- ثقلین - http://thaqalain.ir -
نظام عالم آخرت، یقیناً با نظام این عالم فرق میکند. مثلاً انسان در دنیا پس از غذا خوردن، سیر میشود و گنجایش خوردن چیز دیگر را ندارد… ولی در آن جهان، هر قدر بخورد، سیر نمیشود و لذّتهای دیگر… نیز به این صورت است. و نظام عالم برزخ نیز اجمالاً با نظام این عالم فرق دارد.
س: فشار قبر چگونه است؟ آیا واقعاً دیوارهای قبر به هم آمده به مرده فشار میدهد؟
ج: برای روح که از بدن مفارقت نمود، تمثّل میشود که گویا قبر او را فشار میدهد، نه اینکه حقیقتاً قبر، جسد را فشار دهد چنانکه امور دیگر که بنا بر روایات در قبر رخ میدهد از قبیل نشستن در قبر و خوردن سر مرده به سنگ لحد و غیره، همگی تمثّل است.
س: آیا نفوس در برزخ استکمال پیدا میکنند؟
ج: اگر استکمال در برزخ فرض شود، هرچه انسان در مادّه کسب کرده، همان مرتبه از کمال را دارا است؛ مگر اینکه تخم محبّت و معرفت را در وجودش بکارد، که نهالش در برزخ ظهور میکند.
بنابراین اگردر دنیا بذر تکامل را کاشته باشد، در عالم برزخ، پرورش مییابد؛ مانند اینکه اگر سنّت حسنه و یا بنای خیری در دنیا بنیان نهاده باشد، که ثوابش به روح او عاید میگردد.
الآن هم قیامت برپا است، و قیامت به عالم احاطه دارد، منتهی ما پشت پرده هستیم؛ و در قیامت، پرده برداشته میشود.
«إِنَّا لِلَّهِ» یعنی ما مملومک خداییم، و او شریک ندارد.
«وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون» یعنی همه به سوی خدا رجوع میکنیم. و رجوع به جهنّم نیز، رجوع به خداست؛ زیرا خداوند متعال به تمام موجودات از جمله جهنّم احاطه دارد.
اثر اعمال، در نفس انسان نقش بسته است؛ در برزخ که مانند بازداشتگاه قبل از دادگاه است، آنها را به صورت خاصّ، و در قیامت، بصورت دیگر مشاهده میکند.
س: آیا انسان در دنیا به سزای اعمال خود میرسد و جزای عمل خود را در دنیا میبیند؟
ج: همهی جریانهایی که انسان در آخرت میبیند، در دنیا هم میبیند؛ زیرا حساب و جزای عمل، پهلوی عمل گذاشته شده؛ ولی در نظر ما روی آن پرده کشیده شده است… اینها واقعاً وجود دارد، ولی ما نمیبینیم… خوبیها و زشتیهای اعمال حقیقتاً وجود دارد، ولی ما از آنها در غفلتیم. توجّه داریم، ولی از توجّه خود غافلیم.
ثواب یا عقاب که بر عمل خوب یا بد مترتّب میشود، در همین دنیا مترتّب میشود و وجود دارد، ولی ما نمیبینیم.
ممکن است برای «اهل یقین» در همین دنیا حجاب برداشته شود؛ و با چشم دل و بصیرت، آثار اعمال را مشاهده کنند… بنابراین هرگاه انسان یقین پیدا کند، و از اهل غفلت نباشد، عقابها و ثوابهایی را که متوجّه اعمال است، خواهد دید. و راه بدست آوردن یقین، بندگی خداست.
س: چگونه انسان از آنچه که در دل دارد (خواطر و حدیث نفس) و به زبان نیاورده و بر اساس آن، عمل نکرده، مورد حساب و بازخواست قرار میگیرد؟
ج: آنچه مورد حساب و بازخواست قرار میگیرد، خطورات نفس که گذرا و غیرثابت هستند نمیباشد؛ بلکه مقصود حالات و اثراتی است که در اثر اعمال، بر نفس انسانی نقش بسته و سبب رشد نفس گردیده است. و آنها ثابت هستند و همانها مورد حساب و مؤاخذه قرار میگیرند، چه برای انسان ظاهر باشد یا پنهان؛ و چه انسان از حال خویشتن باخبر باشد، یا خیر.
س: چگونه عمل کم یا کوچک، باعث حرمان ابدی و خسران دایمی در آخرت میگردد؟
ج: گاهی خود عمل به گونهای است که وبال و حرمان و خسران همیشگی را به دنبال دارد. مثلاً مانند کسی که در دنیا چاقو را در چشم یا گوش خود فرو برد و خود را کور یا کر نماید! این کار هر چند در مدّت کم انجام گرفته، ولی عمل به گونهای است که موجب کوری یا کریِ مادام العمر میشود.
س: مقصود از خَمر در این آیهی شریفه چیست که خداوند میفرماید: وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّهٍ لِلشَّارِبینَ (محمّد/۱۵)
«و نهرهایی از بادهای که برای نوشندگان، لذیذ است [برای بهشتیان فراهم است]».
ج: این همان خمری است که نه خمار دارد، و نه عقل را از بین میبرد.
س: آیا این خمر، مستیآور است و نوشندگان را مست میکند؟
ج: بله، مست کننده است. البتّه سکر و مستی به این معنی که آنان را نسبت به ساحت مقدّس حقّ، محو میکند به گونهای که محو جمال و جلال حق تعالی میگردند؛ نه به معنای از بین رفتن عقل آنان…
انسان در ماورای زندگی این دنیا حیات دیگری قرین سعادت و یا شقاوت دارد، که آن زندگی نیز اصولی و شاخههائی دارد که وسیلهی زندگی اویند. و انسان بزودی یعنی هنگامی که همهی سببها از کار افتاد، و حجاب برداشته شد، مشرِف به آن زندگی میشود، و بدان آگاه میگردد.
آیات بسیاری از قرآن کریم دلالت دارد بر اینکه: قرب و نزدیکی به خدای تعالی و متنعّم شدن به نعمت بهشت، موقوف بر این است که قبلا مغفرت الهیّه، شامل حال آدمی بشود و آلودگی شرک و گناهان، به وسیلهی توبه و نظیر آن پاک شده باشد.
برطرف شدن مطلق خوف از انسان، تنها وقتی فرض دارد که هیچ یک از آنچه داریم در معرض زوال قرار نگیرد.
و همچنین برطرف شدن مطلق حزن از انسان، وقتی است که هر نعمتی را که انسان بتواند از آن متنعّم شود و لذّت ببرد، دارا باشد و خدای تعالی به او عطا نموده باشد؛ و نیز آنچه که دارد در معرض زوال قرار نگیرد. و این همان جاودانگی سعادت برای انسان، و جاودانگی انسان در سعادت است.
ارتکاب گناه به جهت اعتماد بر شفاعت، سهلانگاری و سبک شمردن امر خدای سبحان است که خودش از بزرگترین و هلاکآورترین گناهانی است که راه شفاعت را قطعا میبندد.
آنچه از کلام خدای تعالی منکشف میشود اینست که: این عمل که از آن به رؤیت و لقاء تعبیر شده، برای صالحین از بندگان خدا در روز قیامت کامل میشود، همچنانکه فرمود:
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَهٌ* إِلى رَبِّها ناظِرَهٌ. (القیامه/۲۲ و ۲۳)
[«چهرههایی که در آن روز شادمانند و به پروردگارشان نظر میافکنند»]…
این است آن علم ضروری مخصوصی که خدای تعالی آن را دربارهی خود اثبات نموده و آن را رؤیت و لقاء نامیده است.
ناچار باید در دفع این فراموشی [و غفلت از حقایق فطری] که پیروی هوی و چسبیدن به دنیا موجب آن گشته، دست به دامن چیزی شد که نفس آدمی را از علاقه به مادیّات کنده و دل را به سوی اقبال به حق براند، و آن عبارتست از خوف و نگرانی از عاقبت غفلت و افسار گسیختگی؛ تا در نتیجه، تذکّر جای خود را در دلها باز کند و صاحبش را در پیروی حق سود بخشد.
مراد از «نظر کردن از خدای تعالی» نظر کردن حسّی با چشم سر نیست… بلکه مراد نظر قلبی و دیدن دل به وسیلهی حقیقت ایمان است… اینان دلهایشان متوجّه پروردگارشان است، و هیچ چیزی دلهای آنان را از یاد خدا به خود مشغول نمیکند!… و هیچ منظرهای از مناظر بهشت را مشاهده نمیکنند و به هیچ نعمتی از نعمتهایش متنعّم نمیشوند، مگر آنکه در همان حال پروردگار خود را مشاهده میکنند؛ چون به چیزی نظر نمیکنند، و هیچ چیزی را نمیبینند، مگر از این جهت که آیهی خدای سبحان است، و معلوم است که نظر کردن به آیه و نشانه از آن جهت که آیه است، عینا نظر کردن به صاحب آیه و دیدن اوست.
بناء دعوت دین بر اساس حشر و برپا شدن محاسبهی بدی و خوبی و پاداش دادن طبق آنهاست. و کمترین تأثیری که از دعوت دینی در شخص امید میرود، اینست که عالم قیامت و حساب را جایز دانسته و از آن میترسد. و هرچه احتمال وقوعش بیشتر شود، ترس از آن بیشتر و تأثیرش قویتر میگردد، تا جائی که به مقام یقین برسد و احتمال خلاف کاملا منتفی شود، که تأثیر کامل و تامّ در این مرحله است.
سرپیچی انسان از احکام و مقرّراتی که نظام آفرینش، او را به سوی آنها هدایت میکند، قهراً عاقبت شومی برای انسان – هم در این نشأهی زندگی و هم نشأهی بعدی – در بر خواهد داشت، که انسان باید از آن بهراسد!
سعادت فرد در سعادت جامع است و سعادت زندگی جامعه، در موافقت روش اوست با نظام تکوین و دستگاه آفرینش، که انسان جزء لاینفکّ آنست. و این موافقت وقتی صورت میگیرد که انسان برای خدای آفرینش خضوع کرده و موقعیّت خود را در نظر گرفته و سرانجامِ خود: معاد را هرگز از نظر دور ندارد. و همهی اینها وقتی محفوظ و مصون هستند که اخلاق و عواطف، در حال اعتدال به رشد خود ادامه دهند.
این عالم پهناور به دو قسم مختلف منقسم میشوند:
عالم بالا که وجود پدیدههای آن، ثابت بوده و از حکومت حرکت و انتقال بیرون، و از تغیّر و زمان و مادّه و استعداد برکنارند. و در عین حال از جهت فقر و فاقه و نیاز نسبت به ساحت اُلوهی، فرقی با موجودات مادّی ندارند…
و عالم پایین که جهان مشهد و محیط محبوس ماست. این جهان با هرچه دارد، قلمرو حرکت و تغیّر بوده… و آخرین منزل در مسافتی که طی میکند، منزل معاد میباشد.
حیات نوع انسان، یک حیات ممتدّ و دامنهدار بینهایتی است که به این جنب و جوش پنج روزهی دنیوی مقصور نبوده، و با مرگ و میر از میان نمیرود. و انسان مانند سایر موجودات جهان، به سوی خدا برگشته و برای همیشه زندگی خوشبختانه و یا بدبختانهای خواهد داشت.
منبع: کتاب حکمت زلال، صفحات ۱۵۳ الی ۱۶۲
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%da%a9%db%8c%d8%b4-%d9%85%d9%87%d8%b1-9/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.