در این متن می خوانید:
      1. علم انسان محدود، به خداوند نامحدود
      2. لذّت و راحتی مطلق
      3. رؤیت خداوند در مظاهرش
      4. حال اضطرار و انقطاع
      5. دنیا، عالم انسان‌سازی
      6. او مشهود است، ولی ما غافل
      7. همه‌ی اشیاء آیه هستند یعنی خدانما
      8. حرکت تکاملی نفس از قوّه به فعلیّت
      9. رفع خطورات قلبی
      10. شخصیّت و حقیقت انسان
      11. شهود فقر مطلق خویش
      12. تأثیر متقابل دل و اعضاء، در یکدیگر 
      13. معنای ولایت خدا بر بنده‌ی مؤمن
      14. آثار علم نافع
      15. راه رسیدن به کمالات عالیه
      16. بهترین راه معرفت خداوند متعال
      17. طریق حصول محبّت حقّ
      18. کمال توبه و معرفت
      19. مراحل توبه
      20. هر گناهی اثر خاصّی دارد
      21. پاکسازی توبه
      22. عمری در طلب مغفرت
      23. دوری کردن از غافلان
      24. لزوم پرهیز از عُجب
      25. معنای احسان
      26. محسنین چه کسانی هستند
      27. تنها امید ما
      28. اثر عبادات
      29. درجات یقین
      30. نشانه‌ی قبولی عبادت
      31. مذموم بودن حسّ مالکیّت نعمت
      32. بعضی از شرایط سیر الی الله
      33. سعادت حقیقی
      34. خداوند، عطوفت و رحمت محض است
      35. موعظه‌ی خداوند
      36. اثر عمل صالح
      37. کمال ممدوح
      38. کِشش عشق
      39. جمال و جلال در دعای سحر
      40. مراتب معنای آیه‌ی شریفه
      41. فهم وجدان و نهاد خدادادی
      42. علمی که جهل است
      43. به یاد خدا باش، تا خدا به یادت باشد
      44. درجات قرب و مقامات ولایت
      45. اهمیّت راه محبّت
      46. زیادی نور بصر و بصیرت
      47. لزوم حق‌شناسی
      48. ضرورت مراقبه و محاسبه
      49. کیفیّت محاسبه
      50. برای یک بار یا الله!
      51. ملازمه‌ی علم واقعی با عمل
      52. جریان توحید در زندگی مرد الهی
      53. قهرمان توحید و معارف الهیّه
      54. مشاهده‌ی جمال مطلق پروردگار
      55. مهم‌ترین کار
      56. معنای ذکر خداوند
      57. خطرات دنیاگرایی
      58. ورود به جهان اسرار و حقایق
      59. دیدار دل
      60. تا وصول به جذبه‌های الهی
      61. مهم‌ترین مانع شناخت خداوند
      62. اهمیّت مسأله‌ی دل
      63. عامل اصلی خود فراموشی
      64. وصف اولیاء‌الله
      65. مکاشفه‌ای از علّامه
      66. بهشت مقرّبان
      67. تفاوت دیدگاه
      68. اِذن خداوند در عالم
      69. وظیفه‌ی اهل معرفت
      70. توکّل و اعتماد بر خدا در همه‌ی امور
      71. مراقبه‌ی روز و مشاهدات شب
      72. تأثیر حدیث اخلاص
      73. مشاهده‌ی ذکر کلاغ‌ها
      74. شهود ذکر درختان
      75. انکشاف حقایق
      76. داروی همه‌ی دردها خداست
      77. جهت آرامش قلب
      78. بزرگ‌ترین ریاضت‌ها
      79. حالات سالک الی الله
      80. فقط تا لب گور
      81. ابدیّت و جاودانگی
      82. اثر اعمال
      83. بیست سال سقوط
      84. درس عمل
      85. نسیم‌های اختصاصی
      86. اثر توبه‌ی مقبول
      87. خواب چشم و بیداری قلب
      88. … چون بمیرند، بیدار می‌شوند
      89. از هر جهت اهل محبوبیّت
      90. مطیع‌تر
      91. اثرات روزه
      92. ورزش معنوی
      93. خاصیّت ایمان کامل
      94. پایگاه استوار
      95. لازمه‌ی اِنفاق خالص
      96. زندگانی بسیار تنگ و سخت
      97. عزّت، فقط از جانب اوست
      98. خالص داشتن دین برای خدا
      99. بزرگ‌ترین بشارت برای عاشق
      100. از آثار محبّت خداوند به بنده
      101. خلوت با محبوب
      102. مجاهده و تلاش در راه خدا
      103. معنای «اِحسان»
      104. خطر اصرار بر گناه
      105. سرعت و پیشی گرفتن در چند امر
      106. امتحان الهی برای همه
      107. حقیقت شکر و سپاسگزاری
      108. سپاسگزاران واقعی
      109. روح حیات طیّبه و بقایش
      110. گناه مستمر
      111. خطر سبک شمردن گناه
      112. فایده‌ی شناخت گناهان کبیره
      113. تکبّر و فخرفروشی
      114. صِدّیق کیست
      115. امنیّت مطلق
      116. جهاد با مال و جان
      117. دین، یعنی سعادت حقیقی بشر
      118. اهتمام شدید قرآن، در وفای به عهد
      119. اخلاق فاضله: عدالت حقیقی
      120. حصول معارف، در پناه تقوا
      121. آثار قرب الهی
      122. عبادت، یقین و مشاهدات ملکوتی
      123. حقیقت ندامت و پشیمانی
      124. دل‌های بیمار
      125. آثار مرض قلب
      126. خطر بیماری دل
      127. راه مداوای بیماری دل
      128. محبّان و محبوبان خداوند
      129. لزوم عزم آهنین و همّت عالی
      130. گستردگی معنای تقوا
      131. دعوت به سوی خدا با توکّل
      132. برتری سیر در آیات اَنفُسی نسبت به آفاقی
      133. دو راه در زندگی
      134. اصل توحیدی
      135. آثار اعتماد و اتّکاء بر خداوند
      136. گناهان، حجاب دل
      137. معنای ظلم
      138. حقیقت هدایت
      139. امید کاذب
      140. توجّه به جمال و جلال الهی
      141. ذکر مطلوب و پسندیده
      142. توجّه به خالق و مخلوق
      143. حقیقت صبر: ثبات قلبی و بدنی
      144. قوی‌ترین یاور، و محکم‌ترین رکن
      145. حقیقت عبودیّت
      146. فضیلت بزرگ
      147. صبر در ناملایمات، توأم با اتّکاء به خداوند
      148. معنای صحیح صبر در مصائب
      149. عدم اعتماد به اسباب، نه ترک اسباب
      150. رشد فکری
      151. آرامش بخش جان‌ها
      152. تنها سبب غالب و غیرمغلوب
      153. تنها مایه‌ی آرامش و خوشی زندگی
      154. زندگی جدید
      155. لذّت خالص و سعادت محض
      156. آثار تقوا و اِحسان
      157. سجده و گریه، تجسّم خضوع و خشوع
      158. آثار تکرار ذکر خداوند
      159. خشنودی از تقدیرات خداوند
      160. حقیقت تقوا
      161. شرط ظهور آثار ایمان
      162. کار لغو و بیهوده چیست
      163. پاکسازی خداوند
      164. وصف بندگان رحمان
      165. تواضع حقیقی مؤمنان
      166. پندار غلط و خطرناک دنیاپرستان
      167. بهره‌ی واقعی شخص از دنیا
      168. زمان هجرت
      169. آثار مداومت بر سخن راست و استوار
      170. روزی بر اساس حکمت خداوندی
      171. قلب سلیم
      172. محنت‌های اولیای الهی
      173. منشأ هر گمراهی و گناه
      174. نتیجه‌ی یاد آخرت
      175. تفویض، توکّل، تسلیم
      176. مراحل عبودیّت
      177. امکان قوّت و ضعف ایمان
      178. حصول معارف یقینی
      179. عجله‌ی ممدوح
      180. راه وصول به کمال بندگی
      181. خطر سخن بی‌عمل
      182. کلید کسب سعادت
      183. ریشه‌کنی عوامل غفلت
      184. ضرورت توبه از شرک‌های خفیّ
      185. راه خاصّ
      186. اندیشه در مظاهر تدبیر خداوند
      187. رضایت طرفینی خالق و بنده
      188. خشنودی، لازمه‌ی آرامش دل
      189. ملاک القائات رحمانی و شیطانی
      190. لباس ظاهر و لباس باطن
      191. مانع مشاهده‌ی جمال پروردگار
      192. اهمیّت یاد مرگ
      193. سیره‌ی مؤمنان واقعی
      194. اتّحاد معنای عزم و صبر
      195. تکلیف، مقدّمه‌ی حصول ولایت
      196. معنای دقیق «ایمان»
      197. موهبت‌های الهیّه
      198. حیات ابدی
      199. قبول نمودن هدایا
      200. طلب صادقانه

علم انسان محدود، به خداوند نامحدود

س: چگونه ممکن است انسانِ محدود، به خداوند متعال که نامحدود است علم پیدا کند؟!

ج: محدود به اندازه‌ی خود به نامحدود علم پیدا می‌کند، مانند دریچه‌ای که نور به آن می‌تابد و به اندازه‌ی خود، نور می‌گیرد.

 

لذّت و راحتی مطلق

راحتی مطلق، در راحتی بالله است؛ و لذّت‌ها در محبّت و انس با حضرت حقّ است؛ ولی اکثر مردم، از این فیض محرومند و راحتی را در دنیا جستجو می‌کنند.

 

رؤیت خداوند در مظاهرش

در دنیا خدا را بدون مظهر و در کنار موجودات و جدای‌ از آن‌ها نمی‌شود دید؛ و در آخرت نیز معنی ندارد که ظاهر بدون مظهر، و مُنکشَف بدون منکشَفٌ مِنه دیده شود (در هر حال، خدا را در آیات و نشانه‌هایش می‌توان دید).

 

حال اضطرار و انقطاع

مسأله‌ی کشتی و دریا در جاهای متعدّد از قرآن کریم ذکر شده است. و این بیانگر آن است که وقتی دست انسان از عوامل بیرونی خالی شد و قلبش از تعلّق به آن‌ها تهی گشت، خداوند قادر متعال کافی است که او را به هر کمالی که خواست برساند.

 

دنیا، عالم انسان‌سازی

خلق و تقدیر انسان بگونه‌ایست که صلاحیّت دارد با علم نافع و عمل صالح به مقام قُرب عِندَ الرّب عروج کند و به حیات ابدی نایل گردد. پس در واقع این عالم، عالم انسان‌سازی است؛ عدّه‌ای تکمیل می‌شوند و از این عالم بیرون می‌آیند؛ و بعضی در این عالم می‌مانند و جهنّمی می‌گردند.

 

او مشهود است، ولی ما غافل

در رابطه‌ی با مشاهده‌ی خداوند در دنیا و آخرت، باید توجّه داشت که: ما در دید‌ه‌‌مان واقعیّات را مشاهده می‌کنیم؛ و چه در دنیا و چه در قیامت، اصلاً غیر خدا برای ما مشهود نیست…

از جمله‌ی: عَلَی کُلِّ شَیٍْ شَهِیدٌ (فصّلت /۵۳)‌ استفاده می‌شود که خداوند حتّی در دنیا مشهود همگان است! در رابطه با قیامت نیز در آیه‌ی دیگر می‌فرماید: وَ یَعْلَمُونَ أنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ (نور/۲۵)

«و پی می‌برند که تنها خداوند، حقّ و آشکار است.» از این آیه‌ی شریفه نیز استفاده می‌شود: در آخرت هم معلوم می‌شود که خداوند متعال حقیقتاً حقّ و مبین و آشکار است.

 

همه‌ی اشیاء آیه هستند یعنی خدانما

س: معنای این روایت منقول از امیر المؤمنین (ع) چیست که می‌فرماید: ما رَأیتُ اِلّا وَ رَأیتُ اللهَ قَبلَه.

«هیچ چیز را ندیدم، جز آن‌که خدا را پیش از آن مشاهده نمودم»؟!

ج: یعنی تمام اشیاء، آیه و نشان دهنده‌ی حقّ هستند؛ و آیه، ماورای خود را نشان می‌دهد، نه خود را.

 

حرکت تکاملی نفس از قوّه به فعلیّت

انسان از راه فعل، به کمالات می‌رسد؛ خواه سعادتمند گردد یا شقاوتمند… نفس، موجود مجرّدی است که یک نحوه تعلّقی به جسم دارد و اعمالش را از راه جسم انجام می‌دهد…

نحوه‌ی ارتباط و تعلّق نفس به بدن چنان‌که ما تصوّر می‌کنیم مانند حالّ و محلّ و ظرف و مظروف نیست؛ بلکه نفس، مجرّد است… نفس، صورت [فعلیّت] است و بدن، آلت و ابزار آن. البتّه نفس، مجرّد تامّ نیست وگرنه حرکت جوهری و حرکت در ذات آن معنی نداشت؛ بلکه با تعلّق به بدن، به سوی کمال و تجرّد تامّ حرکت می‌کند.

 

رفع خطورات قلبی

خطورات قلبی، با عیان بهتر رفع می‌شود تا با بیان. [مراد از عیان، مشاهده‌ی قلبی و باطنی است]

 

شخصیّت و حقیقت انسان

شخصیّت انسان، به بدن و جسم انسان نیست؛ بلکه به نفس و جان اوست؛ و آن نیز پایدار است. و نابودی و فرسودگی ذرّات بدن، ضرری به بقاء و پایداری نفس نمی‌زند.

 

شهود فقر مطلق خویش

کمال انسان، در فقر و ناداری است. و انسان کامل کسی است که درک کند از خود هیچ ندارد؛ نه کمال و نه استقلال و نه جان و نه چیز دیگر، مگر این‌که آن‌ها را از خداوند متعال بداند.

انسان به هر اندازه فقر و فاقه‌ی خود را درک کند، کامل‌تر است یعنی درک کند که خودش، جانش، روحش، و جمیع کمالات وجودی و افعالش، همه مال خداست.

 

تأثیر متقابل دل و اعضاء، در یکدیگر 

… دل و اعضاء و جوارح دیگر، ارتباط مستقیم با هم دارند. و اگر حقیقتاً دل پاک باشد، افعالی که از اعضای انسان سر می‌زند، پاک خواهد بود و بالعکس.

 

معنای ولایت خدا بر بنده‌ی مؤمن

س: معنای ولایت در گفتار خداوند متعال چیست آن جا که می‌فرماید: اللهُ وَلِیُّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ… (بقره/۲۵۷)؟

ج: معنای ولایت خدا بر بنده، این است که بنده طوری شده که اراده‌ی او،‌ اراده‌ی خدا و رضای او، رضای خدا و خشم او، خشم خدا گردد، و از خود هیچ اراده و اختیاری نداشته باشد.

 

آثار علم نافع

علم نافع، علمی است که در انسان، نور معرفت و ایمان به خدا و شناسایی اسماء و صفات الهی را ایجاد کند.

 

راه رسیدن به کمالات عالیه

س: راه رسیدن به کمالات عالیه چیست؟

ج: از قرآن و سنّت به دست می‌آید که طریق رسیدن به کمالات عالیه، انقطاع کلّی از ماسوی الله است. و ملاک وصول به کمال، رفع تعلّقات یعنی بریدن از همه چیز، حتّی از خود و خواسته‌های خویشتن است.

 

بهترین راه معرفت خداوند متعال

راه‌های معرفت خداوند سبحان، با بیان معصوم و پیغمبر (ص)‌ و امام (ع)، به شماره‌ی خلایق است. یکی از این راه‌ها، معرفت نفس است که بهترین راه و وجه موصل و اقرب طُرُق است، و راه‌های دیگر هم داریم… طریق معرفت نفس، در آ‌یات و روایات بیان شده است.

 

طریق حصول محبّت حقّ

س: چه چیز موجب محبّت حضرت حقّ می‌شود؟

ج: ذکر و یاد او. ذکر، موجب زیادی معرفت، و زیادی معرفت، موجب زیادی محبّت می‌گردد، تا مرحله‌ی فناء که در این صورت، خوف و ترس از نامطلوب در او نمی‌ماند.

 

کمال توبه و معرفت

س: کمال توبه و معرفت واقعی چیست؟

ج: کمال توبه برای هر کس میسّر نیست؛ زیرا توبه رجوع به صفت عزّت خداوند متعال است؛ و عزّت خدا، همان خویشتن‌داری اوست؛ و این‌که نمی‌خواهد در مقابلش أناگو باشد. تائب باید به مقامی برسد که من و تو در میان نبیند و غیر حقّ از ماسوی و حتّی خود را نیابد.

و معرفت، بدون رسیدن به مقام عزّت حاصل نمی‌شود؛ زیرا در مناجات شعبانیه می‌خوانیم: وَاَلحِقنی بِنُورِ عِزِّکَ الاَبْهَج… یعنی از ماسوی چشم بپوشم و غیر تو را نبینم.

 

مراحل توبه

س: مراحل توبه چیست؟

ج: توبه، دو بازگشت از خداوند متعال به بنده، و یک بازگشت از بنده به سوی خداوند سبحان است. نخست خداوند به بنده توبه و رجوع نموده و او را متوجّه گناهش می‌کند، سپس بنده به سوی خداوند توبه و بازگشت می‌کند، آن‌گاه خداوند با مغفرت به سوی بنده رجوع نموده و توبه‌ی او را می‌پذیرد.

 

هر گناهی اثر خاصّی دارد

چنانچه گناهان با هم فرق دارند، تَبِعات و آثار آن‌ها نیز فرق دارند، و هر گناهی اثر خاصّی دارد.

 

پاکسازی توبه

در حقیقت توبه نظیر آب کرّی است که همه چیز را پاک می‌کند…

وقتی خداوند متعال از ذات وجود گناهکار راضی شد، گناه را به حسنه و کار نیک مبدّی می‌سازد.

 

عمری در طلب مغفرت

س: در فرازی از «مناجات شعبانیّه» می‌خوانیم: اِلهی مَا اَظُنُِّکَ تَرُدُّنی فی حاجَهٍ قَد اَفنَیتُ عُمری فی طَلَبِها مِنک.

«معبودا، گمان نمی‌کنم که مرا که عمرم را در راه درخواست یک حاجت از تو تلف کردم محروم کنی!» منظور چه حاجتی است که یک عمر مورد طلب قرار گرفته است؟

ج: مقصود، طلب مغفرت است.

 

دوری کردن از غافلان

س:‌ منظور از اعراض از اهل غفلت چیست؟

ج: معاشرت نکردن و نیز پیروی ننمودن از آنان.

 

لزوم پرهیز از عُجب

س: معنای این جمله چیست که در بعضی روایات آمده است:

«انسان هرچه عبادت انجام دهد، نباید از خود راضی باشد»؟

ج: این رضایت و خوشنودی از خود، همان عُجب است؛ و مقصود از این روایات آن است که: انسان همواره نسبت به اعمال خود، ناراضی باشد… خداوند نسبت به بندگان خود، حقوقی دارد که هیچ‌کس کما هُوَ حقُّهُ و چنان‌که باید، نمی‌تواند آن را ادا کند.

 

معنای احسان

س: احسان چیست؟

ج: احسان در روایت نبوی (ص) این گونه تفسیر شده است: اَن تَعبُدَ اللهَ کَاَنَّکَ تَراهُ فَاِن لَم تَکُن تَراهُ فَاِنَّهُ یَراک.

«احسان، آن است که خدا را به گونه‌ای عبادت کنی که گویی او را می‌بینی؛ و اگر تو او را نمی‌بینی، قطعاً او تو را می‌بیند.»

 

محسنین چه کسانی هستند

محسنین کسانی هستند که خداوند سبحان را چنان عبادت می‌کنند، که گویی او را می‌بینند.

 

تنها امید ما

ما هیچیم و در ظلمت و ظلمتکده هستیم؛ و تنها امید و توجّه ما باید به خدا باشد، و خیال نکنیم در امور کار سازیم.

 

اثر عبادات

هر عبادت (چه واجب و چه مستحب) دریچه‌ای از قرب خداوند سبحان را به سوی بنده باز می‌کند.

 

درجات یقین

مراتب یقین عبارتند از: علم الیقین، عین الیقین و حقّ الیقین.

 هرگاه انسان به چیزی یقین پیدا کند به گونه‌ای که هیچ‌گونه شکّ و شبهه در آن راه نداشته باشد، این یقین، علم الیقین نامیده می‌شود… مانند این‌که انسان بداند مریضی، درد دارد.

از این بالاتر، عین الیقین است؛ یعنی چیزی را که انسان یقیناً درک کرده ولی برای او غایب بوده بیابد، مانند درک و مشاهده کردن مریض، بیماری و درد خود را.

و حقّ الیقین، آن است که کَینونت وجودی انسان، یقین گردد.

 

نشانه‌ی قبولی عبادت

س: علامت قبولی عبادت چیست؟

ج: در روایت آمده است: عبادتی که مورد قبول شده باشد، یک نوع خضوع و خشیت می‌آورد.

 

مذموم بودن حسّ مالکیّت نعمت

آنچه مذموم است این است که انسان خود را مالک نعمت بداند و بگوید: من مالک آن هستم؛ امّا فرح و شادی از جهت این‌که مورد نظر و لطف خداوند قرار گرفته، اشکال ندارد.

 

بعضی از شرایط سیر الی الله

کسی که می‌خواهد اهل معرفت باشد، باید معاشرتش را مخصوصاً با اهل غفلت و اهل دنیا کم کند… از معاشرت‌های بی‌فایده و بی‌مغز تا می‌تواند اجتناب نماید…

لازم است در خوردن حتّی حلال، میانه‌رو باشد و افراط نکند… تا گرسنه نشده، سر سفره حاضر نشود؛ و تا اشتها دارد، دست از غذا خوردن بردارد. و از لحاظ خواب و سخن گفتن نیز باید حدّ اعتدال را مراعات نماید.

 

سعادت حقیقی

کسی که اهل طاعت باشد، در سعادت و حیات است؛ و کسی که در معصیت باشد، در شقاوت و هلاکت، و مرده است… کسانی که اهل طاعت و کمالند، مظهر اسمای حُسنای حقّ و باقی هستند.

 

خداوند، عطوفت و رحمت محض است

ما خود عملی ندارید؛ ولی امید ما اوست. وقتی که به نفس خود نظر می‌کنیم، جز ظلمت و ظلمتکده، چیزی نیست، ولی طرف ما خداست که همه عطوفت و رحمت است.

 

موعظه‌ی خداوند

س: معنای سخن ذیل که از مواعظ خداوند سبحان به حضرت عیسی (ع) است چیست که می‌فرماید: اَنزِلنی مِن نَفسِکَ کَهَمَّکَ وَ اجعَل ذِکری لِمَعادِک.

«مرا چون همّ و غمّ خود، قرین خود قرار ده، و یادم را [وسیله‌ای] برای معادت قرار ده!»

ج: گویا حق تعالی می‌فرماید: مرا همچون همّ و غمّ خود، قرین و همراه خود قرار ده؛ و با توجّه و یاد من، به من رجوع کلّی نما؛ و از خود بیرون شو و به اصطلاح در من فانی شو!

زیرا مراد از معاد، همان کشف غطاء و رجوع به حقّ است.

 

اثر عمل صالح

عمل صالح است که کلمه‌ی طیّب و مراتب و درجات توحید بنده را بالا می‌برد.

 

کمال ممدوح

کمال ممدوح، کمالی است که صاحبش آن را از خدا و مالک آن را خدا بداند و در برابرش شکر نماید… نه این‌که همه را از خود بداند و بر دیگران فخر نماید و انانیّت داشته باشد.

 

کِشش عشق

حال، کششِ عشق است. در «دعای کمیل» آمده است: وَاجعَل… قَلبی بِحُبِّکَ مُتَیَّماً.

«و با محبّت خود، دلم را واله و شیدای خود بگردان!»

 

جمال و جلال در دعای سحر

«دعای سحر» حضرت باقر علوم نبیّین را فراموش نکن، که در آن بهاء و جمال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است؛ و حرفی از حور و غلمان نیست!

 

مراتب معنای آیه‌ی شریفه

از آیه‌ی کریمه‌ی: وَ لا تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً. [(نساء/۳۶)‌ «هیچ چیزی را شریک خدا قرار ندهید!»]

ابتدائاً فهیمده می‌شود این‌که: نباید بت‌ها را پرستش نمود.

و با نظری وسیع‌تر، این‌که: انسان از دیگران به غیر اذن خدا پرستش نکند.

و با نظری وسیع‌تر از آن، این‌که: انسان حتّی از دلخواه خود نباید پیروی کند.

و با نظری وسیع‌تر از آن، این‌که: نباید از خدا غفلت کرد و به غیر او التفات داشت.

 

فهم وجدان و نهاد خدادادی

هر فرد از افراد انسان، با وجدان و نهاد خدادای خود، نیک و بد و زشت و زیبای اعمال خود را درک می‌کند؛ و ندای اصلاحات، در درون هر انسان نهفته است؛ جز این‌که برخی گوش داده رستگار می‌شوند؛ و برخی اعتنا نکرده، بسوی بدبختی قدم بر می‌دارند.

 

علمی که جهل است

علمی که انسان را سرگرم خود ساخته، از شناختن حقّ و حقیقت باز دارد، در قاموس قرآن مجید، با جهل مرادف است.

 

به یاد خدا باش، تا خدا به یادت باشد

به یاد خدا باش تا خدا به یادت باشد! اگر خدا به یاد انسان بود، انسان از جهل نجات پیدا می‌کند.

اگر در کاری مانده است؛ اگر خدای قدیر به یاد انسان بود، هرگز انسان عاجز نمی‌شود و نمی‌ماند.

و اگر در مشکلات اخلاقی گیر کرد،‌ خدائی که دارای اسماء حسنی است و متّصف به صفات عالیه، البتّه به یاد انسان خواهد بود؛ گره اخلاقی را هم می‌گشاید و انسان را از آن مشکل، رهایی می‌بخشد.

 

درجات قرب و مقامات ولایت

نظام اعتقاد و عمل که اسلام برای بشریّت تهیّه دیده و تنظیم نموده است و همچنین سایر ادیان آسمانی به سوی وی دعوت نموده‌اند، از یک سلسله مقامات روحیّه و معنویّه سرچشمه می‌گیرند که انسان با عبودیّت و اخلاص خود، در باطن امر در آن‌ها سیر می‌کند؛ و پس از برداشته شدن پرده‌ی غفلت، درین نشئه یا پس از مرگ، آن‌ها را مشاهده خواهد نمود. آن‌ها درجات قرب و مقامات ولایت می‌باشند که فهم عادّی از درک کُنه آن‌ها و وصف کمال و نورانیّت و طهارت و زیبائی آن‌ها کوتاه است.

 

اهمیّت راه محبّت

تنها راه محبّت و مهر است که نفس محبّ را بواسطه‌ی انجذابی که به سوی محبوب پیدا می‌کند، مجذوب وی نموده، و همه چیز حتّی خودش را از لوح دلش محو کرده و شعور و ادراکش را، تنها و تنها به محبوب اختصاص دهد. و از این‌جا روشن است که: معرفت حقیقی حقّ سبحانه، جز از راه حبّ، صورت نمی‌گیرد.

 

زیادی نور بصر و بصیرت

قرائت قرآن، نور چشم را زیاد می‌کند، همان‌گونه که بر بصیرت دل می‌افزاید.

 

لزوم حق‌شناسی

بنده‌ی خدا می‌بایستی حقّ شنا‌س باشد. اگر آدم حقّ مردم را نتواند ادا کند، حقّ خدا را هم نمی‌تواند ادا کند.

 

ضرورت مراقبه و محاسبه

مراقبه و محاسبه؛ این دو حالت را شخص سالک باید از ابتدای سیر و سلوک تا انتها، ملازم باشد.

 

کیفیّت محاسبه

آخر شب قبل از خواب، اعمالی را که در روز انجام داده‌اید، بررسی کنید! هر یک از  اعمال‌تان که خوب بود، خدا را برای آن، حمد و سپاس گویید و توفیق انجام بهتر آن را در روز بعد، از خداوند مسألت کنید!

اگر خدای ناکرده تقصیر و یا خطایی مرتکب شده بودید، فوراً توبه کنید و تصمیم بگیرید که دیگر آن را انجام ندهید. اگر دیدید خلاف‌های شما متعدّد است، تصمیم بگیرید فردا آن را کم کنید.

 

برای یک بار یا الله!

ممکن است انسان در مواقعی از خدا غافل شود و پروردگار یک تب سخت و خطرناکِ چهل روزه به او بدهد، برای این‌که یک بار از ته دل بگوید: یا الله! و به یاد خدا بیفتد.

 

ملازمه‌ی علم واقعی با عمل

انسان را به آنچه که در عمل بکار نیاید و مساسی با عمل پیدا نمی‌کند، نیازی نیست؛ و نیز اگر دانشی جدا از عمل باشد، برای انسان خالی از لطف و صفا خواهد بود.

 

جریان توحید در زندگی مرد الهی

اگر چنانچه اصل توحید در تمام شئون زندگی مرد الهی جاری و ساری نبود و هاله‌ای از آن، کلّیّه‌ی مراحل حیات او را دربر نمی‌گرفت، هرگز نمی‌توانست به درستی در مقام بندگی خدا بایستد؛ و هیچ وقت در شناخت خدا و جهان ماورای مادّه که حکم و قدرتش به همه چیز محیط است، قدمی راستین و استوار برنمی‌داشت!

 

قهرمان توحید و معارف الهیّه

به چنین وادی خطرناک و میدان پرنشیب و فرازی [سیر در معارف الهیّه و غواصّی و قضاوت در آن] نمی‌تواند قدم بگذارد، مگر آن یگانه فردی که سر از حجاب مادّه و طبیعت بیرون آورده و از دام هوی و هوس و موانع مادّیِ فریبا جَسته باشد.

 

مشاهده‌ی جمال مطلق پروردگار

اگر چنانچه فرد مؤمن نسبت به ذات حقّ اخلاص ورزد، و با کمال اخلاص، مفاهیم وصفی و صفات زائد را از وجود حقّ پاک گرداند، و نتیجتاً دلش را از علاقه‌ی به تمام ماسوی ببُرد و جز به ذات پروردگار دل نبندد، قطعاً چیزی مانع از مشاهده‌ی جمال او نخواهد بود.

 

مهم‌ترین کار

ما کاری مهم‌تر از خود سازی نداریم.

 

معنای ذکر خداوند

ذکر و به یاد خدا بودن، همان در مسیر خدا بودن و حرکت کردن در راه او است. و رویگردان شدن از خدا، همان ضلالت و خارج شدن از مسیر الهی است…

کسی که از ذکر و یاد خدا رویگردان شده، دانش او فقط در امور ظاهریِ دنیا خواهد بود؛ و به بالاتر از آن که تنها در سایه‌ی ذکر و یاد خدا است- دست نمی‌یابد.

 

خطرات دنیاگرایی

چسبیدن نفس به هدف‌های دنیوی، موجب حصول صورت‌های دنیاگرایی و نقش بستن آن در نفس انسانی می‌شود؛ چرا که دنیا بر نفس تسلّط دارد، به‌طوری که نقشی را در آن می‌زداید، یا می‌پروراند… و همین امر، موجب تضعیف صورت اصول و معارف حقیقی در نفس می‌شود… برای همین است که در حدیث آمده: حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلَّ خَطیئهٍ.

«حُبّ دنیا، سر سلسله‌ی هر گناهی است.»

 

ورود به جهان اسرار و حقایق

اگر انسان با علم مفید و عمل نیک به نفس و حقیقت خود بازگردد، حتماً آن حقیقت نفس و مراتب و موجودات و اسرار باطنی آن عالم را مشاهده خواهد کرد…

برای انسان، امکان‌پذیر است در این عالم مادّه باشد، در حالی که به حقایق پوشیده و پنهانی که بعد از مرگ طبیعی با آن روبرو خواهد شد، اطّلاع و وقوف پیدا نماید.

 

دیدار دل

قطعاً طرفداران رؤیت و شهود خدا، در پی شهود دیگری [غیر از دیدن با چشم ظاهر] هستند؛ و آن همان شهود قلبی است.

 

تا وصول به جذبه‌های الهی

برای شروع به طی کردن این راه، و رسیدن به انقطاع، از اسبابی که در شرع وارد شده استفاده می‌شود از قبیل، توبه، ‌انابه، محاسبه، مراقبه، صَمت، جوع، خلوت، شب زنده‌داری… و با فکر و عبرت گرفتن، این امر را تقویت کند، تا این‌که انقطاع برای نفس و توجّه کامل به خداوند سبحان، تحقّق یابد.

در این هنگام، درخشش از غیب نمودار می‌شود و به دنبال آن، چیزی از نفحات الهی و جذبه‌های ربّانی رخ می‌دهد و موجب محبّت و صعود می‌شود.

 

مهم‌ترین مانع شناخت خداوند

آنچه مانع شناخت خداوند است، جهل نیست بلکه غفلت است؛ و این غفلت نیز در اثر مشغول شدن به امور بی‌ارزش و پست دنیا ایجاد می‌شود.

 

اهمیّت مسأله‌ی دل

همین دل است که اگر اشتغال به دنیا پیدا کند، موجب محبّت آن می‌گردد، و تمام همّت و تلاش انسان به آن تعلّق می‌گیرد. پس همین امر، تمام دل را به اشغال خود در می‌آورد و دیگر جایی از این آینه‌ی دل، صاف نمی‌ماند تا جمال خداوند سبحان در آن منعکس شود و معرفت حاصل شود! پس همانا مسأله، مسأله‌ی دل است.

 

عامل اصلی خود فراموشی

سرگرم شدن به امور دنیوی، عامل اصلی خود فراموشی و غفلت از ماورای مادّه می‌گردد.

 

وصف اولیاء‌الله

خداوند سبحان، «اولیاء الله» را چنین معرّفی کرده است:

آنان هرگز از ذکر خدا و رفتار نیک غافل نمی‌شوند. پس این‌ها کسانی هستند که هیچ حجابی و مانعی آن‌ها را از یاد خداوند متعال باز نمی‌دارد، و هیچ توجّه و التفات به غیر خدا ندارند، پس ایشان خالص شده‌اند برای خداوند سبحان.

 

مکاشفه‌ای از علّامه

روزی من در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم؛ در آن بین یک حوریّه‌ی بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت و برای من آورده بود و خود را به من ارائه می‌نمود. همین که خواستم به او توجّهی کنم، ناگهان یاد حرف استاد [آیت الله قاضی] افتادم [که فرموده بودند: اگر در حال عبادت، چیزی از عالم غیب مشاهده کردید، به آن توجّه نکنید!] و لذا چشم پوشیده و توجّهی نکردم. آن حوریّه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد؛ من نیز توجّهی ننمودم و روی خود را برگرداندم؛ آن حوریّه رنجیده شد و رفت. و من تا به حال هر وقت آن منظره به یادم می‌افتد، از رنجش آن حوریّه متأثّر می‌شوم.

 

بهشت مقرّبان

مراد از جَنَّهُ النَّعیم که در قرآن وارد است نیز همین بهشت است؛ یعنی بهشت ولایت که همان بهشت مُخلَصین و مُقرَّبین از اولیای خدا و  واصلین به مقام توحید ذاتی و مندکّ شدگان در عوالم ربوبیّ و صفات جمال و جلال الهی است؛ بهشت آنان‌که شوائب وجودی خود را به‌طور کلّی به باد نسیان سپردند؛ و همه را تسلیم حقّ کردند.

 

تفاوت دیدگاه

همه‌ی مردم در دنیا زیست می‌کنند، معاشرت می‌نمایند، نکاح می‌کنند، غذا می‌خورند، استراحت می‌کنند، می‌خوابند؛ در مشاغل مانند هم باغبانی و زراعت و تجارت و صناعت می‌کنند؛ ولی یک عدّه فقط نظر به ظاهر این امور دارد و از باطن اعراض دارند؛ این‌ها بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَهِ کُفْراً هستند [«نعمت خدا را تبدیل به کفر و ناسپاسی کردند»]

یک عدّه در بین این امور متکاثره و کثیره، دنبال آن حقیقت واحده [توحید واقعی] هستند؛ این می‌شود نعیم.

 

اِذن خداوند در عالم

تمام سلسله‌ی علل و اسبابی که در عالم تکوین هستند، از نزد خود و به اقتضای ذات خود دارای اثری نیستند؛ بلکه بواسطه‌ی قدرت دادن خدا بر فعل و اثری که دارند، انجام می‌گیرد؛ و خداوند اراده‌ی خلاف آن را نمی‌کند. و به تعبیر دیگر: خداوند راه وصول به آن معلول و اثر را آسان می‌کند و اذن می‌دهد، اذن خدا همان قدرت دادن خدا و رفع مانع نمودن است.

 

وظیفه‌ی اهل معرفت

بر عهده‌ی هر کس که معرفت به خدای خود داشته باشد اینست که: خود را در فعل صادر از خود، مستقلّ نبیند و مستغنی از خدا نداند؛ بلکه خود را مالک فعل به تملیک الهی بداند؛ و قادر بر انجام آن با قدرت حقّ ببیند.

 

توکّل و اعتماد بر خدا در همه‌ی امور

هر مؤمنی، چون می‌خواهد دست بکاری زند، باید با توکّل و اعتماد به خدا اقدام کند، و بر او متّکی باشد… و چون می‌خواهد وعده‌ای دهد، یا خبری از آینده دهد که چنین می‌کنم، آن ‌را مقیّد به اذن و مشیّت خدا کند.

 

مراقبه‌ی روز و مشاهدات شب

[آیت الله حسن‌زاده آملی: وقتی در محضر مبارک استاد: جناب علامه‌ی طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) بودم؛ سخنانی از حالات شبش به میان آورد، و فرمود:]

هر وقت در روز مراقبت من قوی‌تر است، مشاهداتی که در شب دارم، زلال‌تر و صافی‌تر و روشن‌تر است.

 

تأثیر حدیث اخلاص

در اوایل تحصیلم، حدیث: مَن اَخلَصَ لِلّهِ اَربَعینَ صَباحاً، فَجَّرَ اللهُ یَنابیعَ الحِکمَهِ مِن قَبلِهِ علی لِسانِه:

«هر کس چهل روز خود را برای خداوند خالص کند، خداوند سرچشمه‌‌های حکمت را از دلش بر زبان وی جاری و روان می‌کند» را خواندم و تصمیم گرفتم بدان عمل کنم.

پس از آن چلّه، هرگاه اندیشه و تصوّر گناهی به ذهنم می‌آمد، ناخودآگاه و بی‌فاصله از ذهنم می‌رفت.

 

مشاهده‌ی ذکر کلاغ‌ها

روزی در باغ بودم؛ ناگهان متوجّه شدم همه‌ی کلاغ‌های روی درخت، یک پارچه الله! الله! می‌گویند!

 

شهود ذکر درختان

هنگامی که به «ذکر» مشغولم، مشاهده می‌کنم درخت‌های حیاط خانه هم با من ذکر می‌گویند.

 

انکشاف حقایق

(اسناد امجد از قول علامه طباطبائی نقل می‌کنند: )

شبی در نجف، بر پشت بام خانه آماده‌ی خوابیدن می‌شدم که مکاشفه‌ای برایم رخ داد و دیدم: دستم و همه اعضایم، می‌بینند و می‌شنوند؛ و همان زمان دیدم که: همه‌ی عالَم، عالِم است!

 

داروی همه‌ی دردها خداست

(یکی از ارادتمندان علامه می‌گوید: به مرحوم علامه طباطبائی عرض کردم: «من چلّه نشستم، عبادت‌ها کردم، خدمت بزرگان رسیدم و… امّا مشکلم حل نشد!» ناگهان حال ایشان دگرگون شد و دست بر صورت نهادند و گریستند و در میان گریه فرمودند:)

«داروی همه‌ی دردها خداست! داروی همه‌ی دردها خداست!»

 

جهت آرامش قلب

حجّه الاسلام صحفی می‌گوید: در اواخر عمر مبارک علامه، از ایشان خواستم برای آرامش قلب، دستوری بفرمایند، فرمودند:

«دست را روی سینه بگذار و سه، چهار بار نشسته و ایستاده… این آیه را بخوان: الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.‏ُ

«کسانی که ایمان آورده‌اند و دل‌های‌شان به یاد خدا آرام می‌گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد. (رعد/ ۲۸)».

و من اثر این دستور را هم دیدم.

 

بزرگ‌ترین ریاضت‌ها

بزرگ‌ترین (و سخت‌ترین) ریاضت‌ها، همین دینداری است.

 

حالات سالک الی الله

هنگامی که حقایق برای سالک کشف می‌شوند، به صورت‌هایی رخ می‌نمایند. و در ابتدای امر، تمثّلات رعد و برق و لرزه و مانند این‌ها روی می‌دهد. و در این حال کشف مثال‌ها و صورت‌هایی پیش می‌آیند؛ و انسان، موفّق به زیارت جمال مبارک رسول اکرم و امامان (ع) می‌شود.

 

فقط تا لب گور

عناوین دنیوی اگر وفا و دوام داشته باشند، تا لب گورند؛ و نوعاً هم بی‌وفا هستند؛ بعد از آن مائیم و اَبدِ ما.

 

ابدیّت و جاودانگی

ما اَبد در پیش داریم؛ هستیم که هستیم.

 

اثر اعمال

اگر یک کاه ‌برداری، در همه‌ی عالم (هستی) اثر می‌گذارد.

 

بیست سال سقوط

گاهی یک عصبانیت، بیست سال انسان را به عقب می‌اندازد.

 

درس عمل

درس اخلاق، گفتنی نیست، عمل است.

 

نسیم‌های اختصاصی

خداوند تعالی دارای صفاتی از عفو و بخشش و بازگشت و ستر و رأفت و رحمت است که جز گناهکاران کسی به آن‌ها دسترسی ندارد. و برای او در ایّام روزگار، نسیم‌هائی است که جز کسانی که خود را در معرضش قرار دهند، از آن بی‌نصیبند.

 

اثر توبه‌ی مقبول

توبه که همان رجوع و برگشتن بنده به خداست اگر از ناحیه‌ی خدا قبول شود، گناه به کلی محو و نابود می‌گردد؛ و گناهکار تائب، مثل کسی می‌شود که اصلاً گناهی نکرده؛ و با چنین کسی، معامله‌ی بنده مطیع و منقاد را می‌کنند و در خصوص مورد عملی که کرده، معامله‌ی امتثال و انقیاد را می‌نمایند.

 

خواب چشم و بیداری قلب

این‌که رسول خدا (ص) فرمود: «چشمم می‌خوابد و قلبم بیدار است…» این حالت گاهی در بعضی از افراد صالح پیدا می‌شود. و منشأ آن، طهارت نفس و اشتغال به یاد پروردگار و مقام او است.

علتش هم این است که وقتی نفس ‌آدمی بر مقام پروردگار اشراف یافت، این اشراف نمی‌گذارد از جزئیات زندگی دنیا و نحوه‌ی ارتباطی که این زندگی به پروردگار دارد غافل بماند. و این خود یک نوع مشاهده است که برای آن‌گونه افراد دست می‌دهد.

 

… چون بمیرند، بیدار می‌شوند

غالب مردم که فرو رفته‌ی در مادیّات و غرقه‌ی عالَم حسّ و طبیعت می‌باشند، در خواب هستند، گرچه خود را بیدار می‌پندارند! از حضرت علی (ع)  روایت شده: النّاسُ نِیامٌ فَاذا مَاتُوا انتَبَهُوا.

«مردم در خوابند؛ و چون بمیرند، بیدار می‌شوند!»

 

از هر جهت اهل محبوبیّت

خدای سبحان از هر جهت، اهلیّت آن را دارد که دوستش بداریم؛ زیرا هستی او مستقل است نه عاریتی، و کمالش غیرمتناهی است، درحالی که هر کمالی دیگر، متناهی و محدود است. و موجود متناهی، وجودش وابسته و متعلّق است به موجود غیر متناهی. و این محبّتی است ذاتی که محال است از بین برود.

و نیز خدای تعالی خالق ما و انعام کننده‌ی بر ماست، به نعمت‌هائی که هم از نظر عدد و هم از نظر زمان، غیر متناهی است! به همین جهت او را دوست می‌داریم، همان‌طور که هر مُنعم دیگر را به خاطر انعامش دوست می‌‌داریم.

 

مطیع‌تر

کسی که خدا را در دعوتش به اجتناب از مباحات [خوردن و آشامیدن و نکاح در ایّام روزه] اجابت می‌کند، قهرا در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان، شنواتر و مطیع‌تر خواهد بود.

 

اثرات روزه

هر انسانی به فطرت خود این معنا را درک می کند که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متّصل شود، و به مقام بلند کمال و روحانیّت ارتقاء یابد، اوّلین چیزی که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگی خود جلوگیری کند، و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذّت‌های جسمی و شهوات بدنی نباشد، و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادّی را هدف بپندارد؛ و سخن کوتاه آن‌که:

از هر چیزی که او را از پروردگار متعال مشغول سازد، بپرهیزد. و این تقوایی است که تنها از راه روزه و خودداری از شهوات بدست می‌آید.

 

ورزش معنوی

نزدیک‌ترین راه و مؤثّرترین رژیم معنوی و عمومی‌ترین آن… عبارت است از خودداری از شهوتی که همه‌ی مردم بدان مبتلایند؛ و آن عبارت است از خوردن و آشامیدن و شهوت جنسی که اگر مدّتی از این امور پرهیز کنند و این ورزش را تمرین نمایند، به تدریج نیروی خویشتن‌داری از گناهان در آنان قوت می‌گیرد و نیز به تدریج بر اراده‌ی خود مسلّط می‌شوند؛ آنگاه در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمی‌دهند، و نیز در تقرّب به خدای سبحان دچار سستی نمی‌گردند.

 

خاصیّت ایمان کامل

کلمه‌ی «سکینه» از ماده سکون است که خلاف حرکت است. و این کلمه در مورد سکون و آرامش قلب استعمال می‌شود که عبارتست از: قرار گرفتن دل و نداشتن اضطراب باطنی در تصمیم و اراده…

و خدای سبحان این حالت را از خواصّ ایمان کامل قرار داده و آن را از مواهب بزرگ خوانده است.

 

پایگاه استوار

مؤمن، با ایمانی که به خدای تعالی دارد، تکیه بر پایگاهی نموده است که هیچ حادثه و گرفتاری تکانش نمی‌دهد؛ و به رُکنی وابسته است که انهدام نمی‌پذیرد. امور خود را بر پایه‌ی معارفی بنا نهاده که شکّ و اضطراب قبول نمی‌کند؛ و در اعمالش با روحیه‌ای اقدام می‌کند که از تکلیف الهی صد درصد صحیح منشأ گرفته. او هیچ سرنوشتی را به دست خود نمی‌داند تا از فوت آن بترسد و یا از فقدانش اندوهناک گردد و یا در تشخیص خیر و شرّش دچار اضطراب شود.

 

لازمه‌ی اِنفاق خالص

وقتی «انفاق» در راه خدا و به انگیزه‌ی تحصیل رضای او باشد، نموّ و زیاد شدن آن، از لوازم تخلّف‌ناپذیر آن خواهد بود.

 

زندگانی بسیار تنگ و سخت

قرآن کریم زندگانی کسانی را که پروردگار خود را فراموش کرده‌اند هر قدر هم زندگی مادّی بسیار وسیعی داشته باشند زندگانی بسیار تنگ و سختی می‌داند و می‌فرماید:

وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً (طه/۱۲۴).

[«و هر کس از یاد من روی گرداند، حقّاً که برای او زندگانی سختی خواهد بود.»]

 

عزّت، فقط از جانب اوست

هر چیزی غیر از خداوند، به خودی خود ذلیل است، مگر آن‌که خدا عزّتش داده باشد.

 

خالص داشتن دین برای خدا

شکّی نیست که اخلاص در دین وقتی به معنای واقعی کلمه محقّق می‌شود، که شخص عابد همان‌طور که هیچ چیزی را اراده نمی‌کند مگر با حبّ قلبی و علاقه‌ی درونی، در عبادتش هم چیزی به جز خود خدا نخواهد؛ تنها معبود و مطلوبش خدا باشد، نه بُت و نه هیچ شریک دیگر، و نه هیچ هدفی دنیوی، بلکه و حتی هیچ هدف اُخروی یعنی رسیدن به بهشت و خلاصی از آتش و امثال این‌ها!

پس خالص داشتن دین برای خدا، به این است که در عبادتش محبّتی به غیر خدا نداشته باشد.

 

بزرگ‌ترین بشارت برای عاشق

محبّت که در حقیقت تنها وسیله‌ای است که میان هر طالبی با مطلوبش رابطه برقرار می‌کند و هر مریدی را به مرداش می‌رساند؛ به این جهت است که محبّ، محبوب را بیابد و نقصش به وسیله‌ی او برطرف گردد.

و برای محبّ هیچ بشارتی بزرگ‌تر از این نیست که به او بفهمانند محبوبش دوستش دارد! این‌جا است که دو حبّ با هم تلاقی می‌کنند و از دو سو غَنج و دلال ردّ و بدل می‌شود!

 

از آثار محبّت خداوند به بنده

از جمله آثار محبّت خداوند سبحان به بنده‌اش عبارتست از:

بهره و نصیب داشتن در آخرت، و سخن گفتن، و نظر رحمت در روز قیامت، و تطهیر و تزکیه، و بخشش گناهان که همان رفع عذاب آخرتی است.

 

خلوت با محبوب

محبّت، سبب می‌شود که محبّ بدون هیچ قید و شرطی نظر کردن و سخن گفتن با محبوب را بیشتر نماید؛ هر وقت او را حاضر یافت، سر سخن را با او باز کند!

 

مجاهده و تلاش در راه خدا

فرمایش خدای تعالی: «و کسانی که در راه ما تلاش و مجاهدت می‌کنند، تحقیقاً که ما راه‌های خویش را به آنان می‌نمایانیم…» (عنکبوت/۶۹)

این جهاد عبارتست از بکار بردن همه‌ی کوشش و توان؛ و این نیست مگر در موردی که مخالفت با هوای نفس و اقتضای طبع در آن‌جا باشد.

 

معنای «اِحسان»

«احسان»، عبارت است از انجام دادن هر عملی به وجه نیکو و بدون عیب، هم از جهت استقامت و ثبات، و هم از جهت این‌که جز برای خدا نبوده باشد.

 

خطر اصرار بر گناه

اصرار بر گناه، موجب اهانت به امر خدا است و نشانه‌ی آنست که چنین کسی، هیچ احترامی و اهمیّتی برای امر خدا قائل نیست و مقام او را تحقیر می‌کند؛ و در این دلالت، هیچ فرقی بین گناه صغیره و کبیره نیست!

 

سرعت و پیشی گرفتن در چند امر

امر به «مسارعت» [سرعت نمودن و پیشی گرفتن] در چند عمل است: انفاق، کظم غیظ، عفو از خطاهای مردم، استغفار.

 

امتحان الهی برای همه

آیات [قرآن] تمامی آنچه از اجزای عالم و احوال آن، ارتباطی با انسان دارد، فتنه‌ی انسان دانسته همه را وسیله‌ای می‌داند که از ناحیه‌ی خدا و برای امتحان او درست شده است… مساله‌ی امتحان، سنّتی است جاری که احدی از آن مستثنا نیست.

 

حقیقت شکر و سپاسگزاری

حقیقت «شکر» اظهار نعمت است… و اظهار نعمت، به این معنا است که آن را در جای خود استعمال کنی، آن‌جائی که دهنده‌ی نعمت در نظر داشته.

و نیز اظهار نعمت به این است که آن را به زبان بیاوری و منعم را در برابر دادن این نعمت، ثنا بگوئی.

و مرحله‌ی دیگر اظهار نعمت، این است که در قلب هم به یاد آن و به یاد منعمش باشی، و از یادش نبری.

 

سپاسگزاران واقعی

شاکران [حقیقی] کسانی هستند که صفت شکر و سپاس‌گزاری در وجودشان ثبوت پیدا نموده و این فضیلت در آنان کاملاً مستقرّ گشته است…

و شُکر مطلق و کامل اینست که: بنده هیچ نعمتی را یاد نمی‌آورد، مگر این‌که در آن به یاد خدا می‌افتد؛ و با هیچ نعمتی برخورد نمی‌کند، مگر این‌که خدا را در آن، اطاعت می‌نماید.

 

روح حیات طیّبه و بقایش

ایمان به خدا و پیامبرانش، روح حیات طیّبه [زندگی خوشگوار] است. و امّا بقای ایمان بطوری که آثارش بر آن مترتّب شود، احتیاج به عمل صالح دارد؛ همچنان که حیات طبیعی در پیدا شدن و تحقّقش، محتاج به روح حیوانی است؛ ولی بقایش محتاج به این است که قوا و اعضای بدنی به کار گرفته شود؛ چون اگر آن‌ها به کار گرفته نشوند، هم خود باطل می‌شوند و هم اصل حیات‌شان باطل می‌گردد.

 

گناه مستمر

سهل‌انگاری در شتافتن به سوی توبه و امروز و فردا کردن در آن، خودش معصیتی است مستمر، که هر لحظه تکرار می‌شود.

 

خطر سبک شمردن گناه

ارتکاب صغیره از این جهت که مرتکبش به آن بی‌اعتنا است، خود مصداقی از مصادیق گناه کبیره است؛ و آن عبارت است از طغیانگری و ناچیز شمردن دستور خدای سبحان، که نه تنها گناهی کبیره است، بلکه از بزرگترین گناهان به حساب آمده است.

 

فایده‌ی شناخت گناهان کبیره

انسان وقتی گناهان کبیره را شناخت و آن‌ها را تشخیص داد، می‌داند آن‌ها محرّمانی هستند که هرگز از ناحیه‌ی خدای تعالی مورد اغماض واقع نمی‌شوند، مگر آن‌که مرتکب آن‌ها توبه‌ی نصوح و جدّی نموده، و به‌طور قاطع از ارتکاب آن‌ها پشیمان شود.

و همین علم، یکی از موجبات بیداری آدمی، و انصرافش از ارتکاب آن‌ها می‌شود.

 

تکبّر و فخرفروشی

لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً. (نساء/ ۳۶)‌ [«تحقیقاً که خداوند، انسان خود بزرگ‌بین و بسیار فخر کنده را دوست ندارد.»]

مُختال، کسی است که دستخوش خیالات شده و خیالش او را در نظر خودش شخصی بسیار بزرگ جلوه داده، در نتیجه دچار کبر گشته، از راه صواب گمراه شده است…

فَخور، کسی است که زیاد افتخار می‌کند. و این دو صفت… از لوازم علاقمندی به مال و جاه و افراط در حبّ آن‌هاست… برای همین است که این دو را، خدا دوست نمی‌دارد، زیرا قلب‌شان وابسته به غیر او است.

 

صِدّیق کیست

صِدّیق، کسی است که به هیچ وجه دروغ در او راه ندارد. و چنین کسی کاری که حقّ بودن آن را نمی‌داند نمی‌کند، هر چند مطابق با هوای نفسش باشد؛ و سخنی را که راست بودن آن را نمی‌داند نمی‌گوید؛ و جز حقّ را هم نمی‌بیند.

پس او کسی است که حقایق اشیا را می‌بیند، حقّ می‌گوید و حقّ انجام می‌دهد.

 

امنیّت مطلق

بیم حوادث، راهی به دل اولیای خدا ندارد؛ چون برای آنان غیر از خدا کسی و چیزی نیست.

 

جهاد با مال و جان

جهاد وقتی بر قعود برتری دارد که در راه خدا باشد، نه در راه هواهای نفسانی.

و نیز جهاد در راه خدا چون در راه خداست وقتی ارزش دارد که با عزیزترین و محبوب‌ترین محبوب‌ها بوده باشد، یعنی با مال و از مال عزیزتر با جان باشد.

 

دین، یعنی سعادت حقیقی بشر

سعادت دنیا و آخرت از غیر مسیر تقوا برای انسان حاصل نمی‌شود. و تقوا هم جز از طریق عمل به احکام دین او حاصل نمی‌گردد؛ پس دین نیست مگر سعادت حقیقی بشر.

 

اهتمام شدید قرآن، در وفای به عهد

قرآن کریم در «وفاء به عهد» و رعایت آن در همه‌ی معانی و مصادیقش تأکید شدید فرموده، تأکیدی که شدیدتر از آن نمی‌شود! و کسانی را که عهد و پیمان را می‌شکنند و به شدیدترین بیان، مذمّت فرموده و به شدّت و با لحنی خشن، تهدید نموده است. و کسانی را که پای‌بند وفای به عهد می‌باشند، در آیات فراوانی مدح و ثنا کرده است.

 

اخلاق فاضله: عدالت حقیقی

برای انسان معنای انسانیّت تمام و محقّق نمی‌شود، مگر وقتی که بتواند قوای مختلف خود را طوری تعدیل کند که هر یک از آن‌ها در حدّ وسط قرار گیرد، و در راه راستی که برایش تعدیل شده عمل کند…

وقتی می‌گوئیم: اخلاق فاضله، منظورمان همین ملکات است، مانند ملکه‌ی حکمت و ملکه‌ی شجاعت و ملکه‌ی عفّت و امثال آن که کلمه‌ی عدالت همه آن‌ها را در خود می‌گنجاند.

 

حصول معارف، در پناه تقوا

معارف حقّه و علوم نافع برای کسی حاصل نمی‌شود، مگر بعد از آن‌که خُلق و خوی خود را اصلاح کرده و فضائل ارزشمند انسانیّت را کسب کرده باشد که این همان تقوا است…

اعمال صالح، خُلق و خوی پسندیده را در انسان حفظ می‌کند. و اخلاق پسندیده، معارف حقّه و علوم نافع و افکار صحیح را حفظ می‌نماید. از سوی دیگر این علم نافع هم وقتی نافع است، که توأم با عمل باشد؛ که هیچ خبری در علمی که عمل با آن نباشد، نیست.

 

آثار قرب الهی

داخل شدن انسان در تحت ولایت الهی و تقرّبش به ساحت قدس و کبریائی، دری به روی او از ملکوت آسمان‌ها و زمین باز می‌کند که از آن در، حقائقی را می‌بیند که بر دیگران مخفی است! و آن حقائق، نمونه‌هائی از آیات کبرای خدا و انوار جبروت او است که خاموشی ندارد. امام صادق (ع) فرموده:

«اگر نبود که شیطان‌ها پیرامون دل‌های بنی‌آدم دور می‌زنند، هر آینه انسان‌ها می‌توانستند ملکوت آسمان‌ها و زمین را ببینند».

 

عبادت، یقین و مشاهدات ملکوتی

از رسول خدا (ص) روایت کرده‌اند که فرمود:

«اگر زیاده‌روی شما در سخن گفتن و پریشانی و آشفتگی دل‌های‌تان نبود، هر آینه می‌دیدید آنچه را که من می‌بینم، و می‌شنیدید آنچه را که من می‌شنوم»…

ظاهر آیه‌ی شریفه‌ی: وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقینُ (حجر/۹۹) نیز بر این معنا دلالت دارد، زیرا بدست آوردن یقین را نتیجه‌ی عبادت خوانده است. و خدای تعالی فرموده: وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ (انعام/۷۵) که صفت یقین را گره خورده و مربوط به مشاهده‌ی ملکوت دانسته است.

 

حقیقت ندامت و پشیمانی

«ندامت و پشیمانی» عبارت است از تأثّر خاصّ روحی و تألّم باطنی که بعد از مشاهده‌ی کوتاهی‌ها و سهل‌انگاری‌های خود به آدمی دست می‌دهد؛ وقتی که می‌بیند در فلان کار و برای رسیدن به فلان هدف، فلان شرط و سبب را به کار نبرده و در نتیجه آن منفعتی که در نظر داشته عایدش نشده و یا به جای منفعت، ضرری متوجّه او گشته… (به عبارت دیگر]: پشیمانی، تأثّری است که فقط بعد از یادآوری ندانم‌کاری‌ها و سهل‌انگاری در استفاده از امکانی از امکانات به آدمی دست می‌دهد.

 

دل‌های بیمار

جمله‌ی: فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ (بقره/۱۰) به‌طور اجمال دلالت دارد بر این‌که: دل انسان‌ها در خطر نوعی بیماری قرار دارد. و قهرا وقتی برای چیزی حالت بیماری تصوّر شود، حالت سلامتی هم دارد؛ چون صحّت و مرض، در مقابل هم هستند…

و در کلام خدای عزّ و جلّ هر جا که خدای تعالی برای دل‌ها اثبات مرض کرده، احوال آن‌ دل‌های مریض و آثار آن را بیان کرده؛ و در بیانش اموری را ذکر نموده که دلالت دارد بر این‌که آن دل‌ها استقامت فطری خود را از دست داده، از راه میانه منحرف شده‌اند.

 

آثار مرض قلب

«مرض قلب» عبارت است از این‌که قلب دچار نوعی تردید و اضطراب شود که ایمان به خدا و اطمینان نسبت به آیات او را کدر و ناصاف کند؛ و ایمان در آن قلب، آمیخته با شرک شود. و لذا می‌بینیم که در مرحله‌ی خُلق و خوی، احوال و اخلاقی متناسب با کفر بر آن عارض می‌گردد؛ و در مرحله‌ی عمل، کارهائی از آن سر می‌زند که متناسب با کفر به خدا و به آیات او است!

 

خطر بیماری دل

مرض قلب مانند بیماری‌های جسمی، گاهی وقت‌ها رو به زیادی و اشتداد گذارده، تا این‌که مزمن شده و منجرّ به هلاکت می‌شود! و آن عبارتست از این‌که به مریض چیزهائی داده شود که برای طبعش ضرر دارد؛ و آن هم چیزی نیست جز گناه.

 

راه مداوای بیماری دل

کسی که دچار مرض قلبی و روحی است اگر بخواهد خود را مداوا و بیماری خود را برطرف سازد، باید به سوی خدای عزّ و جلّ توبه کند. و توبه عبارتست از ایمان به او و تذکّر به افکار شایسته و اعمال صالح… مراد از توبه در این‌جا رجوع به خداست با ایمان و استقامت ورزیدن در آن و تمسّک به کتاب و سنّت و بالأخره به اخلاص عمل.

 

محبّان و محبوبان خداوند

فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ (مائده/۵۴)…

[«بزودی خداوند گروهی را می‌آورد که آنان را دوست دارد و آنان هم او را دوست دارند»]…

اما دوست داشتن آنان خدا را، لازمه‌اش آن است که پروردگارشان را بر هر چیز دیگری غیر او که مربوط به خودشان باشد از قبیل مال و جاه و یا خویشاوند یا غیر آن، مقدّم بدارند…

اما این‌که خدا آنان را دوست می‌دارد، لازمه‌اش این است که این طائفه از هر ظلمی و از هر پلیدی معنوی یعنی کفر و فسق مبرّا باشند… و این‌ها هستند مؤمنان حقیقی.

 

لزوم عزم آهنین و همّت عالی

انجام کارهای بزرگ، محتاج به پایه و اساسی از معنویّات و بنیاد قویّ از نفسانیّات است!

آری کارهای بزرگ، نفسی بردبار و همّتی بلند و عزمی آهنین لازم دارد؛ کما این‌که رستگاری در آخرت و موفّقیّت در ایفای وظائف عبودیّت هم محتاج است به تقوای حقیقی و پرهیز از محرّمات خداوند.

 

گستردگی معنای تقوا

«تقوا» یک مقام خاصّ دینی و معنوی نیست! بلکه حالتی است روحی که شامل تمامی مقامات معنوی می‌شود؛ به این معنا که برای هر درجه و مقامی از مقامات معنوی، تقوائی است مخصوص به خود آن مقام.

 

دعوت به سوی خدا با توکّل

آنچه بر هر مؤمنی واجب است دعوت مردم به سوی خدا و امر به معروف و نهی از منکر و خلاصه اسباب عادی هدایت را بکار بردن، و سپس اثر و مسبّب را به خدا واگذاشتن است؛ زیرا همه‌ی امور بدست اوست. و امّا این‌که برای نجات مردم از هلاکت، خود را به هلاکت بیندازند، این صحیح نیست و خدا هم چنین دستوری نداده، و کسی را به زشتی‌های دیگری مؤاخذه نفرموده، و هیچ کسی وکیل خدا بر دیگران نیست.

 

برتری سیر در آیات اَنفُسی نسبت به آفاقی

سیر و نظر در آیات اَنفُسی، نفیس‌تر و پرارزش‌تر از سیر آفاقی است. و تنها سیر انفسی است که نتیجه‌اش معرفت حقیقی و حقیقت معرفت است؛ و این‌که حضرت [امیر المؤمنین] (ع) آن را از میان دو معرفت [انفسی و آفاقی] با منفعت‌ترین شمرده‌اند نه این‌که معرفت را منحصر در آن بفرمایند، [چنانچه فرمود: «معرفت به نفس، نافع‌ترین از دو معرفت (آفاقی و انفسی) است»] به جهت اینست که:

عامّه‌ی مردم سطح فکرشان آن اندازه بالا نیست که بتوانند این معنای دقیق را درک کنند. و کتاب و سنّت و سیره‌ی پاک نبوی و سیره‌ی اهل بیت طاهرین آن حضرت اجماع و مطابقت دارند در پذیرش کسی که ایمان به خداوند آورد از نظر در آفاق [و موجودات طبیعت]؛ و همین هم نظر شایع میان مؤمنان است.

پس طریقه‌ی سیر آفاقی و انفسی هر دو نافع‌اند، لیکن دوّمی نفعش تمام‌تر  و بیشتر است.

 

دو راه در زندگی

همانا دو راه است که در زندگی پیموده می‌شود: یا راهی است که حقّ در آن پیروی می‌شود، و یا راهی است که هوا در آن متابعت می‌گردد؛ به عبارت دیگر: یا راه ذکر خدا است و یا راه فراموشی خدا.

 

اصل توحیدی

معانی«توکّل بر خدا و تفویض امر به او» و «تبرّی از حول و قوّه‌ی خویشتن» و «راه چاره از خدا خواستن»، همه به هم مربوط و برگشت همه‌ی ‌آن‌ها به یک اصل است و آن این‌که:

همه‌ی امور، استناد و ارتباط دارند به اراد‌ه‌ی الهی که غالب بر هر اراده‌ی دیگری است و هرگز مغلوب نمی‌شود، و قدرت الهی که مافوق هر قدرت و غیرمتناهی است. و این حقیقتی است که کتاب و سنّت متّفقاً مردم را به سوی آن دعوت کرده‌اند.

 

آثار اعتماد و اتّکاء بر خداوند

اتّکاء و اعتماد انسان بر پروردگارش در حالی که او را با قدرت غیرمتناهی و اراده‌ی قاهر غیر مغلوب می‌شناسد اراده‌اش را چنان کشش داده و عزمش را چنان راسخ می‌کند که موانعی که پیش می‌آید، در او رخنه نکرده و رنج و تعبی که در راه رسیدن به هدف می‌بیند، خللی در او وارد نمی‌سازد و هیچ تسویلِ نفسانی و وسوسه‌ی شیطانی که به صورت خطورهای وَهمی در ضمیر انسان خودنمائی می‌کند، آن را از بین نمی‌برد.

 

گناهان، حجاب دل

خداوند سبحان، گناه را حجاب دل و مانع از توجّه تام به پروردگار نامیده و فرموده: کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُون‏َ * کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون‏ََ

[هرگز! چنین نیست که آنان می‌پندارند! بلکه اعمالی که انجام داده‌اند و گناهانی که کسب نموده‌اند، دل‌های‌شان را آلوده کرده است * هرگز چنین نیست که آنان پندارند! تحقیقاً که آنان در آن روز از پروردگارشان محجوب خواهند بود (و به شهود جمال او نایل نخواهند گشت)»]

 

معنای ظلم

«ظلم» یکی از شنیع‌ترین گناهان است؛ بلکه تحلیل دقیق عقلی حکم می‌کند که: زشتی و شناعت گناهان دیگر هم به مقدار ظلمی است که در آن‌ها است.

و معنای ظلم عبارتست از انحراف و خروج از عدالت و حدّ وسط.

 

حقیقت هدایت

[هدایت به معنای رساندن به مقصد و مطلوب] عبارتست از گشایش و انبساط خاصّی در قلب انسان که به سبب آن بدون ضیق و گرفتگی سخن حقّ و عمل صالح را قبول می‌کند؛ و آمادگی مخصوصی است که از تسلیم در مقابل دستور خداوند، سرپیچی ننموده و از حکم او احساس حرَج و سختی نمی‌کند!

 

امید کاذب

کسی که خود را یک سره به دست شهوات سپرده و غرق در لذائذ مادّی است و اصلاً به یاد عقوبت کارهای زشت خود نیست، و وقتی هم کسی او را از تهدیدهای خداوند نسبت به ستمکاران می‌ترساند و او را به یاد عواقب وخیم مجرمین می‌اندازد، در پاسخ می‌گوید: «خدا کریم و بخشنده است!» و با همین حرف به خیال خود خود را از طعنه‌ی بدگویان رهانیده و خیال خود را در تمتّع از لذائذ مادّی راحت می‌کند، چنین کسی امیدش امید صادق نیست، بلکه آرزوئی است کاذب و نقشه‌ی خطرناکی است از وسوسه‌های شیطان!

 

توجّه به جمال و جلال الهی

خدای سبحان هر چند خیر محض است و شرّی در  او نیست؛ و اگر شرّی به ما می‌رسد، از ناحیه‌ی خود ما است؛ و لیکن خدای تعالی ذو الجلال و الاکرام است؛ هم دارای اسماء جمال است که هر چیزی را به درگاهش دعوت نموده و سوی خود جذب می‌کند، و هم دارای اسماء جلال است که قاهر بر هر چیز است، و هر چیزی را از او دور می‌کند؛ پس ذکر شایسته‌ی او که دارای همه‌ی اسماء حسنی است به این است که مطابق با مقتضای همه‌ی اسماءش بوده باشد، چه اسماء جمالیه و چه اسماء جلالیه؛ و آن عبارت است از این‌که: خدای تعالی توأم با تضرّع و خوف و رغبت و ترس یاد شود.

 

ذکر مطلوب و پسندیده

ذکر مطلوبی که به آن امر شده، عبارت است از این‌که: انسان ساعت به ساعت و دقیقه به دقیقه، به یاد پروردگارش باشد؛ و اگر احیاناً غفلت و نسیانی دست داد، مجدّداً مبادرت به ذکر نموده و نگذارد که غفلت در دلش مستقر گردد.

 

توجّه به خالق و مخلوق

وقتی ایمان به حدّ کاملش در دل مستقرّ گردید، قهرا انسان به سوی عبودیّت معطوف گشته و پروردگار خود را به خلوص و خضوع عبادت می‌کند؛ و این عبادت، همان نماز است که ارتباط او با پروردگارش می‌باشد. علاوه، بسوی حوائج اجتماع خود نیز معطوف گشته، نواقص و کمبودها را جبران می‌نماید، و از آنچه خدا ارزانیش داشته، از مال و علم و غیر آن، انفاق می‌نماید.

 

حقیقت صبر: ثبات قلبی و بدنی

«صبر» ثبات خاصّی است که عبارتست از ثبات در مقابل مکروه، هم به قلب که دچار ضعف نگردد و جزع و فزع نکند؛ و هم به بدن، به این‌که کسالت و سهل‌انگاری، ننموده و از جا در نرود؛ و در مواردی که عجله پسندیده نیست، شتاب نکند.

 

قوی‌ترین یاور، و محکم‌ترین رکن

صبر، قوی‌ترین یاور در شدائد و محکم‌ترین رکن در برابر سستی عزم و سرعت تحوّل در اراده است.

و همین صبر است که به انسان فرصت تفکّر صحیح داده و به منزله‌ی خلوتی است که مواقع هجوم افکار پریشان و اندیشه‌های سست کننده‌ی اراده، در هنگام ترس‌ها و مصائبی که از هر طرف رو می‌آورد، به انسان فرصت می‌دهد که صحیح فکر نموده و رأی مطمئن و صد در صد اتخاذ کند. و خداوند سبحان با صابران است.

 

حقیقت عبودیّت

حقیقت «عبودیّت» که قرآن کریم بشر را بدان دعوت می‌کند، عبودیّتی است که از روی محبّت خدا باشد، نه به خاطر طمع در بهشت و یا ترس از آتش.

و بزرگ‌ترین سعادت و رستگاری برای یک عاشق این است که رضایت معشوق خود را جلب کند، بدون این‌که در صدد ارضاء نفس خویش بوده باشد.

 

فضیلت بزرگ

«صابران» آن‌هایی هستند که در مصائب، استقامت به خرج داده و از پا در نمی‌آیند و هجوم رنج‌ها و سختی‌ها پای‌شان را نمی‌لغزاند…

از همین جا معلوم می‌شود که صبر چه فضیلت بزرگی است، و چه راه خوبیست برای مقاومت در برابر مصائب و شکستن شدّت آن! ولی با این حال به تنهایی برای برگرداندن عافیت و سلامت که در مخاطره بودند کافی نیست… و چه بسا محتاج به سبب دیگری شود که آن سبب، رستگاری و پیروزی را تأمین نماید. این سبب، در آیین توحید عبارت است از خداوند عزَّ سلطانُه.

 

صبر در ناملایمات، توأم با اتّکاء به خداوند

انسان موحّد، وقتی ناملایمی می‌بیند و مصیبتی به او روی می‌آورد، لازم است نخست خود را در پناه دژ محکم صبر قرار داده تا نظام عبودیّت را در داخل خود در دست گرفته و از اختلال آن و متلاشی شدن قوا و مشاعرش جلوگیری کند، و سپس بر پروردگار خود که فوق همه‌ی سبب‌ها است توکّل جسته، امیدوار باشد که او وی را از شرّی که روی آورده حفظ کند و همه‌ی اسباب را به سوی صلاح حال او متوجّه سازد. و خداوند سبحان بر کار خود مسلّط است.

 

معنای صحیح صبر در مصائب

معنای صبر این نیست که انسان خود را آماده‌ی هر مصیبتی نموده و در مقابل هر کسی که به او قصد سوئی کند، تسلیم محض باشد… بلکه صبر عبارت است از این‌که: انسان در قلب خود استقامتی داشته باشد که بتواند کنترل نظام نفس و باطن خود را که حیات انسانی بستگی به حفظ آن نظام دارد در دست گرفته، دل خود را از تشویش و نسیان تدبیر و خبط فکر و فساد رأی، جلوگیری کند.

 

عدم اعتماد به اسباب، نه ترک اسباب

«اخلاص برای خدا» باعث آن نمی‌شود که انسان به سبب‌های دیگر متوسّل نشود، زیرا این نهایت درجه‌ی نادانی آدمی است که به‌طور کلی توقّع لغو اسباب را داشته و مقاصد خود را بدون سبب انجام دهد! بلکه اخلاص، تنها موجب می‌شود که انسان به سبب‌های دیگر دلبستگی و اعتماد نداشته باشد.

 

رشد فکری

«رشد فکری» آن است که وقتی انسان امری را اراده می‌کند و به منظور رسیدن به آن‌، متوسّل به اسباب عادّی‌ای که در دسترس اوست می‌شود، در عین حال خدای سبحان را تنها سبب مستقلّ در تدبیر امور دانسته، و استقلال و اصالت را از خودش و از اسبابی که در طریق رسیدن به آن امر بکار بسته نفی نموده، بر خدا توکّل و اعتماد کند.

پس توکّل این نیست که انسان نسبت امور را به خودش و یا به اسباب قطع و یا انکار کند، بلکه معنایش این است که: خود و اسباب را مستقلّ در تأثیر ندانسته و معتقد باشد که استقلال و اصالت منحصراً از آن خدای سبحان است.

 

آرامش بخش جان‌ها

فرمایش خداوند: ألاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ، تنبیهی است برای مردم به این‌که به سوی او توجّه کنند و با یاد او دل‌های خود را راحت سازند! چون آدمی در زندگی خود هدفی جز رسیدن به سعادت و نعمت نداشته، و بیمی جز از بدبختی و نقمت ندارد؛ و تنها سببی که امام هر خیری به دست اوست، خدای سبحان است…

پس یاد او برای نفسی که اسیر حوادث است و همواره در جستجوی رکن وثیقی است که سعادت او را ضمانت کند… مایه‌ی انبساط نفس و آرامش روح اوست.

 

تنها سبب غالب و غیرمغلوب

دل‌های آدمیان که همان نفوس مُدرِکه باشد هیچ هدفی جز رسیدن به سعادت و امنیّت از شقاوت ندارد؛ و به همین جهت است که دست به دامن اسباب می‌زند.

و چون هیچ سببی از اسباب نیست مگر آن‌که از جهتی غالب و از جهتی مغلوب است؛ و تنها سبب غالب و غیرمغلوب، خدای سبحان و بی‌نیاز مطلق و صاحب رحمت است؛ پس به یاد او و فقط با اوست که دل‌ها آرامش می‌یابد.

و دل انسان به هیچ چیزی غیر از خداوند مطمئن نمی‌شود، مگر از جهت غفلت از حقیقت امر به طوری که اگر متوجّه حقیقت شود، دچار وحشت و رعشه و اضطراب خواهد گشت!

 

تنها مایه‌ی آرامش و خوشی زندگی

نعمت هرچه که باشد، از این رو گوارا و مورد غبطه است که مایه‌ی خوشی زندگی است؛ و وقتی مایه‌ی خوشی و سعادت است که قلب با آن سکون ‌و آرامش یابد و از اضطراب خلاص شود. و چنین آرامش و سکونی برای احدی دست نمی‌دهد، مگر آن‌که به خدا ایمان داشته و عمل صالح انجام دهد. پس تنها خداست که مایه‌ی اطمینان خاطر و خوشی زندگی است.

 

زندگی جدید

خدای تعالی مؤمنی را که عمل صالح کند، به حیات جدیدی غیر آن حیاتی که به دیگران نیز داده زنده می‌کند…

این علم و این قدرت جدید و تازه، مؤمن را آماده می‌سازند تا اشیاء را آنچنان که هستند، ببیند…

دیگر شیطان با وسوسه‌هایش، و نفس امّاره با هوی و هوس‌هایش، و دنیا با فریبندگی‌هایش، نمی‌توانند او را ذلیل و خوار کنند.

 

لذّت خالص و سعادت محض

[مؤمنی که به بصیرت رسیده] در نفس خود، نور و کمال و قوّت و عزّت و لذّت و سروری ادراک می‌کند که نمی‌توان اندازه‌اش را معیّن کرد! و چگونه چنین نباشد، و حال آن‌که مستغرق در حیاتی دائمی و زوال‌ ناپذیر، و نعمتی باقی و فنا ناپذیر،‌ و لذّتی خالص از الم و کدورت، و خیر و سعادتی غیر مشوب به شقاوت است!

 

آثار تقوا و اِحسان

إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا وَ الَّذینَ هُمْ مُحْسِنُونَ.‏َ (نحل/۱۲۸)

[«حقّا خداوند با کسانی است که تقوی پیشه کردند و کسانی که نیکوکار باشند.»]

از این تعبیر استفاده می‌شود که تقوی و احسان هر یک، سبب مستقلّی برای موهبت نصرت الهی و ابطان مکر دشمنان دین و دفع کید آنان هستند.

 

سجده و گریه، تجسّم خضوع و خشوع

سجده، مجسّم کننده‌ی کمال خضوع و گریه، مجسّم کننده‌ی کمال خشوع است.

 

آثار تکرار ذکر خداوند

تکرار ذکر خدای متعال با تنزیه فعل او از نقص و عیب، و او را به ثنای جمیل یاد کردن و مداومت در این کار، باعث اُنس قلبی انسان به خدا و یاد او می‌شود. و وقتی انس به زیبایی و جمالِ فعل خدا و نزاهت او زیاد شد، رفته‌ رفته این اُنس، در قلب رسوخ پیدا می‌کند؛ آن‌گاه آثارش در نفس هویدا گشته، خطورهایی که مایه‌ی تشویش در ادراک و اندیشه است، از نفس زایل می‌گردد.

 

خشنودی از تقدیرات خداوند

مداومت بر یاد خدا با تسبیح و تحمید، باعث می‌شود که انسان به قضای خدا راضی گردد.

 

حقیقت تقوا

حقیقت «تقوی» – که دوری از غضب خدای تعالی و اجتناب از محارم اوست امری است معنوی که قائم به دل‌هاست که همان نفوس است.

پس تقوی، قائم به اعمال که عبارت است از حرکات و سکنات بدنی نیست؛ چون حرکات و سکنات، در اطاعت و معصیت مشترک است.

 

شرط ظهور آثار ایمان

ایمان به خداوند وقتی اثر خود را می‌بخشد و آدمی را به اعمال صالح و صفات پسندیده‌ی نفسانی از قبیل خَشیت و خُشوع و اخلاص و امثال آن می‌کشاند، که انگیزه‌های باطل و مکرهای شیطانی بر آن غلبه نکند.

 

کار لغو و بیهوده چیست

«کارهای لغو» در نظر دین، آن اعمال مباح و حلالی است که صاحبش در آخرت و یا در دنیا از آن سودی نبرد؛ و سرانجام آن، منتهی به سود آخرت نگردد؛ مانند خوردن و آشامیدن به انگیزه‌ی شهوت در غذا که لغو است، چون غرض از خوردن و نوشیدن، نیرو پیدا کردن برای اطاعت و عبادت خدا است.

بنابراین اگر فعل هیچ سودی برای آخرت نداشته باشد، و سود دنیایی‌اش هم سرانجام منتهی به آخرت نشود، چنین فعلی لغو است. و به نظری دقیقتر، لغو عبارتست از: غیر واجبات و غیر مستحبّات.

 

پاکسازی خداوند

وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ… (نور/۲۱)‌ خدای تعالی هر که را بخواهد تزکیه می‌کند. پس امر منوط به مشیّت اوست؛ و مشیّت او تنها به تزکیه [پاک ساختن و رشد دادن] کسی تعلّق می‌گیرد، که استعداد آن را داشته، و به زبان استعداد، آن را درخواست کند.

 

وصف بندگان رحمان

وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً…( فرقان/۶۳)‌

[مؤمنان حقیقی] چون از جاهلان حرکات زشتی مشاهده می‌کنند و یا سخنان زشت و ناشی از جهل می‌شنوند… پاسخی سالم می‌‌دهند، و به سخنی سالم و خالی از لغو و گناه جواب می‌گویند…

بندگان رحمان، جهل جاهلان را با جهل مقابله نمی‌کنند.

 

تواضع حقیقی مؤمنان

مؤمنین، هم نسبت به خدای تعالی تواضع و تذلّل دارند و هم نسبت به مردم چنینند؛ چون تواضع آنان مصنوعی نیست، واقعاً در اعماق دل، افتادگی و تواضع دارند. و چون چنینند ناگزیر، نه نسبت به خدا استکبار می‌ورزند و نه در زندگی می‌خواهند که بر دیگران برتری کنند و بدون حقّ، دیگران را پائین‌تر از خود بدانند. و هرگز برای بدست آوردن عزّت موهومی که در دشمنان خدا می‌بینند، در برابر آنان خضوع و اظهار ذلّت نمی‌کنند.

 

پندار غلط و خطرناک دنیاپرستان

این خیال غلطی که در مغز قارون جای گرفته و او را به هلاکت کشانید، پندار همه‌ی ابنای دنیاست که مادیّات در مغزشان رسوخ کرده! هیچ یک از آنان نیست جز این‌که آنچه را که دست تقدیر برایش نوشته و اسباب ظاهری هم با آن مساعدت کرده، همه را از دانش و کاردانی خود دانسته و خیال می‌کند عزّت زودگذر، و قدرت عاریه‌ای، همه از زیرکی و لیاقت خود اوست؛ و این علم و آگاهی اوست که ثروت و مقام را به سویش سوق داده، و هوش و نبوغ وی، مال و جاه را برایش نگه می‌دارد!

 

بهره‌ی واقعی شخص از دنیا

حقیقت بهره و نصیب هر کس از دنیا، همان چیزی است که برای آخرتش انجام داده باشد؛ و همانست که برای او باقی می‌ماند.

 

زمان هجرت

ایمان مؤمن زمانی مورد پسند واقع می‌شود که در راه خدا صبر کند، و بر او توکّل نماید. پس بر مؤمن است که تا آن‌جا که راهی برای دین‌داری خود می‌یابد، دین‌داری را از دست نداده، بر هر اذیّت و جفایی صبر کند! و چون دیگر نتوانست مراسم دینی خود را در وطن خود بپای دارد، باید از وطن بیرون شده و به سرزمینی دیگر مهاجرت کند، و بر دشواری و تعب و رنج غربت در راه خدا، صبر نماید.

 

آثار مداومت بر سخن راست و استوار

وقتی نفس آدمی عادت کرد به راستی و سخن استوار و آن را ترک نکرد، دیگر دروغ از او سر نمی‌زند و سخن لغو و یا سخنی که فساد از آن برخیزد، از او شنیده نمی‌شود.

و وقتی این صفت در نفس رسوخ یافت، بالطبع از فحشاء و منکر و رفتار بیهوده دور گشته، اعمالش صالح می‌شود؛ و از عمری که در گناهانِ مُهلک صرف کرده، دریغ می‌خورد، پشیمان می‌گردد؛ و همین پشیمانی توبه است. وقتی توبه کرد، خدا هم در مابقی عمر از ارتکاب گناهان مُهلک محافظتش فرماید. و اگر مبتلا به گناهان کوچکی هم شد، خداوند می‌بخشد.

پس ملازمت سخن استوار، انسان را به صلاح اعمال کشانیده، و به اذن خدا به آمرزش گناهانی منتهی می‌شود.

 

روزی بر اساس حکمت خداوندی

رزق یعنی اموال و اولاد و کمی و زیادی آن، به دست خدا است، که هر کسی را به مقتضای حکمت و مصلحت ازآن روزی می‌دهد؛ و اسباب بدست آوردنش را هم فراهم می‌نماید.

و خواست انسان و کرامت و حُرمتی که نزد خدا دارد، هیچ اثری در کمی و زیادی رزقش ندارد. چه بسا رزق یک مؤمن و یک کافر و یک عاقل دوراندیش را زیاد کند، همچنان‌که رزق یک احمق و بی‌عقل را زیاد نماید! و چه بسا روزی شخصی را در اوّل زیاد، و در آخر کم کند! پس ثروتمند بودن، هیچ دلالتی بر سعادت و کرامت نزد خدا ندارد!

 

قلب سلیم

إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍٍ. (صافّات/۸۴)‌ مراد از قلب سلیم آن قلبی است که هیچ تعلّقی به غیر خدا نداشته باشد.

 

محنت‌های اولیای الهی

بلایا و محنت‌هایی که اولیای خدا بدان مبتلا می‌شوند، تربیتی است الهی که خدا به وسیله‌ی آن بلایا، ایشان را تربیت می‌کند و به حدّ کمال می‌رساند و درجاتشان را بالا می‌برد؛ هر چند که بعضی از آن بلایا، از جهت دیگر بتوان آن را مؤاخذه و عقاب نامید، و گفته شده است: البَلاءُ لِلوَلاء «بلاء، لازمه‌ی ولایت و دوستی است.»

 

منشأ هر گمراهی و گناه

هر گمراهی از راه خدا که بوسیله‌ی گناهی از گناهان تحقّق پیدا می‌کند، منفکّ از فراموشی روز حساب نیست.

 

نتیجه‌ی یاد آخرت

وقتی انسان مستغرق در یاد آخرت و جوار ربّ العالمین شد و تمام همّش متمرکز در آن گردید، قهراً معرفتش نسبت به خدا کامل گشته، نظرش در تشخیص عقاید حقّه مصاب می‌گردد؛ و نیز در پیمودن راه بندگی حقّ، بصیرت پیدا نموده، و دیگر بر ظاهر زندگی دنیا و زینت آن مانند ابنای دنیا، جمود ندارد.

 

تفویض، توکّل، تسلیم

«تفویض امر به خدا» عبارتست از: واگذاری بنده، همه‌ی امور منسوب به خودش را به خداوند سبحان. حالِ عبد در چنین وضعی، حال کسی است که بر کنار بوده و هیچ امری راجع به او نیست.

و توکّل عبارت است از این‌که بنده، پروردگار خود را وکیل خود می‌گیرد، تا هر تصرّفی را که خواست در امور او بکند.

و تسلیم، اینست که بنده، در برابر هر اراده‌‌ای که خدای سبحان درباره‌اش نماید، رام و منقاد محض بوده؛ و هر کاری که از او بخواهد، بدون این‌که هیچ امری را به خود نسبت دهد، اطاعت کند.

 

مراحل عبودیّت

تفویض و توکّل و تسلیم، مقامات سه‌گانه‌ای هستند از مراحل عبودیّت. ابتدا توکّل است و از آن دقیقتر و بالاتر، تفویض و از آن هم دقیق‌تر و مهم‌تر، تسلیم است.

 

امکان قوّت و ضعف ایمان

قوی شدن ایمان در اثر مداومت در اطاعت، و ضعیف شدنش در اثر ارتکاب گناهان، چیزی نیست که کسی در آن تردید کند. و همین قوّت و ضعف اثر، کاشف از این است که مبدء اثر، قوی و یا ضعیف بوده.

 

حصول معارف یقینی

یاد خدای تعالی به نحوی که لایق به ذات متعالیه او باشد، یعنی یاد خدا با اسماء و صفاتش، بشر را به سوی حقایقی علمی درباره مبدأ و معاد هدایت می‌کند، هدایتی علمی که جای هیچ تردید باقی نمی‌گذارد.

 

عجله‌ی ممدوح

در انفاق برای خدا هر قدر بیشتر عجله شود، نزد خدا محبوب‌تر و درجه و پاداشش بیشتر است.

 

راه وصول به کمال بندگی

یاد خدای تعالی با ذکری که لایق ساحت عظمت و کبریائی او است یعنی ذکر خدا با اسمای حُسنی و صفات علیای او که قرآن در تعلیمش بیان نموده، تنها راهی است که انسان را به کمال عبودیّت می‌رساند. هیچ کمالی برای انسان، برتر از آن، وجود ندارد!

 

خطر سخن بی‌عمل

خدای تعالی از این‌که انسان چیزی را بگوید که بدان عمل نمی‌کند، به خشم می‌آید؛ چون این از نفاق است.

 

کلید کسب سعادت

خدای تعالی «سعادت نفس بشر» را بر این اساس تأمین نموده که به اختیار خود، اعمال خیر انجام دهد و حسناتی کسب نماید.

و کلید کسب این حسنات، داشتن عزم راسخ و همّت بلند است.

 

ریشه‌کنی عوامل غفلت

وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (جمعه/۱۰)

منظور از ذکر، اعمّ از ذکر زبانی و قلبی است؛ و شامل توجّه باطنی به خدا نیز می‌شود. و کلمه‌ی «فلاح» به معنای نجات از هر نوع بدبختی و شقاوت است…

وقتی انسان زیاد به یاد خدا باشد، این یاد خدا در نفس آدمی رسوخ می‌کند و در ذهن نقش می‌بندد، و عوامل غفلت را از دل ریشه‌کن ساخته، باعث تقوای دینی می‌شود که خود مظنّه‌ی رستگاری است.

 

ضرورت توبه از شرک‌های خفیّ

مؤمن به هیچ وجه از درجات ولایت الله عروج پیدا نمی‌کند، مگر با توبه از شرک خفی و پنهانی که در مرحله‌ی پایین‌تر از آن وجود دارد.

 

راه خاصّ

نماز شب، راه مخصوصی است که آدمی را به سوی پروردگارش هدایت می‌کند.

 

اندیشه در مظاهر تدبیر خداوند

اگر انسان تنها به طعامی که می‌خورد نگاه کند، که یکی از مظاهر تدبیر خدا و مشتی از دریای رحمت او است، آن وقت به تدبیر وسیع پروردگارش و صُنع لطیف او پی برده، آنچنان‌که عقل و هوشش مبهوت و متحیّر می‌گردد! و حال آن‌که جز این، نعمت‌های بی‌شماری موجود است: وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها (ابراهیم/۳۴ و نحل/۱۸)‌ با این حال، نادیده گرفتن انسان تدبیر پروردگارش را و ترک شکر نعمتش،‌ تعجّب آور است!

 

رضایت طرفینی خالق و بنده

وقتی بنده از خدا راضی باشد، خدای تعالی هم از او راضی خواهد بود، چون هیچ عاملی جز خروج بنده از زیّ بندگی، خداوند متعال را ناراحت نمی‌کند؛ و بنده‌ی خدا وقتی ملازم طریق عبودیّت باشد، مستوجب رضای خدا خواهد بود.

 

خشنودی، لازمه‌ی آرامش دل

اطمینان و آرامش دل به پروردگار، مستلزم آن است که از او راضی هم باشد، و هر قضا و قدری که او برایش پیش می‌آورد، اعتراض ننماید؛ چه قضا و قدر تکوینی باشد، و چه حکمی باشد که او تشریع کرده است.

پس هیچ حادثه‌ی ناراحت کننده‌ای، او را به خشم نمی‌آورد، و هیچ معصیتی، دل او را منحرف نمی‌کند.

 

ملاک القائات رحمانی و شیطانی

آرامش و طمانینه در هنگام مُلهَم شدن انسان به یک الهام چه به صورت سخنی باشد که شنیده شود و یا معنائی که به دل خطور کند دلیل بر این است که آن، اِلقاء رحمانی است نه شیطانی؛ همچنان‌که اضطراب و قلق، دلیل است بر این‌که از اِلقائات شیطانی است.

و ملحق به همین القائات شیطانی است عجله کردن در امور و جزع و بی‌تابی نمودن، و سبک عقلی در موقع شادی و یا اندوه و امثال این عوارض.

 

لباس ظاهر و لباس باطن

لباسی را که انسان به استفاده از آن هدایت شده، آیتی الهی است که اگر در آن تأمّل کند، خواهد فهمید که در باطن او معایب و نواقصی است که آشکار شدنش باعث رسوایی اوست. و آن معایب عبارت است از رذایل نفس و زشتی‌های باطنی که اهمیتش به مراتب بیشتر از معایب ظاهری بوده، و پوشاندنش واجب‌تر از پوشاندن عیب و عورت ظاهری است.

و لباسی که آن معایب درونی را می‌پوشاند، همان لباس تقوا است که خداوند به آن امر فرموده و به زبان پیامبرانش بیان کرده است.

 

مانع مشاهده‌ی جمال پروردگار

آن مانعی که میان مردم و خدا حائل شده و آنان را از او محجوب نموده است، تیرگی گناهانی است که مرتکب شده‌اند؛ و این تیرگی‌ها است که دیده‌ی دل‌های‌شان را پوشانده و نمی‌گذارد به مشاهده‌ی پروردگار خود تشرّف یابند. اگر او را ببینند، با دل‌های‌شان می‌بینند یعنی با جان‌ها و نفس‌ها، نه با چشم‌ها و حدقه‌ها.

 

اهمیّت یاد مرگ

بیشترین چیزی که انسان را از اشتغال به امر آخرت باز داشته و بسوی فریب خوردن از دنیا می‌کشاند، فراموشی مرگ است، مرگی که انسان نمی‌داند چه موقع به سراغش می‌آید! اما اگر التفات به آن داشته، و متوجّه جهلش به اجل خویش گشته، و این‌که ممکن است که اجلش بسیار نزدیک باشد، این امر قطعا ریشه‌های غفلت را کنده، و او را از پیروی هوا و هوس و آروزهای دراز باز می‌دارد.

 

سیره‌ی مؤمنان واقعی

وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ (رعد/۲۲، قصص/۵۴)…

[«و (مؤمنان) زشتی را با نیکی دفع می‌کنند.»] معنای آیه این است:

وقتی به گناهی تصادفا آلوده می‌شوند، کاری نیکی می‌کنند که نیکیش از بدی آن گناه بیشتر است، و یا حدّ اَقلّ معادل آنست و آثار سوء آن‌ را جبران می‌کند؛ حال چه این‌که این گناه از خودشان صادر شده باشد که با نیکی آن را جبران کنند، و یا بوسیله‌ی توبه لکّه‌ی آن ‌را بشویند… و چه این‌که دیگران نسبت به ایشان انجام داده باشند؛ مثل این‌که به ایشان ظلم کرده باشند، که با بخشش و احسان تلافی می‌کنند، و یا جفا کرده باشند، که به حُسن خلق و گشاده‌روئی مقابله نموده، و یا منکری دیده و از آن نهی کرده، و یا ترک معروفی سراغ داشته، بدان امر می‌کنند.

 

اتّحاد معنای عزم و صبر

«عَزم»… عبارت است از تصمیم قلبی بر تحقّق امری. و این‌که صبر که همان حبس نفس در انجام امری است از عزم می‌باشد، به جهت اینست که تصمیم قلبی مادامی که از بین نرفته، انسان بر آن امر پابرجاست. پس کسی که بر امری صبر می‌کند، حتماً در تصمیم قلبی‌اش و محافظت بر آن جدیّت دارد؛ و این خود از قدرت و شهامت نفس است.

 

تکلیف، مقدّمه‌ی حصول ولایت

تکلیف (الهی) که در شرع مطلوب است، فقط برای اینست که مقدّمه‌ی حصول ولایت الهیّه و تحقّق عبودیّت کامله می‌باشد.

 

معنای دقیق «ایمان»

صرف اعتقاد به چیزی ولو ملتزم به لوازم و آثارش نباشیم ایمان نمی‌باشد؛ زیرا ایمان عبارتست از علم به چیزی توأم با سکون و اطمینان به آن. و اینچنین سکون و اطمینان، ممکن نیست که منفکّ از التزام به لوازم باشد.

اما علم به تنهائی چه بسا منفکّ از التزام بشود، مانند بسیاری از معتادین به عادت‌های زشت و یا مضرّ که علم به زشتی و یا ضرر عادت خود دارند، ولی در عین حال آن را ترک نمی‌کنند، و عذر می‌آورند به این‌که ما عادت کرده‌ایم.

 

موهبت‌های الهیّه

از آیه‌ی شریفه‌ی: وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ…

[«و گفتند کسانی که به آنان علم و ایمان داده شد…»] (روم/ ۵۶) فهمیده می‌شود که: علم (به معنای یقین به خداوند و آیاتش) و ایمان (بمعنای التزام به مقتضای یقین) از موهبت‌های الهیّه می‌باشد.

 

حیات ابدی

آری، یک راه باریکی که یک مرد دانشمند به حقایق باز کند، برای وی حیات ابدی می‌بخشد و از دنیا و مافیها ارزنده‌تر است.

 

قبول نمودن هدایا

قبول هدیه و تحفه فی حدّ نفسه، اگر مستلزم عواقب غیر مشروع و ذلّت نباشد، لازم است. و ردّ هدیه کار پسندیده‌ای نیست… اما وقتی که مستلزم ذلّت و یا منّت و یا جنبه‌های غیر صحیح دیگر بود، در این موارد، حالات اخلاقی مانع از پذیرش آنست. زیرا نفس همان قبول ذلّت و منّت، سدّ طریق برای سالک می‌کند.

 

طلب صادقانه

اگر کسی واقعاً از روی صدق و صفا قدم در راه نهد و از صمیم دل، هدایت خود را از خدای خود طلب نماید، موفّق به هدایت خواهد شد، اگر چه در امر توحید نیز شکّ داشته باشد.


منبع: کتاب حکمت زلال، صفحات ۶۶  الی ۱۳۴