وحی در لغت به معنای القای پیام برای دیگری است و در اصطلاح عبارت از سخن الاهی است که خداوند آن را به وسیله پیامبر خود برای هدایت بشر می فرستد و مشخصه بارز رسالت و نبوت است.

وحی بر رسول اکرم گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم و به وسیله جبرئیل اتفاق افتاده است. هنگامی که وحی مستقیم بود، به خاطر سنگینی آن، حالات غیر عادی در پیامبر روی می داد؛ ولی این حالت با حالت غش که گاهی دربرخی از افراد بیمار اتفاق می افتد، بسیار متفاوت است؛ زیرا پیامبر اکرم پس از این حالات، تمام وحی دریافت شده اش را به یاد داشت و آن را بی کم و کاست به مردم ابلاغ می نمود. وحی مستقیم و بی واسطه در اعماق وجود پیامبر اکرم (ص) اثر می گذاشت و از وحی جبرئیل قوی تر و اثر گذارتر بود.

از آن جا که پیامبر اسلام (ص) از همه پیامبران پیشین خود برتر و در مقامی رفیع تر قرار دارد و در اثر وحی مستقیم این حالات در وی رخ می داد، بالطبع اگر وحی مستقیم در پیامبران قبلی اتفاق می افتاد، همین حالات در آنان نیز به وجود می آمد.

 

تعریف وحی

وحی واژه عربی و در اصل مصدر فعل “وحی – یحی” از باب “وعد” است. در معنای اصلی آن آمده است که “وحی عبارت است از: هر آنچه که کسی به دیگری القا کند تا بداند“. [۱] به همین مناسبت در معنای اشاره، اشاره سریع، الهام، نامه و نوشته نیز به کار برده می شود. [۲]

قرآن وحی نامه اعجاز الاهی است که به زبان عربی به وسیله «جبرئیل» از جانب خداوند بر قلب پیامبر اکرم (ص) یک‌بار به صورت تدریجی در طول بیست و سه سال و بار دیگر به صورت دفعی در شب قدر فرود آمده است. رسول اکرم (ص) آن را بر گروهی از اصحاب خود خوانده و کاتبان وحی آن را با نظارت مستقیم و مستمر حضرت نوشته اند و حافظان بسیاری آن را حفظ و نقل کرده اند.

 

پس منظور از وحی، “القاى معانى به قلب پیامبر (ص) از سوى خدا و سخن گفتن خدا با او است. این وحى بر اساس نیازى است که نوع بشر به هدایت الاهى دارد تا از یک طرف به سوى مقصدى که ماوراى افق محسوسات و مادیات است، هدایت شود و از طرف دیگر، به نیاز زندگى اجتماعى او که عبارت است از برخوردارى از یک قانون الاهى، پاسخ مثبت داده شود.

از کلمات پیغمبر اکرم (ص) هم مى‏توان فهمید که اساساً وحى با سایر القائاتى که به بشر مى‏شود، از نظر ماهیت، متفاوت نیست، بلکه از نظر درجه فرق مى‏کند؛ مثلاً پیامبر اکرم (ص) ضمن حدیثى مى‏فرمایند: رؤیاى صادقه جزئى از هفتاد جزء نبوت است. این حدیث اشاره مى‏کند که وحى به انبیا درجه‏ قوى و نَشَآت پر تلألؤ نورى است که همگان از پرتو این نور بهره‏مند و روزى خوارند“. [۳]

 

انواع وحی در قرآن

وحی در قرآن در چهار معنا استفاده شده است:

۱ – اشاره پنهانی

این همان معنای لغوی واژه وحی است؛ چنان‏که به اشاره حضرت زکریا (ع) به قومش در قرآن، «وحی» اطلاق شده است: “او از محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنان گفت: “به شکرانه این موهبت، صبح و شام خدا را تسبیح کنید“. [۴]

 

۲ – هدایت غریزی

این همان رهنمودهای طبیعی است که در نهاد تمام موجودات به ودیعت نهاده شده است. هر موجودی، اعم از جماد، نبات، حیوان و انسان، به طور غریزی راه بقا و تداوم حیات خود را می‏داند. از این هدایت طبیعی در قرآن با نام «وحی» یاد شده است: ” و خدا به زنبور عسل وحی کرد که از کوه ها و درختان و سقف های رفیع منزل گیریدو سپس از میوه های شیرین تغذیه کنید…”. [۵]

 

۳ – الهام (سروش غیبی)

گاه انسان پیامی را دریافت می‏دارد که منشأ آن را نمی‏داند؛ به ویژه در حالت اضطرار که گمان می‏برد راه به جایی ندارد، ناگهان درخششی در دل او پدید می‏آید، راه را بر او روشن می‏سازد و او را از آن تنگنا بیرون می‏آورد. این پیام‏های رهگشا، همان سروش غیبی است که از پشت پرده هستی به مدد انسان می‏آید. در قرآن، به همین الهامات غیبی «وحی» اطلاق شده است: ” و به مادر موسی وحی کردیم که طفلت را شیر ده و چون بر او ترسان شوی به دریا افکن …”. [۶]

این سروش‏های غیبی گاه منشأ رحمانی و زمانی منشأ شیطانی دارند. از این‏رو، در قرآن به وسوسه‏های شیطان نیز «وحی» اطلاق شده است: ” و هم چنین ما بر هر پیامبری دشمنی از شیطان های انس و جن قرار دادیم که برخی از آنان برخی دیگر را وسوسه می کنند…”.[۷]

 

۴ – وحی رسالی

وحی بدین معنا، بیش از هفتاد بار در قرآن از آن یاد شده است. این وحی به انبیا اختصاص داشته و شاخصه نبوّت آنها محسوب می‏گردد: “و چنین قرآن فصیح عربی را ما به تو وحی کردیم …”. [۸]

 

انواع وحی رسالی

در قرآن کریم به اشکال سه گانه نزول وحى اشاره شده است:

۱ – تکلم مستقیم و بدون واسطه، یعنى بین خدا و پیامبر، واسطه ای نیست و پیامبر مستقیماً وحى را از منبع فیض دریافت مى‏کند. نویسنده کتاب التمهید فی علوم القرآن می گوید: “بنابر آنچه که اصحاب حالت پیامبر اکرم را هنگام فرود وحی توصیف کرده اند، نزول وحی بیشتر مستقیم بوده است”.[۹]

۲ – تکلم خداوند از وراى حجاب: در این نوع پیامبر تنها صدا وحی را می شنود و هیچ چیز را نمی بیند. این گونه دریافت وحی مانند آن است که کسی از پس پرده سخن بگوید و انسان تنها صدای او را بشنود؛ از این رو قرآن از این قسم به «وراء حجاب» تعبیر می کند.

 

دریافت وحی از طریق فرشته الهی

در این طریق حضرت جبرئیل (ع) پیام الاهی را بر قلب پیامبر فرود می آورد. “روح الامین قرآن را بر قلب تو فرود آورد“. [۱۰]

“روشن است که در دو قسم اخیر، به خلاف قسم اول، حجاب و واسطه‏اى بین خدا و نبى در کار است؛ البته معناى حجاب و واسطه این نیست که این حجاب پیامبر را از ارتباط مستقیم با تکلم الاهى باز دارد؛ بلکه واضح است که گوینده، خدا است؛ اما به دلیل حکمت و مشیت الاهى، پیامبر بر حجاب یا واسطه التفات مى‏کند و پیام حضرت حق را از وراى حجاب یا از لسان واسطه مى‏شنود. پر واضح است که در این جا نیز رسول، مستقیماً پیام خدا و سخن فیّاض على الاطلاق را دریافت مى‏دارد؛ بنابراین اگر رسول به حجاب التفات کند، گفته مى‏شود که وحى از وراى حجاب است و اگر بدان التفات نورزد، وحى نسبت به او بلاواسطه و مستقیم است. آن جا هم که وحى به واسطه جبرئیل (ع) است، اگر گیرنده وحى به واسطه توجه نداشته باشد، وحى بلاواسطه از سوى خدا خواهد بود”. [۱۱] ، [۱۲]

 

حالات پیامبر اکرم هنگام دریافت وحی

خداوند در سوره مزٌمٌل که دومین سوره از جهت نزول است، خطاب به رسول خود می فرماید: “در حقیقت ما به زودی بر تو گفتاری گرانبار القا می‏کنیم‏“. [۱۳]

پیامبر هنگام نزول وحی مستقیم بر خود احساس سنگینی می کرد و از شدت سنگینی که بر او وارد می شد بدنش داغ می شد و از پیشانی مبارکش عرق سرازیر می گشت. اگر بر شتری یا اسبی سوار بود، کمر حیوان خم می شد و به نزدیک زمین می رسید.

امام علی (ع) می فرماید: “موقعی که سوره مائده بر پیامبر نازل شد، ایشان بر استری به نام “شهباء” سوار بودند وحی بر ایشان سنگینی کرد به طوری که حیوان ایستاد و شکمش پایین آمد“. [۱۴] حالات دیگری نیز از این قبیل برای پیامبر هنگام نزول وحی روی می داد. [۱۵] علامه طباطبائی می نویسد: “اخباری که بر این حالات غیر عادی پیامبر هنگام نزول وحی، اشاره دارند به حد مستفیض می باشند“. [۱۶]

همان گونه که گفته شد؛ این سنگینی موقعی بود که وحی مستقیم و بدون واسطه بر رسول اکرم (ص) فرود می آمد.

 

امام صادق (ع) در این باره می فرماید: “نگامی که وحی بدون واسطه ملک بر رسول خدا نازل می شد، این حالات در پیامبر اکرم رخ می داد؛ ولی هنگامی که وحی به واسطه جبرئیل (ع) فرود می آمد، رسول خدا می فرمود: جبرئیل به من گفت…” [۱۷] . یعنی هنگام دریافت وحی توسط جبرئیل حالت پیامبر عادی بود.

این وحی بدون واسطه تنها حالات ظاهری پیامبر را تحت تأثیر قرار می داد و دگرگون می کرد؛ زیرا پس از برطرف شدن این حالت هر آنچه را به او وحی شده بود، در ذهن داشت و بی کم و کاست به مردم ابلاغ می کرد. در وحی مستقیم کلام الاهی در اعماق وجود رسول خدا تأثیر می گذاشت و این تأثیر فراتر از امور طبیعی و حسی بود از این رو این وحی تأثیر گذار تر  و سنگین تر از وحی غیر مستقیم بود.

 

به وجود آمدن چنین حالاتی هنگام دریافت وحی مستقیم می تواند دلایل مختلف داشته باشد:

۱ – ارتباط انسان مادی با برترین موجود مجرد:

هر چند پیامبران انسان های کاملی هستند، ولی در عین حال انسان اند و در جهان مادی؛ مانند سایر افراد بشر زندگی می کنند. “بگو من بشری همانند شما هستم که به من وحی می رسد که خدای شما خدای یکتا است“. [۱۸] ارتباط با برترین موجود که مجرد از ماده است، برای انسان مادی کاری ساده نیست، به ویژه اگر این ارتباط بدون واسطه باشد. از این رو این حالات غیر عادی هنگام این ارتباط، امری قابل توجیه و پذیرفتنی است.

۲ – ثقالت و سنگینی معارف بلند اعتقادی و توحیدی[۱۹] : خداوند در این باره می فرماید: ” اگر ما این قرآن را بر کوه نازل می کردیم مشاهده می کردی که کوه از ترس خدا خاشع و متلاشی می گشت و این امثال را در قرآن برای مردم بیان می کنیم که اهل عقل و فکر شوند”.[۲۰]

۳ – سنگینی اقامه دستورات الاهی در جامعه[۲۱] : شاهد این بار سنگین الاهی بر پیامبر عظیم الشأن، مصائب و سختی هایی بود که در طول مدت رسالت خود برای برپا ساختن کلمه توحید تحمل کرد.

 

حالات انبیای دیگر هنگام دریافت وحی

هر چند درباره حالات سایر انبیا هنگام دریافت وحی اخباری نقل نشده است، ولی عدم گزارش چنین اخباری، دلیل بر نبود چنین حالاتی نمی شود. اگر دریافت وحی مستقیم بر آخرین و برترین رسول الاهی سنگین باشد و چنین عوارضی را در پی داشته باشد، تحمل این گونه وحی بر انبیای دیگر سخت تر خواهد بود؛ زیرا پیامبر عظیم الشأن اسلام مقام بالایی نسبت به انبیای دیگر داشته اند.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱] . ابن فارس، مقاییس اللغه، ج ۶، ص۹۳، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ ه.ق؛ فیومی، المصباح المنیر، ص ۶۵۱، دار الهجره، چاپ سوم، قم، ۱۴۲۵ه.ق.

[۲] . همان و راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص ۸۵۸، تحقیق صفوان عدنان داوودی، الدار الشامیٌه، بیروت،۱۴۱۶ه.ق.

[۳] سؤال شماره ۸۸، (سایت ۸۸۷).

[۴] . مریم، ۱۱٫

[۵] . نحل، ۶۷٫

[۶] . قصص، ۷٫

[۷] . انعام، ۱۱۲٫ “وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحی‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُون‏”.

[۸] . شوری، ۷٫

[۹] . معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۱۰۱، چاپ اول، مؤسسه تمهید، قم، ۱۳۸۶ه.ش.

[۱۰] . شعراء، ۱۹۳ و ۱۹۴٫

[۱۱] سؤال شماره ۸۸، (سایت ۸۸۷).

[۱۲] درباره وحی و کیفیت آن می توانید به سؤال شماره ۸۸ (سایت ۸۸۷) مراجعه کنید.

[۱۳] . مزمل، ۵٫

[۱۴] . التمهید فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۱۰۱٫

[۱۵] . مراجعه شود به کتاب: التمهید فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۱۰۱- ۱۰۵٫

[۱۶] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۹، چاپ پنجم، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۲ ه. ش.

[۱۷] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۷۱، چاپ اول، مؤسسه الوفاء، لبنان، ۱۴۰۴ه.ق؛ برقی، احمد بن محمد بن خالد، محاسن، ج ۲، ص ۳۳۸، دار الکتب الاسلامیه، قم، ۱۳۷۱ ه.ش.

[۱۸] . فصلت، ۶؛ کهف، ۱۱۰٫

[۱۹] . المیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۹٫

[۲۰] . حشر، ۲۱٫

[۲۱] . المیزان، ج ۲۰، ص ۱۳۹٫