اوّلین نیازی که در دوره نوجوانی ایجاد می‌شود، نیاز به استقلال است. در خیلی از موارد می‌بینیم که نوجوانان ما ستیزه جو و پرخاشگر می‌شوند که شاید یکی از دلایل آن میل به استقلال باشد؛ چراکه می‌خواهند خودی نشان دهند تا دیگران آنها را قبول داشته باشند و برای آنها جایگاهی قائل شوند.

حال ما چگونه می‌توانیم این استقلال را که گاهی به خاطر آن ستیزه و پرخاش می‌کنند، خیلی آرام و بی دغدغه به آنها انتقال بدهیم؟ اوّلین نکته این است که باید بدانیم استقلال را در چه زمینه هایی به فرزندانمان اعطا کنیم؛ چون اگر حدّ و مرز استقلال را در مراحل اوّل نتوانیم تشخیص دهیم و رعایت کنیم، ممکن است بعدها به بروز مشکلاتی منجر شود.

حدود استقلال:

الف. استقلال مالی

ما مرز استقلال را در نوجوانان باید به صورت تدریجی تعریف کنیم؛ مثلاً در مراحل اوّل همین که یک استقلال مالی و به تعبیر عامیانه پول توجیبی به او می‌دهیم کفایت می‌کند. در واقع نباید بگذاریم که نوجوان مدام دستش را پیش ما دراز کند؛ چراکه این رفتار در تعارض با استقلال است.

یک نکته مهم در این زمینه که باید خیلی به آن توجّه کنیم، این است که باید این نیاز نوجوان را خودمان تشخیص دهیم و پیش بینی کنیم؛ نه اینکه او بیاید و نیازش را ابراز کند؛ چون این با استقلال جور در نمی‌آید. لذا اگر قرار است والدین به صورت هفتگی پولی را در اختیار او قرار دهند، آن زمان را به خاطر داشته باشند و آن مقدار پولی را که باید دریافت کند، به موقع به او اعطا کنند؛ زیرا در این دوران، غرور بچّه ها شکل گرفته است و غرور خطّ قرمزی است که نباید از آن عبور کرد و اگر عبور کنیم و غرورش را بشکنیم، از او آسیب می‌بینیم؛ لذا قبل از اینکه او غرورش را بشکند و درخواست کند، ما باید این نیاز او را پیش بینی کنیم.

ب. مشورت گرفتن در برنامه ریزی

دومّین مورد در زمینه استقلال این است که مقداری از برنامه ریزی های روزانه را در اختیار نوجوان قرار دهیم؛ مثلاً اگر می خواهیم برای یک روز تعطیل برنامه ریزی کنیم و به منزل یکی از اقوام برویم، نباید بگوییم که بچّه ها همه برنامه ها تعطیل، قرار است جمعه به خانه خاله برویم! بلکه باید از نوجوان خود بخواهیم که نظر خود را در این برنامه ریزی اعلام کند و با او مشورت کنیم؛ مثلاً به او بگوییم: به نظر تو برای صله رحم کجا برویم؟ یا چه زمانی برای رفتن مناسب تر است؟ این مشورت گرفتن در برنامه ریزی ها به حسّ استقلال طلبی بچّه ها کمک می‌کند و اگر این کار را نکنیم، ممکن است بچّه ها سرکش شوند.

بسیاری از نگرانی های والدین که به خاطر آن به مرکز مشاوره رجوع می‌کنند، این است که می‌گویند: تا دیروز هر جایی که ما می‌رفتیم، فرزندمان هم می‌آمد؛ امّا از امروز هیچ جا با ما نمی‌آید و دوست دارد در خانه تنها باشد یا وقتش را با دوستانش بگذراند.

ما می‌گوییم این رفتار به این دلیل است که او را در برنامه ریزی ها مشارکت نداده ایم. وقتی ما نظر او را می‌پرسیم، یعنی برای او یک استقلال رأی قائل هستیم و با این کار به او می‌گوییم که تو هم می‌توانی در این زمینه رأی بدهی و انتخاب کنی.

دوران مدارا کردن

دوره‌ی نوجوانی، دوره‌ی مدارا کردن است؛ یعنی ما باید یک مقدار با آنها مدارا کنیم و به اصطلاح با آنها راه بیاییم. این دوره، یک دوره گذرا است و همیشه این طور باقی نمی‌ماند؛ امّا به شرط اینکه با نوجوان درست و خوب برخورد شود.

به عنوان مثال مادری دختر بچّه ای دارد و نگران است که او از وسایل آرایش استفاده کند. در اینجا نباید وسایل را جمع کند یا بچّه را مدام دعوا کند؛ چراکه این دوران گذرا است و در این سن، او یک مقدار به خودش توجّه پیدا کرده است؛ بلکه باید یک مقدار از وسایل را دم دست او قرار دهند و وقتی از آنها استفاده کرد، با او مدارا کنند؛ یعنی هیچ نظری در رابطه با این کار نداشته باشند.

این کودک بعد از اینکه چند بار از این لوازم استفاده کرد، خودش می‌بینید که انگیزه اش کم شده است. امّا اگر در اینجا اعمال رأی کنیم و او را از این کار منع نماییم، این بچّه حریص تر می‌شود و در دوران نوجوانی در کیفش لوازم آرایش هم پیدا می‌شود.

استقلال بچّه ها نیز به همین ترتیب است. وقتی ما با آنها قدری مدارا می‌کنیم، و یک مقدار از خواسته هایمان کوتاه می‌آییم، بهتر نتیجه می‌گیریم؛ البته این کار باید منطقی باشد نه به قیمت ضرر و زیان. مثلاً اگر بچّه دوست ندارد که از صبح به میهمانی بیاید، ما هم برنامه را تغییر می‌دهیم و برای نهار می‌رویم و بعد از دو سه ساعت بر می‌گردیم. شاید برای مادر خیلی خوش آیند نباشد و دوست داشته باشد که با اقوامش بیشتر گفت و گو کند؛ ولی اگر این رفتار باعث شود که فرزندش با او لجاجت و مقاومت کند و سرکش شود، خوب است که از خواسته خود بگذرد.

ج. استقلال در تفکّرات

سوّمین مورد استقلال در تفکّرات است. در این دوران، یعنی از حدود چهارده سالگی به بعد، دوره تفکرات انتزاعی بچّه ها است؛ یعنی بچّه ها می‌خواهند تحلیل کنند و بیاندیشند. لذا ما نباید در این زمینه آنها را دلسرد کنیم؛ ولو اگر اشتباه هم می‌کنند، باید آنها را همراهی کنیم.

یکی از هنرهای والدین در دوران نوجوانی این است به گونه ای رفتار کنیم که به جای اینکه بخواهیم حرفی را اصطلاحاً در دهان آنها بگذاریم، حرف خودمان را از دهان بچّه ها بشنویم؛ یعنی با گفت و گو و حوصله به خرج دادن وپرسیدن سوالات خردمندانه، این کار را انجام دهیم.