دیشب عرض کردیم، حضرت صدّیقه‌ی طاهره سلام الله علیها دست روی نقطه‌ای گذاشت که این نقطه، هم برای حکومت و هم برای حضرت ناسزاهای زیادی را همراه داشت. منتها چون حضرت خود را مدافع امیر المؤمنین علیه السّلام دید، خطر را به جان خرید. دیده‌اید که بعضی اوقات می‌گوییم: اگر بخواهم حرف بزنم، برای من بد می‌شود. می‌گویند این‌جا دارد یک حق ضایع می‌شود. می‌گوید: خراب می‌شوم (شخصیت من تخریب می‌شود). من نمی‌خواهم بعضی از جملاتی که اهل سنّت در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها گفته‌اند را به شما عرض کنم و شما را عصبانی کنم.

 

دیشب عرض کردیم، حکومتی که دینی است -در مورد یک وجهه‌ی آن صحبت کردیم- اگر شما به آن اشکال مالی وارد کنید، حیثیت آن حکومت نابود می‌شود. خلیفه‌ی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم دزد است. این اصلاً کأنّه بازیگری کرده است. از جهت حمله، این حربه، بسیار تیز است. إن‌شاءالله در مورد این جهت نیز امشب یا فردا شب توضیح خواهم داد که حضرت زهرا سلام الله علیها چگونه به غاصبین فدک دزدی را نسبت داد. امّا این همه بدعت، مهم‌ترین بدعت، کنار گذاشتن امیر المؤمنین صلوت الله علیه است. ایشان در مورد این موضوع نیز سخنرانی کردند ولی عمده‌ی همّت را در موضوع فدک گذاشتند حتّی مخاطبان هم اسم این خطبه را خطبه‌ی فدکیه گذاشتند و نگفتند خطبه‌ی غصبیه یا خطبه‌ی خلافت غصب شده؛ یعنی برداشت آن‌ها این بود که حضرت روی فدک سرمایه‌گذاری کرده‌اند.

 

ما در شب گذشته یک مقدار توضیح دادیم که این سرمایه‌گذاری روی موضوع فدک به چه جهت بود. جهت این سرمایه‌گذاری این بود که شما هر نوع فکری داشته باشید، مثلاً بگویند این شخص که آخوند است و ریش بلندی دارد و عمّامه هم بر سر می‌گذارد، دزد است! در آن صورت شما حتّی در مورد نماز خواندن او می‌گویید فیلم است، بازی (ظاهرسازی) است؛ یعنی اصلاً نمی‌توانید… حالا یک وقت اختلاف نظر وجود دارد، می‌گویید: نظر فلان شخصیت این است و نظر شخصیت دیگری این است. این اختلاف نظرها بالاخره پیش می‌آید. دو مدّاح یک شعر را ببینند، یک نفر آن را می‌پسندد و مدّاح دیگر آن شعر را نمی‌پسندد یا دو سخنران یک مطلب را می‌پسندند و دیگری نمی‌پسندد یا یک نفر می‌گوید: این روضه را بخوانید و دیگری می‌گوید نخوانید. این موارد، اختلاف نظر است امّا شنائت دزدی اصلاً به نحوی است که متّهم را نابود می‌کند.

 

امّا از سوی دیگر، حضرت زهرا سلام الله علیها از خودگذشتگی کرد و این یکی از تلخ‌ترین قسمت‌های قیام زهرای اطهر سلام الله علیها است. دیشب در روضه اشاره کردم که طوری به ایشان جسارت کردند که ایشان فرمودند: ای کاش به دنیا نیامده بودم! حضرت می‌دانست، عالماً و عامداً… این مسئله‌ی مالی، مانند تیغ دو دم و دو لبه بود و اگر اثر می‌کرد که اثر کرد، دشمن را نابود می‌کرد ولی اگر او دفاع می‌کرد هم تیزی آن به حضرت می‌رسید؛ چرا؟ چون این‌طور نوشته‌اند که نستجیر بالله العظیم مثلاً ابن تیمیه -که إن‌شاءالله خدا او را با قاتل زهرای اطهر سلام الله علیها او را محشور کند. می‌خواهم بگویم که ببینید چه فضایی به وجود آمد- می‌گوید: نواصب در مورد او گفتند: او مال‌پرست است؛ به جای این‌که جامعه را بعد از -بالاخره دشمن هم ساکت نمی‌نشیند، هنگام دعوا به هم ناسزا می‌گویند- شما بزرگترین فرد عالم، کسی که انبیاء برای نوکری درِ خانه‌ی او افتخار می‌کنند را وسط آورده‌ای و او نسبت دزدی به طرف مقابل داده است، لذا او را نابود کرده‌ای. او هم اگر دشمن وقیح نبود، قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها نمی‌شد، غاصب حقّ خلافت نمی‌شد. اگر قرار بود حرمت بشناسد که حرمت می‌شناخت، او که حرمت نمی‌شناخت. آن‌ها چگونه واکنش نشان دادند؟ آن‌ها هم نستجیر بالله گفتند: حضرت زهرا سلام الله علیها دنیادوست است و سعی کردند برای این، مثال درست کنند و بگویند: به جای این‌که جامعه‌ی اسلامی را آرام کند، بر سر یک تکه زمین، دعوا درست کرد! یعنی او (دشمن) باید واکنش نشان بدهد. حضرت زهرا سلام الله علیها می‌دانست این اتّفاق رخ می‌دهد. اگر حضرت می‌رفت و فقط راجع به غصب خلافت صحبت می‌کرد، کمتر به این حرف متّهم می‌شد. این موضوع جدّی است.

 

حتّی وقتی که امیر المؤمنین علیه السّلام به حکومت رسید، فدک را پس نگرفت چون پس گرفتن فدک، متّهم شدن امیر المؤمنین علیه السّلام بود؛ یعنی نگاه کن ۲۵ سال اختلاف آن‌ها بر سر زمین بود! در صورتی که این زمین، حقّ حضرت بود. من راجع به کسانی که هدف حضرت را نمی‌فهمند عرض می‌کنم. لذا امیر المؤمنین صلوات الله علیه برای این‌که خود را (از این اتّهامات) حفظ کنند، برای این‌که دچار شبهه نشوند، فدک را مطالبه نکردند. فقط یک جا فرمودند: «بَلَى کَانَتْ فِی أَیْدِینَا فَدَکٌ»[۱] بله، ما از همه‌ی آنچه آسمان بر آن سایه افکنده است، یک (زمینی به نام) فدک داشتیم. البتّه امیر المؤمنین صلوات الله علیه بعدها باغ و بستان‌های زیادی درست کرد امّا در زمان حکومت خود، به فدک نیز اشاره‌ای کرد: «فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ»[۲] یک عدّه بخل ورزیدند و نتوانستند این یک تکه زمین را در دست ما ببینند. البتّه بعدها راجع به این‌که این یک تکه زمین چه ارزشی داشت، صحبت خواهم کرد. این زمین، ارزشمند بود.

«سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ» ما با سخاوت از آن گذشتیم؛ یعنی جنگ درست نکردیم. ولی حضرت می‌فرماید: «وَ نِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ»[۳] دعوا تمام نشده است. بعداً در دادگاه عدل الهی دادخواهی خواهیم کرد. جنگ تمام نشد، درگیری تمام نشد، «وَ نِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ». آقا شما که این همه بخشیدید، این زمین را هم می‌بخشیدید. امیر المؤمنین صلوات الله علیه در زمان حکومت، خود را به خطر نینداخت که از فدک دفاع کند زیرا متّهم می‌شد. این‌که زهرای اطهر سلام الله علیها آمد و از فدک مطالبه کرد، با علم به این بود که ممکن است به او جسارت بشود که جسارت هم شد.

 

یکی از تلخ‌ترین صحنه‌های این ماجرای زهرای اطهر سلام الله علیها برای من به اندازه‌ی کوچه، آن حادثه‌ای -که دیشب روضه‌ی آن را خواندم- البتّه کوچه‌ی بنی هاشم به شکل کوچه‌های امروز نبوده است. طبق نقل‌ها، خانه‌ی امیر المؤمنین صلوات الله علیه، داخل مسجد بوده است. حالا راهرو بوده، در بوده، جلوی در بوده، از داخل مسجد بوده است، این‌که می‌گویند کوچه، چون بعدها کوچه‌ی بنی هاشم شد و روضه‌خوان‌ها به آن، کوچه‌ی بنی هاشم می‌گفتند، عیبی هم ندارد که بگویند. حالا کوچه داخل بوده، بیرون بوده، کوچه نبوده، درِ خانه داخل مسجد بوده و این قسمتی که حضرت بیاید… حالا هر طوری که بوده، این خصوصیتی ندارد که کوچه باشد یا راهرو باشد یا مثلاً دو در، کنار هم باشد، این اصلاً مهم نیست. آن چیزی که دیشب برای شما گفتند یا واقعه‌ی هجوم، شاید از این‌ها تلخی کمتری نداشته باشد و آن هم این است که وقتی زهرای اطهر سلام الله علیها مطالبه کرد که فدک را بدهید، خلیفه گفت: به خدا سوگند، تو برای من از دخترم عایشه، ارزشمندتر هستی. پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به ما فرموده است هر کسی را که می‌خواهید محترم بشمارید، فرزندان او را محترم بشمارید. من خیلی دوست دارم قدر شما را بدانم. بیا اموال قبیله‌ی ما را بگیر ولی من را وادار نکن مال مردم را به تو بدهم!!

 

تلخی خود این حرف و این توهین به زهرای اطهر، کمتر از هجوم نیست. این‌که کسی این‌قدر وقاحت به خرج بدهد کأنّه نستجیر بالله حضرت بعداً راجع به فدک با هم گفتگو می‌کنیم- اموال مردم را می‌خواهد و او هم الآن چون مسئولیتی بر عهده دارد می‌گوید: من نمی‌توانم بیت المال را به شما بدهم چون دختر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم هستی، امّا حاضر هستم خانه‌ی خود را، دارایی خودم و اقوام خود را بگیرم و به تو بدهم. تو را به خدا قسم من را مجبور نکن که دست من به بیت المال آلوده بشود. حق و باطل، تمام قد جلوی هم ایستاده‌اند. البتّه عرض می‌کنم که نتیجه‌ی این تقابل روشن بود. وقتی خلیفه در مجموع قباله‌ی فدک را نوشت، یعنی پذیرفت، عقب نشست و مجبور شد. نمی‌توانید بگویید خلاف شرع عمل کرده است. سیّده‌ی نساء اهل الجنّه، دنبال خلاف شرع بود؟ ولی این حرف‌ها را بیان کرده‌اند.


[۱]-‌ نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۱۷٫

[۲]– همان.

[۳]– همان.