در برخی از منابع تاریخی از کشته شدن نضر بن حارث به دست حضرت علی(ع) پس از اسارتش در جنگ بدر سخن به میان آمده است. گفته شده است این شخص که از سرسخت‌ترین معاندان و دشمنان قریشی پیامبر اسلام(ص) به شمار می‌آمد. پس از جنگ بدر در منطقه اثیل یا صفراء به دست حضرت علی کشته شده است. اما از طرفی دیگر گزارش‌هایی نیز یافت می‌شوند که تنها فرد کشته شده بعد از اسارت در جنگ بدر را عقبه بن ابی معیط می‌دانند. بدین جهت و به اضافه شواهد و قراین دیگر باید در گزارش‌های کشته شدن نضر پس از اسارت تردید نمود. اما آنچه مسلم است آن است که این شخص که از مهم‌ترین عناصر شعله افروز جنگ بدر و تحریک کنندگان سایر قرشیان است، در این واقعه جان خود را چه در صحنه جنگ و چه بعد از اسارت از دست داده است و به مجازات اعمال مجرمانه‌ای که نسبت به پیامبر(ص) و مسلمانان داشت رسید؛ لذا از این پس در منابع تاریخی هیچ نامی از وی پس از واقعه بدر دیده نمی‌شود.

 

گفتنی است که منابع تاریخی در مورد افرادی که پس از اسارت در جنگ بدر به دست مسلمانان، کشته شده‌اند آمار یک‌سانی ارائه ننموده‌اند. در بیشتر گزارش‌ها نام دو نفر که عقبه بن ابی‌معیط[۱] و نضر بن حارث می‌باشند آمده است.[۲] برخی منابع شخص دیگری را به نام مطعم بن عدی به آنان افزوده‌اند،[۳] و برخی دیگر نیز نقل نموده‌اند که تنها عقبه بن ابی معیط بعد از اسارت کشته شده است.[۴]

بنابر این، باید گفت که بحث کنونی می‌تواند بر دو محور اساسی استوار باشد؛ نخست، پذیرش گزارش‌های کشته شدن نضر بن حارث پس از اسارت و دلیل کشته شدن او است، دوم؛ تردید در واقعه و نقد گزارش‌های یاد شده است.

الف. بررسی و تحلیل کشته شدن نضر بن حارث پس از اسارت

 منابعی که کشته شدن نضر را پس از اسارتش در بدر گزارش نموده‌ند، عنوان می‌نمایند که نضر بن حارث در جنگ بدر به اسارت مقداد بن اسود درآمده است. پیامبر اکرم(ص) در مسیر بازگشت مسلمانان از جنگ بدر به مدینه، در منطقه اثیل[۵] و یا در صفراء [۶] دستور کشتن او را می‌دهد. اما مقداد با عنوان نمودن این‌که او اسیر من است مانع از کشتن او می‌شود. گویا مقداد با مطرح کردن این سخن قصد فدیه گرفتن جهت آزادی او را داشت، اما در نهایت پیامبر اسلام(ص) کشتن نضر را به حضرت علی(ع) سپرده و آن‌حضرت دستور ایشان را به اجرا درآورد.[۷]

حال با پذیرش این دسته از گزارش‌ها باید دید به چه دلیل نضر بن حارث می‌بایست پس از اسارت برخلاف سایر اسرا کشته شود. پاسخ به این پرسش منوط به بررسی شخصیت و عملکرد نضر بن حارث که در سرانجام او تأثیرگذار بود، می‌باشد.

کارنامه نضر بن حارث و علت کشته شدنش

نضر بن الحارث بن علقمه بن کلده بن عبد مناف، از شیاطین قریش، مردى ظالم، فتنه‌انگیز و از شدیدترین افراد قریش در دشمنی و تکذیب پیامبر اکرم(ص) و از زنادقه قریش به شمار می‌رفت. او همواره قریش را بر عداوت پیامبر(ص) تحریک و تحریض می‌نمود تا از آزار ایشان غافل نشوند. خود او نیز پیوسته پیامبر(ص) را رنجانیده و با آن‌حضرت دشمنی می‌کرد.  نضر، صاحب نظر و اطلاع از حکایات فارسیان بوده و با مسیحیان و یهودیان نیز ارتباط داشت. در معارضه و مخالفت او با پیامبر آمده است که هر گاه پیامبر(ص)، تبلیغ رسالت می‌نمود و کلام خدا را بر مردم می‌خواند، او نیز در مقابله با ایشان قصّه رستم و اسفندیار و داستان‌ها و حکایات پادشاهان عجم را ‏بازگو می‌کرد.[۸]  

نضر بن حارث تلاش‌های بی‌وقفه‌ای را به همراه تعدادی از قریشیان مانند عقبه بن ابی‌معیط در ممانعت از تبلیغ رسالت پیامبر(ص) انجام می‌داد. از جمله این تلاش‌ها یاری جستن آنان از یهودیان مدینه بود. یهودیان پیشنهاد طرح سؤالاتی از پیامبر را به آنان دادند. انتظار پیامبر برای دریافت وحی در خصوص پاسخ به پرسش آنان شیوع حرف‌هاى توهین‌ آمیز مردم قریش و بی‌اعتمادی برخی به پیامبر(ص) گردید که موجبات رنجش ایشان را فراهم نمود.[۹]

او با تحریک افرادی از قریش چون أبو أحیحه سعید بن العاص بن أمیه که از سران صاحب نفوذ قریش بوده و از تعرّض به پیامبر(ص) نهی می‌نمود، موجب تغییر موضع این شخص گردیده، او را در ردیف دشمنان پیامبر(ص) قرار داد. نتیجه عملکرد نضر بن حارث نیرومندتر شدن جبهه‌ی قریش علیه پیامبر اکرم(ص) بود.[۱۰]

نضر نه تنها برخی از یاران پیامبر را در مکه شکنجه و آزار می‌داد،[۱۱] بلکه از اقدام عملی علیه پیامبر(ص) نیز دریغ نمی‌کرد. گزارش شده است که نضر بن حارث در جریانی قصد جان پیامبر(ص) را کرده بود، اما با عنایت پروردگار، ترس و وحشت بر او مستولی گشته و نتوانست نیّت پلید خود را به اجرا درآورد.[۱۲]                

نضر بن حارث از جمله طراحان و هم‌پیمانان نقشه‌ی قتل پیامبر اکرم(ص) در دار الندوه شناخته شده است. این توطئه با آگاه شدن پیامبر(ص) و خوابیدن حضرت علی(ع) در بستر ایشان با ناکامی مواجه گردید.[۱۳]                       

گفته شده است در جریان محاصره مسلمانان و بنی هاشم در شعب ابی طالب نویسنده‌ی پیمان نامه، نضر بن حارث بوده است که پیامبر(ص) به همین دلیل او را نفرین نموده و در نتیجه دست او از کار افتاد.[۱۴]

 در نهایت باید گفت؛ او از آتش افروزان جنگ بدر به شمار می‌آید. او به همراه عقبه و ابو جهل با نسبت ترس دادن به  افرادی؛ چون حارث بن عامر، حکیم بن حزام، و أبا البختری، و على بن أمیه بن خلف‏ که از حضور در جنگ بدر اکراه داشتند، آنان را ناگزیر به شرکت در این جنگ نمودند.[۱۵]

 نضر بن حارث در جنگ بدر نه تنها از برپاکنندگان این فتنه و خشونت بود، بلکه اسناد تاریخى او را یکى از کسانى دانسته‌اند که عهده‌دار اطعام قشون مشرکان و یکی از پرچمداران قریش در این جنگ بود.[۱۶]

در عداوت و کینه‌جویی او نسبت به پیامبر اکرم(ص) همین بس که ابن عباس می‌گوید: هشت آیه از آیات سوره‌ی قلم درباره‌ی او نازل شده است، به ویژه این آیه که می‌فرماید: «إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِ آیاتُنا قال أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ»؛[۱۷] چون آیات ما بر او خوانده می‌شود، می‌گوید اسطوره‌هاى نخستین است. و همه‌ی آیاتى که در آنها این لفظ آمده است.[۱۸]

بنابر آنچه گفته شد، نضر بن حارث کارنامه‌ای سرشار از دشمنی با پیامبر(ص) و اسلام داشت. او به دلیل ایجاد مانع در مسیر تبلیغ رسالت، تحریک افرادی از قریش برای جنگ با پیامبر(ص) و آتش‌افروزی و حتی تلاش برای کشتن پیامبر …، عنصری خطرناک برای اسلام و مسلمان و مانعی جدی برای تبلیغ دین بود. در شرایطی که اسلام هنوز همچون نهالی ‌نورس و در حال رشد و گسترش بود، و مسلمانان هنوز آسیب‌پذیر بودند، ضرورت داشت تا دشمنان معاند و توطئه‌گر که تهدیدی جدّی برای جان پیامبر و مسلمانان بودند و مانعی در مسیر تبلیغ دین به شمار می‌آمدند، از میان برداشته شوند. شاید بتوان گفت از عوامل سرسخت و جدّی در مقابله با پیامبر، اسلام و مسلمان نضر بن حارث و عقبه بن ابی‌معیط بودند که بنابر این گزارش‌ها هر دو نیز پس از اسارت از میان تمام اسیران اعدام گردیدند.  

ب. تردید در کشته شدن نضر بن حارث پس از اسارت

حال پس از ارائه این گزارش‌ها باید گفت؛ اساساً حادثه‌ی کشته شدن این شخص بعد از اسارت به دست حضرت امام علی(ع) به دلایل مختلفی مورد تردید است. از جمله این دلایل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

۱ – همان‌گونه که قبلاً اشاره شد، برخی از تاریخ‌نگاران معتقدند که به جز عقبه بن ابی‌معیط کسی دیگر بعد از اسارت در جنگ بدر، کشته نشده است.[۱۹]و حتی برخی نیز ادعا کرده‌اند که نضر نه تنها کشته نشد، بلکه اسلام آورده است.[۲۰]که البته این ادعا به دلایلی مردود است؛ مانند تشابه اسمی نضر با برادر دیگرش که در فتح مکه اسلام آورده است.[۲۱]

۲ – مکان کشته شدن او تردیدها را بیشتر می‌کند. برخی مکان کشته شدن او را در صفرا[۲۲]و برخی در اثیل (جایی بین بدر و صفرا)[۲۳]گفته‌اند، و این دو منطقه، قبل از عِرق الظبیه است که عقبه بن ابی‌معیط در آن کشته شد.[۲۴]

واقدى در «مغازى‏» مى‏نویسد: «چون پیامبر از بدر بیرون آمد و به محل أثیل رسید. اسیران را پیش آن‌حضرت آوردند … مقداد گفت این اسیر من است. پیامبر فرمود: گردنش را بزن! و آن‌گاه گفت: خدایا! مقداد را به فضل خودت بی‌نیاز گردان! على بن ابیطالب نضر را در أثیل با شمشیر کشت».[۲۵]

اگر این سند تاریخى را تجزیه کنیم. پى مى‏بریم که نضر اسیر مقداد بوده، و آن‌گاه در أثیل ‏کشته شده است. اثیل از نظر جغرافیایى قبل از عرق الظبیه قرار دارد که عقبه بن ابی‌معیط در آن کشته شده است. در صورتی که پیامبر آن محل را ترک کرد و به عرق الظبیه رسیده و بنای کشتن عقبه را داشت، عقبه نباید در اعتراض به قصد پیامبر چنین بگوید: «و از میان همه اسیران من باید کشته شوم»؟![۲۶] چرا که نضر قبل از او در اثیل باید کشته شده باشد و همچنین باید به او پاسخ داده می‌شد که قبل از تو نضر هم کشته شده است که چنین چیزی گزارش نشده است. 

۳ – گفته شده است بعد از کشته شدن او؛ دختر یا خواهرش اشعاری سروده است و در آن نامی از محل کشته شدن او برده شده است که پیامبر پس از شنیدن آنها متأثّر گشته و عنوان نموده است، اگر این اشعار را قبلاً شنیده بودم او را می‌بخشیدم.[۲۷]

اولاً: زبیری به ساختگی بودن ابیات منسوب به دختر نضر بن حارث اشاره می‌نماید.[۲۸] ثانیاً: در ابیات مذکور مضامینى وجود دارد که نه با تاریخ زندگى نضر مطابقت دارد و نه با روح مسلمانى آن دوران؛ زیرا در این اشعار نضر به «قهرمانى بزرگوار و کریم» ستوده شده که لااقل در ارتباط با مخالفت‌هاى او با محمد(ص) برخلاف اسناد تاریخى است.

ثالثاً: نضر را از میان همه کسانى که کشته شدند به پیامبر نزدیک‌تر خوانده و براى آزادى شایسته‌تر که اصلاً با توجه به شناختى که ما از شرکت‏کنندگان بدر داریم مطابقت نمى‏کند، و عکس آن هم مشهود است.

رابعاً: او شدیداً از کسانى که او را کشتند، ابراز ناراحتی مى‏کند که چرا ارحام و پیوند را بریدید؟ و این در واقع به صراحت محکومیت حضرت محمد(ص) و على بن ابیطالب(ع) است؛ لذا چطور ممکن است با این فرازها پیامبر را به گریه وادارد و اظهار تأثر کند؟![۲۹]

۴ – تمرد مقداد از دستور پیامبر (ص) مبنی بر کشتن او و یا تسلیمش برای کشتن با عنوان نمودن این‌که او اسیر من است قابل تأمل می‌باشد.

در هر صورت جای هیچ تردیدی نیست که نضر بن حارث از مهم‌ترین افراد قریش در عداوت با پیامبر(ص) و اسلام بوده و یکی از شعله‌ور کنندگان جنگ بدر است که به صورت فعالانه در آن شرکت داشت. اما این‌که او در این جنگ در میدان نبرد و یا پس از اسارت به دست حضرت علی(ع) کشته است، جای تأمل است. به هر حال آنچه مسلم به نظر می‌آید مرگ او در این واقعه است؛ زیرا با تفحص و جست‌وجو در منابع تاریخی اثر و نامی از این شخص پس از این تاریخ یعنی جنگ بدر، در وقایع و اتفاقات آینده دیده نمی‌شود.

 

منبع: اسلام کوئست


پی نوشت ها

[۱]. ر.ک: نمایه‌ی «شخصیت عقبه بن ابی معیط و مجازات او»، سؤال ۲۳۸۹۰٫

[۲]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج ‏۴، ص ۱۹۲، مکتبه الثقافه الدینیه، قاهره، چاپ اول، بی‌تا؛ ابن حزم، علی بن احمد، جوامع السیره النبویه، ص ۸۷، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، بی‌تا؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج ‏۲، ص ۶۴، دار الکتب العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ‏۳، ص ۳۰۵، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۳۹۸ق ؛ سهیلی، عبدالرحمن، الروض الأنف، ج ‏۵، ص ۱۵۳، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ ابن هشام، عبد الملک، السیره النبویه، تحقیق: السقا، مصطفى، الأبیارى، ابراهیم، شلبى، عبد الحفیظ،  ج ‏۱، ص ۶۴۴، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا.

[۳]. ابن زنجویه، حمید بن مخلد، کتاب الأموال، ص ۱۴۲، دار الکتب، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۷ق؛ نووی، ابو زکریا، تهذیب الأسماء و اللغات، ص ۴۶۹، دار الرساله العالمیه، دمشق، چاپ اول، ۱۴۳۰ق؛ هروی، ابوعبید، کتاب أموال، ص ۱۷۱، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۸ق.

[۴]. مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع، ج ‏۱۲، ص ۱۶۳، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق؛ البدایه و النهایه، ج ‏۳، ص ۳۰۵؛ اصفهانی، ابو نعیم، دلائل النبوه، ج ‏۲، ص ۴۷۱، دار النفائس، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۲ق؛ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه و معرفه أحوال صاحب الشریعه، ج ‏۳، ص ۱۱۷، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.

[۵]. إمتاع الأسماع، ج ‏۱، ص ۱۱۴؛ السیره النبویه، ج ‏۱، ص ۷۱۰؛ واقدی، ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج ‏۲، ص ۱۳، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.

[۶]. الروض الأنف، ج ‏۵، ص ۱۵۳؛ السیره النبویه، ج ۱، ص ۶۴۴؛ ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج ‏۳، ص ۱۲۱، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۷]. کتاب الأموال، ج ‏۱، ص ۲۸۹؛ واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج ‏۱، ص ۱۰۷، اعلمی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق؛ الطبقات ‏الکبرى، ج ‏۶، ص۶؛   بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، ج ‏۹، ص ۴۱۳، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق؛ حسنی، هاشم معروف، سیره المصطفى، ص ۳۵۶، دار التعارف، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۶ق؛ إمتاع الأسماع، ج ‏۱، ص ۱۱۴٫

[۸]. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل، ج ‏۲، ص ۷۳، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۵ق؛ أنساب ‏الأشراف، ج ‏۱، ص ۱۳۹؛ البدایه و النهایه، ج ‏۳، ص ۸۸؛ إمتاع ‏الأسماع، ج ‏۱، ص ۴۱؛ هاشمی بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص ۱۶۱، دار الغد العربی، قاهره، چاپ اول، ۱۴۲۱ق؛  السیره النبویه، ج ‏۱، ص ۳۰۰٫

[۹]. السیره النبویه، ج ‏۱، ص ۳۰۰؛ البدایه و النهایه، ج ‏۳، ص ۵۲؛ تاریخ ‏الإسلام، ج ‏۱،ص ۲۱۳؛ دلائل‏ النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج ‏۲، ص ۲۷۰٫

[۱۰]. أنساب ‏الأشراف، ج ‏۱، ص ۱۴۱؛ إمتاع‏ الأسماع، ج ‏۱۴، ص ۳۲۸؛  المنتظم، ج ‏۳، ص‌ ۱۵۵٫

[۱۱]. المغازی، ج ۱، ص ۱۰۶٫

[۱۲]. خرگوشی، ابو سعید، شرف ‏النبى، ص ۱۷۴- ۱۷۵، انتشارات بابک، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۱ش.

[۱۳]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ ‏الطبری، ج ‏۲، ص‌ ۳۷۰، دارالتراث، بیروت، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق؛ الکامل، ج ‏۲، ص ۱۰۲؛ الطبقات ‏الکبرى، ج ‏۱، ص ۱۷۶؛ إمتاع ‏الأسماع، ج ‏۹، ص ۱۹۶؛ البدایه و النهایه، ج ‏۳، ص ۱۷۶؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ‏ابن ‏خلدون، ج ‏۲، ص ۴۲۱، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق؛ دلائل ‏النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه ، ج ‏۲، ص ۴۶۷ – ۴۶۸؛ المنتظم، ج ‏۳، ص ۴۹٫

[۱۴]. الروض الأنف، ج ‏۳، ص ۲۸۲؛ إمتاع الأسماع، ج ‏۱، ص ۴۳؛ دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدى و الرشاد، ج ‏۲، ص ۳۷۷، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

[۱۵]. أنساب ‏الأشراف، ج ‏۱، ص ۲۹۲؛ إمتاع ‏الأسماع، ج ‏۱، ص ۸۸٫

[۱۶]. أنساب ‏الأشراف، ج ‏۱، ص ۲۹۳؛ إمتاع ‏الأسماع، ج ‏۱، ص ۱۰۰؛ المغازى، ج ‏۱، ص ۵۸؛ نجفی، سید محمد باقر، مدینه شناسی، ج ‏۲، ص ۱۱۷، شرکت قلم، تهران چاپ اول، ۱۳۶۴ش.

[۱۷]. قلم، ۱۵٫

[۱۸]. السیره النبویه، ج ‏۱، ص۳۰۰٫

[۱۹]. إمتاع الأسماع، ج ‏۱۲، ص ۱۶۳؛ البدایه و النهایه، ج ‏۳، ص ۳۰۵؛ دلائل النبوه، ج ‏۲، ص ۴۷۱٫

[۲۰]. ابن طلاع قرطبی، محمد بن فرج، أقضیه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم‏، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.

[۲۱]. دحلان، احمد، سیره النبویه، ج ‏۱، ص ۳۹۸، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.

[۲۲]. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج ‏۳، ص ۴۱۲، دار صادر، بیروت، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.

[۲۳]. بغدادی، صفی الدین، مراصد الاطلاع على اسماء الامکنه و البقاع، ج ‏۱، ص ۲۸، دار الجیل، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ اسکندری، ابو الفتح، الأمکنه و المیاه، ج ‏۱، ص ۱۲۱، مرکز الملک فیصل للبحوث و الدراسات الاسلامیه، ریاض، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.

[۲۴]. شراب، محمد حسن، المعالم الأثیره فى السنه و السیره، ص ۴۶ و ۱۷۱، دار القلم، دمشق، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.

[۲۵]. المغازی، ج ۱، ص ۱۰۷٫

[۲۶]. همان، ص ۱۱۴٫

[۲۷]. جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج ‏۳، ص ۲۷۳، دار و مکتبه هلال، بیروت، چاپ اول، ۲۰۰۲م؛ ابن بکار، زبیر، جمهره نسب قریش و اخبارها، ج‏۲، ص ۵۱۹، دار الیمامه، ریاض، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق؛ کلاعی، سلیمان بن موسی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و الثلاثه الخلفاء، ج ‏۱، ص ۳۴۵، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.

[۲۸]. عسقلانی، ابن حجر، الإصابه، ج‏۸، ص: ۲۸۵، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق؛ إمتاع الأسماع، ج ‏۱۱، ص ۲۲۲ .

[۲۹]. البیان و التبیین، ج‏۳، ص ۲۷۳؛ مدینه شناسی، ج‏۲، ص ۱۲۱٫