- ثقلین - http://thaqalain.ir -
چون نوبت قتال به سلطان دین رسید
افغان اهل بیت ، به عرش برین رسید
غوغای “الوداع” و هیاهوی “الفراق“
از چار سوی ، بر فلک هفتمین رسید
چون هیچ کس نبود که گیرد رکاب او
بر کف رکاب ، خواهر وی ، دل غمین رسید
پس حلقِ خشک و چِشم تر و نقد جان به کف
با تیغ کینه جوی به میدان کین رسید
کُشت آن قَدَر ز کوفی و شامی که در مصاف
بر جانش ، آفرین ز جهان آفرین رسید
مهلت عدو نداد که نوشد کفی ز آب
لب تشنه ، بی مُعین ، لبِ آبِ مَعین رسید
بنشست بس که تیر سه پهلو به سینه اش
او را هزار همدم و پهلو نشین رسید
چون یاوری نبود که جان سازدش نثار
جنّ و ملائکش ز یسار و یمین رسید
از پشت زین فتاد ، چو سرو قدش به خاک
گفتی که پشتِ عرش به روی زمین رسید
در حیرتم نکرد قیامت ، چرا قیام ؟
بر حنجرش چو خنجر خصم لعین رسید
شاعر: خاکی شیرازی
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%da%86%d9%88%d9%86-%d9%86%d9%88%d8%a8%d8%aa-%d9%82%d8%aa%d8%a7%d9%84-%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d9%84%d8%b7%d8%a7%d9%86-%d8%af%db%8c%d9%86-%d8%b1%d8%b3%db%8c%d8%af/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.