- ثقلین - http://thaqalain.ir -
کارش، میان معرکه، بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهی مولا گرفته بود
تنها میان مردم بیعتفروش شهر
انبوه کینه، دور و برش را گرفته بود
دل واپسِ غریبی امروز خود نبود
امّا دلش به خاطر فردا گرفته بود
دیدی که از ارادت دیرینهی حسین
یک کوفه زخم، در بدنش جا گرفته بود
با سنگ، پای بیعت او مُهر میزدند
باور نکرد از همه امضا گرفته بود
این شهر، خواب ود و ندانست قدر او
هر شب، برای مردمش، احیا گرفته بود
جُرمش چه بود؟ نسبت نزدیک با علی
آن شعلهها، برای همین پا گرفته بود
شاعر: محمد ارجمند
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%da%a9%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%8c-%d9%85%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%b9%d8%b1%da%a9%d9%87%d8%8c-%d8%a8%d8%a7%d9%84%d8%a7-%da%af%d8%b1%d9%81%d8%aa%d9%87-%d8%a8%d9%88%d8%af/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.