«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

علّت حسّاسیّت ایّام فاطمیّه برای تشیّع

محضر شما عرض کردیم که دو سه سؤال مطرح است، مخصوصاً خیلی کلیپ خوبی هم پخش کردند که کار ما را راحت‌تر کند. ما از چند جهت گرفتار هستیم؛ یکی این‌که جایگاه فاطمیّه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در حدّ یک قصّه است، یک خاطره‌ی تاریخ مصرف گذشته است، تمام شده است، اختلافِ از بین رفته است؟ مثلاً ما داریم که شکمبه‌ی گوسفند سر پیغمبر سلام الله علیه ریختند، هر سال برای آن عزاداری نمی‌کنیم. روز خاصّی هر سال برای آن سنگی که در طائف بر پیشانی  پیغمبر سلام الله علیه زدند عزاداری نمی‌کنیم، تمام شد رفت. چه بسا طرف بعد ایمان آورد یا نیاورد.

در فاطمیّه برای چه مشکی می‌پوشیم؟ چون شما در فاطمیّه اتّهامی دارید می‌زنید که خیلی حسّاس است، شما دارید به امام بعضی از مذاهب اسلامی که حداکثر جامعه‌ی اسلامی هم هستند، اکثریت هستند، نسبت قتل حضرت زهرا سلام الله علیها را می‌دهید، دیگر بدتر از این نمی‌توانید کاری انجام بدهید. چرا این کار را انجام می‌دهید؟ اصلاً هر کاری که برای وحدت انجام شد از بین بردید. ماجرای حضرت زهرا سلام الله علیها چه اثری دارد که به این حسّاسیّت می‌ارزد؟ چه اثری دارد؟ چه نقشی دارد؟ اگر خیلی مهم نیست، راهبردی نیست، آن را حذف کنید. به مسجد الحرام می‌روید فقها می‌گویند آن‌جا مهر هم نگذاشتید اشکال ندارد، روی فرش است.

دهان من بسته است بگویم یک بنده خدایی هم لباس ما هم بود، ما به مکّه رفته بودیم، او در برگشتن در فرودگاه امام خمینی هم روی فرش نماز می‌خواند! گفتم: حاج آقا تمام شد، آن مسجد الحرام بود. اگر این مهر لاینفک بود به هیچ شکل نمی‌شد از این خطّ قرمز عبور کرد نمی‌گفتند. از این خطّ قرمز فاطمیّه هم عبور کنید، خیلی حسّاس است، مهر در آن‌جا بگذارید یک نفر است، ولی این‌جا شما دارید نسبت کذب و سرقت، غصب و قتل مهم‌ترین شخص عالم وجود را می‌دهید. حرف شما خیلی حسّاس است، خیلی تنش‌زا است. شبیه این است که آن‌ها به ما بگویند امیر المؤمنین سلام الله علیه مثلاً پیغمبر سلام الله علیه را کشته است! نستجیر بالله امیر المؤمنین سلام الله علیه منافق بوده پیغمبر سلام الله علیه را کشته است! دیگر از این بدتر نمی‌شود گفت. شما دارید چنین چیزی را به آن‌ها می‌گویید، نگویید، مثل مهر فعلاً آن را بردارید. عرض کردم جاهایی هم هستند که حتّی تسلیت گفتن را حذف کردند، چرا این کار را نمی‌کنید؟

از آن طرف جایگاه وحدت کجا است؟ الآن در این کلیپی که برای شما پخش کردند فرمودند یک مولوی سنّی در دفاع از شیعه‌ها وقتی کشته می‌شود آن را برجسته کنید ببینند، همدلی داشته باشید. بالاخره آن یا این؟

دو طرف مسئله هم داغ است؛ یک طرف هر گونه مماشات را رد می‌کند، بلکه هر روز یک پست در شبکه‌های اجتماعی بگذاریم که آن‌ها را اذیّت کنیم، آن طرف هم افرادی داریم که می‌گویند اصلاً دو طرف حق هستند. ما چنین اشخاصی داشتیم، ما یک آقایی در مشهد داشتیم، خیلی آدم عجیبی بود، می‌گفت: اصلاً آن‌ها هم درست می‌گویند. طبیعی همین بود، پیغمبر صلّی الله علیه و آله به مردم واگذار کرد، آن‌ها هم رفتند، آشتی کردند و تمام شد. یعنی همه چیز را انکار می‌کرد. من یک روز رفتم و به او گفتم: آقا این حرف‌ها را با چه منطقی می‌زنید؟ دست هم را گرفته بودیم، بنده خدا خیلی هم مؤدب بود و خیلی آرام صحبت می‌کرد. گفت: ما اگر این‌ها را نگوییم نمی‌توانیم با هم تعامل داشته باشیم. یعنی مثل مُهر حساب کرده بود که آن را برداریم اتّفاقی نمی‌افتد.

ما کدام طرف برویم؟ غیرتی یا وحدتی؟ وحدت با معنای درست آن بار مثبت دارد، ولی در جامعه‌ی ما هشتگ وحدتی بگذارند یعنی بی‌غیرت. آن طرف یا این طرف؟ ما یک وحدتی هستیم که فاطمیّه‌ی اوّل و دوم مشکی به تن می‌‌کنیم و عزاداری هم می‌کنیم، این دیگر نوبر است! ما چه می‌گوییم؟  این سؤال دوم. کدام درست است؟ چقدر درست است؟ این ناگهان برای بعضی از بزرگان ما هم پیش می‌آید، کسی که چهل سال است منبر می‌رود و خوب هم منبر می‌رود یک جایی از یک مرجعی پرسیده بود که الآن روضه خوان گفت: به در خانه رفتند، آن کسی که به در خانه رفت او بود، این را تلویزیون پخش می‌کند، این‌ها برای وحدت بد است. آن مرجع بزرگوار که اصلاً پرچم وحدت دست خود ایشان است فرموده بود حقایق را که دیگر نمی‌شود انکار کرد.

یعنی گاهی ما سردرگم می‌شویم که اختلاف ‌افکنی بد است؟ بله، بد است. این طرف با فاطمیّه چه کار کنیم؟ وحدت را بگیریم یا مظلومیّت حضرت زهرا سلام الله علیها را؟ باید چه کار کنیم؟

نکته‌ی سوم هم این‌که اهل بیت علیهم السّلام چه کاری انجام می‌دادند؟ آیا اهل بیت علیهم السّلام دنبال این بودند که موضوع را مخفی کنند و آن را حل کنند، اصطکاک را کم کنند؟ یا دنبال این بودند که نگذارند این آتش خاموش شود؟ یا یک موضع میانه هم داریم؟ به نظر سؤال‌های مهمّی است. چون بالاخره ما چند وقتی با این طرف هستیم، یعنی در طول سال… ما اگر یک ماه با ماه رمضان و روزه طرف هستیم و احکام دارد، یک ماهی هم با حضرت زهرا سلام الله علیها طرف هستیم.

خدمت شما عرض کردم که ما اگر بخواهیم… ما چون یک جمعیّت کمی در جهان اسلام هستیم، یکی از دلایل آقایانی که به وحدت توجّه دارند، آن کسانی که به درستی توجّه دارند این است، ما یک جمعیّت خیلی اندکی هستیم. حالا که زیاد شدیم، وضع ما خوب است، حکومت دست ما است، مثلاً یک هفتم یا یک هشتم یا یک دهم جهان اسلام هستیم. همه هم که اهل فاطمیّه نیستند، فاطمیّه که مثل محرّم نیست. اگر شما بخواهید یک… می‌گویند چرا شما یک گروه خاص با همه فرق دارید؟ ادعاهای عجیب و غریب می‌کنید، می‌گویید بعد از پیغمبر سلام الله علیه همه چیز به هم ریخت. در مورد یاران پیغمبر سلام الله علیه این همه آیه داریم، «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ»،[۴] برای تو همین کسانی که از تو از مؤمنین پیروی می‌کنند بس است، آن‌ها کار را پیش می‌برند. «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ»،[۵] آن‌ها که اهل عبادت هستند. «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ»،[۶] «أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ»،[۷]«اولئک هم الصّابرون»، پیغمبر رسول خدا است «وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً»[۸] و این همه… برای آن‌ها ناگهان چه اتّفاقی افتاد؟ این‌طور که شما ادّعا می‌کنید یعنی همه‌ی این‌ها منحرف شدند و خیانت کردند، شما چه می‌گویید؟ به قول یک بنده خدایی خیلی قضاوت سنگینی می‌کنید، گران تمام می‌شود. اصلاً پیغمبر سلام الله علیه چه کسی را تربیت کرده است؟ چهار نفر تربیت کرده است، شش نفر را تربیت کرده است، ده نفر را تربیت کرده است؟ کدام است؟ بعد از پیغمبر چه شده است؟

شما یک ادّعایی می‌کنید، آن‌ها یک چیزی را که می‌دانستند، دیده بودند، با همه‌ی وجود خود حس کرده بودند، آن‌ها ناگهان پشت کردند، خیانت کردند، به خاطر حکومت؟ به خاطر ریاست طلبی؟ پیغمبر صلّی الله علیه و آله بارها در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها صحبت کردند، رها کردند، بی‌حرمتی کردند؟ خیلی ادّعای بزرگی می‌کنید این را از کجا آوردید؟ اصلاً چه کسی گفته است که علیّ ابن ابی‌طالب امام بعد از پیغمبر است؟ به قول یکی از آن‌ها این اصحابی که برای ما حتّی دیه‌ی خراش… دو نفر با هم دعوا می‌کنند ناخن یکی به پوست دست طرف مقابل می‌خورد خراش برمی‌دارد، این دیه دارد یا نه؟ چقدر دیه دارد؟ می‌گویند اصحاب پیغمبر این جزئیات را گفته‌اند برای این‌که دین به دست ما برسد، بعد مهم‌ترین مطلب که خلافت بعد از پیغمبر صلّی الله علیه و آله است را نگفتند؟ مگر چنین چیزی می‌شود؟ شما باید جواب بدید.

چون اگر شما جواب ندهید چهار نفر هیئتی هستند، بقیّه جوان‌ها می‌گویند چه چیزهایی از ما می‌پرسند ما جواب نداریم بدهیم، چه کسی گفته است که علیّ ابن ابی‌طالب امام است؟ از کجا می‌گویید، از کجا شروع می‌کنید؟ از حدیث غدیر، از حدیث ثقلین؟ در هر کدام ورود کنید داستان‌ها و بحث‌های زیادی وجود دارد. بله، بنده معتقد هستم که در آخر ما می‌توانیم مسئله را حل کنیم ولی خیلی طول می‌کشد.

قیام حضرت زهرا و اثبات حقّانیت امیر المؤمنین

ویژگی قیام حضرت زهرا سلام الله علیها -برای این‌که معلوم شود امیر المؤمنین سلام الله علیه و راهی که شیعیان امیر المؤمنین رفته‌اند حقانیّت داشته است- این است که خیلی کوتاه‌تر حتّی از روایت غدیر، از حدیث ثقلین جواب روشن می‌شود، زودتر جواب روشن می‌شود.

عرض کردیم به مشکل برمی‌خورند، به تناقض می‌افتند. در بحث علمی آدم بحث می‌کند، رفت و آمد، گفتگو، این یک جواب می‌دهد، او یک چیزی می‌گوید، می‌رود و می‌آید، بحث می‌کنند. مسئله که به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌رسد دعوا می‌کنند، ناگهان ناسزا می‌گویند، بی‌ادبی می‌کنند. به چه کسی؟ به دختر پیغمبر! این چه چیزی را نشان می‌دهد؟ این نشان می‌دهد این‌جا مسئله‌ی حسّاسی است.

جمعیّت ما که حداکثر نبوده حداقل بوده، ثروتی که دست ما بوده کم بوده، انسجام ما کم بوده، لشگر ما کوچک بوده، نیروهای ما کم بوده است. این همه‌ی آن‌ها را جبران می‌کند. ما دچار سؤال شویم، بخواهیم بحث کنیم از این‌که چه اتّفاقی افتاد، سر تمام مسائلی که حقّانیت امیر المؤمنین سلام الله علیه مطرح است یک بازی درآورده‌اند.

خود این خیلی بحث طولانی است که منابع اسلامی را چقدر تغییر داده‌اند، به گونه‌ای که اگر حواس کسی نباشد شیعیان این را می‌گویند، حتّی در شیعیان افرادی که رفتند درس خواندند خوب درس نخواندند، بعضی از منابع را ندیده‌اند، حرف‌های آن‌ها را شنیده‌اند، می‌گویند این شیعیان یک چیزهایی ادعا می‌کنند این‌طور نیست، منابع را که می‌گردیم این خبرها نیست که آن‌ها می‌گویند. امّا موضوع فاطمیّه این‌طور است وقتی که شما وارد آن می‌شوید می‌بینید طرف از آن حالت با کلاس بیرون می‌آید و ناسزا می‌‌گوید! می‌گوید -نستجیر بالله- حضرت زهرا سلام الله علیها عقل نداشت! اگر این کار را کرده است منافق بود! چرا شما از موضع خود بیرون آمدید؟ چرا بی‌ادبی می‌کنید؟

ضربه‌ای که می‌خورد سنگین است مجبور است واکنش نشان بدهد. خدا رحمت کند یک مداح پیش‌کسوتی در قم بود، داشت مداحی می‌کرد، یک شکلاتی به سمت او پرتاپ کردند، او داشت در جمع می‌خواند باید حرمت مداح را نگه داشت، شکلات را زدند خورد به آن‌جایی که نباید می‌خورد! ناگهان پشت میکروفن هر چه می‌خواست گفت! خدا او را رحمت کند. چه شد؟ چون درد داشت.

این هم که می‌بینید دارد گفتگو می‌کند، مؤدبانه مباحثه می‌کند، ناگهان عصبانی می‌شود و ناسزا می‌گوید معلوم است آسیب دیده که این‌طور خلاف عقاید خود واکنش نشان می‌دهد. یعنی اگر در شرایط عادی باشد این حرف‌ها را نمی‌گوید، برگردد سعی می‌کند خود را کنترل کند و این حرف‌ها را نگوید. معلوم است ضربه خورده، درد دارد که این‌طور می‌گوید، نتوانست خود را کنترل کند.

ماجرای خلیفه‌ی دوم و حضرت زهرا در منابع اهل سنّت

علامت دیگر این است که تناقض می‌گویند، یک مورد را عرض می‌کنم. هر کس می‌رسد یک جوابی می‌دهد، این یعنی جواب‌های همدیگر را هم نمی‌پسندند، جستجو کرده‌اند که ببینند چه بگوییم، هر کس یک چیزی می‌گوید. نمونه‌ی آن را بگویم، یک روایتی در منابع خیلی قدیمی آن‌ها آمده است، اتّفاقاً راوی اصلی، یعنی آن کسی که راوی اوّل است، از کسانی است که نسبت به خلیفه‌ی دوم علاقه‌ی خیلی زیادی نشان می‌داده، به او اسلم عمری می‌گویند. می‌گویند طرف حیدری است، این اسلم هم عمری است. راوی چنین شخصی است.

می‌گوید بعد از پیغمبر عدّه‌ای به خانه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها رفتند، می‌رفتند و می‌آمدند. این روایت کجا است و چه کسی گفته است؟ این را ابن ابی شیبه، استاد بخاری گفته است. بخاری هم چند کتاب دارد، کتاب معروف او صحیح بخاری است، کتاب حدیثی مهم است، او هم استاد بخاری است. بخاری هم از این ابن ابی شیبه خیلی حدیث گرفته است، اسم کتاب او مُصَنَّف است، چاپ ۸ جلدی، ۱۴ جلدی. من چاپ ۲۵ جلدی آن را دارم، چاپ جدیدتر آن ۱۴۳۶ چاپ شده است، کتاب مهم است. روایت آن‌جا آمده است، قدیمی‌ترین کتابی که او آورده است آن‌جا است، سال ۲۰۰ و خرده‌ای از دنیا رفته است. سند آن هم از نظر برادران غیر شیعه صحیح است.

اسلم می‌گوید: عدّه‌ای در خانه‌ی حضرت زهرا می‌رفتند، علی و زبیر و عدّه‌ای به خانه‌ی فاطمه می‌رفتند. راوی یکی از عشّاق خلیفه‌ی دوم است، روایت هم در منابع آن‌ها است. من اوّل بگویم روایت چیست، این روایت در کتاب‌های ما نیست که ما بگوییم این را قبول داریم یا نداریم. إن‌شاء‌الله بعداً عرض می‌کنم که چرا خلیفه این‌جا می‌آید با حضرت زهرا سلام الله علیها صحبت می‌کند، در این موضوع نکات مهمّی وجود دارد.

 مردم با خلیفه‌ی اوّل بیعت می‌کنند، یک عدّه بیعت نمی‌کنند به خانه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها رفت و آمد داشتند -در این روایت این‌طور آمده است- به او مشورت می‌دادند. فضای آن این‌طور است که می‌خواهد بگوید یک عدّه‌ای می‌خواستند حضرت زهرا سلام الله علیها را علیه حکومت تحریک کنند. فضای آن این‌طور است که اصلاً قرار نبود با ایشان بد رفتاری شود، روایت برای آن‌ها است. ببینید که چقدر هم دستکاری شده است. می‌خواستند بگویند حضرت زهرا سلام الله علیها مخالف حکومت نبود، بلکه علی علیه السّلام و زبیر می‌رفتند مشورت می‌دادند، سعی می‌کردند به او بگویند که به عنوان دختر پیغمبر جلوی حکومت بایستد. رفت و آمد داشتند.

خلیفه‌ی دوم یک روز پیش حضرت زهرا سلام الله علیها می‌رود. می‌گوید: من می‌دانم که علی و زبیر به این‌جا می‌آیند و حرف‌های سیاسی می‌زنند. اگر بار دیگر به این‌جا بیایند و جمع شوند حالا که بیعت نکردند من خانه‌ را با اهل آن آتش می‌زنم. قبل از آن هم یک چیزی می‌گوید، برای این‌که بگویند خیلی با لطافت برخورد کرده است، می‌گوید: «وَ اللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَیْنَا مِنْ أَبِیکِ»،[۹] به خدا سوگند هیچ کس برای ما محبوب‌تر از پیغمبر نبوده است. «وَ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَیْنَا بَعْدَ أَبِیکِ مِنْکِ» خلیفه‌ی دوم به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌گوید: به خدا سوگند بعد از پدر شما محبوب‌ترین فرد در بین مسلمین شما هستید. «وَ ایْمُ اللَّهِ مَا ذَاکَ بِمَانِعِی»، این مانع من نمی‌شود که خانه‌ را با اهل آن آتش نزنم. شما محبوب‌ترین فرد هستید، ولی اگر این‌ها بیایند و بروند این‌جا را بخواهند مثلاً پاتوق ضدّ انقلاب قرار بدهند -اگر اسم آن را انقلاب یا کودتا بگذارید- من خانه را با اهل آن آتش می‌زنم، به آن‌ها بگو.

بعد روایت این‌طور است که حضرت زهرا سلام الله علیها علی علیه السّلام و زبیر و بقیّه را صدا می‌کنند، می‌گویند می‌دانید که خلیفه‌ی شماره‌ی دو پیش من آمده است و گفته  که اگر شما در این‌جا رفت و آمد داشته باشید من خانه را با اهل آن آتش می‌زنم و به خدا سوگند او حتماً این کار را انجام می‌دهد وقتی که قسم خورده است. پس برخیزید و بروید، یا بیعت کنید و یا دیگر به این‌جا نیایید. روایت تمام می‌شود. این روایت برای ما نیست یکی از عشّاق خلیفه گفته است، سند آن هم از نظر آن‌ها صحیح است. اوّلاً همین روایت را من بگویم که این خوب است می‌گوید دیدی در آخر گفت بیرون بروید و دیگر کسی به این‌جا نیاید، خوب تمام شد.

همین روایت را… من دو سه نفر را نمی‌خواهم اسم ببرم که برای شما مشکل ایجاد شود. فضل بن روزبهان یکی از نویسندگانی است که کتاب علّامه حلّی را نقد کرده است. علّامه حلّی یک کتابی به اسم «نهج الحق» نوشته بود، این فضل کتاب در رد آن به اسم «ابطال الباطل» نوشته است. «نهج الحق» یعنی راه حق، او گفت باطل را می‌خواهم ابطال کنم و حرف زد. چند نفر از علمای شیعه هم پاسخ او را دادند.

او می‌گوید هر کسی این حدیث را نقل کند معلوم است شیعه است، پدر سوخته‌ها این حرف را به خلیفه نزنید! من توضیح دادم بخاری یک استادی به نام ابن ابی شیبه داشت او نقل کرده است، سند آن هم صحیح است، هم وهابی‌ها می‌گویند سند آن صحیح است، هم سنّی‌ها می‌گویند سند آن صحیح است، چرا می‌گویید رافضی‌ها گفته‌اند و دروغ است؟ مگر این روایت چه چیزی دارد؟ این یک واکنش؛ هر کس این را بگوید دروغ است.

یک واکنش دیگر؛ طرف درباره‌ی حکومت خلیفه‌ی دوم کتاب نوشته است، گفته خلیفه‌ی دوم… شما فرض کنید یک عالمی از دنیا می‌رود، می‌گویند اساتید او چه کسانی بودند؟ شاگردهای او چه کسانی بودند؟ نسبت به انقلاب خدمات داشت یا نداشت؟ نسبت به فلانی‌ها به چه صورتی بود؟ می‌گوید: خلیفه‌ی دوم با اهل بیت مهربان بود، ایشان به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌فرمود: «و اللّه ما مِن أحد أحبَّ إلینا بعد أبیک منک»، به خدا سوگند بعد از پدرت محبوب‌ترین فرد این امّت شما هستید. بعد هم یک حرف‌هایی شیعیان از طرف خود می‌گویند که ما قبول نداریم. بعد چیست؟ او تهدید کرد. دیگر نمی‌گویند شیعیان رفتند استاد بخاری را پیدا کردند در مصنّف ابن ابی شیبه چیزی وارد کردند. کتاب کافی که نیست، کتاب شما است، کتابی است که بخاری از آن در کتاب خود روایات زیادی آورده است، چرا می‌گویید شیعیان از خودشان گفته‌اند؟ برای همین من توضیح دادم که راوی یکی از عشّاق خلیفه‌ی دوم هم هست.

نمونه‌ای از تناقضات سنّی‌ها در ماجرای فاطمه سلام الله علیها

بعدی که چند نفر این کار را انجام داده‌اند، مثلاً در کتابی درباره‌ی زندگی‌نامه‌ی اصحاب پیغمبر، «الإستیعاب فی معرفه الأصحاب»، می‌گوید: خلیفه‌ی دوم به خانه‌ی فاطمه سلام الله علیها رفت و به فاطمه‌ی زهرا گفت: «مَا کَانَ مِنَ الْخَلْقِ أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَیْنَا مِنْ أَبِیکِ وَ مَا أَحَدٌ أَحَبُّ إِلَیْنَا بَعْدَهُ مِنْکِ»،[۱۰] این را دائم می‌گویند، به خدا هیچ کسی -که انصافاً دروغ هم گفته‌اند- برای ما بعد از پیغمبر محبوب‌تر از تو نیست. چون اگر این‌طور بود نباید اجازه می‌دادید که او این‌قدر از شما ناراحت شود.

من نمی‌خواهم فعلاً روایت را تحلیل کنم، همین روایتی که خود آن‌ها دست‌کاری کرده‌اند، اسلم عمری نقل کرده است. می‌گوید خلیفه گفت به خدا سوگند محبوب‌ترین فرد بعد از پیغمبر برای ما تو هستی. اگر علی و زبیر بخواهند به خانه‌ی تو بیایند «لأَفْعَلَنَّ وَ لأَفْعَلَنَّ»،[۱۱] ما هم یک کارهایی انجام می‌دهیم. و ماجرا تمام می‌شود. فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها به علیّ ابن ابی‌طالب علیه السّلام گفتند: عمر به این‌جا آمده است و گفته است «لأَفْعَلَنَّ وَ لأَفْعَلَنَّ»، می‌خواهم یک کارهایی انجام بدهم، دنبال کار خود بروید که او نخواهد کاری انجام بدهد. این‌که می‌گویم دچار تناقض می‌شوند ببینید چند تا شده است.

قُرطُبی این را نقل کرده است می‌گوید: گفت «وَ اللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَیْنَا بَعدَ أَبِیکِ مِنک ثُمَّ قَالَ کَذا». «لِأَفعَلَنّ» بوی تهدید می‌دهد، یک کارهایی انجام می‌دهم بوی تهدید می‌دید، گفت این کلمه را هم برداریم. گفت: به خدا محبوب‌ترین فرد نزد ما تو هستی، بعد هم گفت: «کَذا». یعنی یک چیزهایی گفت. یک چیزهایی گفت یعنی مثلاً گفته است سلام من را به علی برسان! حضرت زهرا سلام الله علیها گفتند آقا جان بروید بیعت کنید، با هم یک صحبت‌هایی داشتیم، شما بروید بیعت کنید. مثلاً قرارداد برجامی امضاء شده است، شما هم!… تمام شد، تهدید هم از بین رفت. خوب دقّت کنید.

یک نفر دیگر می‌گوید: وقتی خبر رسید خلیفه‌ی اوّل به حکومت رسید، علی چنان دوید که عبا از روی دوش او افتاد، و یک پرش سه گام از روی جمع زد! (و خود را سریع رساند) و اوّلین کسی بود که با خلیفه بیعت کرد، اصلاً این دروغ‌ها چیست که این‌ها می‌گویند؟ ببینید جواب‌ها چقدر فرق می‌کند.

در اصل این نقل اصلاً ماجرای دعوا نیست، از حضرت زهرا سلام الله علیها طرفداری کرده است. دیگری می‌گوید مگر می‌شود کسی بخواهد فاطمه را تهدید کند؟ یک اختلاف‌هاتی در مورد فدک شد، فاطمه قهر کرد، بعد هم آشتی کردند. تهدید به آتش زدن هم نیست.

بعدی می‌گوید، این شخص انصافاً از کسانی بوده است که خیلی گستاخ است، در فضائل خلیفه‌ی دوم نوشته، می‌گوید: خلیفه کسی است که برای جلوگیری از فتنه جرأت کرد برود و بگوید اگر شما بیعت نکنید خانه را با اهل آن آتش می‌زنم. جرأت کرد چنین حرفی را بزند. می‌دانید یک شاعری هم که به او شاعر نیل می‌گویند، حافظ ابراهیم، این را به شعر در آورده است: «وَ قَولَـهٌ لِعَلـی قَالَـهَـا عـمر»، می‌گوید اصلاً چه کسی جرأت داشت که برود به حیدر کرار… در فضائل عمر گفته است. عمر جرأت خود را جمع کرد، جلوی خانه‌ی امیر المؤمنین سلام الله علیه رفت، گفت: اگر بیعت نکنید خانه را آتش می‌زنم. آن یکی می‌گفت فقط رافضی‌ها از خودشان گفته‌اند، آن یکی می‌گفت قسمت بعد جعلی است، بی‌دلیل.

گستاخ‌تر از همه به اسم عبدالعزیز دهلوی است، می‌گوید از فضائل خلیفه این است… فعلاً یک مثال برای شما زدم که بگویم آن‌ها متفاوت حرف می‌زنند، هر کسی یک چیزی می‌گوید، می‌‌بینند که نمی‌توانند از حرف‌های قبلی‌ها دفاع کنند، عبارت را ببینید که چقدر در آن بی‌حرمتی است. می‌گوید: از فضائل خلیفه این است که وقتی دید خانه‌‌ی فاطمه مرکز اشرار شده است -این‌که گفتم ناگهان عصبانی می‌شود و یک چیزی می‌گوید- فاسدان و شروران آن‌جا جمع شده‌اند. آن‌جا چه کسانی هستند؟ آن‌جا کجا است؟ می‌گوید: برای این‌که بتواند جلوی فتنه را بگیرد، بتواند اوباش را کنترل کند، به آن‌جا حمله کرد.

اگر کسی این ادبیات را راجع به خانه‌ی یکی از اصحاب ناشناس پیغمبر صلّی الله علیه و آله بگوید چه می‌گویند؟ می‌گویند چرا این‌طور حرف می‌زنید. اوّلاً چرا این‌قدر متفاوت حرف می‌زنید؟ همه‌ی آن‌ها… من کلاً از همه‌ی ماجرا یک روایت ابن ابی شیبه استاد بخاری را عرض کردم، فقط یکی را. همه‌ی اختلافات را هم نگفتم که خسته شوید، ولی دیدید چقدر با هم فرق داشت، یکی اصل آن را انکار می‌کند، یکی بالای آن را قبول می‌کند پایین آن را انکار می‌کند. یکی دیگر گفت می‌گوید «کذا»، یک نفر دیگر گفت «لِأَفعَلَنّ»، یکی می‌گوید خوب کاری کرد، یکی می‌گوید این دروغ‌ها چیست که رافضی‌ها به ما نسبت می‌دهند! چرا جواب‌های شما فرق می‌کند؟ معلوم است جواب‌ها مورد پسند نیست، نمی‌دانید چه چیزی بگویید.

آن کسی که می‌فهمد چه اتّفاقی افتاده است ناگهان می‌بینید می‌گوید آن‌جا خانه‌ی اراذل و اوباش شده است. کجا خانه‌ی اراذل و اوباش شده است؟ آن‌جایی که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله حداقل ۱۸۰ مرتبه بی‌اذن وارد نشدند، آیه‌ی تطهیر را جلوی آن خانه خواندند. اراذل و اوباش چه کسانی هستند؟ -نستجیر بالله- امیر المؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السّلام هستند؟ این‌ها به اراذل و اوباش اجازه‌ی کار کردن می‌دادند؟

– لحظه‌ای که دستور حمله را دادند مگر اصلاً غیر از امیر المؤمنین سلام الله علیه کس دیگری در خانه بوده است؟

– نقل‌ها نشان می‌دهد که چند نفر بودند. اگر فرمایش این برادر ما باشد که آن نقل‌ها را کنار بگذاریم که چند نفر بودند، یعنی فقط امیر المؤمنین سلام الله علیه و فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها بودند، کار بدتر می‌شود. اصلاً توهین از این صریح‌تر نمی‌شود که به امیر المؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السّلام نستجیر بالله کسی بگوید اشرار.

چرا با این ادبیات؟ اوّل جلسه گفتم اصحاب پیغمبر «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنینَ »،[۱۲] هر چیزی راجع به اصحاب بگویید این‌ها گل سرسبد اصحاب هستند. چرا با این ادبیات صحبت می‌کنید؟ چون می‌داند شما بعد از این روایت چه چیزی می‌خواهید بگویید. می‌گوید خود خلیفه گفته است: «وَ اللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَیْنَا بَعدَ أَبِیکِ مِنک»، به خدا سوگند محبوب‌ترین فرد بعد از پیغمبر برای ما تو هستی. دارد قسم می‌خورد.

دروغ می‌گوید یا راست می‌گوید؟ دروغ می‌گوید که من دیگر حرفی ندارم. راست هم می‌گوید این محبوبیّت حضرت زهرا سلام الله علیها برای چیست؟ چون فامیل ما هستی؟ می‌گوید: بعد از پیغمبر، یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها جایگاه دینی دارند.

به یکی از علمای اهل سنّت می‌گویند: برترین اصحاب پیغمبر کیست؟ بعضی از آن‌ها گاهی یک مقدار فکر کنند… این شخص خیلی آدم تندرویی هم هست، خیلی ضدّ شیعه هم هست، من برای این‌که بگویم او چقدر ضدّ شیعه است… ببخشید بحث ما به سمتی رفته است که من خیلی سعی می‌کنم مستند حرف نزنم، ولی بعضی از جاهای آن را نمی‌شود نگفت. یک آقایی به نام سُبکی است، این آقا اهل توسّل به پیغمبر بوده است، لذا با امام بزرگ، پدر معنوی وهّابیّت که اسم او ابن تیمیه است همیشه خیلی بحث دارد، گاهی هم به او ناسزا می‌گوید. ولی یک جا از او تشکّر می‌کند، می‌خواهم شخصیّت این آدمی که یک جا راجع به حضرت زهرا سلام الله علیها مطلب گفته ببینید چطور است. مجبور هستم استناد کنم، بگویم مسئله چقدر روشن بوده است.

سُبکی خیلی ضدّ شیعه است. او چون اهل توسّل بوده و ابن تیمیه هم که پدر جدّ وهّابیّت بوده می‌گفته سراغ قبر پیغمبر نروید، به زیارت پیغمبر نروید، توسّل نکنید، سُبکی ناراحت می‌شد. به ابن تیمیه خیلی ناسزا می‌گوید، یعنی شاید اوّلین کسی باشد که این‌قدر به ابن تیمیه بد گفته است و تقریباً هم عصر ابن تیمیه بوده است. یک جا از ابن تیمیه تشکّر می کند، کجا؟ می‌گوید یک کتابی به اسم «منهاج السنّه» نوشته است شیعه‌ها را خُرد کرده است. بقیّه‌ی جاها به ابن تیمیه ناسزا می‌گوید. می‌خواهم ببینید این آدم چقدر ضدّ شیعه است. مثل این‌که شما بگویید این صدام فلان فلان شده یک جا کار درستی انجام داده است! با هم بد هستند ولی کجا کار خوبی انجام داده است؟ آن‌جایی که شیعه را فحش داده است.

ابن تیمیه در «منهاج السّنه» گاهی حرف‌هایی زده است که اهل سنّت گفته‌‌اند این‌ها توهین صریح به امیر المؤمنین سلام الله علیه است، یک نمونه‌ی آن را به شما بگویم. می‌گوید برای چه به خانه‌ی علی حمله کردند؟ برای این‌که اموال مردم را در آن‌جا حبس کرده بودند می‌خواستند آزاد کنند. شما این را فقط راجع به دزد می‌گویید. این ابن تیمیه است، این سُبکی که با او مخالف است می‌گوید آفرین دهان شیعه را شکسته است. حالا این آدم چه می‌‌گوید؟ می‌خواهم بگویم مسئله این‌قدر روشن است، «وَ اللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَیْنَا بَعدَ أَبِیکِ مِنک».

تجلیل حضرت زهرا توسّط ضدّ شیعه

برای چه من عرض می‌کنم؟ غدیر حقیقی، اوّل جریان حضرت زهرا سلام الله علیها است. یعنی شما دنبال استدلال می‌گردید که از ولایت دفاع کنید، اوّلین نقطه حضرت زهرا سلام الله علیها است، ناموس تشیّع قیام حضرت زهرا سلام الله علیها است. از این آدمی که این‌قدر ضدّ شیعه است سؤال می‌کنند که برترین یار پیغمبر چه کسی است؟ طبیعتاً غیر از شیعه می‌دانید که چه کسی را می‌گویند، شماره گذاری کرده‌اند؛ یک و دو و سه. می‌گوید شماره‌ی اوّل، شماره‌ی دوم. می‌گوید: من این‌طور نمی‌گویم، برترین فرد پیغمبر سلام الله علیه است و بعد از پیغمبر بَضعه‌ی پیغمبر سلام الله علیه است.

می‌خواهم بگویم برای چه می‌گوید. می‌گوید به خدا سوگند بعد از پیغمبر سلام الله علیه محبوب‌ترین فرد در این امّت شما هستید، به حضرت زهرا می‌گوید. چرا می‌گوید؟ دلایل آن زیاد است، همه می‌دانستند بضعه‌ی پیغمبر سلام الله علیه است، پاره‌ی تن پیغمبر است. ابولُبابه یک کاری انجام داده بود، خود را در مسجد به یک درخت خشکیده بسته بود، گفت: به خدا یا من در این‌جا می‌میرم یا آیه نازل می‌شود که خدا من را بخشیده است، پیغمبر می‌آید من را باز می‌کند، اگر پیغمبر نیامد من را باز کند همین‌طور از دنیا می‌روم. آیه نازل شد که خدا توبه‌ی ابولبابه را بخشیده است و پذیرفته است. حضرت زهرا سلام الله علیها آمد طناب را باز کند، گفت: بی‌بی من نوکر شما هستم و بسیار به شما علاقمند هستم، ولی من قسم خوردم، حنث قسم می‌شود، من قسم خوردم پیغمبر این طناب را باز کند، من خاک پای شما هستم.

پیغمبر سلام الله فرمودند: «فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی» فاطمه‌ پاره‌ی تن من است، قسم تو نقض نمی‌شود، فاطمه گره را باز کند گویی من گره را باز کرده‌ام. انگار نه، من باز کرده‌ام. لذا خیلی از بزرگان اهل سنّت این را گفته‌اند، گفته‌اند اگر می‌خواهید بقیّه را با هم مقایسه کنید بقیّه را با هم مقایسه کنید، او بضعه‌ی پیغمبر است. گفت: «وَ اللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَیْنَا بَعدَ أَبِیکِ مِنک»، محبوب‌ترین فرد شما هستید، بضعه‌ی پیغمبر هستید.

اگر فرض کنیم این روایت شما هم درست باشد که خود شما هم مشکل پیدا کردید که چه بگویید. علیّ ابن ابی‌طالب از نظر شما، ادّعای شما این است -من بعداً توضیح می‌دهم حضرت زهرا سلام الله علیها در این ماجرا چه نقشی دارند- علیّ ابن ابی‌طالب با زبیر و دیگران خواستند بیعت نکنند، شما داعشی بودید آن موقع که داعش نبود؟ در خانه‌‌ای که امام حسن و امام حسین علیهم السّلام و بضعه‌ی پیغمبر بودند تهدید کردید خانه را آتش می‌زنم؟ یعنی زن خانه باید شوهر خود را بیرون کند؟ من توضیح می‌دهم بعداً چرا به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌گویند، سِرّ آن را عرض خواهم کرد.

چرا آن‌ها عصبانی شدند و گفتند شیعیان این تهمت‌ها را به ما می‌زنند، در صورتی که روایت برای خود آن‌ها است؟ خلیفه می‌گوید: به خدا سوگند محبوب‌ترین فرد در این امّت برای ما تو هستی، ولی اگر علی و زبیر از این خانه بیرون نروند و بیعت نکنند من خانه را آتش می‌زنم. در خانه چه کسانی هستند؟ آن بدبخت عبدالعزیز دهلوی مجبور است بگوید اشرار. برای چه آتش می‌زنید؟ در خانه فرزند خردسال است. آن‌ها چه گناهی کرده‌اند که تهدید می‌کنید؟ بعد هم قسم می‌خوری به خدا سوگند اگر علیّ ابن ابی‌طالب بیعت نکند من خانه‌ را با اهل آن آتش می‌زنم. در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها است، باردار است، امام حسن و امام حسین علیهم السّلام هستند، حضرت زینب سلام الله علیها هستند. دیگر اگر کسی کلّاً شعور ندارد، در حدّ ابوبکر بغدادی هم باشد، طفل ۶، ۷ ساله معصوم است، تکلیف نیست. شیعه‌ها خیلی چیزهای دیگر قبول دارند، معصوم است، طفل است، به او چه ربطی دارد که خانه را آتش می‌زنید؟

مخصوصاً در کتب شما است که زهرای اطهر سلام الله علیها وقتی از دنیا رفت شبانه دفن شد و امیر المؤمنین سلام الله علیه «لَم یَکُن یُبَایِعَتِ کالأَشهُر»، امیر المؤمنین در آن ماه‌ها بیعت نکرده بود. بیعت نکرده بود یعنی چه؟ یعنی اگر شما این‌طور ادعا می‌کنید او باید حمله کرده باشد، قسم خورده است.

خلیفه‌ی اوّل داشت از دنیا می‌رفت گفت: «لَیْتَنِی لَمْ أَکْشِفْ (لَمْ اُفَتِش)[۱۳] بَیْتَ فَاطِمَهَ»،[۱۴]  ای کاش حمله نمی‌کردیم در آن خانه را باز کنیم. «وَ لَو أَعلَن عَلَیَّ الحَرب»، حتّی اگر برای جنگ روی ما بسته بودند. محبوب‌ترین فرد بعد از پیغمبر بود، بعد رفتید گفتید اگر علی بیعت نکند تو را آتش می‌زنیم؟ یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها کاره‌ای نبود؟ بعداً می‌گویم چرا به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌گویند.

فرض کنید یک مردی بدهکار است، بروند به زن او بگویند اگر بدهی‌های خود را ندهد خانه را روی سر شما آتش می‌زنیم، اصلاً این چه ربطی دارد؟ حضرت شیخ خیلی فقیه بوده است! اگر حضرت زهرا سلام الله علیها در این مخالفت با شما کاره‌ای نبود، «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى‏».[۱۵] شما می‌گویید کاره‌ای نبود، روایت را از اوّل گفتیم، می‌گوید علی و زبیر این کارها را انجام می‌دادند، حضرت زهرا سلام الله علیها کاره‌ای نبودند، پس چرا ایشان را تهدید کرد؟ این‌قدر نمی‌فهمید که یکی خلاف می‌کرد یکی دیگر… حضرت زهرا سلام الله علیها خلاف هم نکرده بود. یعنی کلّاً همه چیز را زیر پای خود گذاشتند، چه شده بود که همه چیز را زیر پای خود گذاشتند؟ نمی‌فهمیدند یک نفر خطایی می‌کند باید فرزند او را تهدید کنند؟!

این روایت خود آن‌ها است، این روایت ما نیست. همین یک روایت که خود آن‌ها هم نقل کردند، بنده یک سالی چند جلسه توضیح دادم که چرا مجبور شدند چنین روایاتی را نقل کنند، خیلی طول می‌کشد، بحث ما سخت می‌شود. همین‌که خود آن‌ها نقل کردند، سند هم معتبر است، مشکلی ندارد، تناقض‌های عجیب و غریب گفته‌اند. جمع کردن فضای جلسه سخت می‌شود اگر بخواهم جزئیات را بگویم. نمی‌توانند این مسئله را حل کنند.

من یک شب دیگر هم بعضی قسمت‌های آن را عرض می‌کنم که آن‌ها در چندین قسمت به مشکل برخوردند، نمی‌شود به هیچ صورتی آن را حل کرد. واقعاً علی و زبیر بیعت نمی‌کردند چه اتّفاقی می‌افتاد؟ حکومت دست شما بود. لشگر داشتند؟ چه خطری برای شما داشتند محبوب‌ترین فرد بعد از پیغمبر را شما تحمّل نکردید؟ خود خلیفه‌ی اوّل گفته است: حرمت پیغمبر را با احترام به اهل او پاس بدارید، «ارْقُبُوا مُحَمَّدًا صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ».[۱۶]  یعنی این‌که به در خانه‌ی آن‌ها بروید و بگویید خانه‌ی شما را آتش می‌زنیم؟!

قیام زهرا سلام الله علیها و از بین رفتن حیثیت خلفا

اگر فراق زهرای اطهر سلام الله علیها، اگر از دست دادن زهرای اطهر برای امیر المؤمنین سلام الله علیه، اگر دیدن این هتک حرمت برای امیر المؤمنین سلام الله علیه خار در چشم و استخوان در گلو بود، قیام زهرای اطهر برای آن‌ها به این صورت بود، نمی‌توانستند آن را تحمّل کنند. چون تمام حیثیت آن‌ها را از بین برده بود. بعداً توضیح می‌دهم که پشت همه‌ی ماجراها خود حضرت زهرا سلام الله علیها است، آن‌ها سعی کردند که بگویند حضرت کاره‌ای نبود. اگر کاره‌ای نبود پس چرا او را تهدید کردید؟

وجود حضرت زهرا سلام الله علیها یعنی کسی که بر مسند خلافت نشست یک دروغگوی غاصب قاتل است. آن هم نه قاتل یک آدم عادی. نمی‌شود او را تحمّل کرد، برای طرف از حق چیزی باقی نمی‌ماند که بگویند حق دارد. در شرایطی که شیعه همواره در فشار و خفقان بوده، آثار آن را از بین بردند، کتابخانه‌های آن را آتش زدند، این را نمی‌توانند حل کنند که چه اتّفاقی افتاد… من یک مثال بزنم بحث خود را جمع کنم، شما ببینید حضرت زهرا سلام الله علیها با آن‌ها چه کاری کرده است. بلاتشبیه، مثال من از همه جهت بی ربط است، ولی شما منظور را می‌گیرید. فرض کنید یک آقایی از دنیا می‌رود، بلا تشبیه می‌گویند فردا ولی فقیه به او نماز میّت می‌خواند، همه جا عُرف همین است. نگاه کنید ائمّه علیهم السّلام از دنیا می‌رفتند حاکم شهر نماز می‌خواند، حالا این‌که امام بعدی یک بار دیگر نماز می‌خوانده است من کاری ندارم. ظاهر به این صورت بوده است.

حاکم شهر، یک ولی فقیه، بلا تشبیه از همه جهت. خبر شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها همه جا پخش شد، به در خانه آمدند، حضرت فرمودند: تأخیر افتاده است. گفتند: می‌رویم فردا صبح می‌آییم. از کجا بگویم که همه‌ی آن‌ها را بیچاره کرد و سوزاند؟ برای این‌که یاد گرفته بود… وقتی ابن مسعود از عثمان کتک خورد حال او خراب شد، مریض شد، از دنیا رفت. عثمان فردای آن روز آمد که برود نماز میّت بخواند، گفتند میّت را دفن کردیم. گفت: چه کسی بر او نماز خواند؟ گفتند: عمّار. عمّار را زدند برای چه نماز خواندی؟ گفت: به من وصیّت کرده بود نمی‌خواهم خلیفه بر من نماز بخواند. شما ببینید از جهت سیاسی چه بمب خبری است.

فردا صبح همه جا را از جهت امنیتی آماده می‌کنند می‌بینند که میّت نیست. این جنگ مگر تمام می‌شود؟ اتّفاقاً کاری که عبد الله ابن مسعود کرد نشان می‌دهد دیده بودند حضرت زهرا چه ضربه‌ای زد این را تکرار کردند، یعنی تجربه داشت. آن‌ها به در منزل امیر المؤمنین علیه السّلام آمدند، گفتند: به تأخیر افتاده است. فردا صبح آمدند گفتند: دفن شده است.

فکر کردید برای چه گفتند می‌رویم و در بقیع او را پیدا می‌کنیم، قبر را نبش می‌کنیم، ما باید نماز بخوانیم؟ چون این افتضاح را نمی‌شد جمع کرد، این افتضاح جواب داد که ابن مسعود یک بار دیگر این کار را تکرار کرد. همه‌ی تلاش حکومت این بود که بگوید بین علی و آن‌ها دعوا نبود، با هم برادر بودند، اصحاب پیغمبر بودند، همه با هم خوب بودند، مشکلی نبود. این کار باعث می‌شود که -جواب سؤال سوم را هم یک اشاره‌ای کردم- کسی نتواند باور کند بگوید چطور آن‌ها با هم خوب بودند که یک افتضاح سیاسی پیش آمد؟ برای چه خود آن‌ها نوشتند: «فَلَمَّا تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا، وَلَمْ یُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَکْرٍ»؟[۱۷] فکر می‌کنید چرا اسم ابابکر را آورده است؟ در تشییع جنازه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها هفت نفر شرکت کردند، بقیّه کلّاً شرکت نکردند، چرا اسم ابوبکر آمده است؟ چون خلیفه بود. – بلا تشبیه- همسر مرحوم امام رحمت الله علیه از دنیا رفتند چه کسی بر ایشان نماز خواند؟

دقّت می‌کنید؟ عُرف است. آمد دید او را حساب نکردند، تاریخ ثبت کرد، اختلاف سنگین بوده است، خیال نکنید آن‌ها یک مسیر هستند، آن‌ها یک مسیر نیستند.

عرض کردم، چرا اسناد تاریخی می‌گوید در قرن چهارم هر کسی می‌خواهد به پست و مقام برسد باید به حضرت زهرا سلام الله علیها ناسزا بگوید؟ مگر حضرت زهرا سلام الله علیها چهارصد سال بعد با شما چه کاری انجام داده است؟ چون مشروعیّت شما را زیر سؤال برده است. شما شیعیان کم جمعیّت هستید، می‌گویند شما چه می‌گویید؟ از کجا فکر می‌کنید با دنیای اسلام فرق دارید؟ این سؤال را در منابع متأخّر ما از قول امام رضا علیه السّلام هم نقل کرده‌اند، می‌گویند شما راجع به خلفا چه می‌گویید؟ این سؤال را دائم از ائمّه علیهم السّلام می‌پرسیدند. نقل شده است حضرت رضا علیه السّلام فرمودند: ما یک مادر صالحه‌ای داشتیم، از آن‌ها خشمگین شد و با همین خشم از دنیا رفت، بالاخره ما بچّه‌ی همان مادر هستیم، ما مادری هستیم.

همه‌ی تلاش خود را انجام دادند که صدای دیگری را خفه کنند، بگویند مردم خواستند، اکثریت آمدند بیعت کردند، دعوایی نبود، شما هضم بشوید. کسی باید ۲۰ سال تحقیق کند که ببیند کاری که حضرت زهرا سلام الله علیها کرده است مهم‌ترین کاری است که علامت شده برای این‌که فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها بدون بیعت با کسی از دنیا رفت. اگر کسی بدون بیعت از دنیا برود شیعه و سنّی می‌گویند به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است، مگر این‌که بگوییم فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها شماره‌ی یک را خلیفه‌ی پیغمبر، امام مسلمین نمی‌دانست، یک کس دیگر را امام می‌دانست.

رفتار زهرای اطهر سلام الله علیها روح غدیر است. لذا آن مرجع حق دارد بگوید اگر کسی فاطمیّه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها را کمرنگ کند به امیر المؤمنین سلام الله علیه خیانت کرده است. هویت و حقّانیّت امیر المؤمنین سلام الله علیه از این‌جا است. خیلی چیزهایی دیگر هم هست.

این ایّام، ایّام بیماری زهرای اطهر سلام الله علیها است. همه‌ی وظایف خود را انجام داد، اوّل جسم مبارک خود را سپر کرد، خود را فدای امیر المؤمنین علیه السّلام کرد. آن کسی که به عالم رو نزد، در روایت است که این‌قدر ایشان مناعت طبع داشتند از پیغمبر چیزی نخواستند. به امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: استری آماده کن می‌خواهم به در خانه‌ی انصار بروم. آن کسی که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: در طول زندگی از من چیزی نخواست. برای دفاع از امیر المؤمنین سلام الله علیه رفت به مردم نامرد مدینه رو زد.

در روایت است وقتی داشتند برمی‌گشتند امیر المؤمنین سلام الله علیه و حضرت زهرا سلام الله علیها با هم گریه می‌کردند. امیر المؤمنین سلام الله علیها شرمنده‌ی حضرت زهرا بودند، جگر حضرت زهرا از مظلومیّت امیر المؤمنین سلام الله علیه سوخته است. به خانه آمدند به حضرت امیر سلام الله علیه فرمود: استری فراهم کن فردا هم یک بار دیگر به آن‌ها بگویم. من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان، من که شأنم اجلّ از این است که فرشتگان بیایند با من دمخور شوند، قال و مقال عالمی می‌خرم از برای تو. می‌روم و با آن‌ها حرف می‌زنم، از آن‌ها درخواست می‌کنم.

حال ایشان وخیم‌تر شد، دیگر کم‌کم توانی برای ایشان باقی نمانده بود، شروع می‌کردند به گریه کردن. بیت الاحزان درست کردند مردم ببینند که فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیه از این وضع خشنود نیست، گریه می‌کرد. آن‌ها می‌فهمیدند که این گریه از ناسزا بدتر است، اعتراض می‌کردند. حال بی‌بی وخیم‌تر شد دیگر حال گریه کردن هم نداشتند، بستری شدند. توان نشستن هم نداشتند. «وَ ذَابَ لَحْمُهَا»،[۱۸] گوشت مبارک بدن ایشان آب شد. «وَ نَحَلَ جِسْمُهَا» دیگر جسمی باقی نمانده بود، «وَ صَارَتْ کَالْخَیَالِ». «خَیال» که ما فارسی «خِیال» می‌گوییم یعنی شبح. دیگر اگر یک ملافه روی زمین بود معلوم نبود که حضرت زهرا سلام الله علیها خوابیده‌اند یا ملحفه روی زمین است.

امیر المؤمنین به خانه آمد، دید بی‌بی دارد گریه می‌کند ولی دیگر صدا ندارند. رفت سر ایشان را به دامن گرفت. امیر المؤمنین سلام الله علیه گفت -خدا نیاورد این اتّفاق بیفتد- نکند درد دارد به این صورت گریه می‌کند؟ «یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ»[۱۹] بانوی من، سرور من، سیّده‌ی من، چرا این‌طور گریه می‌کنی؟ فرمودند: «أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی» برای غربت شما بعد از خودم گریه می‌کنم.

دیگر صدای حضرت کم شد، دیگر دید فقط ماندن ایشان برای امیر المؤمنین سخت است، کار دیگری نمی‌تواند انجام دهد. دیگر صدای گریه فاطمه بلند نیست مردم بشنوند، فقط امیر المؤمنین علیه السّلام به خانه می‌آیند می‌بینند شمع وجود خود ایشان است که دارد آب می‌شود. این نقل که منابع متأخّر گفته‌اند شاید درست باشد، دید هر کاری می‌توانسته انجام دهد انجام داده است، دیگر ماندن او نمی‌تواند از امیر المؤمنین علیه السّلام دفاع کند، شاید شهادت ایشان علامت حقّانیّت امیر المؤمنین علیه السّلام باشد.

لذا بچّه‌ها را صدا کرد، فرمود: می‌خواهم دعا کنم. من بخواهم عُرفی صحبت کنم می‌گویم شاید امید پیدا کردند گفتند مادر ما دعا کند ما آمین می‌گوییم. فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها می‌خواست درس جهاد بدهد، یعنی حسینم در راه دفاع از ولایت باید از مادر خود بگذری، حسن جانم… فرمودند: من دعا می‌کنم شما آمین بگویید، دیگر ماندن مادر برای پدر شما دردسر است، «یَا إِلَهِی عَجِّلْ وَفَاتِی سَرِیعاً».[۲۰]


پی نوشت:

[۱]– سوره‌ی غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴]ـ سوره‌ی انفال، آیه ۶۴٫

[۵]ـ سوره‌ی کهف، آیه ۲۸٫

[۶]ـ سوره‌ی فتح، آیه ۱۸٫

[۷]ـ سوره‌ی توبه، آیه ۲۰٫

[۸]ـ سوره‌ی فتح، آیه ۲۹٫

[۹]ـ کتاب مصنف ابن ابی شیبه، باب ما جاء فی خلافه ابی بکر و سیرته فی الرده، ج ۷، ص ۴۳۲٫

[۱۰]– الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، باب عبد الله بن ابی قحافه، ابوبکر الصدیق، ج۳، ص ۹۷۵٫

[۱۱]– همان.

[۱۲]ـ سوره‌ی فتح، آیه ۱۸٫

[۱۳]ـ مکاتیب الرسول صلّى الله علیه و آله و سلّم، ج ‏۳، ص ۶۳۱٫

[۱۴]ـ السقیفه و فدک، ص ۴۰٫

[۱۵]ـ سوره‌ی انعام، آیه ۱۶۴٫

[۱۶]ـ صحیح البخاری، باب مناقب قرابه رسول الله صلی الله علیه، ج ۵، ص ۲۰٫

[۱۷]ـ صحیح البخاری، باب غزوه خیبر، ج ۵، ص ۱۳۹٫

[۱۸]ـ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۷۸، ص ۲۸۲٫

[۱۹]ـ همان، ج‏ ۴۳، ص ۲۱۸٫

[۲۰]ـ همان، ص ۱۷۷٫