یکی از آسیب‌های جدی مباحث مهدویت، تطبیق است. تطبیق علایم ظهور بر حوادث، وقایع و ادعا کردن تحقق علایم به صورت قطعی، نه تنها قابل پذیرش و دفاع نیست، بلکه تولید آسیب‌ می‌کند.

 

معارف عمیق مهدویت ضامن سلامت و سعادت جامعه و فرد فرد انسان‌هاست، اعتقاد به بشارت‌های پیامبران گذشته و ائمه دین(ع) افراد با انگیزه و پرتوانی را در جامعه می‌تواند پرورش دهد، باور به حضور امامی ناظر بر اعمال، از جنبه فردی موجب پاک نگاه داشتن روح و پیراستن اعمال از زشتی‌هاست و از جنبه اجتماعی باعث هم‌دلی مؤمنان و ایستادگی در برابر ظالمان می‌شود، کارکرد وسیع و عمیق آموزه‌های مهدوی، جذابیت خاص موضوع را نشان می‌دهد، به همین دلیل، قشرهای مختلف جامعه پرسش‌های بسیاری در این موضوع دارند که لزوم پاسخگویی صحیح به آن‌ها از راهی مطمئن بر کسی پوشیده نیست.

 

 

پژوهشکده مهدویت در کتاب “مهدویت، پرسش‌ها و پاسخ‌ها” به برخی از شبهات این‌گونه پاسخ می‌دهد:

 

علایم ظهور چیست؟

علائم ظهور، نشانه‌هایی است که قبل از ظهور امام زمان(عج) به وقوع می‌پیوندد و از نزدیک شدن و حتمی بودن ظهور خبر می‌دهد و مایه امید مؤمنان و ترس و وحشت کافران می‌شود.

 

 

فرق بین علایم و شرایط ظهور چیست؟

شرایط ظهور وابستگی تام و تمام به ظهور امام مهدی(عج) دارد، ولی علائم ظهور فقط نشانه و اعلام نزدیک بودن ظهور است، برای ظهور امام باید شرایط جمع باشد، اما در علایم چنین مسئله‌ای لازم نیست، برای مثال یکی از شریط تحقق نماز، دخول وقت است تا وقت نماز نشود، نمی‌شود نماز خواند، همچنین یکی از نشانه‌های وقت نماز، اذانی است که از رادیو پخش می‌شود، لذا نماز خواندن متوقف بر پخش اذان نیست، بلکه صدای اذان نشانه داخل شدن وقت است، بنابراین ممکن است اذان گفته نشود ولی وقت داخل شده باشد و می‌توان نماز خواند.

 

 

ثانیاً برای امر ظهور باید همه شرایط جمع باشد، برخلاف علایم که ظهور متوقف بر پدیدار شدن همه علائم و حضور همه نیست؛ مثلاً برای خواندن نماز باید همه شرایط از قبیل وقت، قبله، طهارت و … با هم وجود داشته باشد.

 

 

ثالثاً ما نسبت به شرایط ظهور مکلف هستیم و باید زمینه‌های تحقق آن را مهیا سازیم، ولی نسبت به ظهور علایم و ایجاد آنها وظیفه نداریم.

آیا علائم ظهور بداءپذیر است؟

روایات، علائم ظهور را به دو قسم حتمی و غیرحتمی تقسیم کرده‌اند، بنابراین بداء در علایم غیرحتمی واقع می‌شود، اما در علایم حتمی نظرات مختلف است:

 

۱ – علایم حتمی بداپذیر نیست:

شیخ طوسی و برخی دیگر معتقدند علایم حتمی مورد بداء و تجدید نظر الهی واقع نمی‌شوند؛ زیرا در روایات به حتمی تصریح دارد و براساس فهم عرفی رخ دادن آن قطعی است؛ علاوه بر آن که اگر این علایم همه بداء بپذیرد، برخلاف ظواهر است و نتیجه این سخنان لغو بودن تقسیم‌بندی به حتمی و غیرحتمی است.

 

۲ – علایم حتمی بداءپذیر است:

مرحوم نوری و برخی دیگر معتقدند در علایم حتمی نیز بداء حاصل می‌شود؛ زیرا محتوم در روایات به معنای تغییرناپذیری نیست، بلکه چه بسا مراد مرتبه‌ای است از تأکید که در آن منافاتی با تغییر در مرحله‌ای از انجام وجود آن ندارد؛ ضمن آنکه اگر قائل به بداء نباشیم، مقصود این است که دست خدا در این باره بسته شده باشد و همچنین روایاتی که احتمال ظهور را همیشه و یا ناگهانی بیان می‌کند، مشخص می‌کند که احتمال بداء در این علایم وجود دارد.

 

 

البته برخی هم قائل به تفصیل هستند و بداء را در اصل علایم حتمی قائل نیستند، اما در کیفیت آن قائل هستند؛ مثلاً می‌گویند سفیانی محتوم است و حتماً می‌آید، اما شاید کیفیتش بداء بپذیرد و تغییر کند.

کدام یک از نشانه‌های ظهور واقع شده است؟

یکی از آسیب‌های جدی مباحث مهدویت، تطبیق است؛ لذا تطبیق علائم ظهور بر حوادث و وقایع و ادعا کردن تحقق علائم به صورت قطعی، نه تنها قابل پذیرش و دفاع نیست، بلکه تولید آسیب‌ نیز می‌کند.

چندی پیش شخصی ادعا کرد که از علائم ظهور فقط ۵ نشانه که حتمی هستند باقی مانده است که موجب نارضایتی و نگرانی فراوان شد تا جایی که برخی به تأمل، نقدی بر آن نوشتند.

 

 

بنابراین این سؤال با توجه به تطبیق، قابلیت پاسخ صریح و روشن ندارد؛ زیرا هیچ عالمی علم ندارد که این حادثه واقعاً همان علامت ظهور باشد، مثل روایت کشته شدن عبدالله که برخی آن را به پادشاه فعلی عربستان تطبیق داده‌اند و تطبیق آن هیچ‌گاه صحیح نیست. مثلا علامه مجلسی در ذیل روایتی می‌نویسد: این روایت که متن آن تغییر یافته و اشتباه دارد، سند آن به بدترین خلق خدا یعنی عمر‌بن ‌سعد می‌رسد، من آن را ذکر کردم تا دانسته شود همه حضرت مهدی(عج) را قبول دارند.

ضمن آنکه برخی از علامت‌ها نشانه برای فرج و گشایش مؤمنان و یا خبر از یک اتفاق و واقعه است و ربطی به ظهور حضرت ندارد؛ مانند وقوع گرمای شدید یا روایات رایات سود که به بنی عباس اشاره دارد.

 

 

منبع:پرسمان