم مگر براى عموم مردم“.[۲]  یا محمّد (ص) “بگو: اى مردم! یقینا من به سوى کلیه شما فرستاده شده‏ام.[۳] و آیات دیگرى که نقل آنها به طول مى‏انجامد. پس عمومیت و جهانی بودن دین اسلام امری مسلم است، اما این که هر پیامبری به زبان قوم خود سخن می گوید چون مبنا بر این است که ادراک هر موضوع و مطلبى موقوف به این است که گوینده و شنونده لغت و زبان یکدیگر را به طور کامل بدانند و در آنچه گوینده ‏بیان می کند کوچک ترین ابهامى براى شنونده باقى نماند، از این رو خداوند در این آیه مورد بحث می فرماید: “ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم، مگر به لغت و زبان بومى و معمولى قوم و امت او. بهترین گواه زنده و گویا براى معنایى که گفته شد جمله ذیل است که می فرماید: “لِیُبَیِّنَ لَهُمْ”؛ تا آن پیامبر حقایق دینى و مذهبى را به نحو کاملى براى قوم خود بیان و روشن کند، و کوچک ترین ابهامى براى ایشان باقى نگذارد.[۴] و بتواند با اذن خداوند مردم را از تاریکی ها به سوی نور راهنمایی نماید و هدف از بعثت محقق شود.

 

پیامبر نیز اگر چه برای همه مردم مبعوث شده است، ولی لازم است به زبان قوم خود تکلم کند؛ زیرا گسترش دین باید از طریق اسباب و وسایل عادی باشد و با توجه به این که عمر پیامبر محدود است این قوم مؤمن به او هستند که رسالت او را به سوی دیگر جهانیان و نسل های آینده حمل می کنند، از این رو ابتدا خواسته جزیره العرب را با اسلام آشنا و بدان مؤمن کند، تا از آن جا گروه های تبلیغ به سوی سایر نقاط فرستاده شود.

 

از این رو بین فرستاده شدنش برای همه مردم و فرستاده شدنش به زبان قومش هیچ تعارض و تنافی وجود ندارد.[۵]

بنابراین، معناى آیه “وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ”، این است که خداى تعالى، مسئله ارسال رسل و دعوت دینى را بر اساس‏ معجزه و یک امر غیر عادى بنا نگذاشته، و چیزى هم از قدرت و اختیارات خود را در این باره به انبیاى خود واگذار ننموده است، بلکه ایشان را فرستاد تا به زبان عادى با مردم گفت و گو ‏کنند و مقاصد خود (وحی) را به آنان به ‏فهمانند.[۶]

 

منبع: اسلام کوئست


[۱] (و مردم را) بر زبان و لغت عربى فصیح (هدایت کنى). شعراء، ۱۹۵٫

[۲] سبأ ، ۲۸، “وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّهً لِلنَّاسِ”.

[۳] اعراف، ۱۵۸٫ “قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً”.

[۴] تفسیر آسان، ج ‏۸، ص ۳۱۹٫

[۵] سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی‏، فى ظلال القرآن‏، ناشر دارالشروق‏، بیروت- قاهره ، ۱۴۱۲ ق‏، چاپ هفدهم، ج ‏۴، ص ۲۰۸۷٫

[۶] همان.