بسم الله الرحمن الرحیم

 

متن کتاب شریف عده الداعی و نجاح الساعی

الباب الثالث فی الداعی / القسم الثانی من لا یستجاب دعاؤه./ بخش: من دعا بقلب قاس أو لاه‏

من دعا بقلب قاس أو لاه

رَوَى سُلَیْمَانُ بْنُ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ سَاهٍ فَإِذَا دَعَوْتَ فَاقْبَلْ بِقَلْبِکَ ثُمَّ اسْتَیْقِنْ بِالْإِجَابَهِ.

وَ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَهَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قَاسٍ‏  وَ مَنْ لَمْ یَتَقَدَّمْ فِی الدُّعَاءِ لَمْ یَسْمَعْ مِنْهُ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ.

رَوَى هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ مَنْ تَقَدَّمَ فِی الدُّعَاءِ اسْتُجِیبَ لَهُ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ وَ قِیلَ صَوْتٌ مَعْرُوفٌ وَ لَمْ یُحْجَبْ عَنِ السَّمَاءِ وَ مَنْ لَمْ یَتَقَدَّمْ فِی الدُّعَاءِ لَمْ یُسْتَجَبْ لَهُ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ وَ قَالَتِ الْمَلَائِکَهُ إِنَّ ذَا الصَّوْتِ لَا نَعْرِفُهُ.

 

متن سخنان استاد

[در این جلسه می خواهیم] در ارتباط با مقدماتی که موجب می شود، دل انسان با صاحب دل وصل بشود و یا به تعبیری دل بلندگوی خدا بشود، خواست او خواست خدا بشود، دعا مستجاب باشد، دست نیاز که بنده به بارگاه بی نیاز بلند می کند، خالی برنگردد [سخن بگوئیم].

[می خواهیم بررسی کنیم،] در بسته ای را که [بنده] می زند، با کدام کلید این درب باز می شود و خداوند بنده را می پذیرد و از خزائنش او را بهره مند می کند. احادیث در این رابطه فراوان است و [این روایات] کلید هایی که می تواند فتح باب کند، را بیان فرموده اند.

در این کتاب عده الداعی مرحوم علامه ابن فهد [حلی]، از امام صادقعلیه السلام  نقل می کنند:

«إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ سَاهٍ فَإِذَا دَعَوْتَ فَاقْبَلْ بِقَلْبِکَ ثُمَّ اسْتَیْقِنْ بِالْإِجَابَهِ.»[۱] [یعنى: «خداوند متعال دعاى کسى را که قلبش متوجه او نیست، مستجاب نخواهد کرد، پس هر گاه خواستى دعا کنى، با قلبت به او روى بیاور، آنگاه یقین به اجابتش داشته باش».] (۳:۲۸)

فرمود: خداوند دعا[یی] را که از پشت قلبی که ساهی هست، [مستجاب نمی کند.]

ساهی یعنی سهل دارد، توجه ندارد، اگر دل انسان پیش خدا حاضر نباشد؛ زبان می گوید، ولی دل وصل نیست، دعا مستجاب نمی شود. «فاذا دعوت» امام دستور می دهند وقتی دعا می کنید «فاقبل بقلبک» دلت اقبال داشته باشد. دلت رو به خدا داشته باشد. بعد اگر دلت شکست، اگر دل به خدا دادی، اگر حضور قلب پیدا کردی، دیگر یقین داشته باش، خداوند متعال دعایت را یقیناً مستجاب می کند.

وَ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَهَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قَاسٍ وَ مَنْ لَمْ یَتَقَدَّمْ فِی‏ الدُّعَاءِ لَمْ‏ یَسْمَعْ‏ مِنْهُ‏ إِذَا نَزَلَ بِهِ الْبَلَاءُ.»[۲] (۴:۵۵)

این هم باز نکته جدیدی است. پس یکی از موانع استجابت دعا پرده دل است. پرده سهو پرده غفلت [است]. دل باید بی پرده با خدای خودش وصل بشود. نکته دوم، مانع دوم قساوت قلب است. دلی که سنگ شده، عاطفه را از دست داده، وجدان را از دست داده، نه دلش برای ضعیف می سوزد، نه برای مظلوم دل می سوزاند، نه انکسار قلب دارد.

 قلب قاصی یعنی قلبی که قصاوت دارد، قلبی که وهم را از دست داده [است]. یک همچین قلبی استحقاق نظر الهی را ندارد و دعا او مستجاب نمی شود. (۵:۵۰)

بنابراین بنده خدا، باید سعی کند که دل را نرم بکند. نرمی دل هم به توبه است. آن چیزی که دل را سخت می کند و دل را سنگ می کند و جوشش را از دل می گیرد، گناه است. «قصوه القلب من کثرت الذنب» گناه روی گناه آمد، دل مثل سنگ می شود. از سنگ که آب نمی جوشد! زمین باید نرم باشد [تا پس از عملیات کندوکاو بتوانند] به آب برسند. اما سنگ، صخره آب از او بیرون نمی آید. دل وقتی که سنگ بشود، دیگر جوشش ندارد، اشک نمی آی،د نم پس نمی دهد، انکسار ندارد.

الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِیُّ فِی لُبِّ اللُّبَابِ، قَالَ: «قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ قَسْوَهُ الْقَلْبِ‏ مِنْ‏ جَفْوَهِ الْعُیُونِ وَ جَفْوَهُ الْعُیُونِ مِنْ کَثْرَهِ الذُّنُوبِ وَ کَثْرَهُ الذُّنُوبِ مِنْ حُبِّ الدُّنْیَا وَ حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَه».[۳]

 

[یکی از ثمرات قساوت قلب]؛ این بی رحمی و بی توجهی به ضعفا و فقرا و ارحام و مظلومین [است که] مانع بزرگی است، حائلی است.(۷:۰۰) مانع استجابت دعا است. اگر با آب توبه دل را شستشو دادیم و با شعله ندامت و با سوز ندامت این گناه را سوزاندیم، آن وقت دل حالتی پیدا می کند که خدا در آن دل مستقر می شود. خدا در دل شکسته است. دل شکسته جای خداست. وقتی [دل] جای خدا بود، هر چه می گویی، می شنوی، آنجا خداست. [آنوقت] هر چه بگویی، [هر چه از خدا بخواهی] برایت می کند. این فراز اول صحبتمان [بود].

 فراز دوم ما که ان شاء الله عنایتی بشود، تناسب بحث هم محفوظ باشد، عبارت است از نکاتی در ارتباط با حضرت عقیله بنی هاشم، زینب کبری سلام الله علیها، عصمت صغری، دست گل دامن فاطمه زهرا سلام الله علیها، نگهبان خون شهدا و پیام آور سید الشهداء و نائبه الخاص امام حسین علیه الصلاه و السلام  [می باشد] که ولادت ایشان در پیش است.

برادران عزیز صدا و سیما که زحمت کشیدند [به مناسبت ولادت ایشان به] اینجا آمدند؛ همتشان این است که [دلهای] مردم عزیز، علاقمند به دودمان عصمت و طهارت علیهم السلام [را] متوجه به دل داده امام حسین، [به] پرچمدار صبر و استقامت آن وادی، (یعنی حضرت زینب) حضرت بشود. در سراسر کشورمان و بلکه در سراسر دنیایی که با حضرت زینب سلام الله علیها، دلی دارند، از این محفل شما ان شاء الله بهره ای بگیرند.

حضرت زینب سلام الله علیها از عناصر نوری هست. همان طوری که [حضرت] مریم امام نیست، پیغمبر نیست؛ ولی مادر [حضرت] مریم نذر کرده بود که این بچه را ببرد در عبادتگاه بگذارد و وقف آنجا بشود.(۹:۴۹) و آرزویش این بود که این بچه پسر بشود تا ببرد وقف مسجد کند، وقف عبادتگاه کند، اما وقتی [بچه را] به دنیا آورد، دید دختر است،گفت:

«فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى‏ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى‏ وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ وَ إِنِّی أُعیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ

«رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى»[۴] خدایا! من آرزویم این بود که این پسر باشد، پسر را ببرم مسجد بگذارم و خدمتکار مسجد باشد، عابد باشد، ولی دختر شد!!؟[۵] خداوند متعال به مادر مریم فرمود: «وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى» (۱۰:۳۲) این دختر است، ولی هیچ پسری به پای او نمی رسد. چه دختری!؟

خدا این دختر را با عنایت غیبی خودش، با موهبت خودش، اصطفی کرد [برگزید]. «یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمینَ»[۶] ملک بر ایشان نازل می شد. برای حضرت مریم یک ملک هم نبود، ملائکه متعدد می آمدند و حضرت مریم صدای ملائکه را می شنید. از جانب خدا می گفتند: «یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ»(۱۱:۱۱) خداوند تو را برگزیده [است].  خدا تو را بر نساء عالم برگزیده [است]. خدا تو را پاک کرده [است]. گاهی هم از جانب خدا دستور [می آمد]. ملک(فرشته) مستقیم به خود مریم می گفت: «یا مَرْیَمُ اقْنُتی‏ لِرَبِّکِ وَ اسْجُدی وَ ارْکَعی‏ مَعَ الرَّاکِعینَ»[۷] (۱۱:۳۰) مریم برای خدا قنوت بکن، سجود بکن، رکوع بکن. این [چیز]ها را، این صداها را، حضرت مریم مستقیم از ملائکه می شنید.

بنابراین خداوند بعضی بانوان [را] در میدان کمال، در میدان عرفان، در میدان جهاد، در قرب به پروردگار متعال [نسبت به] مردان [سرآمد و پیشتاز قرارداده است.] یکی [از این بانوان] حضرت مریم است. مقدمه ای هم ندارد؛ خدا از همان هنگام ولادتش وی را برگزید و فرمود: «وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى» (۱۲:۱۴)

حضرت زینب از این نمونه بانوان است. یک کسانی هستند زحمت می کشند، مثل بانو امین اصفهانی، با زحماتی که متحمل شد، فقیهه شد، مجتهده شد، صاحب نظر در احکام شرعی شد. در عین حال اهل سیر و سلوک بود. خانه داری می کرد، برای شوهرش خانه جارو می کرد، غذا می پخت، بچه تربیت می کرد؛ اما یک خطی را هم با خدا پیش گرفته بود یک برنامه ها و نسخه هایی را عمل می کرد. به جایی رسید که مکاشفات داشت. چشم دلش باز شده بود. چشم برزخی پیدا کرده بود.

[بانو امین اصفهانی] بعضی از حالات خودش را در جزوه ای منعکس کرده و چه کتابهای خوبی از ایشان باقی مانده [است]. [کتاب] «روش خوشبختی» که برای بانوان مفید است. «تفسیر»ی که از ایشان باقی مانده[است]. ایشان با این زحمت به جایی رسیده که با چشمش یک چشم دیگری باز گشته است.

چشم دل باز کن که جان بینی     آنچه نادیدنی است آن بینی[۸] (۱۳:۳۹)

[بانو امین اصفهانی] زحمت کشید [تا به مقامات دست یافت،] اما حضرت زینب سلام الله علیها از هنگام ولادتش مقامی دارد که حضرت رسول صلی الله علیه و آله او را می ستاید. در دوران کودکی در دامن پدرش، امیر المومنین علی علیه السلام مطالب توحیدی می گوید که حضرت امیر علیه السلام او را ستایش می کند، او را تکریم می کند، او را تعظیم می کند.

 

عظمت و شأن حضرت زینب سلام الله علیها

پیامبر [مکرم اسلام] جریان حماسه حضرت زینب سلام الله علیها را -که این بانو جزو قهرمانان تاریخ توحید خواهد بود و احیاگر خواهد بود، صاحب نفوذی و عالمی خواهد بود. اینها را- هنگام تولدش که اسم حضرت زینب را از جبرئیل گرفت [بیان فرمود.] [هنگام تولد ایشان] جبرئیل نازل شد، تبریک گفت و اسم او را خود خدا انتخاب کرد. [حضرت زینب سلام الله علیها] یک همچین بانویی است که این کمالاتش موهبتی است.(۱۴:۵۳) در عین حال برای ما آموزگار است.

ویژگی هایی که حضرت زینب به عنوان الگو، به عنوان اسوه، به عنوان مقتدا، برای بشر می شود از ایشان مطرح کرد؛ القاب حضرت زینب است که معصوم سلام الله علیه این القاب را در مورد حضرت زینب مطرح کرده [است]. یکی از القاب حضرت زینب «عابده» است. این عبودیت مقام بالایی که از این مقام بالاتری وجود ندارد. عبودیت محض است. پیغمبر عبد است.

انبیاء علیهم السلام چون عبد بودند، رسول شدند. چون عبد بودند، نبی شدند. چون عبد بودند، ولی شدند. عبودیت حضرت زینب سلام الله علیها – که شأنی برای خودش ندیده بود،- او خودش را مامور می دید هر چه را خدا امر کرده، آن را باید انجام بدهد.(۱۶:۰۸) لذا از اول برای برای زندگیش برنامه ریزی کرده بود، و جریان کربلا را به عنوان یک امر عبودی می دانست.

هنگام تولدش این جزو غیب گویی های حضرت زینب است، پس پرده را دیده بود که امام حسین علیه السلام قرار است کربلا برود، در کربلا امام حسینعلیه السلام مامور پیاده کردن یک برنامه است. در این برنامه حضرت زینب صبر دارد، نقش دارد؛ لذا از اول هنگام ازدواجش این شرط را با شوهرش می کند، هر بانویی که هدف بزرگی را در جامعه بر دوش خودش بگیرد، چهار چوب شرعی اش را قبلا هموار می کند.

هیچ وقت امر خلاف شرع را نهضت الهی، قیام های دینی، [بر نمی تابند و] با التقات نمی سازند. با خود سری نمی سازند. یک انسان انقلابی، دارای روح تحول در جامعه [است، اما اگر] بخواهد از مرزها و خط های قرمز شرعی عبور بکند، اسلام این اجازه را نمی دهد. [انسان موحد و عبد،] خلاف شرع نمی کند تا جامعه را اصلاح بکند.

شوهر بر زن قیومیت دارد، «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ»[۹] (۱۷:۴۶) این نرخ قرآن کریم است. آیا راه خروج ندارد؟ چرا. در ضمن عقد شرط بکند، هر شرطی را ضمن عقد و ازدواج کرد، این از نظر فقهی پذیرفته شده است، مشروع است. لذا این تابعیت زن از شوهر که جزو مسلمات شرع ماست، در هر سفری، در هر جایی، تا مرد اجازه ندهد؛ زن حق سفر ندارد. آیا همه جا همین طور است؟ نه «لَا طَاعَهَ لِمَخْلُوقٍ‏ فِی مَعْصِیَهِ الْخَالِق‏»[۱۰](۱۸:۲۴)

اگر شوهری زن خودش را می خواهد به سفر حرامی ببرد، [در آنجا] زن نباید از شوهرش اطاعت کند. برای زن یک وظیفه شرعی پیش آمده، امام زمانش دستور داده که فلان سفر را برود، یا برای مداوای مجروحین در جبهه حضور داشته باشد، یا برای جراحی زنان برود درس بخواند و بیاید، دستور شرع است. اینجا شوهر نمی تواند جلوگیری بکند.

حضرت زینبسلام الله علیها هم برای زنان درس داد، شما که می خواهید کارهای بزرگی انجام بدهید، فردا شوهر کردید، شوهر جلوی شما را می گیرد؛ خب بیائید در ضمن عقد، شرط بکنید. خود حضرت زینبسلام الله علیها این کار را کردند. با عبدالله جعفر از ابتدا شرط کرد که اگر سفری برای امام حسینعلیه السلام پیش بیاید و شوهر من توفیق این سفر را نداشته باشد، باید جلوی من را نگیرد، من با امام حسینعلیه السلام مسافرت خواهم کرد. ببینید خود این دلیل روشنی است، برای اینکه حضرت زینبسلام الله علیها آینده را می دید، سفر کربلا را می دید، پیمان با خدا را امضا کرده بود، سر این پیمان از اول دارد. (۱۹:۳۵) صدا قطع شد. 


 

[۱] آیین بندگى و نیایش (ترجمه عده الداعی)، ص: ۲۳۶

[۲] عده الداعی و نجاح الساعی، ص ۱۳۸، من دعا بقلب قاس أو لاه

[۳] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۱۲، ص ۹۶، ۷۶ باب تحریم قسوه القلب

[۴] آل عمران؛ ۳۶

[۵] «ربی انی وضعتها انثی» یعنی خدایا این که دختر شد.

[۶] آل عمران؛ ۴۲

[۷] آل عمران؛ ۴۳

[۸] دیوان هاتف اصفهانی

چشم دل باز کن که …

آنچه نشنیده گوش آن شنوی/ وانچه نادیده چشم آن بینی

تا به جایی رساندت که یکی / از جهان و جهانیان بینی

با یکی عشق ورز از دل و جان / تا به عین‌الیقین عیان بینی

که یکی هست و هیچ نیست / جز او، وحده لااله الاهو

[۹] نساء؛ ۳۴

[۱۰] من لا یحضره الفقیه، ج‏۴، ص ۳۸۱، و من ألفاظ رسول الله ص الموجزه التی لم یسبق إلیها